اندکی پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از سوی ایران و پایان جنگ 8 ساله ایران و عراق، فرقه رجوی با توهم اینکه توان ایران در جنگ 8 ساله رو به اضمحلال است در پی وارد آوردن ضربه نهایی و تمام کننده بر پیکره جمهوری اسلامی بود.
این خیال باطل با حمایت همه جانبه عراق از منافقین همراه بود. رژیم بعث چند روز پس از قبول قطعنامه، آتش جنگ را در جبهه جنوب برافروخت تا توان نظامی ایران متوجه مرزهای جنوبی شود و راه را برای نفوذ منافقین از مرزهای غربی هموار کند.
قطعا هرکس رویای فتح 48 ساعته تهران، توسط منافقین را میشنید این ادعای مضحک را به سخره میگرفت؛ چرا که عراق با تمام توان نظامی خود و با حمایت بیش از 58 کشور دنیا نتوانست چنین ادعایی کند و 8 سال در مرزهای ایران زمینگیر بود.
توهمی که رجوی گروهک نحیف خود را در حد ابرقدرتی جهانی میدید.
5مرداد1367 رجوی با 5000 نفر از نیروهای خود از غرب وارد کشور شدند. او مسیر فتح خود را چنین ترسیم کرده بود: قصرشیرین، سرپل ذهاب، اسلامآباد، کرمانشاه، همدان، قزوین، تاکستان، کرج و تهران. غافل از آنکه تنها روی نقشه میتواند به تهران برسد.
منافقین با استفاده از غافلگیری نیروهای نظامی ایران توانستند تا اسلامآباد پیشروی کنند؛ اما پس از دادن تلفات سنگینی از جمله کشته و مجروح شدن 4800 نفر از منافقین، ۶۱۲ خودرو از انواع مختلف، ۷۲ تانک و زرهپوش، ۲۱ توپ و ۵۱ تفنگ به عراق بازگشتند.
منافقین در ایران با خانوادههای خود قرار ملاقات گذاشته بودند و حتی رجوی دفتر کار خود را در تهران نیز انتخاب کرده بود.
این عملیات که قرار بود برای منافقین فروغ جاویدانی باشد که آرزوی دیرینه آنها را محقق کند در نهایت امر به شکستی مفتضحانه تبدیل شد که یكی از پیامدهای آن زیر سوال رفتن خط استراتژی گروهک منافقین و به تبع آن زیر سوال رفتن رهبری آن بود؛ چرا که سازمان، تنها راه مبارزه و براندازی نظام را مبارزه مسلحانه ارتش آزادیبخش خود دانسته بود.
عملیات مرصاد توسط ارتش جمهوری اسلامی و بخشی از سپاه پاسداران به منظور مقابله با نیروهای سازمان مجاهدین خلق در منطقه اسلامآباد غرب و کرند غرب در استان کرمانشاه، صورت گرفت. فرمانده این عملیات سپهبد علی صیاد شیرازی بود. این عملیات که ضربه سنگینی به سازمان مجاهدین وارد ساخته بود موجب شد که گروهک منافقین نام این فرمانده را در لیست ترور خود قرار دهد. شهید صیاد شیرازی سال 1378 بوسیله منافقین ترور و به شهادت رسید.
گذشته از تحقیر توان نظامی منافقین، فروغ جاویدان، نمایشی تمام و کمال از خیانتها و جنایتهای تروریستی آنها بود.
همزمان با عملیات فروغ جاویدان از سوی سازمان مجاهدین خلق، ارتش عراق نیز در روز 31تیر1367 چندین روستای ایران در اطراف کرمانشاه را با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد. این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروحیت چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی انجامید. در این میان بسته شدن جاده ارتباطی روستاها به کرمانشاه توسط مجاهدین خلق، موجب بالا رفتن تلفات انسانی شد؛ اما جنایت منافقین علیه مردم کشور خودشان به اینجا ختم نشد.
آنها بیماران بستری در بیمارستان را قتل عام کرده و اجساد آنان را در محوطه بیمارستان به آتش کشیدند. پیش از آن نیز کشتارهایی در جریان تصرف شهرها و روستاها روی داده بود.
جالب آنجاست که چنین گروهکی در عملیات کشتار مردمی خود روی حمایتها و پشتوانه مردمی حساب ویژهای نیز باز کرده بود.
باید از آنها پرسید که آیا میتوان رویای حکومت بر کشوری را در سر پروراند که گوشه گوشه خاکش سند به خون کشیده شدن ملت آن توسط منافقین است؟
آیا ملت ایران خیانت منافقین در همدستی با صدام و رژیم بعث را از یاد میبرد و آن را خواهد بخشید؟!
منافقین دلگرم به پشتوانه کدام مردم ایران بودند؟
منافقین باید بدانند که تا ابد برای مردم ایران منافق و خیانتکار باقی خواهند ماند.
بیشتر بخوانید:
جایگاه مزدوران در حقوق بینالملل و نقش منافقین در جنگ عراق علیه ایران
منافقین جنازه پسرم را نابود کردند و وسایلش را آتش زدند