اسدالله لاجوردی (11)

" در زندان بودیم که خبر انحراف سازمان آمد و معلوم شد که سازمان مارکسیست شده است ، این مثل یک آوار سنگین بر سر همه ی مبارزان فرو ریخت . وضع عجیبی بود من هیچ وقت آن روزها را از یاد نمی برم

زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی

Lajevardi03

• نقل فتوا در زندان

آغاز محکومیت هیجده ساله ی لاجوردی ، مصادف با انتشار بیانیه ی تغییر موضع ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق بود . تقی شهرام رهبر سازمان پس از بررسی علل ضربه های پی در پی به سازمان و شکست آن ، به این نتیجه رسیده بود که " مذهب بدون آمیختن مارکسیسم لنینیسم در متن آن ، نمی تواند حتی یک سانتیمتر ما را به جلو ببرد ." (1)

 

بنابراین او تنها راه حل ممکن برای رهایی از سقوط سازمان را آمیزش تمام و کمال مکتب مارکسیسم با اسلام می دانست و تغییر عقیده را برای همه ی اعضا الزامی می شمرد . انتشار این بیانیه بازتاب وسیعی در میان نیروهای سیاسی داشت ، شکاف عمیقی در سازمان پدید آمد و اکثر نیروهای مذهبی نسبت به این تغییر ایدئولوژی موضع منفی گرفتند .

آقای بادامچیان که آن زمان در زندان به سر می برد ، درباره ی تأثیر این تحولات روی زندانیان سیاسی می گوید :

" در زندان بودیم که خبر انحراف سازمان آمد و معلوم شد که سازمان مارکسیست شده است ، این مثل یک آوار سنگین بر سر همه ی مبارزان فرو ریخت . وضع عجیبی بود من هیچ وقت آن روزها را از یاد نمی برم . عناصر مؤثر سازمان که از همه چیز خبر داشتند ، سعی می کردند موقعیت خود را حفظ کنند ، در مقابل افراد علاقمند و خالص به شدت ناراحت بودند .

متدینین از این که عمر و پول و نیرویشان را صرف یک سازمان منحرف کرده بودند تأسف می خوردند ، بسیاری از افراد بریدند ، منزوی شدند و حالت سرخوردگی پیدا کردند ، وضع داخل زندان کاملاً به هم ریخت ." (2)

 

در چنین جوی ، علما و حجج اسلام تصمیم به تصفیه ی عناصر مسلمان از کمونیست ها و التقاطیون گرفتند ، زیرا با مخلوط بودن آنها نمی شد مبارزه ی خالص اسلامی را شکل داد و اسرار و برنامه های مبارزه ی مخفی را حفظ کرد ، البته این کار می بایست بدون برخورد و درگیری انجام می شد تا مانع از سوء استفاده ی رژیم شود ، بهترین راه برای این مقصود توصیه ی مسلمان ها به جدایی از مارکسیست ها بود .

سازمان مجاهدین که پیشتر به دلیل ساختار تشکیلاتی منسجم تر نسبت به سایر گروه ها ، نفوذ و جاذبه ی زیادی در میان زندانیان داشت ، شرایط زندگی مشترک را مطرح ساخته بود که بیشتر هم به نفع مارکسیست ها بود . مجاهدین و مارکسیست ها اعتقاد داشتند که زندانی ها به خاطر هدف مشترکی که دارند باید زندگی اشتراکی داشته باشند ، به همین خاطر ظرف ها و لباس هایشان را با هم می شستند و با هم استفاده می کردند ، به این بهانه که باید این خصلت های خرده بورژوازی را دور ریخت و اختصاص داشتن یک لباس به یک فرد ، از خصلت های سرمایه داری و تاجرمآبی است . (3)

 

Lajevardi07

در چنین معاشرت صمیمانه بین ملحد و مسلمان بود که افکار کمونیستی به آنها القا می شد و اگر معتقد هم نمی شدند ، دست کم تحت تأثیر رسوبات فکری و سیاسی کمونیست ها قرار می گرفتند و در نتیجه از اسلام به دور می افتادند ، از این رو آقایان منتظری ، مهدوی کنی ، انواری ، ربانی شیرازی ، طالقانی ، هاشمی رفسنجانی ، معادیخواه و ... نظر دادند که کمونیست ها نجس هستند و مسلمان ها باید از آنها جدا باشند . متن فتوای این علما توسط مبارزان مذهبی حفظ و به دیگران منتقل شد ، به همین دلیل به " نقل فتوا " مشهور شد .

به زودی بحث " نجس و پاکی " در همه ی زندان ها مطرح و موجب بحث های فراوانی بین زندانیان شد . برخی این واکنش را موجب شکستن وحدت بین صفوف مبارزان می دانستند و با آن مخالف بودند ، اما کسانی مانند لاجوردی و همفکرانش این امر را حرکتی عمیق در جهت اصلاح مسیر حرکت انقلاب اسلامی می دانستند و با نهایت حوصله و بدون شتاب زدگی و احساسات آن را دنبال می کردند .

آنان بدترین افتراها ، حتی تهمت سازش با ساواک را تحمل کردند ، اما حاضر به عدول از عقیده ی خود نشدند ، اسدالله بادامچیان که خود در این زمره به شمار می آمده است ، در این باره می گوید :

" .... فرمان بایکوت ما توسط سازمان صادر گردید و با بی شرمانه ترین روش ها ، ما و هر کسی را که به ما نزدیک می شد تحریم کردند . کسی از آنها جز با اجازه ی تشکیلات با ما حرف نمی زد ... اگر کسی از مبارزان وارد زندان می شد با شیوه های رذیلانه و با دروغ و تهمت و افترا سعی می کردند او را نسبت به ما بدبین نموده و از تماس با ما باز دارند . خلاصه جهنمی ساخته بودند که به راستی اگر وظیفه ی شرعی نبود ، تحملش بسیار سخت و طاقت فرسا بود . " (4)

 

• آزادی زندانیان سیاسی

در سال 1356 شاه تحت تأثیر عوامل خارجی و داخلی ، مانند تز حقق بشر کارتر ، افکار عمومی جهان ، نارضایتی عمومی و تلاش برای زمینه سازی انتقال قدرت به فرزند خود ، درصدد ایجاد فضای باز سیاسی کنترل شده و محدود برآمد .

رژیم پهلوی در راستای اجرای این برنامه به آزادی زندانیان سیاسی مبادرت کرد که لاجوردی نیز در زمره ی آنان قرار داشت ، بنابراین با تبدیل حکم محکومیت لاجوردی از 18 سال به سه سال و شش ماه و نه روز ، او در تاریخ 27/5/1356 از زندان آزاد شد .

لاجوردی پس از آزادی به یارانش در جمعیت مؤتلفه پیوست و ارتباطات برقرار شدند . این جمع در واقع مرکز هدایت جریان های سال 1356 – 1357 بود و به ساماندهی نیروها و برقراری ارتباط منظم با امام خمینی (ره) در پاریس پرداخت . سیاست کلی اعضای مؤتلفه در این زمان این بود که از برخورد منافقین و کمونیست ها بپرهیزند و همه ی نیروها را در جهت مبارزه ی مردمی گسترده و سرنگونی رژیم سلطنتی به کار گیرند . (5)

 

ساواک هم در این زمان لاجوردی را زیر نظر داشت ، در تاریخ 6/7/1356 گزارش مأمور ساواک حاکی از آن است که لاجوردی در منزل با همسرش زندگی می کند و شغل وی دوختن روسری می باشد . (6) یعنی حدود چهل روز پس از آزادی از وی مراقبت ویژه به عمل آمده است .

 

ساواک دوازده روز بعد یعنی در 18/7/1356 دستور احضار شهید لاجوردی را داد و به صراحت نوشت ، چون از شنود تلفنی وی مطلبی به دست نیامده است ، نیاز به بازجویی از او وجود دارد . لاجوردی در 25/8/1356 به ساواک تهران مراجعه کرد و گزارش ساواک از بازجویی معلوم نمود که مشارالیه مجدداً در بازار مشغول گردیده و بنا به اظهار خودش من بعد تصمیم داد دیگر توجهی به مسائل سیاسی نداشته باشد و به کار و زندگی خویش بپردازد . (7)

 

در اوایل سال 1356 هم زمان با فضای باز سیاسی ، جامعه ی روحانیت مبارز تهران نیز به حجم فعالیت های سیاسی _ مذهبی خویش افزود . جلسات مخفی ای که لاجوردی عضو آنها بود ، از افراد زیر تشکیل می شد : شهیدان مطهری ، بهشتی ، باهنر ، محلاتی ، ربانی املشی ، عراقی ، کچوئی ، اسلامی ، درخشان ، آیات و حجج اسلام محمد یزدی ، انواری ، موحدی کرمانی ، شرعی و آقایان عسگراولادی ، شیبانی ، شفیق ، محسن لبافی و اسدالله بادامچیان .

نخستین تظاهراتی که به مدیریت این جمع سازمان برگزار شد در روز جمعه 15/7/1356 در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم (ع) بود ، آن وز شهید صادق اسلامی روی دوش یاران در جمع مردم سخنرانی کوتاهی ایراد و از حضرت امام تجلیل کرد ، سپس تجمع مردم به تظاهرات تبدیل و منجر به دستگیری نوزده مرد و یازده زن شد .

تظاهرات بعدی در مقابل کوی دانشگاه در امیرآباد در 17/7/1356 یعنی دو روز بعد از مراسم حضرت عبدالعظیم برگزار شد . پس از شهادت آیت الله حاج مصطفی خمینی در 1/8/1356 نیز تظاهرات ها و مراسم متعددی بر پا شد و نخستین اعلامیه با امضای شخصیت های روحانیت مبارز با 59 امضا و اعلامیه ی یاران مؤتلفه ی اسلامی با 143 امضا چاپ و توزیع شد . (8)

 

در طول ماه های پایانی سال 1356 و در سال 1357 ، لاجوردی به اتفاق برادرش حاج سید مرتضی ، در تمام صحنه های مبارزه حاضر و فعال بودند . در واقعه ی دستگیری شهید اندرزگو ، یکی از کسانی که به شدت در معرض خطر دستگیری قرار داشت ، لاجوردی بود ، لکن تقدیر بگونه دیگری رقم خورده بود .

 

• کمیته استقبال

لاجوردی پس از آزادی از زندان برای جراحی چشمش که زیر شکنجه آسیب دیده بود به آمریکا رفت و قرینه ی چشم خود را تعویض کرد . او در طول اقامت چند هفته ای خود در آمریکا ، ملاقات هایی را با اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان ترتیب داد و سپس برای همراهی با امام که در پاریس به سر می برد ، همراه با آقای عسگراولادی عازم پاریس شد . آنها چند روز زودتر از بازگشت امام ، به میهن اسلامی بازگشتند . (9)

 

لاجوردی در کنار همرزمان و همسنگران خود ، مدرسه ی رفاه را به عنوان پایگاهی برای تداوم مبارزات خود برگزیدند و مشغول برنامه ریزی برای پیروزی انقلاب و استقبال از امام شدند . او با وجود سال ها دوری از خانه و خانواده ، پس از آزادی از زندان خود را وقف انقلاب کرد و تنها هر دو هفته یک شب به منزل می رفت .

همسر شهید خاطرات آن روزها را چنین تعریف می کند :

" وقتی لاجوردی در 27 مرداد 1356 با عده ای زیادی از زندانی ها آزاد شد ، باز هم آن طور که باید و شاید ایشان را نمی دیدیم . در اواخر عمر رژیم پهلوی ایشان همراه سایر مبارزان خط امام (ره) در حقیقت یک دولت کوچک در مدرسه ی رفاه تشکیل داده بودند تا این که کم کم تقسیم شدند و هر کدام مسئولیت های مختلفی را به عهده گرفتند .

آن موقع هر پانزده روز یک شب به خانه می آمدند و فقط خیال مان راحت بود که آزاد هستند . لاجوردی در این مدت تمام وقت نیرویش را برای کارهای انقلاب گذاشته بود و به صورت خیلی محدود به حرفه ی اصلی اش یعنی دوخت روسری و دستمال می رسید ، در مواقعی که به خانه می آمد ، بیشتر وقتش را برای انجام این کار صرف می کرد ." (10)

 

Lajevardi 9

با رسیدن بهمن 1357 لحظه ای که لاجوردی با تحمل سال ها زندان و شکنجه منتظرش بود ، فرا رسید . پیرزوی انقلاب و بازگشت امام به آغوش گشوده ی ملت مسلمان ، تنها پاداشی بود که لاجوردی در مقابل سال ها مجاهدت خود انتظار داشت .

 

پی نوشت:

1. میثم رشیدی مهرآبادی ، پیشین ، ص 201

2. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، مصاحبه با اسدالله بادامچیان ، جلسه ی سی و دوم

3. میثم رشیدی مهرآبادی ، پیشین ، ص 166

4. ناگفته هایی از تاریخ انقلاب ، قسمت سوم ، شما ، 23/3/1382

5. اسدالله بادامچیان ، اسطوره ی مقاومت ، ص 118

6. یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید لاجوردی ، ص 323

7. همان ، ص 327

8. اسدالله بادامچیان ، اسطوره ی مقاومت ، ص 120

9. آرشیو مجتمع فرهنگی شهید بهشتی ، مصاحبه با حاج احمد قدیریان

10. میثم رشیدی مهرآبادی ، پیشین ، ص 32

 

 

اسدالله لاجوردی (10)

 

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31