واكنش در قبال مرگ اكبر گودرزي :
اكبر گودرزي رهبر منحرف فرقان كه عامل فريب جوانان كم تجربه اين گروهك بود ، در سوم خرداد 1359 به مجازات رسيد . او به عنوان يكي از مصاديق بارز مفسدين في الارض ، بهترين بندگان خدا را كه غالباً از ميان علما و دانشمندان دين و مجاهدان في سبيل الله بودند به قتل رسانده بود .
گروه فرقان در قبال اعدام اكبر گودرزي واكنش بسيار تندي از خود نشان داد و وي را به عنوان ششمين شهيد ايدئولوژيك ناميد. (1)
فرقان شماره 26 نشريه را به اكبر گودرزي اختصاص داد و با درج عكس از وي ذيل عكس عبارت : " مجاهد تشيع مظلوم ، شهيد ششم ايدئولوژيك شيعه اكبر گودرزي " را درج نمود . در ابتداي يادنامه مي نويسد :
" با ياد زندگي سراسر درد و محروميتش و فريادهاي آغازين از جان برخاسته اش كه جوانان مرحوم و پاك را ابوذر وار به رويارويي با غارتگران خلق و ملك هاي ظالم بر مي شوراند... "(2)
در واقع اين فريادهاي از جان برخاسته هرگز به گوش شنواي مأموران ماجراجوي ساواك نرسيد ، به گفته خود اكبر گودرزي كه يكبار دچار توهم شده بود و فكر كرده بود كه او را تعقيب مي كنند ، مجبور شد به پاكستان برود . اين رهبر فريادگر ظاهراً فقط در كنج مساجدي كه خود انتخاب مي نمود ، اسلام انحرافي و خود ساخته را در گوش حلقه هاي كوچك مريدانش نجوا مي كرد .
فرقان مي افزايد :
" با ياد رگبارهاي آتشين اش كه در غير منتظره ترين موقعي كه دشمن انتظارش را نداشت ، قلب و مغز عناصر خيانتكار نظام نوپا را نشانه گرفت و به آنها فهماند كه به سادگي نمي توانند بر سرنوشت ملت محروم كشورمان تسلط يابند ... و خواب و خيال امپراطوري هاي روم باستان و واتيكان قبل از رنسانس را در سر بپرورانند ." (3)
افرادي را كه رگبار آتشين اكبر گودرزي قلب و مغزشان را نشانه گرفت ، نزديكترين و عزيزترين ياران امام بودند . اين افراد بارها در زندان هاي ستم شاهي صداي مرگ را شنيده بودند ، ولي دست از مبارزه و جهاد در راه خدا بر نداشتند .
در حقيقت اكبر گودرزي راه ناتمام رژيم شاه را كامل كرد ، استاد مطهري كه در يكي از مراحل بازجويي به شدت مورد اذيت ساواك قرار گرفته بود (4) ، به ضرب گلوله فرقاني هاي ناآگاه طعم شيرين شهادت را چشيد .
مبارزه نستوه حاج مهدي عراقي كه امام او را معادل بيست مبارز خواندند ، در زمان رژيم شاه و در ارتباط با قتل منصور به اعدام و در دادگاه تجديد نظر با يك درجه تخفيف به حبس ابد محكوم شد . (5) ساير خدمتگزاراني كه در اثر كينه و عقده فرقاني ها به شهادت رسيدند ، از خوشنام ترين مجاهدان في سبيل الله بودند .
همچنين مي خوانيم :
" طبيعي است كه مرگ شهيد نويد بعث و انگيزش در دوران حاكميت ارتجاع مي دهد و بعد از شهادتش آشكار گشته و مظلوميت و حركتش گواه و ميزاني خواهد بود براي تمام آنها كه مي فهمند .... " (6)
اتفاقاً مرگ گودرزي نتيجع عكس داد و فرقاني هاي فريب خورده ، گروه گروه به دامان نظام اسلامي بازگشتند ، آنها ضمن حضور در جبهه هاي جنگ ، برخي نيز به درجه رفيع شهادت نائل آمدند . (7)
فرقان همچنان با شور و احساسات شعار سر مي دهد :
" آيا گمان مي برند كه با اعدام آشكار شهيدان هميشه زنده تاريخ مي توانند نسل و طبقه رو به اضمحلال خويش را نجات دهند و بر سرنوشت ملت محروم و مستضعفان حاكم شوند ، ملتي كه هنوز خاطرات ظلم و اختناق رژيم قبل را از ياد نبرده است ... " (8)
اشتباه فاحش سياسيون كم تجربه و بي سواد فرقاني در همين نكته بود كه آنها متوجه حضور و حمايت يكپارچه ملت از انقلاب اسلامي نمي شدند . فرقاني هاي تندرو در حصاري از بدبيني قرار گرفته بودند كه چيزي جز خود و شعارهاي احساسي شان را درك نمي كردند .
فرقان در تجليل شعارگونه اي از اكبر گودرزي در ويژه نامه بعدي مي نويسد :
" آري ، شهيد ششم ايدئولوژيك شيعه ، اكبر گودرزي چوپان زاده آزاده ، اين الگوي درد و رنج و محروميت و انسانيت و اين تجسم عيني عصيان و قاطعيت و سازش ناپذيري و آزادگي ، در طول زندگي گوتاه و سراسر تلاش و حركتش با فرياد و قلم رسواگرش به تمام آنها كه مشتاق اسلام و قرآنند ، فهماند كه تا اسلام و قرآن اسير طبقه و قشر خاصي همچون روحانيت است ، هدايت گري و تكامل آفريني انديشه توحيدي انتظاري عبث (9) و بيهوده است و قبل از اين كه از اسلام و توحيد انتظار رهايي بخشي و آزاد سازي داشته باشيم ، بايد كه خود اسلام و توحيد را از اسارت متوليان غاصبش آزاد ساخت ." (10)
اگر كسي اكبر گودرزي را نشناسد ، تصور مي كند با يك سوپر انقلابي آزاده روبرو است كه دهها سال زندان هاي رژيم شاه را تجربه كرده و فرياد آزادگي سر داده است . فرقان در فرازي ديگر مي گويد :
" آري ! برادر از آن زمان كه تو و هم پيمانان صادقت وحشيانه اسير خبيثان هزار چهره گشتيد و ديكتاتوري فاشيست آخونديسم خود را از سايه در هم كوبنده سلاح هايتان در امان ديد ، برادران و خواهران محروم مان در گنبد ، كردستان ، خوزستان و در هر كوي و برزني بي رحمانه آماج گلوله هاي مرگبار نظام گشته و متوليان ريا كار ، چاپلوس و نگون بخت ، عوامل مزدور سر سپرده نظام ، حرمت هيچ خوني و پيام و پيماني را نگه نداشتند ... " (11)
واقعيت اين است كه اين فرقاني ها بودند كه حركت هيچ خوني را نگه نداشتند و تنها از روي سر سپردگي به اربابان منافق خود (سازمان مجاهدين خلق) همان راهي را طي كردند كه آمريكايي ها براي تحقق آن لحظه شماري مي كردند .
ضربه زدن به نظام انقلابي ، كه نظام شاهنشاهي وابسته به غرب را سرنگون كرده بود ، از مهمترين آمال آمريكايي ها بود و فرقاني ها اين حركت را انجام دادند .
« بخش سوم »
مواضع و ديدگاه هاي سياسي ، اجتماعي گروه فرقان
فصل اول : مواضع سياسي
گروه فرقان بيش از آن كه يك گروه سياسي و متشكل باشد ، يك تجمع كوچك ايدئولوژيك بود . اين تيم كوچك چون در تعارض ايدئولوژيك با روحانيت و اسلام ناب قرار داشت ، مي كوشيد مواضع سياسي خويش را بر اساس همان تعارض ايدئولوژيك حفظ نمايد .
در نتيجه علاوه بر ضعف ايدئولوژيك ، در مواضع سياسي نيز كاملاً خام و احساسي برخورد مي كرد و بدون داشتن اطلاعات و داده هاي سياسي ، مواضع راديكال سياسي اتخاذ مي كرد كه بيشتر به كينه توزي سياسي شباهت داشت . در اين وضعيت هر تصميم و عمل سياسي از سوي جمهوري اسلامي ايران با مواضع و تحليل هاي تند فرقان روبرو مي شد كه به يقين فاقد ارزش علمي و تحليلي بود .
پيروزي انقلاب اسلامي ايران :
پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 با حمايت ملت ايران و رهبري بلافصل امام خميني (ره) محقق شد . به يقين اگر سه عامل مهم پيروزي يعني ايدئولوژي اسلامي ، رهبري امام خميني و حضور فراگير ملت ايران نبود ، قدرت هاي بزرگ جهاني مانع پيروزي انقلاب مي شدند .
در عين حال آنها دست از توطئه و فرسايش در مسير انقلاب برنداشتند . ابتدا با كشتار مردم و سپس با تعويض دولت ها و در نهايت تهديد بر انجام كودتا از طريق دستاورد كنفرانس گوادلوپ و اعزام ژنرال هايرز به ايران ، تمام توان خود را براي جلوگيري از پيروزي انقلاب اسلامي به كار بردند . (12)
اما گروهك بسته و كم اطلاع فرقان ، كه حتي قادر به شناسايي پيرامون محدود خود نبود ، پيروزي انقلاب اسلامي را رهاورد تضاد منافع قدرت هاي بزرگ از جمله اروپا و امريكا مي داند :
" رقابت بين آمريكا و اروپاي استعمارگر يكي از عوامل اساسي ايجاد بحران سياسي و اقتصادي در ايران گرديد و تا آنجا ادامه يافت كه رژيم ضد خلقي دست نشانده آمريكا را سرنگون كرد و رژيم منحط آخونديسم و دست نشانده اروپا را روي كار آورد و انقلاب توحيدي خلق را به انحراف برد ." (13)
پی نوشت:
1. نفرات قبلي عبارت بودند از : اصغر بديع زادگان ، محمد حنيف نژاد ، سعيد محسن ، رضا رضايي و علي شريعتي
2. فرقان ، شماره 26 ، خرداد 1359 ، ص 5
3. همان
4. استاد شهيد مرتضي مطهري در سال 1352 به دنبال بسته شدن حسينيه ارشاد دستگير و راهي زندان شدند ، در حين بازجويي آنقدر ايشان را اذيت كردند كه پس از آزادي به طور پنهاني به شهيد مفتح گفته بود و به كلياتي از شكنجه ها نيز اشاره مي كند . ر . ك : علي كردي ، استاد شهيد به روايت اسناد ، پيشين ، ص 212
5. زواياي تاريك ، خاطرات جلال الدين فارسي ، تهران ، نشر حديث ،1373 ، ص130 . ناگفته ها ، خاطرات حاج مهدي عراقي ، تهران ، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا ، 1370
6. فرقان ، شماره 26 ، خرداد 59 ، ص 5
7. خاطرات حجت الاسلام و المسلمين ناطق نوري ، ج 1 ، ص 187
8. فرقان ، شماره 26 ، خرداد 59 ، ص 6
9. در اصل عبس
10. همان ، هشتم خرداد ، 1359 ، ص 3
11. همان ، ص 5
12. يكي از آشكارترين همكاري هاي آمريكا و اروپا درباره انقلاب اسلامي ، جريان كنفرانس گوادلوپ بود كه والري ژيسكار دستن رئيس جمهور وقت فرانسه از سران انگليس ، آمريكا و آلمان خواست تا در جزيره گوادلوپ حضور به هم رسانند . اين نشست در 14 دي ماه 1357 برگزار شد . نتيجه اين كنفرانس كه به نوعي تهديد به كودتا عليه انقلاب بود ، خللي در اراده امام نگذاشت و امام به فرستادگان پاسخ قاطعانه دادند . ر . ك : والري ژيسكار دستن ، قدرت و زندگي ، ترجمه محمود طلوعي ، تهران ، نشر و ترجمه ، 1368 ، ص 101 . مسعود بهنود ، از سيد ضياء تا بختيار ، تهران ، جاويدان ، 1370 ، ص 748
13. نشريه فرقان ، شماره 13 ، اسفند 57 ، ص 6
گروه فرقان (21)
گروه فرقان (۲۰)