مهمترین و بزرگترین حادثه خبری در تعطیلات نوروزی انفجارهای تروریستی است که چندین کشور از پاکستان و افغانستان تا خاورمیانه و شمال آفریقا، از ترکیه تا بروکسل مرکز اتحادیه اروپا و ناتو را فرا گرفت. در دو هفته گذشته در صحنه بینالمللی، تروریسم در صدر اخبار و گزارشها در اغلب رسانهها قرار داشت.
سران کشورها از چین و روسیه تا تمامی کشورهای اروپایی و از آمریکا تا هند و اغلب دولتها در آسیا و آفریقا ضمن محکوم کردن تروریسم، آن را اصلیترین خطر برای جهان نامیدند. این سیر خبری با نشست درباره خطر دستیابی تروریستها به بمبهای کوچک اتمی به دعوت «اوباما» رئیس جمهور آمریکا تکمیل شد.
اوباما در سخنرانی خود در این نشست گفت، بازار فروش «پلوتونیوم» در کنترل امنیتی کامل قرار ندارد و این خطر وجود دارد که تروریستها آن را در این بازار خریداری کنند و سلاح بمب اتمی کوچک را بسازند!
واقعیت این است که همه دولتها در جهان امروز خود را در خطر تروریسم میبینند و مردم در اغلب کشورها و در این روزها در اروپا مجبورند شرایط ویژه امنیتی را تحمل کنند اما همچنان نگران وقوع حادثه تروریستی در شهر خود هستند.
هر حادثه تروریستی بخصوص در کشورهای اروپایی به یکباره شرایط اضطراری را بوجود میآورد که بسیاری از قواعد عادی در زندگی اجتماعی و سیاسی در این کشورها را به هم میریزد. دولتها به اجبار هزینهپرداز این حوادث میشوند و با افزایش بودجههای امنیتی در عمل، فشارهای مالی بر مردم عادی را افزون میسازند. روابط اجتماعی در داخل کشورها در شعاع خطرهای امنیتی تعریف مییابد و مردم به ناچار از روابط اجتماعی باز به شرایط بسته، خود را محدود میسازند. ضریب اعتماد عمومی میشکند و هراس بر اطمینان غلبه مییابد.
ابعاد خسارتهای تروریسم شعاع وسیعی را بهبار میآورد که علاوه بر جنبههای اقتصادی و سیاسی، امنیت روانی اجتماع را دگرگون میسازد. اگر در برخی از نوشتهها میآید که مردم در کشورهای خاورمیانه و در اغلب کشورهای اسلامی به پدیده ترور و تروریسم در مسیر گذر تاریخی خود عادت کردهاند که البته چنین برداشتی اشتباه و خلاف واقعیت است. به این دلیل است که گفتمان غالب در بسیاری از رسانههای غربی و محافل سیاسی را صهیونیستها هدایت میکنند که امروز وحشت از تروریسم را با «اسلامهراسی» جریانسازی کردهاند.
از سوی دیگر احزاب و سیاستمداران غربی میدان سیاسی را نبرد قدرت میدانند که در آن باید از اضطرار و وحشتآفرینی برای اعمال قدرت بهرهگیری کنند. جریانسازی تروریسم که امروز به گودال ترور و وحشت برای جوامع غربی مبدل شده است، موردبهرهگیری در جریان نبرد قدرت سیاسی احزاب و شخصیتهای سیاسی قرار گرفته است. امسال، سال انتخابات ریاست جمهوری در آمریکاست و دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در مرحله مبارزات حزبی برای انتخابات نامزد مورد نظر خود قرار دارند. همه نامزدهای انتخاباتی، مبارزه با تروریسم را محور اصلی تبلیغاتی و برنامههای خود معرفی کردهاند.
اما با همین محور «اسلامهراسی» را شرح و تفسیر میکنند. تا آنجا که «ترامپ» نامزد انتخاباتی مشهور از حزب جمهوریخواه شعار ممانعت از ورود مسلمانان به آمریکا را میدهد و بسط قدرت نظامی اسرائیل در خاورمیانه را برای مقابله با هرگونه اعتراض علیه نژادپرستی صهیونیستها را میخواهد. دستگاههای تبلیغاتی در غرب در چنبره هدایت صهیونیستها از مسلمانان چهره خشونتطلبی را ترسیم میکند و حضور آنها را تهدید برای همه کشورهای غربی نشان میدهند.
خاورمیانه را که روزگاری مرکز انرژی دنیا مینامیدند، امروز مرکزیت اشاعه ترور در سراسر جهان میخوانند. با این همه نظرپردازان پدیده تروریسم را ناشی از فقرزدگی در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و یأس سیاسی میشمارند. قدرتهای حاکم این پرسش را هنوز بهروشنی جواب نمیدهند که داعش و النصره و القاعده و طالبان و بوکوحرام و… دهها تشکل و گروههای تروریستی دیگر چگونه شکل گرفتند. چگونه رشد کردند و منابع مالی و تدارکات نظامی آنها از کجا و چگونه تأمین میشود.
امروز معضل تروریسم در اروپا دهن باز کرده و اتحادیه اروپا را دچار مخمصه بزرگی کرده است. اما اغلب سیاستمداران میگویند حداقل تا چند سال آینده مشکل ترور و تروریسم بحران اصلی در اغلب کشورها از جمله در غرب باقی خواهد ماند و تاکنون راه حل روشن و فوری برای آن دیده نمیشود.
مرکز امنیتی اتحادیه اروپا بعد از انفجارهای تروریستی اخیر اعلام کرده است که ۵۰۰۰ هزار نفر از جوانان شهروند اروپایی در عضویت داعش و چند گروه دیگر تروریستی قرار دارند که میتوانند بهصورت یک ارتش مخوف و پنهان در هر یک از کشورهای اروپایی دست به عملیات انتحاری و تخریبی بزنند. دستگاه امنیتی آمریکا نیز از ارتش پنهان تروریستی در خاک آمریکا نام برده است که شناسایی آن در وسعت ایالتهای این کشور امکانپذیر است.
در چنین ارزیابی از واقعیت تضادها در درون کشورهای غربی، دولتهای قدرتمند به این نتیجه رسیدهاند که در گام اول باید خاورمیانه از بحران جنگ عبور کند. سوریه، عراق، لیبی، افغانستان، یمن و… در دستور کار فوری قرار گرفته است. بحران جنگ ۵ ساله در سوریه به سال ششم رسیده است.
اگرچه آتشبس شکننده با توافق مسکو واشنگتن کلید خورده و همه طرفهای درگیر به این نتیجه رسیدهاند که این بحران راه حل نظامی ندارد ولی مذاکره سیاسی را لنگان لنگان ادامه میدهند. چه کسانی؟ اما هنوز روزنه امیدی به صلح دیده نمیشود. در عراق، داعش همچنان قدرتنمایی میکند و مناطق وسیعی از این کشور را در اشغال خود دارد. کشتار هر روز در سوریه و عراق ادامه دارد و میلیونها نفر آواره از زنان و کودکان و جوانان و خانوادههایی که آیندهای برای زندگی خود نمیبینند، بحران بزرگ برای ترکیه، اردن، لبنان تا اغلب کشورهای اروپایی شده است.
یمن بهصورت شب و روز در بمباران هوایی سعودیها قرار دارد و بنا به گزارش سازمان ملل تاکنون دههزار کودک یمنی در این بمباران جان باختهاند و اغلب مراکز اصلی و ساختاری یمن در بمبارانهای سعودی ویران شدهاند. اما مجامع سیاسی و رسانهای غربی چندان اهمیتی به این جنایات جنگی در یمن از سوی سعودیها نشان نمیدهند. فرانسه، انگلیس، آلمان و آمریکا میلیونها دلار از درآمدهای نفتی سعودیها را با فروش انواع و اقسام تسلیحات بلعیدهاند.
نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در فضای بحرانزده کشورهای عربی یکهتازی میکند و کشتار فلسطینیان را متوقف نمیکند و به گسترش سرزمین اسرائیل در خاک فلسطینیان ادامه میدهد. در چنین ترسیمی از موقعیت کنونی خاورمیانه که رقابت تسلیحاتی و قدرتنمایی نظامی محوریت اصلی دارد، رئیس جمهور آمریکا اوباما میگوید: حداقل تا ۵ سال آینده سراسر خاورمیانه همچنان در بحران جنگ و ترور باقی خواهد ماند! این سخن واقعیت آشکار از خاورمیانه را نشان میدهد.
حال که مسأله تروریسم دهن باز کرده است و کشورهای اروپایی را تهدید میکند، غرب دریافته است که تروریسم دیگر پدیدهای محدود و مسدود در کشورهای خاورمیانه نیست و بحرانی ویرانگر برای همه در جهان شده است.
منبع: روزنامه اطلاعات