به نظر من در مرحله انتقال از پادگان اشرف به نقطهای دیگر در عراق، اينها یک به یک باید از زیر نظر سازمان بیرون بیایند و بروند زیر نظر کمیساریا و صلیب، تمام حقوقشان را به آنها بدهند، پول به آنها بدهند، سینما بروند، ملاقات کنند، تلفن داشته باشند و زیر فشار نباشند اما اینکه یکدفعه بگویند ميخواهیم به اروپا برویم، مطمئن باشید در پس این درخواست، نیات دیگری نهفته است |
با نزدیک شدن به پایان سال میلادی 2011 و اتمام مهلت اولتیماتوم نوری المالکی به منافقین، فشارهای بیرونی به نخست وزیر عراق برای ماندن منافقین در این کشور افزایش یافته است. در گفتگوی راه نما با دبیرکل کانون هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)، اخراج منافقین از عراق و مطالبات خانواده شهدای ترور کشور مورد بررسی قرار گرفته است.
کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در پروسهای که برای رسیدگی به وضعیت منافقین در عراق آغاز کرده، احتمال دارد بحث بازگشت این افراد به ایران را مطرح کند. البته کمیساریا تنها ميتواند از اينها برای حضور در کشورهای دیگر ثبتنام کند و قادر نیست رأساً آنها را به کشوری منتقل نماید. از سوی دیگر سران این گروهک هم به نیروهایشان دستور ميدهند که بگویند مثلا ما پناهندگی کانادا را ميخواهیم و از آن طرف پس از ماهها کانادا اعلام کند آنها را نميپذیرد، آن وقت کشور دیگری را نام ببرند، بنابراین ممکن است برای پناهنده شدن، سالها این کشور و آن کشور را معرفی کنند و پذیرفته هم نشوند، بنابراین اگر بخواهیم همه جانبه در مورد این سازمان بحث کنیم، گزینه بازگشت به ایران را هم باید مد نظر قرار دهیم تا قدری موضوع گرهگشایی شود، ضمن اینکه اساساً اگر قرار است اعضای این گروه بعد از اخراج از عراق – با توجه به شرایط عفو که جمهوری اسلامي برای برخی از آنها قائل شده است – به ایران بیایند، بالاخره باید ضوابط و شرایطی برای بازگشت آنها تعیین شود.
البته طبیعی است که ما به عنوان کشوری که از سوی منافقین صدمات بسیاری دیدهایم، باید برای پذیرش مجدد آنها شرایط و چارچوب خاصی داشته باشیم. هر کشوری هم که قرار باشد اعضای این گروهک را بپذیرد هم قواعد خاص خود را دارد، یعنی اگر با همین شرایط بینالمللی، کانادا بخواهد آنها را بپذیرد هم این مسئله صدق ميکند، این موضوع برای آمریکا، اتحادیه اروپا و هر کشور دیگری هم که فکرش را بکنید،صدق ميکند. مسلماً در پذیرش اعضای این گروهک، هیچ کشوری اعلام نميکند که شرایط پذیرش همان شرایط کمیساریای عالی است و اعضای این گروه ميتوانند بیایند و بعد هر کاری که دلشان خواست ميتوانند انجام دهند. طبیعی است که در این میان ما باید شرایط ویژهتری برای ورود اينها بگذاریم و نگوییم حالا که عفو عمومي به اعضای نادم این گروهک دادهایم، ميتوانند بیایند و بروند سراغ کار خودشان و اسم این را بگذاریم عفو عمومی. ببینید هر زندانی ای که قرار باشد مورد عفو قرار گیرد، قطعاً چارچوبهایی را در زندان گذرانده که مشمول عفو شده است. استدلال من هم برای نظاممند بودن بازگشت این است که ما تا حالا از این گروهک خیلی صدمه دیدهایم. در سال 60 چقدر از اينها، همینطور آمدند و تعهدنامههایی امضا کردند و رفتند و بعدش هم یا ترور کردند یا متواری شدند و به منافقین پیوستند، آن وضع نتیجه همین سهلانگاری در کل ماجرا بود.
اما برای اینکه چارچوب پذیرش احتمالی روشن شود من به سخنان آقای «حمدی بخاری» مسئول خاورمیانه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، در دیداری که در سال 1385با ایشان داشتم استناد ميکنم، او گفت:
«پناهندگی دادن به آنها سه شرط دارد؛
1. قطع ارتباط با سازمان
2. عدم ارتباط با هیچ سازمان نظامي و تروریستی
3. عدم بازگشت به وضعیت قبلی، بدین معنا که باید صلیب سرخ عدم بازگشت آنها به وضعیت قبلی را گارانتی کند، تا تهدیدی متوجه کشوری نباشد.»
این استدلال درست است. به عبارتی سخنان او چارچوبی داشت که اگر ما آنها را رعایت کنیم به نتیجه خوبی ميرسیم. او معتقد بود پادگان اشرف یک منطقه جنگی است و در حال حاضر هم وضعیت این پادگان همچنان جنگی است و اگر بخواهد از نظامات یک پادگان جنگی خارج شود، باید صلیب سرخ وارد شود و ضمانت کند که تک به تک اعضای مستقر در این پادگان، دیگر به وضعیت سابقشان بر نميگردند و یک زندگی عادی خواهند داشت. این مسئله هم سختگیری بیقاعدهای نیست. شما اگر قرار باشد از بانک هم وام بگیرید، برای اثبات خوش حسابیتان هم که شده، یک نفر باید شما را ضمانت کند. اگر هم قرار باشد وضعیت این افراد ضمانت شود، معنایش این است که سازمانی بینالمللی باید ضمانت بدهد که این افراد طبق همان قوانین کمیساریای عالی، دیگر هیچ زمان به وضعیت گذشته خود باز نخواهند گشت و اگر دوباره رویه سابق را آغاز کردند، یکی باید پاسخگو باشد، حالا ميخواهد سازمان ملل باشد یا صلیب سرخ. این هم در مورد سایر کشورها باید مدنظر قرار گیرد و هم در مورد ایران.
با توجه به اینکه سرکردگان این گروهک اصل پناهندگی و انتقال را پذیرفتهاند، قطعاً به نیروهایشان دیکته ميکنند که باید به فلان کشور بروند و اعضای خود را در انتخاب کشوری که باید بروند آزاد نميگذارند، با این حساب افراد این گروه حتی اگر ظاهرا از قید این تشکیلات هم خارج شوند، در آینده ممکن است دوباره برای همین گروهک سازماندهی شوند. آیا این شیوه به معنای دور زدن کمیساریا توسط سران منافقین نیست؟
با این وجود آیا سازمان یا فردی حاضر است نقل و انتقال بدون عواقب این افراد را به هر کجا که قرار باشد بروند تضمین کند؟ فرضا اگر قرار باشد اينها بروند نیکاراگوئه، کوبا یا آفریقا، آیا واقعا این انتقال هیچ عوارضی نخواهد داشت و اتفاقی هم نخواهد افتاد؟ از همه اينها که بگذریم، سرکرده این سازمان تا به حال در هیچ کجا رسماً نگفته که ما تغییر مواضع دادهایم، لذا این مسئله نشان ميدهد که همچنان بر مواضع قبلیاش باقی است. باید موضوع را از زاویه مقابل هم ببینیم. در حال حاضر صلیب سرخ بعد از بازگشت این افراد دائماً نظارت دارد که آنها تحت فشار نباشند اما در فرض پناهندگی دادن عکس این ماجرا صدق ميکند؛ اگر اينها که توسط صلیب سرخ ضمانت شدند، افعال تروریستی انجام دادند، صلیب سرخ باید در این مورد پاسخگو باشد و طبیعی است که این یک ضمانت اجرایی است که در صورت تخلف قابل رسیدگی است. اما نظر من این است که موضع فعلی کمیساریا و در صورتی که صلیب سرخ اينها را ضمانت کند ساده لوحانه است، باید پذیرفت این سه هزار نفر، اگر قرار بود برگردند تا حالا موقعیت برای بازگشت اختیاریشان زیاد بود. اینکه ما دائماً تأکید کنیم که اينها ميخواهند از اشرف فرار کنند و بدشان ميآید آنجا بمانند، خیلی هم واقعی نیست.
از این چه نتیجهای ميگیرید؟
نتیجه این است که وقتی در مورد اعضای این گروه حرف ميزنیم به صلیب سرخ هشدار ميدهیم اينها حتی اگر ظاهراً هم در خط فکری سران منافقین نباشند کسانی هستند که به دلیل سالها فرمانبرداری، به این گروهک تروریستی وابسته هستند. به عبارتی، آدمهای خطرناکی هستند. فقط کافی است که برای کاری خاص، سران این سازمان به آنها دستوراتی بدهند، صلیب سرخ موقع ضمانت دادن باید متوجه این واقعیت باشد.
استدلال شما جالب و قابل تأمل است...
این حرفی است که من از مدتها قبل هم به آن اشاراتی داشتم اما برخی جداشدگان از این فرقه ميگویند افراد باقی مانده در پادگان اشرف، به گروگان گرفته شده و اسیر هستند. حرف من این است که تا به حال تعداد زیادی فرار کرده اند، چرا با وجود راههای مختلف برای فرار، این افراد تا به حال فرار نکرده اند. فکر ميکنم از این تئوری که این افراد را اسیر کردهاند، باید بگذریم. وانگهی پیرامون شستشوی مغزی این افراد نیز باید نگران بود و تنها با این نگرش ميتوانیم از صلیب سرخ و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بخواهیم پاسخگوی اعمال و رفتار این افراد در هر جای دنیا باشند.
سئوالی که اینجا به ذهنم خطور کرد این است که اصلاً جامعه بینالمللی چطور تضمین ميدهد که اينها دست به اقدامات خطرناک و تروریستی نزنند و مثلاً همان خودسوزیها را دوباره به راه نیندازند؟
واقعا ممکن است بار دیگری هم این کار را انجام دهند. در همین سفر اخیری که امسال به ژنو داشتم مسائلی را دیدم که ثابت ميکند آنها همچنان و در حد بسیار بالایی پتانسیل اقدامات تروریستی و خطرناک را دارند. متأسفانه مدتی است که حامیان این گروه، تبلیغاتی را در کشورهای غربی به راه انداختند مبنی بر اینکه اعضای این گروه دیگر کار تروریستی نميکنند، اما واقعاً این طور نیست. اينها در محل اجلاس از صبح تا شب و آزادانه رفت و آمد ميکردند، همه را زیر نظر داشتند و حتی ما را تعقیب و از ما فیلمبرداری ميکردند و مرتب به سران خود گزارش ميدادند. وقتی در این سطح کار ميکنند، مسلماً زمینه انجام عملیاتهای تروریستی را هم دارند.
حالا فکرش را بکنید که برای قبول پناهندگی این افراد یک سازمان بینالمللی بیاید و تضمین بدهد که این افراد فردا در اروپا و امریکا و کانادا، پول شویی نميکنند، دست به خودسوزی نميزنند و از دهها تهدید دیگری که شهروندان این کشورها را آزار ميدهد، خودداری خواهند کرد. آیا این شدنی است؟
چه راهی برای حل این معضل وجود دارد تا این مساله از بن بست خارج شود؟
ظاهراً برای این قضیه یک راه حل داریم که اخذ تعهدات معتبر از سوی سازمانهای بینالملی دخیل دراین موضوع است که آن هم مستلزم گذشتن از همان شرایطی است که پیشتر به آن اشاره شد، یعنی در وهله اول فروپاشی پادگان اشرف است. اينها اول باید ازگروه و دسته تروریستی خود جدا شوند و بعد تقاضای پناهندگی بدهند و بعد ضمانت بدهند که دیگر به وضعیت قبلی بر نميگردند تا مورد پذیرش واقع شوند. این سد و بن بستی که از آن یاد ميکنید آنها هستند که باید بردارند و نه دیگران !
در مورد بازگشت این افراد به ایران چه نظری دارید؟
شرایطی که قرار است افراد این سازمان به واسطه آن وارد ایران شوند، نباید از شرایط دادن پناهندگی به آنها در سایر کشورها کمتر باشد، هرچه باشد ما که بیش از تمام دنیا از این گروه ضربه خورده ایم.
خب، حالا تکلیف این عفو که اعلام شده به برخی بازگشتی های این فرقه می دهیم، چه ميشود؟
عفوی که داده شده است برای سوابق گذشته است، اما برای جرميکه بعد از این ممکن است انجام شود که پیشاپیش نميتوان عفو داد. ضمن اینکه این دو قضیه هم اصلا با هم ارتباطی ندارد. ما عفو دادیم به شرطی که به ایران بیایند. وقتی نميآیند و مثلا ميخواهند به کانادا بروند، بالاخره ما موظف هستیم بررسی کنیم که آیا این آدمي که عضو یک گروه تروریستی است، اگر به کانادا رفت، آن سازمان بینالمللی مسئول این انتقال، چه فکری به حال تهدیداتی که میهن و اشخاص ما را هدف گرفته، کرده است. البته من همچنان معتقدم که این افراد هر کجای دنیا هم که بروند باز هم تروریست هستند. مشکل ساختاری ما در مورد ماهیت عوض نشدنی این گروه است.
ما از یک طرف شرط کمیساریا را که باید این افراد از زیر پرچم تروریستی خارج شوند و تکتک آنها هم باید اعلام کنند که دیگر پایبندی به این گروه ندارند را پیش رو داریم و از طرف دیگر، آنان به خاطر همان ماهیت تروریستی که گفتید تمایلی به این اعلام نظر ندارند، پس چگونه باید این معادله را حل کرد؟
هیچ اصراری برای جا به جایی سازمان از عراق به کشورهای دیگر نیست، اما اشرف باید تعطیل شود، یعنی خود سازمان ملل بیاید و یک کمپ بزند برای اينها، به جای آنکه بخواهندبه سرعت مسئله پناهندگی اينها را حل کنند بدون در نظر داشتن تهدیدات این کار.
یعنی بیایند در سیکل پناهندگی؟
به نظر من در مرحله انتقال از پادگان اشرف به نقطهای دیگر در عراق، اينها یک به یک باید از زیر نظر سازمان بیرون بیایند و بروند زیر نظر کمیساریا و صلیب، تمام حقوقشان را به آنها بدهند، پول به آنها بدهند، سینما بروند، ملاقات کنند، تلفن داشته باشند و زیر فشار نباشند اما اینکه یکدفعه بگویند ميخواهیم به اروپا برویم، مطمئن باشید در پس این درخواست، نیات دیگری نهفته است.
به تازگی کمیساریا مهلتی 6 ماهه ای برای انتقال منافقین خواسته است و ظاهراً ميخواهند پروسه را در همان اردوگاه اشرف دنبال کنند، به نظرشما دولت عراق این مهلت را ميپذیرد؟
ميدانید که آقای مالکی در دیدار با نماینده سازمان ملل مجدداً تأکید کرده است که آنها باید تا پایان سال 2011 از این اردوگاه خارج شوند. این موضعگیری نشان ميدهد که احتمال دارد عراق با مهلت 6 ماهه توافق کند اما نه در اردوگاه اشرف!
و اگر باز هم 6 ماه بعدی را درخواست کردند چطور؟
مسلم است که با تمدید این مهلت، باز هم خواستار تمدید آن شوند. البته در این میان نکتهای را هم مد نظر داشته باشید و آن هم اینکه مثلا اگر خودشما پناهجو باشید، فرضا به ترکیه ميروید و اعلام ميکنید من پناهندگی ميخواهم و کمیساریا اسم شما را وارد لیست پناهجویان مينویسد، (یعنی مشابه مقطعی که در حال حاضرمنافقین در آن قرار دارند).
از اینجا به بعد را دیگر کمیساریا نميتواند به کشورها دیکته کند و این خود کشورها هستند که ميپذیرند یا رد ميکنند و در این میان کشور هدف ممکن است قبول کند یا بگوید تا دوسال اينها را قبول نميکنم. رفت و آمدهای پناهجویان برای پذیرش این موقعیت ممکن است ماهها و حتی سالها طول بکشد و این قاعده ممکن است در مورد سازمان منافقین هم صدق کند.
اما ظاهراً طرح و برنامهای وجود دارد که اينها به کشورهای اروپایی منتقل شوند.
اولاً که این ایدهآل رهبری منافقین و ادعای لابی آنان در پارلمان اروپاست و هیچ کشور اروپایی تا به حال چراغ سبزی برای این کار نشان نداده است. دوم اینکه اگر به اروپا هم بروند ما باید مدعی حضور خطرناک این افراد در اروپا و البته هر جای دیگر دنیا باشیم. البته همانطور که وزارت خارجه امریکا اعلام کرده، این افراد همچنان تروریست هستند، چون کارشناسان این وزارتخانه همچنان مطمئن هستند که این سازمان امکان بالقوه عملیاتهای تروریستی را دارد. حالا پرسش حقوقی ما این است که چرا آمریکا اينها را نميپذیرد؟ البته دلیل آمریکاییها هم واضح است؛ آمریکاییها اعلام کردهاند با این آموزشهایی که این افراد دیدهاند و با سوابق متعدد تروریستی که طی 30 سال در کارنامه خود ثبت کردهاند، مسلما جای آنها در آمریکا نیست زیرا این عمل بر خلاف مصالح ملی آمریکا خواهد بود. اعضای این سازمان در مواقعی که به آنها دستور داده شود بر خلاف مواضع و منافع ملی آمریکا وارد کار خواهند شد.
در این مواردی که اعلام کردید بر خلاف مصالح ملی آمریکاست، آیا پروژههای خودسوزی نظیر سال 2003 هم ميگنجد؟
خیلی موارد و کارها ميتواند باشد، اعضای این فرقه، این تهدید را دارند که هر زمان ممکن است کاری انجام دهند. تا همین الان هم در این هشت سال اروپا قبول نکرده که حتی یک نفرشان به اروپا وارد شود و بماند و تنها اعلام کرده اند آنهایی را که پاسپورت اروپایی دارند، شاید بتوانیم بپذیریم.
در مورد ایران چه؟ احتمال بازگشت و استردادشان، را چگونه ميبینید؟
البته در این میان استرداد با بازگشت آنها دو موضوع متفاوت است که اولی در مورد بازگرداندن آنها و دوميدر مورد بازگشت اختیاری آنهاست.
بیایید به شرایط داخلی خودمان هم نگاه کنیم. نباید شرایطی را برای این سازمان قبول کنیم که دنیا هم آن را قبول ندارد. به عبارتی نباید اعضای این سازمان را فلهای به داخل راه بدهیم.
اگر اينها به هر دلیل نتوانند در اروپا پناهندگی بگیرند، برخی شان دوباره برای بازگشت به ایران تمایل پیدا خواهند کرد و یا اینکه ممکن است خط بدهند که همه درخواست رفتن به ایران را بکنند، در آن صورت این مسئله مطرح ميشود که ما باید چه شرایطی بگذاریم برای آمدن این افراد به ایران؟ آیا این افراد را باید مدتی در قرنطینه نگاه داریم یا اینکه سیر قضایی را طی کنند، محاکمه شوند و به جرمشان رسیدگی شود؟
آیا باید پیش شرط بازگشت این افراد به کشور، انحلال رسمي تشکیلات این گروهک باشد و اینکه سران این سازمان رسماً اعلام انحلال کنند تا امکان بازگشت افراد موجود در این گروه به کشور فراهم شود؟ البته نه اینکه بگوییم سایر موارد مثل عفو و استرداد منتفی است، بلکه بگوییم انحلال این سازمان، ممکنترین راه است، یا بگوییم بازداشت و تحویل سران سازمان به ایران باعث ميشود زندگی این سه هزار و چهارصد نفر تضمین شود و ایران اينها را بپذیرد و افراد یاد شده به جامعه وارد شوند؟
البته همه این شرایط را ميتوان در نظر داشت، ولی اگر واقعاً به دنبال راهحل عملی باشیم همان است که پیشتر گفتم، یعنی حداقل شرایطی که جهان ميپذیرد، در قوانین هست و الزامي است، تضمین سازمان ملل و البته ایجاد کمپهایی در داخل خاک ایران است که آنها را پس از سالها قرار داشتن تحت تعالیم فرقهای و شستشوی مغزی برای ورود به زندگی عادی آماده سازد.