ستوانیکم شهید آیت صدیقینژاد در روز آغازین بهار سال 1365 در روستای فارسیان از توابع بخش لودابِ شهرستان بویراحمد متولد شد.
دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خود و تا مقطع راهنمایی سپری کرد، سپس برای تحصیلات در مقاطع بالاتر به شهر آمد. شهید از کودکی حضور فعالی در هئیتها و مراسمات مذهبی داشت؛ به گونهای که او را عالم روستا مینامیدند.
شهید آیت صدیقینژاد درسال 1385 وارد سپاه شد و در دانشکده افسری امامحسین(ع) مشغول به تحصیل شد. وی در رشتهها و کلاسهایی که شرکت میکرد، همیشه از بهترینها بود.
او به همراه شش تن از پاسداران تیپ 48 سپاه فتح استان کهگیلویهوبویراحمد، 13شهریور1390 در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات جاسوسان واقع در شمال غرب کشور به درجه رفیع شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید، شرحی است از گفتوگوی هابیلیان با خانواده شهید آیت صدیقینژاد:
پدر شهید صحبت را شروع کرد:
«آیت از همان کودکی فهم عجیبی داشت و برای هر کاری که میخواست انجام دهد، وضو میگرفت و هیچگاه نمازش ترک نمیشد.
خدا را شکر می کنم که جوان من مثل حضرت علیاکبر(ع) شهید شد.
در این سالها که آیت در بین ما نیست، هر سال روز تولدش را جشن میگیریم. در طول زندگیاش، یاد ندارم که ما را اذیت کرده یا دل ما را رنجانده باشد.»
مادر شهید ادامه داد:
«فرزندم برای رضای خدا قدم در راه جهاد گذاشت و همیشه به من میگفت؛ «مادر، چرا روستای ما یک شهید هم ندارد؟»
روزی که آیت برای رفتن به ماموریت آماده شد، همه اعضای خانواده را در خواب بوسید و بعد از گذشتن از زیر قرآن و چند قدم پیش رفتن، لحظهای ایستاد و به ما نگاهی کرد و دوباره رفت.
حقالناس برای آیت اهمیت زیادی داشت و همیشه هر چه از خودش داشت، به دیگران میبخشید.
یک شب خواب دیدم که آقایی به او چایی تعارف کرد و او هم پذیرفت. در خواب از او پرسیدم : «پسرم کدام آقا بود؟» گفت: «آقایم خامنهای.» شاید یک ماه از این خواب گذشت که خبر شهادتش را آوردند.
آیت آنقدر دوست داشتنی بود که همه اهالی روستا و بچههایی که با او بودند، به حالش غبطه میخوردند.»
همسر شهید گفت:
«گرچه ایشان توفیق شهادت داشت؛ اما در دوران کوتاه نامزدی واقعاً درسهای زیادی از او آموختنم؛ تواضع، وقار، احترام به پدر و مادر و بزرگترها و اهمیت به نماز اول وقت. هنوز طعم زندگی با آیت را درست نچشیده بودم که پژاک او را به شهادت رساند.
شهید همیشه سفارش می کرد که اگر میخواهیم زندگی موفقی داشته باشیم، باید سادهزیست باشیم و به همنوع خود کمک کنیم و درنهایت سفارش زیادی به دختران و زنان در مسئله حجاب داشت و در وصیت نامهاش نیز تاکید زیادی بر نماز اول وقت و رعایت حجاب کرده بود.
به نظر من، نمازهای نیمهشب آیت را به اوج رساند. بیشتر روزها هم روزه بود؛ انگار میخواست عارف شود. شاید کمتر کسی دراین دوران پیدا شود که جوانیش را در چنین راهی صرف کند؛ اما باز هم هستند آیتهایی که گمنامند.»
بیشتر بخوانید:
پدرم میوهفروش بود که منافقین او را در بازار ترور کردند
چهلوپنج روز از رفتن پدرم گذشت که توسط کومله ترور شد