تروریستها در سرتاسر جهان، هر روز به رنگ تازهای بروز و ظهور مییابند. یک روز در قالب تشکیلات مخوف امنیتی با ردههای محرمانگی بالا و روزی دیگر در قالب گروههای کوچکی که هیچ نسبتی با آن مخفیکاریهای معمول ندارند. یک روز ابزارشان انتشار رسانههای پرسروصدا و بزرگ است و روز دیگر سوار بر موج رسانههای کوچک، خود را نزدیک به مردم نشان میدهند.
شاید اگر دو دهه قبل میخواستیم از تروریستها سخن بگوییم، یاد عملیاتهای بمبگذاری بزرگ در نقاط مختلف جهان و یا پادگانهای نظامی محاصرهشدهای میافتادیم که در آن نیروهای تروریست آموزش میدیدند. در گذشته، تروریستها برای خود دیسیپلین و ابهتی داشتند که به لطف ایدئولوژیهای خشونتطلبانه و دیدگاه های جنگطلبانه بهدست آورده بودند. تروریستها در دوره کلاسیک، رقیب خود را دولتهایی میدیدند که برای مبارزه با آنها باید خود، ساختاری مشابه طراحی میکردند. برای همین هم ساختارهای تروریستی در گذشته شباهتی عجیب به دولتهایی داشتند که ادعای مبارزه با آنها را در سر میپروراندند.
برخورد با این شیوههای تروریستی نیز منطق خاص خود را داشت. دستگاههای امنیتی با تلاش بسیار محل استقرار تروریستها را کشف میکردند و با برخوردی که با رهبران ایدئولوگ و یا عملیاتی آنها داشتند، سعی میکردند تا گروه تروریستی را از درون دچار فروپاشی کنند. درباره جنگ و گریز دولتهای مختلف با تروریستها تا به حال صدها کتاب منتشر شده که هر یک نشان میدهد چطور دستگاههای امنیتی برای برخورد با تروریستها آموزش دیده بودند.
با این حال با گذشت زمان، تروریستها ماهیتی متفاوت پیدا کردهاند. از سال 2001 که حادثه برجهای دوقلو پدید آمد تاکنون، با شکلگیری یک جریان تروریسم پستمدرن روبرو هستیم. این نوع تروریسم، رهبری واحد حزبی و تشکیلات عریض و طویل ندارد. حتی شاخه رسمی نظامی نداشته و ایدئولوژی به معنای کلاسیک سهم ناچیزی دارد. این نوع تروریسم سوار بر شبکههای اجتماعی، بهدنبال نوعی معنابخشی به زندگی همه تندروهایی است که از زیست ملالآور روزمره خسته شده و در جستجوی راهی برای تخلیه هیجانات خود هستند.
جوانان و حتی نوجوانان، زنان و اقلیتها که عمدتا سهم زیادی از معنای زیستن در جوامع امروزی ندارند، بیشترین ظرفیت را برای جذب در گروههای پستمدرن تروریست دارند. گروههایی که دولتها برای برخورد با آنها باید شیوههای گذشته را فراموش کرده و به روشهایی نوین روی آورند.
اینکه گفته میشود تروریستها در ایران یا روسیه از تلگرام برای هماهنگی برنامههای تروریستی خود استفاده میکنند، حرف چندان عجیبی نیست. واقعیت این است که فیسبوک، توئیتر و یا تلگرام در دو دهه اخیر ابزار تروریستها شدهاند تا بیش از آنچه در واقعیت هستند، جریان ترور را بزرگنمایی کرده و دولتها و مخالفان خود را بترسانند.
خلاءمعنا در جهان، افسردگی، عدم شادی در جامعه، بحران اعتیاد، تندروی فرهنگی و فروپاشی اخلاقی، بسترهای لازم برای توسعه تروریسم پستمدرن است. اگر جامعهای نتواند خلاءمعنایی زیست جوانان خود را از بین ببرد، تروریستها اقدام به معنابخشی میکنند و این، بزرگترین تهدید تروریستی در جهانی است که شکل درگیری با تروریستها در آن تغییر کرده است. مبارزه با تروریسم امروز همانقدر که نیاز به عناصر قدرتمند اطلاعاتی و ابزارهای شنود و کشف مخفیگاهها دارد، نیازمند اصحاب رسانه و تئورسینهایی نیز هست که میتوانند پیشبینی کنند تروریستها بر کدام ضعف جامعه تکیه کرده و کجا آشیانهای تروریستی بنا خواهند ساخت.