عاملین ترور و اسناد جنایت:
سعید اصفهانی
نام مستعار:
فرماده واحد تروریستی
|
رضا استاد حسین
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
علی پور هاشمی
نام مستعار: علی اشراق
عضو واحد تروریستی
|
علیرضا مدنی
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
1. اعتراف علیرضا مدنی یکی از عامین ترور شهید خسروی:
" حمله به یک بانک و گرفتن اسلحه شخصی که در بانک بود و مسئولیت من حفاظت از کاظم بود که میرفت توی بانک علی اشراق راننده بود و یکی دیگر هم بود که اسمش یادم نیست ."
2. اعترافات رضا استاد حسین یکی دیگر از عاملین ترور:
" 1) حمله به محافظ بانک در خیابان شهرزیبا که چهار نفر بودیم دو نفر در ماشین و دو نفر حمله کننده کاظم بود و علیرضا و علی اشراق و من ... "
3. اظهارات مسعود ولی زاده داودآبادی عضو واحدهای تروریستی درباره خط دزدی و سرقت از بانک ها:
" خط بعدی دزدی از بانکها بود که میگفتند ما احتیاج به پول داریم و مجبوریم این کار را بکنیم و خود مردم هم راضی هستند ."
مزدور پروری در باند تبهکاران!
راستی منافقین چه اجباری داشتند که برای دزدی و یا به دست آوردن پول و سلاح، عزیزان مردم را این چنین ناجوانمردانه به رگبار مسلسل ببندند ؟ واقعیت این است که برای گروهک مزبور مخصوصاً در آن موقعیت که انبارهای پر از سلاح به یغما برده از بیت المال را در اختیار داشتند و از کمکها و حمایتهای مالی اربابان خود سود میجستند، احتیاج به پول و اسلحه چندان مطرح نبود ؛ بلکه نفس جنایت و آدمکشی که همراه با این سرقتها به وقوع میپیوست خود میتوانست هدف باشد تا این که مزدوران را برای آیندهای نه چندان دور آماده سازد.
آینده فلاکت باری که به زودی باند تبهکار منافقین به آن دچار شد. چه اگر در آن روز افراد به این کارها گماشته نمی شدند، حالا منافقین چگونه میتوانستند عناصر باقیمانده خود را به سرقت هواپیما و فروش آن به رژیم بعثی صهیونیستی حاکم بر عراق راضی کنند و آنان را به کارهای شرم آور دیگر در جهت امیال و هوسهای شیطانی خود در خارج کشور بکشانند.
این سرانجام نکبت بار تمامی کسانی است که بر اساس تخیلات احمقانه که از مغزهای منجمد و پوسیده و قلبهای سیاه بیمارشان نشأت میگیرد به ستیز با حق و پیروان آن بر میخیزند و به تحقق سرنوشت هولناک تر و عذابی دردناک تر در انتظار آنان خواهد بود.
شهید محمود خسروی
شغل: دانش آموز (دیپلم)
سن: 19 سال
وضعيت تأهل: مجرد
محل شهادت: کوی کن، بانک دولت
تاريخ شهادت: 1360/5/27
زندگينامه
سال 1341 در شهرستان بروجرد پا به دنیا گذاشت و دوران کودکی را در همانجا به سر برد. هشت ساله بود که به همراه خانواده به تهران مهاجرت نمود و در یکی از محلات جنوب شهر سکونت یافت. او تحصیلات ابتدایی و دوره راهنمایی را در مدارس حوالی میدان خراسان با موقیت به پایان رساند و سال اول نظری بود که با خانواده به کوی کن رفت و در آنجا اقامت گزید. انتقال محل مسکونی به کوی کن هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود و محمود از این زمان فعالیتهای سیاسی مذهبی خود را با شرکت در انجمن اسلامی مدرسه و کانون اسلامی کن و چندی بعد در بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه 2 تهران آغاز نمود.
وی با روحیه خستگی ناپذیر و با طراوت و شور بسیار روزها در مدرسه با حرکات توطئه آمیز عناصر گروهکهای منحرف والتقاطی به مقابله برمی خاست و شبها به پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی مشغول میشد و ایام تعطیل (حتی در ماه مبارک رمضان) تحت پوشش جهاد به فعالیت سازندگی میپرداخت و این همه درحالی بود که او همچنان به طور جدی دوران تحصیلی را هم پشت سر میگذاشت و با موفقیت مراحل مختلف آن را طی مینمود.
برادر خسروی تابستان سال 1360 دوره متوسطه را با موفقیت به پایان رساند و جهت استخدام در سپاه پاسداران اقدام نمود تا در این ارگان انقلابی و مردمی در خدمت اسلام و امت شهید پرور انجام وظیفه نماید. او فردی مستدل و منطقی در بحث و مقاوم و استوار در عمل بود. در کارهای خیر پیشقدم و در مقام رفاقت و دوستی بی ریا و صمیمی برخورد میکرد. در پایان زندگی کوتاه ولی پر برکتش از حالت روحی خاصی برخوردار شده بود به نحوی که شب قبل از شهادتش هنگام پاسداری به برادران همرزم در مورد احساس خود گفته بود که " من فکر میکنم فردا اتفاق خاصی خواهد افتاد ."
شهادتنامه
چند روزی بود که برادر خسروی صبحها در محل بانک دولت به کار مشغول بود و به جای یکی از دوستان خود که در مسافرت به سر میبرد به حفاظت از آن محل میپرداخت. در همین ایام بود که یک روز صبح چهار تن از منافقین در حال تردد از خیابانهای کوی کن با مشاهده وی که در مقابل بانک به نگهبانی پرداخته بود به قصد سرقت سلاحش به جلو میآیند و از وی تقاضای آب میکنند، در این هنگام شهید به داخل بانک رفته و برای آنان یک لیوان آب میآورد که ناگهان با شلیک سلاحهای مزدوران که به سمتش نشانه رفته بودند، مواجه میشود.
در اثر اصابت گلوله ها، برادر خسروی نقش بر زمین شده و تروریستها از محل میگریزند و لحظاتی بعد پیکر پاک وی در حالی که خون سرخش کوچه و خیابان اطراف را عطرآگین کرده بود به اورژانس کن منتقل میشود، ولی او در بین راه دعوت حق را لبیک گفته و شهادت را با کمال اشتیاق پذیرا میگردد.
در گزارش معاینه جسد در مورد چگونگی به شهادت رسیدن وی پزشک قانونی چنین اظهار نظر میکند:
"...در معاینه در پهلوی چپ در فاصله 2 سانتی متری پستان چپ سوراخی با حاشیه سوخته و حلقه سائیدگی به قطر تقریبی 8 میلیمتر که جای ورود گلوله است مشاهده میشود. قفسه سینه باز شده گلوله پس از آسیب ریه و قلب به سمت عقب رفته و از ناحیه پشت و راست قفسه سینه ... خارج شده است ... بر روی کتف چپ سوارخ ورودی گلوله دیگری به قطر 7 میلیمتر با حاشیه سوخته و حلقه سائیدگی وجود دارد که وارد قفسه سینه شده و پس از آسیب ریه از زیر بغل راست خارج و پس از سوراخ کردن عضله در سر بازوی راست از سمت خارجی بازو بیرون رفته است، سوراخ خروجی به قطر تقریبی 2 سانتی متر میباشد. علت مرگ اصابت گلوله از سمت چپ قفسه سینه و خروج آن از سمت راست میباشد، فاصله تیراندازی نزدیک و کمتر از پنج متر است..."
محمود به مقامی محمود نایل گردید و محققاً خون پاک فرزندان ایثارگر امت حزب الله و پیروان شیفته قرآن و عترت رسول الله (ص) و سربازان جانباز نایب بر حق بقیة الله (عج) همچون رودی پر برکت در مسیر وصال به اقیانوس بی منتهای فضل الهی در بستری از زمینهای بکر و بارور، لاله خواهند رویاند و لالهها به هنگام وزیدن بادهای بهاری سرود فتح و پیروزی و غلبه نهایی متقین و مستضعفین را بر مفسدین و مستکبرین با صدایی پر طنین خواهند خواند.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 90، شماره 24