به نظر " هريس " شكي در اين نيست كه بيشتر خيال پردازان تاريخ عقايد خود را تحت لواي مذهب و زير پوشش آن اعلام كرده اند . بعد از انقلاب فرانسه تغييري در ايدئولوژي خيال پردازانه روي داد و در آن ايدئولوژي هاي سياسي از شعائر مذهبي به عنوان منبعي براي نمادهاي تخيلي خود استفاده مي كنند ، در نتيجه واقع گرايي گروه هاي سياسي از بين مي رود .
نمونه هاي زيادي از اين خيال پردازي ها در تاريخ وجود دارد : خيال پردازي " ژاكوبين " در مورد احياي جمهوري رم ، خيال پردازي " موسوليني " در مورد احياي امپراطوري روم و خيال پردازي " هيتلر " براي بازگرداندن عظمت هزار ساله ژرمن ها از جمله اين موارد مي باشد . (1)
" لي هريس " ايدئولوژي تخيلي را تركيبي از انديشه هاي " ويليام جيمز " ، "ويلفر دو پاره تو " و " ژرژ سورل " مي داند . به اعتقاد وي حمله ايتالياي فاشيستي به اتيوپي به دليل نياز ايدئولوژي فاشيسم در پيروزي نشان دادن خود بود . ايدئولوژي اسلام راديكال نيز در خيال پرداز متفاوتي ، امريكا را هدف قرار داده است .
اهداف انتخاب شده در يازده سپتامبر از روي محاسبات نظامي نبوده است ، بلكه از آن رو انتخاب شدند كه نشان دهنده قدرت جهاني آمريكا بودند . در واقع از نظر " هريس " اهداف انتخاب شده براي تغيير سياست گذاري ايالات متحده نبوده است ، بلكه به منظور تحت تأثير قرار دادن خود تروريست ها بوده است .
همان طور كه حمله ايتاليا به اتيوپي به اين دليل بود كه به ايتاليايي ها ثابت كند كه آنها فاتحان جنگ هستند ، هدف حمله يازده سپتامبر نيز اين است كه به عرب ها ثابت كند كه اسلام راديكال مي تواند پيروز شوند . به ديگر سخن تروري كه در اين حادثه روي داد ، محصول فرعي القاعده بود . (2)
" والر نويل " استاد فلسفه و علوم سياسي دانشگاه كارلتون اوتاوا نيز از بعد ديگري به بررسي سازمان القاعده پرداخته است . به نظر وي شاخص ترين انديشمند تأثير گذار بر روي گروه هاي بنيادگراي اسلامي ، فيلسوف آلماني " مارتين هايدگر " است .
به اعتقاد " هايدگر " تنها نازي ها مي توانستند ميراث گذشته آلماني ها را باز گردانند . نازيسم براي پيشبرد اهداف خود و از بين بردن قفس آهنين مدرنيته و بازگشت به گذشته باشكوه ، تكنولوژي را به خدمت گرفت .
اين ديدگاه از انقلاب پست مدرنيستي از سوي " هايدگر " به عقايد " ژان پل سارتر " و گروه هاي چپ فرانسه به بعد از جنگ جهاني انتقال يافته و حتي براي دفاع از استالنيسم و انقلاب فرهنگي چين ، گسترش يافت .
عقايد " سارتر " نيز در كتاب انقلابي و پست مدرنيستي ، نويسنده الجزايري " فرانتس فانون " يعني " مسكينان زمين " بازتاب يافت و از اينجا نيز به دنيال راديكال هاي خاورميانه وارد شد . به نظر " نوبل " بسياري از اصول ايدئولوژي القاعده كه به طور آشكاري در اعلاميه " اسامه بن لادن " براي جنگ عليه آمريكا در سال 1996 آمده است (3) ، تركيبي است از اينگونه عقايد . (4)
همانند " هايدگر " كه مي خواست مردم آلمان به دوران ميانه زندگي روستايي و جمهوري خون و روح برگردند ، و مدرنيته را نابود كنند و مثل " پل پلات " كه مي خواست مردم كامبوج به سال هاي ما قبل تاريخ برگردند ، " اسامه بن لادن " نيز رؤياي بازگردانيدن دنياي خود به عصر طلايي اسلام (قرن هفتم ميلادي) را در سر مي پروراند . " فانون " اعتقاد داشت كه انقلاب هرگز نمي توند با مذاكره و اعمال اصلاح طلبانه به اهداف خود برسد ، " اسامه بن لادن " نيز ترور را در ذات خود خوب و عملي درماني تصور مي كند . (5)
" حنيف جميز اليور " ، اسامه بن لادن و سازمان القاعده را جزو پيروان " سيد قطب " و نوعي از ايدئولوژي به نام قطبيسم قرار مي دهد . به نظر وي قطبيسم هيچ ريشه اي در سنت اسلامي ندارد و بيشتر از آن كه ريشه در قرآن داشته باشد ، از فلسفه معاصر غربي و انديشه متفكراني از قبيل " نيچه " ، " كيركگارد " و " هايدگر " متأثر مي باشد .
قطبيسم همانند همه ايدئولوژي هاي بنيادگرا به طرز غير قابل انكاري مدرن مي باشد . (6) به نظر وي پيروان قطب خوارج زمان هستند و همانند آنها قرآن و سنت را به دلخواه و شيوه خاص خود تفسير به رأي مي كنند . (7)
با توجه به نظرياتي كه القاعده را پديده اي مدرن قلمداد مي كنند ، به طور كلي همان طور كه دكتر " بشريه " نيز ذكر كرده اند ، بنيادگرايي مذهبي ، شورشي بر مدرنيته و ميراث روشن گري غرب بوده است .
بنيادگرايي ضد اصول مدرنيته بوده و در عوض از گرايش هاي رمانتيك غير عقلي ، مطلق انگاري ارزشي ، جمع گرايي ، نخبه گرايي ، تركيب مذهب و سياست ، انضباط اجتماعي ، اقتدار گرايي ، حصر فرهنگي و نظارت اخلاقي بر جامعه حمايت كرده است .
در واقع بنيادگرايي پيش از پيدايش عصر مدرن متصور نبوده و از اين رو به يك معنا حاصل مدرنيته و مدرنيسم است ، هر چند به ضديت با آن بلند شده است . از سوي ديگر بنيادگرايي گرايشي ابزاري به مدرنيته دارد ، چرا كه از نوسازي در حوزه هاي اقتصادي حمايت مي كند ، ولي در عين حال بنيادهاي ارزشي و فرهنگي آن را نفي مي كند .
بدين سان ، بنيادگرايي ، سنت گرايي عصر مدرن است . پس مي توان گفت كه وجه مشترك همه جنبش هاي بنيادگرا ، ضديت با ارزش ها و اخلاقيات مدرنتيه غربي و عصر روشن گري و ترس از وجوه فكري و فرهنگي جهان جديد بوده است . (8)
به ديگر سخن ، بنيادگرايان به دنيال اين هستند كه ساختارهاي موجود را از ميان بردارند و ساختار بديلي را كه از اصول مذهبي بر مي خيزد و قانون ، سياست ، جامعه ، اقتصاد و فرهنگ را در بر مي گيرد ، جانشين آن كنند . بدين سان بنيادگرايي ، بازسازي و به كارگيري دوباره سنت براي اهداف امروز مي باشد . (9)
3. تروريسم مذهبي (10) ، افراطيون مسلمان خشونت گرا (11)
به نظر " اليور روي " ، مسلمانان در مواجه با پيشرفت و تهاجم تمدن غربي ، سه نوع عكس العمل نشان داده اند : گروهي حسرت گذشته را خورده و معتقدند كه اين اسلام است كه تمدن را براي غرب به ارمغان آورده است .
گروه دوم فرضه بالا را رد كرده و بر اين باورند كه هيچ دليلي براي برتر دانستن ارزش هاي غربي وجود ندارد . گروه سوم نيز از اسلام دفاع كرده و عنوان مي كنند كه هر چيزي را كه انسان نياز دارد در قرآن و سنت وجود دارد و اسلام بهترين دين مي باشد . دو گروه اول موضعي تدافعي داشته اند ،اما گروه سوم حالت تهاجمي به خود گرفته است (12) ، القاعده در اين دسته جاي مي گيرد .
اين گروه القاعده را جزو شاخه كوچك و تندرويي از اجتماع سلفي ها قلمداد مي كنند كه از استفاده از خشونت را براي بيرون راندن رهبراني كه پيرو اسلام نبوده و يا عليه آن فعاليت مي كنند ، مجاز مي شمارند .
از نظر " ويكتورويكز " و " كالتنر " اين گروه كه به جهادي ها معروفند ، ساير روش ها را انكار نمي كنند ، اما بر ضرورت استفاده از خشونت تأكيد مي كنند . اين دو نفر ، سه گروه ديگر را نام مي برند كه آنها را بر اساس تأكيدشان بر روي يكي از چهار روش تبليغ در اسلام ، تقسيم بندي مي كنند .
گروه اول بر دعوت صرف اكتفا مي كنند . اينها پاكدامني شخصي ، پيروي از حديث و گسترش اسلام رايج ، تأكيد مي كنند . براي اين گروه اعمال شخصي و فهم خالصانه اسلام در اولويت قرار دارد . گروه دوم بر اين باورند كه علما وظيفه دارند تا رهبران سياسي حاكم را در مورد مشروعيت و حقانيت اسلام نصيحت كنند .
از نظر گروه سوم نيز وظيفه هر مسلماني و به ويژه علماست كه به طور آشكاري عليه اعمال و سياست هاي عمومي غير اسلامي وارد عمل شوند . اين روش مي تواند با استفاده از خطبه هاي نماز جمعه ، نامه هاي سر گشاده ، سخنراني هاي عمومي ، افشاگري ها و ميتينگ هاي عمومي عملي شود . (13)
القاعده و تروريسم مذهبي(2)
پی نوشت:
1. Ibid.
2. Ibed .
3. Bin Laden, "Declaration of War Against Occupying The Land of The Tow Holy Places" (26-8-1996) available at: http://www.azzm.com/html/ariclesdeclaration.html.
4. Waller R.Newell, " Postmodern Jihad: What Osama Bin Laden Learned From The Left?"
, The Weakly Standard (11-26-2001) available at: http://www.freerepubic.com/focud/f_news/573060/Posts.
5. Ibed .
6. Haneef Jamis Oliver, The Wahhabi Myth,(2002) P 9-10, available at:
http://www.rtaf.mi.th/publications/Terrorism/thewahhabimyth.pdf.
7. Ibid, P 6.
8. حسين بشريه ، تاريخ انديشه هاي ليبراليسم و محافظه كاري ، تهران ، نشر ني ، 1380 ، ص 195 – 193
9. Steve Bruce, Fundamentalism (Cambridge: Polity, 2000) P 40-41
10. اين اصطلاح در ادبيات و رسانه هاي غربي در اشاره به نوعي از تروريسم است كه عاملان آن براي مشروعيت بخشيدن به اعمال خود از مذاهب سوءاستفاده مي كنند . در واقع خشونت طلبان در راستاي متقاعد كردن پيروان خود و جبنه اي اخلاقي بخشيدن به حملات خود از مذهب استفاده ابزاري مي كنند . نگاه كنيد به : عليرضا طيب ، تروريسم ، تهران ، نشر ني ،1382 .
11. اسلام گراي راديكال يا افراطي خشونت گرا به كسي اطلاق مي شود كه مي خواهد به منظور استقرار شريعت اسلامي ، دولت موجود را با استفاده از خشونت و زور سرنگون كند . به نقل از :
Mohammad Ayoob, " Political Islan: Imaga and Reality" , World Policy Journal. P 1-14 (Full 2004); also available at: http://www.worlpolicy.org/journals/articlas/wpj04-3/Ayoob.pdf.
12. Oliver Roy, The Failour of Political Islam,Trans. By Carol Volk (London: I.B. Tauris, 1994) P 11.
13. Quinton Wiktorowics and John Kaltner " Killing In The Name Of Islam: Al-Qaeda's Justification for September 11", Middle East Policy, Vol. X, No. 2, P 76-92 (Summer 2003) P 78