در طول بیش از سه دههای که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و برخلاف تمام موفقیتهای برجسته و غیرقابل انکاری که سینمای ایران را به یکی از سرآمدان سینمای جهان تبدیل کرده است، باید به این واقعیت اذعان نمود که سینمای یاد شده آن گونه که باید و شاید به کارنامه تروریسم نپرداخته است. به بیانی دیگر، اگر چه پس از پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی و مردم ایران به عنوان قربانیان تروریسم، ضربات زیادی از جانب تروریسم متحمل شدهاند اما فقدان تولید آثار شاخص ومتعدد در این عرصه، کارنامه بدون ورقی را برای حضور تروریسم در سینمای ایران رقم زده است.
در آسیبشناسی بررسی سینمای تروریسم شاید علل و عوامل متعددی دخیل باشد؛ عدم تمایل کارگردانان وطنی برای ساخت و ساز در این عرصه، فقدان فیلمنامههایی که با بررسیهای تاریخی و مطالعات و موشکافانه همراه باشد و بالاخره اینکه نگارش و ساخت چنین فیلمهایی توان و وقت زیادی از نویسنده و کارگردانها میگیرد.
ضمن اینکه برای بسیاری از کارگردانها، این ترس نیز وجود دارد که پس از ساخت چنین فیلمهایی، با تیغ انتقاد سیاسیون، کارشناسان و اهل فن مواجه شوند و بشنوند که فیلم ساختهشده به لحاظ محتوا، مطابقت با اسناد تاریخی و تطبیق با نمونه عینی ماجرایی که براساس آن فیلم ساخته شده است، دارای ضعف های زیادی است، بنابراین به قول یکی از کارگردانان، دلیلی ندارد سری را که درد نمیکند بیجهت دستمال بست.
اکثریت قریب به اتفاق فیلمهای تولید شده در این باب، تنها به بخشی از تروریسم در جامعه فعلی اشاره میکنند و حضور و تأثیرمنافقین در کشور را – آن هم بهصورت حاشیه ای و نه کامل – مورد بررسی قرار میدهند. از این رهگذر، سینمایی که همواره به حضور منافقین در اکثر آثار سینمایی که در طول سه دهه گذشته ساختهشده، بیشتر از آنکه پرداختی عریان و توأم با کالبدشکافی ماهیت، رفتار، منش و پرداخت رفتارها و هنجارهای ایدئولوژیک و آشکارسازی زوایای پنهان و پیدای این سازمان تروریستی باشد، اشاراتی مختصر است که تنها ردپایی از حضور این سازمان را در فیلمهای سینمایی هویدا میسازد و بیننده تنها متوجه میشود که مثلا یکی از قهرمانان یا ضدقهرمانان فیلم، به این سازمان وابستگی دارد یا عضو تشکیلاتی آن است. در این میان یکی دو کار سینمایی و تلویزیونی هم وجود دارد که حسابشدهتر، داستان و ماجرای اصلی خود را بر بستر تحلیل و توصیف این سازمان قرار میدهد اما با این حال، در همین آثار نیز آن گونه که باید و شاید عقبه تحقیق و پژوهش مناسبی برای نگارش فیلمنامه وجود ندارد و در این میان جای تعجب است که با وجود تحقیق چندین ساله برای نگارش فیلمنامههای تاریخی همانند مختار و امام علی(ع) و امثال آن، چرا با وجود آثار قلمی بسیار در مورد ماهیت و ساختار این سازمان، اعم از آثار جداشدگانی که پس از جدایی از به جزء جزء روابط و درونیات این سازمان تروریستی پرداختهاند و با وجود محققان برجسته تاریخ معاصر که به بهترین وجه ممکن این سازمان تروریستی و اوضاع و احوال گذشته و حال منافقین را بررسی و تحلیل میکنند، باز هم فیلمهای ساخته شده در این حوزه از ضعف محتوایی رنج میبرد.
شاید به این دلیل است که این گروه به طور کلی مطرود جامعه است!
این گزارش نگاهی گذرا به اکثر ساختههای تصویری درمورد فرقه منافقین در طی سه دهه گذشته است.
بیشک سینما بستری برای به نمایش در آوردن تمامی مسائل حول و حوش جامعه است، البته این اصل شاید همیشه و همه جا صدق نکند و گاهی سینما از برخی مسائل به راحتی چشمپوشی و برخی دیگر را آنقدر بزرگنمایی مینماید که مخاطب از دیدنشان زده میشود.
در سه دهه سینمای بعد از انقلاب چند موضوع بکر و بااصالت که حاصل انقلاب اسلامیمان بوده رخ داد که از آن مجموع میتوان به جریان انقلاب و پیروزی آن، دفاع مقدس و همچنین اقدامات انقلابی در مواجه با ضدانقلاب اشاره کرد که در سینمای ما به دلیل مصادفشدن دو واقعه دفاع مقدس با جریانهای مرتبط با ضد انقلاب، سینما آنچنان که باید و شاید به موضوع شهدای ترور و اقدامات ضد انقلاب و واکنشها و حرکات انقلابی نپرداخت و در کارنامه سینمای ایران آثار در خور توجه به این موضوع کمتر از انگشتان دست است! و این تعلل و کمکاری در سالهای اخیر این سئوال را باقی گذاشته که چرا سینماگر ما از این پتانسیل موضوعی استفاده کامل و جامعی برداشت نکرده است، که بدون شک عدم اهتمام به این آثار به دلیل عدم اقبال عمومی مردم ایران از گروههای تروریستی و بستهشدن طومار شاکله اصلی این گروهها را باید علت اصلی آن دانست. با این وجود بر عهده هنرمندان است که در این عرصه و برای ثبت در تاریخ، آثاری اندیشمندانه تولید نمایند.
سینمای ایران در سال 60 با ساخت فیلم «پرچمدار» به اولین تجربه خود در این عرصه دست زد. این فیلم قصه رزمندهاي به نام علي است که اسير نيروهاي دشمن میشود. گروهي پاسدار به فرماندهي احمد با لباس مبدل به پايگاه دشمن عراقي هجوم ميبرند و پس از تاروماركردن سربازان دشمن علي را از اسارت نجات مي دهند. مدتي بعد علي و احمد در تهران مأمور گشت امنيت شهري ميشوند. گروهي از اعضاي منافقين در جريان سرقت از يك بانك با گروه گشت آنان روبه رو ميشوند و احمد در جريان درگيري به شهادت مي رسد. شهادت احمد ضربه روحي سختي بر علي وارد ميسازد، اما علي به مرور زمان به كمك دختر خردسالش تعادل خود را بازمييابد و در جريان عمليات ناموفق ترور يكي از فرماندهان سپاه، ضربه سنگيني به گروهك منافقين وارد ميآورد. البته این فیلم در شرایط زمانی خاص خود حرکت در خور توجهی بود که باز هم به دلیل تعدد آثار تولید شده در آن زمان و گرایش بیشتر فیلمسازان و فیلمها به موضوع جنگ تحمیلی به شکلی درست دیده نشد ولی با اینحال تصویر کاملتری از فعالیتهای خرابکارانه و ترورهای کور اوایل انقلاب منافقین را به نمایش گذاشت.
در فیلم پناهنده نیز«بنفشه» و «سعید» زن و شوهری هستند که 10سال را در خارج از کشور با فعالیت در گروه تروریستی منافقین سپری کردهاند و حالا پشیمان شدهاند و به رغم مخالفت مافوقشان معروف به زاپاتا به ایران فرار میکنند. آنها فکر میکنند که زاپاتا کشته شده است، در حالی که او برای کشتن و یا بازگرداندن آنها به ایران آمده است. «سعید» و «بنفشه» به طور اتفاقی با «علی» یک بسیجی کهنهکار و راسخ آشنا میشوند و در خانه او پناه ميگيرند. سرانجام زاپاتا خانه علي را پیدا می کند و در غياب او به آنجا ميرود. در درگيري نهايي زاپاتا كشته ميشود و همسر علي كه به خاطر اختلاف عقيده از خانه رفته بود، همراه با دخترش به نزد آن ها باز ميگردد.
این فیلم به دوربودن افراد گروهک منافقین از ایران و عدم شناخت واقعی محیط اجتماعی ایران توسط آنها هم اشاره دارد. اینکه سعید و بنفشه بسیاری از واقعیتهای اجتماعی روز ایران را نمیشناسند؛ واقعیاتی که گمان میکردند در راه مبارزه برای ایران، به خوبی آن ها را فراگرفتهاند. در فیلم سعید قرار است پدر شود اما در رودررویی با ایران جدید و واقعیات اجتماعی آن، دست و پا چلفتی است و نمیداند حالا که به ایران آمدهاند باید چگونه رفتار کند و چگونه زندگی نمایند و این مسئلهای است که شکایت همسرش را که باردار نیز هست موجب میشود. این فیلم به غیر از این دو شخصیت، بسیجی تنها و گوشهگیری هم دارد که بازمانده دوران جنگ است و به هر حال آزاری برای این زوج ندارد و در قالب یک همراه و نجاتدهنده برای آن ها تلاش میکند. پناهنده محصول سال 72 و ساخته مرحوم رسول ملاقلیپور است و اگر در پارهای موارد از برخی آشفتگیهای ساخت رنج میبرد اما در مجموعه فیلم قابل قبولی است که منتقدان نیز بیش از حد و اندازه از آن انتقاد نکردند.
رسول ملاقلیپور کارگردان فقید سینمای ایران، در سال 1369 نیز فیلم سینمایی «مجنون» را ساخت که اثری اجتماعی بود. دراین فیلم ناصر جواني است كه قصد دارد با دختر مورد علاقهاش رعنا ازدواج كند ولي پدر رعنا به خاطر بيماري ناصر با اين ازدواج مخالف است. ناصر كه راهي براي تهيه پول به قصد معالجهاش نمييابد، درصدد برميآيد در يك بمبگذاري شركت كند. ولي در آخرين لحظات كه از اين كار انصراف داده است، مورد تعقيب قرار ميگيرد و او راهي جز فرار ندارد. در این فیلم که مسعود کرامتی و بهزاد بهزادپور از جمله بازیگران آن هستند، حضور در گروهی تروریستی، تنها به صورت حاشیهای مطرح میشود؛ حاشیهای که البته به محتوای اصلی فیلم که دعوا بر سر نخواستن ناصر است، ضربه نمیزند. در این فیلم ناصر تنها نقش یک قربانی را بازی میکند که پول ندارد و بیماری هم دارد که البته راه نادرستی که برای پولدارشدن انتخاب میکند، میتواند دزدی، آدمکشی و یا هر چیز دیگری غیر از بمبگذاری هم باشد، بنابراین عبور سطحی از کنار ماجرای بمبگذاری گروهک تروریستی منافقین– که در آن زمان و در موارد متعددی در کشور صورت میگرفت – تنها مسئله حاشیهای است که میتوان این فیلم را – آن هم به صورت گذرا – در مدار فیلمهایی قرار داد که به گروهبندی فیلمهایی با موضوع تروریسم باز میگردد.
تا زمان حاضر، آخرین اثر تولید شده در این عرصه به فیلم مشترک احمد کاوری و مهدی فیوضی بر میگردد. این دو «نفوذی» را تولید کردند که با پرداختی سینمایی به موضوع فعالیت و همکاری منافقین با رژیم بعثی عراق، نفوذ برخی از عوامل آن ها در میان اسرای ایرانی را چاشنی کار خود قرار داده بود.
در واقع «نفوذی» از آن دسته فیلمهایی است که به داستانهایی میپردازد که آدمهای آن نیم نگاهی به جنگ و آدمهای درگیر با آن را دارند.
فیلم نفوذی در کسادی بازار این دسته فیلمها نمرهی نسبتاً قابل قبولی میگیرد. موضوع نسبتا جدید در این عرصه و نوع نگاه متفاوت به یک قهرمان جنگ و مطرحکردن این معما که آیا او یک قهرمان است یا یک منافق، یکی از نقاط قوت این فیلم است. فیلم با تعریف کل مسئله در یکی دو دقیقه اول، مخاطب را با داستان خود آشنا میکند و کدهایی به او میدهد تا مخاطب نیز مثل سایرین به این فرد شک کند.
در این فیلم دلایل کافی برای متهمکردن فریدون کیافر(فری کافر) که نقش آن را امیر جعفری بازی میکند، وجود دارد. او به اتهام بریدن از آرمانهای انقلابی و پیوستن به منافقین، با فلاشبکهای به موقع و روایت داستان از زبان اسرای همرزمش، در چشم بیننده به خوبی به عنوان یک عنصر نامطلوب مطرح میشود.
البته فیلم در دادن اطلاعات از فعالیت منافقین ضعیف و کلیشه ای عمل میکند. در پارهای موارد تنها اطلاعاتی به بیننده منتقل میشود که سالها قبل نیز وجود داشته و حرف جدیدی نیز در خود ندارد، اما تحلیل بسیاری از رفتارهای منافقین ابهامی است که بیننده متوجه آن نمیشود و این مسئله یکی از نقاط ضعف این فیلم است.
با نگاه کلی به ساختار فیلم میتوان گفت نفوذی توانسته است روایت بدون لکنت قصه را در قالبی نو عرضه نماید، به طوری که تماشاگر در انتها با تصویر جدید فریدون به خوبی همذاتپنداری میکند و در نهایت اینکه «نفوذی» بار دیگر قابلیت روایت اقدامات منافقین برای تبدیل به زبان تصویر را به سینمای ایران نشان داد و میتوان به نوعی آن را آغازگر تازه برای پرداخت به این موضوع دانست.
اما سال گذشته سریال موفقی نیز در این مورد ساخته شد. داستان سریال« ارمغان تاریکی»، در مورد یک عضو سازمان مجاهدین خلق(منافقین) است که در طی انجام یک ماموریت سازمانی و یک ازدواج صوری، دلبسته دختر یک خانواده انقلابی میشود و این آغاز شکلگیری یک درام گرم و مخاطب پسند است. در واقع کارگردان در کششهای دوطرفه وفاداری به سازمان یا توجه به یک دلبستگی عاشقانه، تلاش میکند سنگدلی و رفتارهای غیرانسانی منافقین را به تصویر بکشد. سریال ارمغان تاریکی یکی از معدود آثار برجسته و تمام عیار در مورد منافقین است. داستان اين مجموعه بر مبناي تضاد بين عشق و سياست شكل گرفته و بخش عمده اي از داستان مجموعه به درگيريهاي دروني قهرمان اصلی داستان (مجيد) با خودش و ترديدهاي او بر سر دو راهي عشق و انجام وظيفه اختصاص يافته است. ضمن اينكه اين ترديد يكي از بزرگترين چالشهاي زندگي افرادي است كه به عضويت فرقههای سیاسی درآمدهاند. زندگي شبه چريكي و حضور در سازمانی تروریستی يعني هميشه آماده انجام عملیاتهای تروریستیبودن، ترجيحدادن سازمان بر خانواده، ناديدهگرفتن احساسات و عواطف حين انجام ماموريت و مواردی از این دست، زندگي زناشويي را در موارد قابل توجهي با زندگي در گروهکی چون منافقین دچار تعارض عذاب وجدان ميكند.
به تصوير كشيدن عذاب وجدان و ترديدهاي پايانناپذير اعضای سازمانی تروریستی همچون منافقین، بدون توسلجستن به كلام و ديالوگ بسيار دشوار است اما جليل سامان در سریال «ارمغان تاريكي» موفق شده چنين تناقضهايي را بسيار تاثيرگذار به زبان تصوير ترجمه كند.
دوربين بارها خلوت مجيد و درگيريهاي رواني او را به نمايش ميگذارد؛ اينگونه كشمكشهاي روحي مثل يك مبارزه هستند بين خود با خود و ميان من با من كه گاه حتي به رفتارهاي انتحاري و روانپريشي ميانجامند. ايدئولوژي سازمان يك آن از خلوت مجيد رخت بر نميبندد و چون ويروسي به تمام جنبههاي زندگياش رسوخ كرده و تسري مييابد.
يكي از تكنيكهاي روانشناختي كه برخي از سازمانهای تروریستی زیرزمینی و از جمله منافقین آن را طلب میکنند، گاه اطاعت محض و وابسته و پابندكردن داوطلبان عضويت است و این هدفی است که این سازمانها با تكنيك شستشوي مغزي به آن میرسند. اگر چه یکی از اعترافهای مجید در نزد همسرش این است که برخی اعضای سازمان او را شستشوی مغزی دادهاند اما ناتوانی کارگردان در بیان و چگونگی به تصویرکشیدن این معضل از جمله اندک ضعفهای این مجموعه است.
نباید از این نکته غافل بود که با وجود توان سازماندهی گروهک تروریستی منافقین در دهه 60 – زمانی که داستان این سریال در آن روایت میشود – و با وجود اینکه عملیاتهای تروریستی این سازمان در دهه مذکور بیشتر از زمان حاضر بود و البته از طرفداران بیشتری نیز برخوردار بود، اما ايراد بزرگي كه در اين زمينه ميتوان بر اين مجموعه وارد دانست محدودكردن نيروي انساني سازمان به بشرزاد، مهري و نفراتي است كه مثل سايه مجيد را تعقيب ميكنند و بهتر بود كه براي سنديتبخشيدن بيشتر به موضوع، مقامات بالاتر بشرزاد نيز وارد قصه ميشدند.
البته نباید از این نکته غافل شد که ارمغان تاریکی از شعارزدگي و موضع گيري صريح، به عنوان آفات شناخته شده و مسبوق به سابقه فيلم هاي سينمايي و مجموعه هاي تلويزيوني سياسي مبرا مانده، به اين معنا كه شخصيت پردازي و سير رخدادها و حوادث به گونه اي جهت داده شده اند كه بيننده قادر باشد نسبت به ايدئولوژي و عملكرد سازمان بدون هر پيش فرضي قضاوت كند.
متأسفانه از سه دهه قبل تا همين چند سال پيش، ساخت مجموعه سياسي با موانع و محدوديتهاي مختلفي مواجه بود اما به نظر ميرسد كه در دو سه سال اخير بيشتر موانع بر داشته شده، سمت و سوي نگاهها تغيير كرده و لزوم توليد چنين مجموعههايي براي سياستگذاران و برنامهريزان رسانه ملي محرز شده است.