این که آمریکا همچنان و در بزنگاهها به استمداد این گروه بشتابند، امری است که دیگر و بیتردید تبعات آن و به خصوص خطراتی که جامعه جهانی را از ناحیه پناهداده افرادی چنین خطرناک در خارج از عراق تهدید میکند، فقط مربوط به آمریکا نیست و جامعه جهانی محق است تا بر اساس این دخالتها آمریکا را در هرگونه خسارتی از ناحیه این اقدامات و دخالتها شریک بداند.
اگر چه پس از انعقاد توافقنامه بین عراق و آمریکا و خروج نظامیان آمریکایی، بر مبنای معاهدات بینالمللی و حق حاکمیت عراق، تصمیمگیری درباره پرونده گروهک تروریستی منافقین به دولت عراق واگذار شد، اما به نظر میرسد که آمریکا همچنان نقش اصلی را در این پرونده بازی میکند.
هرچند در ظاهر منافقین اصرار میکنند که مسئولیت هر اتفاقی بر عهده آمریکاست و آمریکا نیز انکار میکند که چنین نقشی ندارد، اما موضعگیریهای آمریکا در مقاطع مختلف، حاکی از اثرهای تعیینکننده در این قضیه است. بر کسی پوشیده نیست که یونامی با چراغ سبز آمریکا وارد پرونده جابجایی منافقین در عراق شد و نیز همچنان که شواهد نشان میدهد، تضمینهای اخیر آمریکا باعث جلب رضایت منافقین برای تخلیه اردوگاه اشرف شده است، لذا بیاساس نیست اگر گفته شود سیاستی که آمریکا راجع به این موضوع اتخاذ کرده است، سیاستی مزورانه و ریاکارانه است. از سویی در این پرونده رسماً مسئولیتی را برعهده نمیگیرد تا در مقام پاسخگویی قرار نگیرد و از دیگر سو عملاً ادعاهای منافقین در مورد وجود تعهدات پنهان و مسئولیت ویژه آمریکا در این باره را تأیید میکند!
اخیراً خانم ویکتوریا نولند، پس از آن که یک گروه دیگر از منافقین پس از سه ماه امتناع از خروج و مخالفت با دولت عراق و سازمان ملل، اردوگاهشان را به سمت کمپ لیبرتی ترک کردند، بیانیهای صادر کرد و در آن تعهدات دولت آمریکا را متذکر شد که اکنون منافقین با استناد به آن وعده دادهاند که تا اواخر شهریور سایر نیروهایشان را نیز به لیبرتی منتقل سازند. خانم نولند گفته است:
«ايالات متحده همچنين تعهد خود در حمايت از امنيت و سلامت ساکنان در تمامی پروسه انتقال آنها به خارج عراق را مورد تأکيد قرار میدهد.
همانگونه که وزير امور خارجه در 29فوريه ۲۰۱۲ اعلام کرد: با توجه به تلاشهايی که برای انتقال ساکنان اشرف به ليبرتی در جريان است، همکاری موفق و صلح جويانه مجاهدين خلق در ترک اشرف يک عامل کليدی در تصميم در مورد استاتوی مجاهدين خلق به عنوان يک سازمان تروريست خارجی است.»
این که دولت ایالات متحده تعهداتی نسبت به این گروه دارد یا خیر، به خودش مربوط میشود و طبیعی است که این تعهدات نه در چارچوب ملاحظات انساندوستانه، بلکه در مسیر تخاصم با ایران تعریف شود، لیکن سیاستمداران و دولتمردان آمریکا بایستی با صراحت و شجاعت نقش خود را در این موضوع روشن سازند و پاسخگوی آن باشند. چرا که از قرائن پیداست که اکنون دولت عراق و سازمان ملل عملاً کنار زده شدهاند و صحنهگردانی برعهده ایالات متحده است.
این که دولتمردان آمریکا از تجربه حفاظت از این گروه در طول اشغال عراق عبرت نگرفتند، تجربهای که در گزارش موسسه رند، به عنوان یک اشتباه استراتژیک از آن یاد شده است و سنگاندازیهای منافقین در جریان همکاری با سازمان ملل را که ملاکی برای تحلیل ماهیت ضدقانونی این فرقه است، نادیده گرفتند و در عوض آن که بنابرآن تجارب میفهمیدند که راهی جز اجرای عدالت و برخورد قانونی با این گروهک جنایتکار نیست، مجدداً در این پرونده دخالت نمی کردند، به عقل و سیاستورزی بسیار نزدیک تر بود.
اما این که همچنان و در بزنگاهها به استمداد این گروه بشتابند، امری است که دیگر و بیتردید تبعات آن و به خصوص خطراتی که جامعه جهانی را از ناحیه پناهداده افرادی چنین خطرناک در خارج از عراق تهدید میکند، فقط مربوط به آمریکا نیست و جامعه جهانی محق است تا بر اساس این دخالتها آمریکا را در هرگونه خسارتی از ناحیه این اقدامات و دخالتها شریک بداند.