پس از پیروزی انقلاب گروهک منافقین طلبکارانه این نهضت مردمی را از آن خود دانسته و به سهمخواهی از آن روی آورد؛ اما پس از اینکه میان مردم جایگاهی پیدا نکرد مواضع خصمانهای علیه نظام جمهوری اسلامی اتخاذ کرد و به ترور سران مملکت و مردم کوچه و بازار پرداخت.
عناصر گروهک منافقین در 1دی1360 امامقلی جعفرزاده و مجتبی استکی را در خیابان خواجهربیع مشهد بهشهادت رساندند. شهید جعفرزاده در زمان شهادت در سمت فرمانداری شهرکرد مشغول خدمت بود.
در ادامه به شرح مختصری از زندگی شهیدان امامقلی جعفرزاده و مجتبی استکی میپردازیم:
شهید امامقلی جعفرزاده
شهید امامقلی جعفرزاده در بهمن1324 در شهر سامان استان چهارمحالوبختیاری در خانوادهای مذهبی بهدنیا آمد. پدر و مادرش او را که تنها فرزندشان بود نذر امامرضا(ع) کردند و مدت 7 سال لباس سفید به او پوشاندند و کفنپوش امامرضا(ع) ساختند. امامقلی تحصیلات ابتداییاش را در سامان بهپایان رساند و بهدلیل فراهمنبودن شرایط ادامه تحصیل در سامان، تحصیلات متوسطۀ خویش را در دبیرستان ادب اصفهان ادامه داد. حدوداً ۱۷ساله بود که پدرش را از دست داد.
امامقلی در سال ۱۳۴۱ وارد صحنۀ سیاست شد. او در فعالیتهای انقلابی شرکت کرد که بهوسیلۀ روحانیت مبارز رهبری میشد و به پخش اعلامیه و نوارهای امام و رسالۀ ایشان پرداخت .
وی در سال ۱۳۴۵ به خدمت سربازی اعزام شد. با اتمام دوران سربازی در سال ۱۳۴۷ وارد کارخانۀ ذوبآهن اصفهان شد و بعد از دیدن دورۀ فنی یکساله مشغول به کار شد.
شهید جعفرزاده شهریور۱۳۴۷ ازدواج کرد که ثمرۀ این ازدواج 1 دختر و 2 پسر است. در سال ۱۳۴۹ برای دیدن دورۀ یکساله از طرف کارخانۀ ذوبآهن اصفهان عازم شوروی شد؛ ولی بهخاطر هوش و ذکاوتش این دوره را در مدت 7ماه و نیم تمام کرد و به کشور بازگشت. او در مدت اقامتش در شوروی تمام موازین شرعی را اجرا میکرد و قرارگرفتن در محیط غیراسلامی کوچکترین خللی در ایمان و ارادهاش ایجاد نکرد. بعد از بازگشت از شوروی فعالیتهایش را دوباره از سر گرفت و با مبارزان منطقۀ چهارمحال و اصفهان ازجمله آقای صلواتی، آقای پرورش، آیتالله طاهری، حجهالاسلام میرزائی، امامجمعۀ زرینشهر و شهدایی چون شهید ترکی، شهید فولادی و... ارتباط تنگاتنگ داشت.
امامقلی در آن خفقان رژیم دیکتاتوری پهلوی، به ایجاد نمایشگاههای کتاب در فولادشهر و شهرکرد و سامان همت گماشت و همچنین در سایر شهرستانها نمایشگاههای کتاب بسیاری تشکیل داد. او در این نمایشگاهها به روشنگری افکار مردم میپرداختند.
شهید جعفرزاده به کارهای تشکیلاتی بسیار اهمیت میداد به همین دلیل نسبت به تشکیل جلساتی در فولادشهر همت گماشت. در آن ایام بهدلیل رواج فرهنگ فاسد طاغوتی در فولادشهر از معنویت اثری نبود. او بارها تعداد زیادی از اعلامیههای امامخمینی(ره) را مخفیانه و با چابکی و بدون ترس از عوامل ساواک به کارخانه ذوبآهن اصفهان میبرد و پخش میکرد.
امامقلی در چهلمین روز شهادت حاجآقا مصطفی خمینی، در حالی که در مسجد سید اصفهان سخنرانی میکرد، دستگیر شد. او در ایام پیروزی انقلاب زحمات زیادی کشید و بارها خطر را از سر گذراند؛ اما به شهادت نرسید. وقتی نماز میخواند با تمام وجود به یاد خدا بود. او که معتقد به اصل ولایت فقیه بود به امام خمینی(ره)عشق میورزید و ایشان را الگوی خویش قرار داده بود.
در زمان پیروزی انقلاب به همراه دیگر مبارزان، کارگران کارخانۀ ذوبآهن را به اعتصاب کشاندند. وی که بینش سیاسی قوی داشت هیچگاه در برخورد با مسائلی که در مملکت بهوجود میآمد اشتباه نمیکرد. در اوایل انقلاب که حجم زیادی از حملات ناجوانمردانۀ منافقین و ملیگراهای دروغین متوجه آیتالله دکتر بهشتی و سایر شخصیتهای انقلابی بود ایشان به آنها عشق میورزید و میگفت: «روزی شهید بهشتی و حقانیت حزب جمهوری بر مردم ثابت میشود.»
توصیه میکرد از روحانیت مبارز دفاع کنید. به مال دنیا دل نبندید که انسان را گرفتار میکند. همیشه آرزوی شهادت میکرد و در قبال خون شهدا متعهد بود.
امامقلی جعفرزاده بعد از پیروزی انقلاب به سمت مدیریت انتظامات شهر صنعتی فولاد شهر انتخاب شد و در این پست خدمات شایانی کرد. مدت 8 ماه در این پست خدمت کرد. سپس به جهاد سازندگی شهرکرد آمد؛ اما به علت حساسیت منطقه به انتظامات شهر صنعتی بازگشت. بعد وارد سپاه پاسداران شد و در قسمت اطلاعات خدمت کرد. پس از اندکی مسئول اداره حراست کارخانه ذوبآهن اصفهان شد و مدتی هم در این قسمت خدمت کرد. او در 29مهر۱۳۶۰ بهعنوان فرماندار شهرکرد انتخاب شد.
شهید جعفرزاده سرانجام در 1دی1360 وقتی که به اتفاق همراهانش از بازدید جبههها برمیگشتتند تصمیم گرفتند برای زیارت به حرم امامرضا(ع) بروند؛ اما در مشهد توسط عناصر گروهک تروریستی منافقین شناسایی شدند و زمانی که قصد خروج از محل اقامتشان داشتند مورد سوءقصد قرار گرفته و به شهادت رسیدند.
شهید مجتبی استکی
شهید مجتبی استكی در 1فروردین1334 در خانوادهای مذهبی در شهركرد بهدنیا آمد. او تحصیلاتش را با آشنایی با قرآن شروع کرد و در سال 1352 موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. وی در انستیوی تکنولوژی اهواز ادامه تحصیل داد و در سال 1355 عازم خدمت سربازی شد؛ اما پس از فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر ترک پادگان از آنجا فرار کرد و به شهرکرد بازگشت.
مجتبی در کنار برادرش رحمان به ایجاد جلسات مذهبی روی آورد و در جریان عظیم انقلاب به همراهی و رهبری مردم پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب با اصرار تعدادی از انقلابیون مسئولیت شهرداری هفشجان را پذیرفت و با سروسامان دادن به كارهای آن ناحیه به دادگاه انقلاب پیوست و در تحكیم پایههای این نهاد انقلابی در استان نقش ارزندهای ایفا کرد. اندکی بعد وارد آموزش و پرورش شد و به فعالیت در فارسان پرداخت.
مجتبی استکی بعد از شهادت برادرش كه نمایندگی مجلس شورای اسلامی را به عهده داشت از طرف حزب جمهوری اسلامی در شهركرد كاندیدا شد و با اکثریت آرا كه در استان بیسابقه بود به نمایندگی مردم شهركرد و حومه در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
مجتبی سرانجام در 1دی1360 توسط منافقین به شهادت رسید.