اكبر گودرزي نيز معترف است كه اصطلاح آخونديسم را كه بارها در نشريه فرقان طرح نموده است ، از نوشته هاي دكتر شريعتي اقتباس كرده است . همانگونه كه اشاره شد فرقان در ترورهاي خود به غلط از انديشه هاي شريعتي الهام گرفته است .
يكي از رايج ترين واژه هايي كه دكتر علي شريعتي طي سال هاي مبارزه ، در ميان انقلابيون و مبارزين پراكنده ، واژه " زر و زور و تزوير " بود . گروه فرقان كه مدعي پيروي از راه و انديشه شريعتي بود ، در توجيه اقدامات تروريستي خود به اين سه واژه استناد مي كند .
حسن اقرلو ، يكي از معدومين گروه فرقان در نسبت دادن ترور شدگان به سه واژه مي گويد :
" قره ني به دليل عضويتش در باند زور ، مطهري به دليل عضويت در باند تزوير كه همان روحانيت انحصار طلب مي باشد . رفسنجاني به دلايل بالا ، رضي شيرازي به دلايل بالا ، دشتبانه به دلايل بالا . لاجوردي به دليل عضويت در باند زر ، مفتح به دليل عضويت در باند تزوير ، مهديان به دليل عضويت در باند زر ، طرخاني به دليل عضويت در باند زر و ... " وي در ادامه بيان مي كند كه سه ضلع زر و زور و تزوير عامل انحراف هستند .
بر اساس ايدئولوژي فرقان تركيب و تلفيق زر ، زور و تزوير يك تركيب انفكاك ناپذير است . اين تركيب را غالباً در جوامع سنتي _ مذهبي مي جويند . فرقان معتقد است آخونديسم در لباس تزوير فرو رفته است . بنابر ديدگاه فرقان ، آخونديسم نقش استعماري و مسخ و تحريف ، توجيه مذهب و ايدئولوژي را دارد . آخونديسم عامل ايستايي توده هاي محروم است و تحرك را از آنان سلب مي كند . هر گونه فرياد و اعتراض توده ها را خفه مي كند و توجيه گر غارت و چپاول توده ها توسط زراندوزان است .
فرقان كه همواره در يافتن مصاديق دچار اشتباه شده ، بدون توجه به پيشينه درخشان روحانيت شيعه در طول تاريخ به ويژه صد ساله اخير ، روحانيوني را هدف قرار مي دهد كه خود از عوامل تحريك توده ها هستند .
روحانيوني كه صرفاً به آخونديسم فرقاني متهم مي شوند ، سال ها در رنج و تبعيد و زندان و محروميت زيسته اند تا توده ها را آگاه كنند . سران رژيم گذشته همواره از اين نوع روحانيون به عناويني چون روحانيون ناراحت ، ناراضي ، افراطي و ... ياد كرده است .
همان گونه كه اشاره شد ، مشكل فرقان در تشخيص مصداق هاست ، هر گاه سخني از مبارزه با استعمار و تزوير به ميان مي آيد كه جمله اي زيبا و سرنوشت ساز است به روحانيون انقلابي و مجاهد استعاره دارد .
به طور كلي ، فرقان از نظر فكري و جناح بندي هاي ايدئولوژيك نه تنها از گروه هاي غير روحاني ، بلكه به شدت مخالف روحانيت است . شريعتي كه خود يك روحاني زاده و اميدش به طلبه هاي جوان حوزه هاي علميه بود ، نمي توانست الگوي فكري گروهي چون فرقان باشد .
اما چون شريعتي منتقد روحانيون سنتي و غير انقلابي بود ، فرقان با استناد به فرازهاي منتقدانه شريعتي ، اين خرده گيري را به شدت هر چه تمام تر به كليت روحانيت تعميم مي داد ، از قول دكتر شريعتي مي گويد : " اسلام فردا ، اسلام ملا نخواهد بود ." (1)
منظور شريعتي همان روحاني سنتي و محافظه كاري است كه ابداً با تحولات سياسي و اجتماعي سر و كار ندارد و سرنوشت جامعه براي او اهميتي ندارد . فرقان در ايدئولوژي خود اين تفكيك را به نظر نمي آورد و همه كساني را كه لباس مقدس روحانيت را به تن دارند ، منفور و مغضوب مي داند .
انتقاد نسبت به بخش هايي از روحانيت نهادينه شد ولي در فرقانيسم افراطي به بدبيني كامل نسبت به روحانيت انجاميد به گونه اي كه حتي امام خميني ، چهره برجسته اسلام نيز از اين بدبيني و اهانت در امان نماند .
تأثيرات فكري از آشوري :
يكي ديگر از افرادي كه در شكل گيري انحرافات فكري گروه فرقان نقش مؤثري داشت " آشوري " بود . وي روحاني ساده زيست و ژنده پوشي بود که نسبت به روحانيون ديگر بدبين بود . حبيب الله آشوري اهل مشهد و به جسارت و هتاكي معروف بود كه برداشت هاي افراطي خود را به صراحت به زبان مي آورد .
وي نويسنده كتاب توحيد بود كه روحانيون مبارز به خاطر وجود نكات انحرافي در آن درصدد پاسخ گويي به آن برآمدند . در سال 1357 در جلسه اي كه در خانه آيت الله امامي كاشاني با حضور آقايان : فلسفي ، مطهري ، بهشتي ، مهدوي كني ، انواري و مفتح تشكيل شده بود ، حجت الاسلام دواني موضوع كتاب توحيد آشوري را عنوان كرد . (2)
شهيد مطهري كتاب را رد كرد و امامي كاشاني و ديگران نيز معتقد بودند كه كتاب مذكور نكات انحرافي فراواني به ويژه ارتباط دادن آيات مربوط به معاد و قيامت با ايام ظهور امام زمان (عج) را دارد .
در ملاقاتي كه مدتي بعد علي دواني با شيخ آشوري در خيابان ناصر خسرو داشت ، نكاتي را به وي تذكر داد . اين ملاقات در انتشارات غدير كه كتاب توحيد آشوري را چاپ كرده بود ، صورت گرفت :
" آشوري كه جوان بيست و چند ساله اي بيش نبود ، به همراه چند نوجوان 16 – 15 ساله به محل انتشارات آمد . آن چند نوجوان بسيار مغرور و بي ادب بودند كه نشان مي داد به شدت متأثر از تعليمات آشوري هستند . يعني غرور و خودخواهي و خود بزرگ بيني و بي اعتنايي به آخوند و اين كه تو هم مثل او آدمي متعارف هستي و احترام به آخوند و هر فرد ديگري معني ندارد و فرد پرستي است ." (3)
آقاي دواني ضمن باز كردن گفتگو ، اشاراتي به محتواي كتاب توحيد كرد و گفت :
" بسياري از آيات قرآني را كه درباره معاد و روز قيامت است ، شما "من عندي" ناظر به عصر ظهور امام زمان دانسته ايد كه تفسير به رأي و داراي آن همه گناه است ." (4)
سپس با اشاره به اين مطلب كه در كتاب توحيد نسبت به علما و روحانيون به شدت حس بدبيني ايجاد شده گفت :
" نتيجه گرفته ايد كه وقتي امام زمان مي آيد ، فقط با آنها طرف است و مادي ها و از خدا بي خبرها راحت و آسوده اند ، اين چه طور تفكري است ؟ از كجاي قرآن و حديث مي توان اين را به دست آورد ؟ " (5)
وي همچنين به برخوردهاي كينه توزانه آشوري نسبت به استاد مطهري تذكر داد و گفت : مگر ما چند نفر مثل مطهري داريم كه اين قدر از او انتقاد مي كنيد ، شيخ آشوري بدون اين كه پاسخ مناسبي بدهد به اشاره نوجوانان خشمگين محل را ترك كرد .
همانگونه كه آقاي دواني اشاره مي كند ملاقات طولاني ديگري با سيد جواد هشترودي ، يكي از وعاظ فاضل تهران داشت ، اما نصيحت هاي ديگران تغييري در رويه آشوري ايجاد نكرد . آشوري يكي از مدل هاي فكري گودرزي و فرقاني ها شد .
اساس كار آنها (فرقان) نيز همان كتاب توحيد آشوري و جزوه هايي از نوشته ها و درس هاي گودرزي بر اساس آثار دكتر شريعتي است . (6) علي حاتمي يكي از عناصر اصلي و سران گروه فرقان كه نقش چشمگيري در جذب جوانان داشت ، از مبلغان و مروجان كتاب توحيد آشوري بود . (7)
فصل دوم : ديدگاه هاي ايدولوژيك
خصوصيات انسان :
فرقان در بحث هاي خود درباره ماهيت انسان ، آن را طبيعي و در هم فشرده مي داند كه ظرف وجودي او گسترده تر و طبيعت انساني اش پهناورتر از طبيعت جهان است . دليل اين گستردگي را نيز دخالت و نفوذ انسان بر طبيعت مي داند . اين دخالت و نفوذ به حدي است كه حتي به كشف و استخدام آن مي پردازد .
بر اساس تعابير قرآني ، فرقان نيز به خليفگي انسان از سوي خدا بر زمين اشاره دارد ، البته بر اساس انديشه شريعتي كه در كتاب كوير منعكس شده ، انسان را موجودي تبعيد شده به زمين معرفي مي كند . فرقان مي گويد : " شايد هيچ يك از انديشه ها و مكتب هاي بشري اين چنين ستايشي را از انسان ، آن هم به صورت شعارهاي توخالي ، بلكه از ديد واقع نكرده باشد . " (8)
اما بر اين باور است كه خدا گونگي انسان در اثر فعليت انسان شكل مي گيرد : " انسان خدا گونه اي در طبيعت است ، آن هم در مرحله قوا و استعدادها كه خود بر اساس آفرينش خويش به فعليت آنها اقدام مي ورزد و خدا گونگي خود را شكل مي دهد . " (9)
بر اساس ديدگاه قرآني گروه فرقان ، انسان برترين موجودات خداوند است : " به همان اندازه كه ظرف وجود انسان گسترده تر و خود دروني اش خلاق تر و متعالي تر است ، نسبت به ديگر پديده ها هم برتري دارد ." (10)
فرقان ، انسان را برگزيده مي داند و برگزيدگي را خصوصيت بارز انسان بر مي شمرد . اساساً علت برتري انسان بر موجودات ديگر همين ويژگي برگزيدگي است . در ايدئولوژي فرقان ، يكي ديگر از ويژگي هاي بارز انسان نسبت به ساير موجودات ، متعهد و مسئول بودن انسان است .
با استناد به اين سوره مباركه كه بر مسئوليت پذيري انسان صحه مي گذارد : « ايحسب الانسان ان يترك سدي » ، " آيا انسان مي پندارد كه وامانده رهايش مي كند ." (قيامت /36) تنها در ميان كل مخلوقات ، انسان ملزم به كمال و رشد خويش است و در مقابل آفرينش و تعهد انساني خويش مسئوليت دارد .
" روشن است كه پديده هاي ديگر بر مبناي محدوديت ظرف وجودي شان از چنين مسئوليتي حتي نسبت به رشد و زايش خود هم عاري مي باشند و بر مبناي اصول قراردادي خداوند رشد مي كنند . تنها انسان است كه ملزم به كمال و رشد خود و همچنين جهان مي باشد ." (11)
پی نوشت:
1. رجوع شود به علي شريعتي ، با مخاطب هاي آشنا ، تهران ، حسينيه ارشاد ، آذر 1356، ص 7 – 8
2. علي دواني ، خاطرات من از استاد مطهري ، تهران ، انتشارات صدرا ، ج دوم ، 1375 ، ص 83 – 84 .
3. همان ، ص 87
4. همان ، ص 88
5. همان
6. همان ، ص 90
7. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، پرونده علي حاتمي ، شماره بازيابي 936
8. اصول تفكر قرآني ، ص 26
9. همان ، ص 27
10. همان
11. اصول تفكر قرآني ، ص 29