در دنیای امروز، پس از بروز و ظهور پدیدهای به نام داعش و جنایتهای کمنظیر این گروهک، افکار عمومی جهان بیش از پیش با واژه ترور و تروریسم آشنا شده و درک عمق فاجعهای که برای قربانیان تروریسم و خانوادههای آنها اتفاق میافتد، به نوعی برای آحاد مردم ملموس شده است. این در حالی است که جامعه ایرانی خیلی پیشتر و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شدت درگیر با تروریسم بوده و مردم کشور با پوست و گوشت و خونشان این واقعیت تلخ را ادراک کردهاند و قربانیان مظلوم این حوادث تروریستی دچار صدمات بیشماری شدهاند.
در همین راستا با جلیل رحیمی جهانآبادی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، پیرامون موضوع تروریسم و قربانیان آن گفتوگو کردیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
ایران یکی از بزرگترین قربانیان تروریسم است. درک جامعه از مفهوم قربانیان تروریسم تا چه اندازه دقیق و مبتنی بر واقعیت است؟ چگونه میتوان این درک را ارتقا داد؟
متأسفانه نسل امروز جامعه ما خیلی به لحاظ حافظه تاریخی شناختی از تحولات دهه 60 و 50 ندارد و در جریان حوادثی که طی این دو دهه رخ داده، نیست. خوب افرادی که از نسل انقلاب هستند، به خاطر دارند چه اتفاقاتی در آن زمان افتاده است و حوادث تروریستی مختلف را به یاد دارند. اما نسل امروز با توجه به این انقطاع تاریخی که رخ داده و عدم درک دقیق از آن حوادث، خیلی از مفاهیم را از طریق رسانههای غربی و فضای مجازی دریافت میکند.
متأسفانه بعد از انقلاب یکی از اساسیترین ضعفها و مشکلاتی که در کشور داریم، تبیین ضعیف و نادرست این چند دهه انقلاب است. به نحوی که در زمینههایی که مورد ظلم واقع شدیم و در مواردی که علیه ما، چه در فضای بینالمللی و چه در فضای داخلی، خلاف قانون و منطق و اخلاق، اقداماتی توسط دشمنان ما انجام شده، ما در جایگاه متهم نشستهایم و مجرم واقعی از ما طلبکار شده است. برای مثال، همین حوادثی که ظرف چند سال گذشته رخ داد و علیه برخی از دیپلماتهای ما در اروپا جنجال به پا کردند، کسانی در حال ایجاد جنجال هستند که در جامعه از آنها به منافقین یاد میکنیم. آنها دستشان به خون هزاران نفر از مردم بیگناه ایران آغشته است و حتی در کنار دشمن ما، صدام حسین، علیه آب و خاک و ملیت و ناموس ایران وارد جنگ شدند. خیانتی که شاید به ندرت در جهان کسی مرتکب آن شده باشد.
هر نظام سیاسی مخالف دارد و مخالفان نظام ما هم این حق را دارند که در چهارچوب قوانین نظرات و دیدگاههای خود را بیان کنند و در دموکراسیهای جهان هم امری رایج است؛ اما کسانی که علیه ما در حال کار کردن هستند، در غرب ادعای دموکراسی دارند و علیه ایران گزارشهای حقوق بشری منتشر میکنند. علیه ایران فیلم تولید و مستندسازی میکنند و اسناد نادرست و کذبی را به نهادهای حقوقی بینالمللی ارائه میکنند. این در حالی است که وقتی ایران وارد جنگ با یک دشمن خارجی شد، همین گروهک منافقین دوشادوش سربازان بعثی علیه هموطنان خودشان جنگیدند. در داخل کشور، چه مسئولان سیاسی و چه مردم عادی، کوچه و بازار را به شکلی وحشیانه ترور کردند و به خاک و خون کشیدند و بالای 17000 نفر آمار تروری است که توسط منافقین صورت گرفته.
یا ترورهایی که خود غربیها انجام دادند، یک نمونه آن توسط آمریکاییها صورت گرفت و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، مقام ارشد نظامی ما در منطقه را در فرودگاه بغداد به نحوی که میدانید، مورد هدف قرار دادند. آن هم در کشور ثالث که شهید سلیمانی با گذرنامه دیپلماتیک و هماهنگی کشور میزبان حضور پیدا کرده بود و هدفشان هم ایجاد صلح و ثبات در خاورمیانه بود؛ چون گروهک تروریستی داعش مثل یک چاله فضایی باز شده بود و در حال بلعیدن تمام کشورهای منطقه بود. شهید سلیمانی در مقابل چنین خطر بزرگی که حتی میتوانست کل دنیا را تحت الشعاع قرار دهد، ایستاده بود و در حال مبارزه بود، ولی خب آمریکاییها بر خلاف تمام موازین بینالمللی در خاک یک کشور ثالث این عملیات تروریستی را انجام دادند، همچنان که پیشتر نیز ترورهایی علیه دانشمندان هستهای ما توسط رژیم صهیونیستی اتفاق افتاد و متأسفانه نهادهای غربی کوچکترین اعتراضی چه در نهادهای حقوق بشری و چه در شورای امنیت و چه در نهادهای حقوقی و قضایی بینالمللی علیه این مجرمان تروریست انجام ندادند.
دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی چه نقشی در افزایش آگاهی و ارائه راهحلهای عملی برای بهبود وضعیت قربانیان تروریسم میتوانند ایفا کنند؟
به نظرم دنیای امروز، دنیای رسانه است. شما اگر نگاهی به آمار و ارقام مشاغل درآمدزا و اثرگذار در جهان امروز داشته باشید، در ردیف یک یا دو آن رسانه است. رسانهها میتوانند یک دیو را فرشته و برعکس یک فرشته را دیو ترسیم کنند. ما متأسفانه حتی زمانی که هواپیمای مسافربری ما بر فراز آبهای سرزمینی کشور و در لاین پروازی معتبر بینالمللی مورد هجوم یک ناو جنگی آمریکایی قرار گرفت و هموطنان بیگناه ما در خلیجفارس به شهادت رسیدند، حتی تبیین این حادثه غمانگیز قربانی شدن ملت ایران را شما در رسانهها نمیبینید که به نحو مطلوب در جهان ترسیم شده باشد.
کار رسانهای و رایزنیهای فرهنگی ما در جهان ضعیف است. حضور رسانهای و تبیین واقعیتهای انقلاب و حوادثی که بر علیه ملت ایران و نظام ما گذشته و در حال گذر است، متأسفانه ضعیف است. مجموع اینها باعث شده است هم در داخل مورد ظلم واقع شویم و نسل جدید ما درک درستی از واقعیتها نداشته باشد و حق و باطل را برعکس ببیند و هم در فضای بینالمللی کسانی که مجرم و خائن هستند و باید تحت تعقیب قرار بگیرند، در جایگاه مدعی ظاهر میشوند و جلوی در سفارتخانههای جمهوری اسلامی ایران، هر چند با تعداد نفرات اندک، تجمع میکنند و به دیپلماتهای ما توهین میکنند و ما را ناقض حقوق بشر خطاب میکنند. افرادی که عضو گروهکی مثل منافقین هستند که دستشان به خون بیش از 17000 نفر از زن و کودک و پیر و جوان این مرز و بوم آغشته است.
یا همین غربیها که این همه ادعا دارند و در همین روزهای گذشته هم مجدد علیه ایران قطعنامه صادر کردند. نهادهای وابسته به آنها در مقابل حوادثی که علیه ما رخ داد، مثل کشته شدن مسافران پرواز شماره 655 ایرانایر، علیه هزاران نفری که در این سالها قربانی تحریمهای ناجوانمردانه غربیها شدند، علیه رزمندگان ما که قربانی سلاحهای شیمیایی اهدایی غرب، از جمله کشور آلمان، شدند و علیه شهروندان ما که در حوادث تروریستی مثل حادثه سال قبل کرمان و حادثه حرم حضرت شاهچراغ در شیراز که طی آن عده زیادی به شهادت رسیدند، آن هم توسط تروریستهایی که تحت حمایت اکثر سرویسهای اطلاعاتی غربی هستند و آنها را هدایت و تجهیز میکنند؛ در برابر تمام این نامردمیها سکوت کردهاند و انگشت اتهام نقض حقوق بشرشان همواره به سمت ایران بوده است.
غربیها موضوعات مربوط به ایران را به شکلی سیاهنمایی میکنند که افراد خارج از کشور یا توریستهایی که به کشورمان میآیند، تصورشان این است که تمام مردم ایران یا اعدام شدهاند یا منتظر اعدام هستند. ولی خوب واقعیت امر این است که غربیها در حق ما جفا کردهاند و در کار رسانه یک سویه این امپراتوری شیطانی رسانهای آنها علیه ما در حال دروغپراکنی است.
در مقایسه با دیگر کشورها، آیا کشور ما در مستندسازی یا حمایت از قربانیان تروریسم عملکرد موفقی داشته و چگونه میتوان این عملکرد را بهبود داد؟
باور من بر این است که اگر ما خودمان را با کشورهای اروپایی مقایسه کنیم، میبینیم که آنها از مقاومتی که برابر آلمانیها انجام دادند و اقداماتی که آلمانیها علیه خودشان انجام دادند، هزاران فیلم و سریال ساختهاند و نام مبارزان خود را، حتی مبارزی که 24 ساعت در مقابل آلمانیها مقاومت کرده است، در کشورهای اروپایی میدان به نامش ثبت کردهاند و مجسمه و یادبود دارد. ولی متأسفانه در کشور ما این مستندسازیها به خوبی صورت نگرفته است، چه در غالب کار رسانهای و چه در غالب کار مکتوب و چه در غالب تبیین درست در همایشها و سخنرانیها و تریبونهایی که در اختیار است. بنده در دانشگاه علوم سیاسی تدریس میکنم و در سرفصلهایی که ما در علوم سیاسی تدریس میکنیم، بارها و بارها حوادث تاریخی ایران بررسی میشود، ولی هیچوقت این گروههای سیاسی بعد از انقلاب ریشهیابی نمیشوند و رفتار آنها به نسل جدید بازگو نمیشود. برای مثال، چرا ما گروهک منافقین را دشمن میدانیم و اینها چه پیشینهای دارند و چه خیانتهایی کردهاند؟ خب اینها اصلاً تدریس نمیشود، آن هم در رشتهای که طبیعتاً فارغالتحصیل آن باید بر این موضوعات اشراف داشته باشد و متأسفانه این ضعفها در بخشهای مختلف وجود دارد و ما در قیاس با خیلی از کشورها، به ویژه کشورهای غربی که کارهای زیادی کردهاند، فوقالعاده ضعیف عمل کردهایم.
برای بهبود این وضعیت، باورم بر این است که باید بخشهای فرهنگی جامعه، چه صدا و سیما که اصلیترین رسانه ملی است و چه در دانشگاهها در غالب محتوای درسی و چه در بخشهای فرهنگی در غالب همایشها و یادبودها و نمادسازیها، جای کار زیاد است تا زمینهای ایجاد شود که اطلاعات درست به نسل جدید انتقال یابد تا این عزیزان درک درستی از حق و باطل در تاریخ ایران داشته باشند.
منبع: روزنامه «فرهیختگان»