شهید محمدرضا نجفی وشوایی 20شهریور1350 در ساری متولد شد. پدرش طلبه و مادرش خانهدار بود. او تحصیلاتش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد و در 17سالگی به خدمت سربازی رفت. او سرانجام 29مرداد1370 به کمین عناصر گروهک تروریستی کومله و دمکرات برخورد کرد و در کردستان به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر گفتوگوی هابیلیان با مادر شهید محمدرضا نجفی:
«من و همسرم اهل ساری هستیم. بعد از ازدواجمان برای ادامه تحصیل حاجآقا به مشهد آمدیم. خدا 7فرزند به ما داد و من برای تولد همه آنها به ساری رفتم. محمدرضا فرزند سومم بود.
پسر بسیار دلسوز و مهربانی بود. مدرک دیپلمش را گرفت و دیگر درس نخواند، خیلی دوست داشت کار کند. همان زمان که درس میخواند، کفاشی هم میکرد. خیرش به همه میرسید. از هیچ کمکی برای من و پدرش دریغ نمیکرد. یادم میآید، از خانه دوستان و آشنایان داروهای اضافه را جمع میکرد و برای آنان که نیازمند بودند، میبرد. مشکلی که برایش پیش میآمد، ذکر لبش یاابوالفضل بود. برایش خواستگاری رفته بودیم. قرار بود سربازیش که تمام شد، مراسم عقدشان را برگزار کنیم که نشد.
پنج ماه تا موعد سربازیاش مانده بود؛ اما زودتر رفت و اعلام آمادگی کرد. از همان ابتدای خدمتش به کردستان اعزام شد و همانجا هم به شهادت رسید. بیستونهم مرداد 1370 در مسیر جاده به کمین عناصر گروهک تروریستی کومله و دمکرات برخورد کرد و توسط آنان به شهادت رسید.
قبل از انقلاب با اینکه محمدرضا سن کمی داشت، او را با خودم به راهپیماییها میبردم و با هم شعار علیه رژیم میدادیم. بعضی روزها که من نمیتوانستم به راهپیمایی بروم، با اصرار من را مجبور به رفتن میکرد. بعد از انقلاب هم اگر میخواستیم محمدرضا را پیدا کنیم، سراغ او را از مسجد میگرفتیم. قسمت فرهنگی مسجد فعالیت داشت. به یاد دارم، یکبار در تئاتر مسجد بازی کرد، تئاترش مربوط به حمله صدام به ایران بود.
ایرانی خیانت منافقین به مردم کشورش را فراموش نمیکند. من به عنوان یک خانواده شهید ترور خواستار مجازات منافقین و گروهکهای ضدانقلاب، نظیر کومله و دمکرات هستم.»