
هرچند بعد از به شهادت رساندن سردار سلیمانی، انتقاد زیادی نسبت به این اقدام آمریکا در سطح داخلی و بینالمللی مطرح شد، با این حال مرور تاریخ معاصر نشان میدهد که اینگونه اقدامات تروریستی در کارنامه آمریکاییها همواره وجود داشته است. از این رو به شهادت رساندن سردار سلیمانی اولین ترور سازمانیافته آمریکایی نبوده و نخواهد بود.
هدفگذاری برخی افراد و اقدام به ترور آنها، از جمله اقداماتی است که در سالهای اخیر موجب طرح انتقادات زیادی در جامعه بینالمللی شده است. متهمین اصلی اقدام به «ترور هدفمند» در سالهای اخیر، آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند که رویه آنها، نقض ممنوعیت توسل بهزور و نیز نقض آشکار موازین حقوق بشردوستانه و حفظ حاکمیت سایر کشورها است. ترور هدفمند با قصد و برنامهریزی قبلی صورت میگیرد. بدین معنا که از یکسو، این اقدام به شکل تصادفی یا از روی سهلانگاری یا نتیجه اجتنابناپذیر کاربرد زور نبوده و برای انجام آن مدتها برنامهریزی صورت میگیرد. در ترور هدفمند صادرکننده دستور حمله، میتواند شخص رئیسجمهور یا مقام حکومتی ارشد یا وزیر دفاع و یا اطلاعات باشد. بنابراین دستور ترور باید با رعایت سلسله مراتب کشوری و لشکری، به مجریان آن ابلاغ گردد و در صورت عدم رعایت این شرط، ترور، معمولی تلقی میشود.
مروری بر تعریف ارائهشده و تطبیق آن با تاریخ نشان میدهد که دولت آمریکا در چند دهه اخیر پیشتاز ترور هدفمند است. آمریکاییها بعد از جنگ جهانی دوم و دو قطبی شدن صحنه بینالمللی، همواره از نفوذ رقیب خود در سایر کشورها بیمناک بودند، از این رو آنها حمایت از دیکتاتورها در کشورهای دیگر و بهخصوص کشورهای جهان سوم را در دستور کار قرار دادند. با این حال رشد جنبشهای ضد استعماری در کشورهای رو به توسعه در دهه 1960 و روی کار آمدن دولتهای ضدآمریکایی، سبب شد تا دولت این کشور سیاست حذف دولتهای مردمی را در دستور کار قرار دهد.
آمریکاییها برای رسیدن به این هدف تحریمهای اقتصادی، کودتا و سیاست بیثباتسازی را در دستور کار قراردادند. با این حال از آنجا که این سیاستها در برخی از کشورها سبب سقوط حکومتهای انقلابی نشد، همزمان آمریکا سیاست حذف فیزیکی مسئولان این کشورها را در دستور کار قرار داد. در این راستا آمریکا سعی کرد تا با برنامهریزیهای مختلف ترور فیدل کاسترو رهبر کوبا را یکی از اولویتهای خود قرار دهد. آمارها نشان میدهد در مجموع 638 ترور نافرجام علیه کاسترو انجام شد. گاردین در گزارشی نوشته است که این ترورها را مأموران سازمان سیا و کوباییهای در تبعید انجام میدادند. ممکن است 638 مورد ترور نافرجام رقم بالایی به نظر برسد؛ اما سازمان سیا در آن سالها برای کشتن فیدل کاسترو بسیار مصمم بود. تلاش برای حذف پاتریس لومومبا، رهبر جنبش ملی کنگو از دیگر اقدامات آمریکا برای ترور هدفمند است. آیزنهاور رئیسجمهور آمریکا، با حذف فیزیکی پاتریس لومومبا توسط سازمان سیا موافقت کرده بود. بر همین اساس دکتر گاتلیب که به خاطر فعالیتهایش روی نقش داروهایی چون ال.آس.دی در ارتش آمریکا شهرت داشت، یک تیوب خمیردندان حاوی زهر را تهیهکرده و مأموریت این بود که راه ورود این خمیردندان زهرآلود به خانه نخستوزیر کنگو باز شود. مأموریتی که هر چند به سرانجام نرسید، اما نشانگر تلاشهای تروریستی آمریکا برای ترور هدفمند رهبران مردمی است.
همچنین هرچند بهظاهر ترور برهانالدین ربانی رئیسجمهور اسبق افغانستان در تابستان 1390 متوجه طالبان است، اما بعدها اسناد نشان داد که آمریکاییها نیز در این مسئله دخیل بوده و این اقدام را در راستای منافع خود میدانستند.
هوگو چاوز، رئیسجمهور سابق ونزوئلا، یکی دیگر از قربانیان ترور هدفمند آمریکاست. او از سیاستمدارانی بود که توانست سیاست ایالاتمتحده در آمریکای لاتین را به چالش بکشد و هژمونی سران کاخ سفید را تهدید کند. چاوز به دلیل سیاست سازشناپذیرش در مقابل آمریکا، همواره در معرض تروریسم دولتی قرار داشت؛ سران کاخ سفید نمیتوانستند ظهور یک کاستروی جدید را در آمریکای لاتین، جایی که بر اساس دکترین مو نرو، حیاطخلوت آنها محسوب میشد، تحمل کنند. وقتی آمریکاییها نتوانستند طرحهای گوناگون تروریستی را برای از میان برداشتن چاوز به مرحله اجرا درآورند، راهکار ترور بیولوژیک وی در دستور کار قرار گرفت و او با همین شیوه، کشته شد.
همچنین هیل. باب وودوارد، خبرنگار کهنهکار آمریکایی و یکی از دو خبرنگار واشنگتنپست که باعث افشای رسوایی واترگیت شدند، در کتاب جدید خود با عنوان «وحشت: ترامپ در کاخ سفید»، فاش کرده که رئیسجمهور آمریکا سال 2017 میلادی خواستار ترور بشار اسد، رئیسجمهور سوریه شده است.
بعد از اشغال عراق توسط آمریکا کمپانیهای امنیتی همچون بلک واتر و سازمان تروریستی موساد، فرصت را برای پیگیری اهداف خود مناسب دیدند. بعد از حمله آمریکا بخش قابلتوجهی از دانشمندان، اساتید دانشگاه و پزشکان و مهندسان این کشور بهوسیله تهدید یا تطمیع از عراق خارجشده و به استخدام دولتهای غربی درآمدند، اما آنهایی که باقی ماندند سرنوشت دردناکی در انتظارشان بود. به عنوان مثال، گروهی از مخالفین اشغالگری خارجی در عراق گزارشی را درباره ترور و قتل دانشمندان عراقی اعلام کرده که از سال ۲۰۰۵ الی ۲۰۱۳ میلادی ۳۲۴ دانشمند عراقی به قتل رسیدهاند. مهندسین کامپیوتر و فناوری اطلاعات، متخصصین میکروبیولوژی، ارتباطات جمعی، فیزیک، داروسازی، علوم سیاسی، علوم هستهای و صنایع هستهای، اقتصاد و پزشکی ازجمله علومی بودند که دانشمندان و اساتید فعال عراقی در آنها طی عملیات تروریستی همچون بمبگذاری، ترور و ربایش کشته شدند.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد برخلاف ژست ظاهری آمریکا مبنی بر حمایت از دموکراسی و حقوق بشر و تأکید بر ضرورت حفظ حقوق بینالمللی، دولت این کشور هر جا که منافع آمریکا ایجاب کند از دست زدن به ترور و حذف فیزیکی مخالفان هراسی ندارند. بر این اساس مرور تاریخ معاصر نشان میدهد که آمریکا در دهههای اخیر همواره با در دستور کار قرار دادن ترورهای هدفمند سعی کرده تا همچنان سلطه خود را بر سایر کشورها حفظ کرده و مانع از تأثیرگذاری مخالفان سیاستهای خود بر سایر کشورها بشود.