"می گفت بعد از شهید مطهری نوبت من است ."
درآمد :
بازنمایی علل انتخاب های فرقان برای ترور ، از اهداف و دغدغه های این شماره یادآور است . بی تردید رموز و نشانه هایی از علل این گزینش ها را نزد اطرافیان این شهدا می توان یافت ، از این رو گفت و شنود با فرزندان شهیدان فرقان در دستور کارمان قرار گرفت .
در گفت و شنود حاضر ، دکتر محمد مهدی مفتح ، فرزند ارشد شهید گرانسنگ آیت الله دکتر محمد مفتح به بازگویی پاره ای از خاطرات و دانسته های خویش در باب این موضوع پرداخته اند ، با سپاس از ایشان که به رغم مشغله فراوان پاسخگوی یادآور شدند .
./ اسناد نشان می دهند که شهید مفتح هر چند از جنبه نظری به خوبی پدیده التقاط را می شناخت و نسبت به آن نیز حساس بود ، اما از نظر شیوه رفتار با التقاطیون ، همانند استاد مطهری رفتار نمی کرد. با این همه پس از شهید مطهری ، بیشترین حجم تهدید به ترور ، متوجه شهید مفتح بود ، با توجه به نوع برخورد ایشان با پدیده التقاط به نظر شما چرا فرقانیان ایشان را در اولویت ترور قرار دارند ؟
_ من فکر می کنم خود شما پاسخ تان را دادید ! همین که ایشان در لیست ترور قرار گرفتند و به شهادت رسیدند، نشانه تأثیری است که در روشنگری و مبارزه با انحرافات داشتند. ولی درباره فرقی که در نحوه رفتار این دو شهید بزرگوار وجود داشت، باید گفت که روش شهید مطهری، سخنرانی و نگارش کتاب و نقد صریح بود، ولی شیوه شهید مفتح متفاوت بود.
درست است که شهید مفتح هم سخنرانی هایی داشتند ، ولی در حجمی که شهید مطهری برای این کار وقت می گذاشتند ، سخنرانی نمی کرد و بیشتر کارهای عملیاتی و اجرایی داشتند ، از جمله مشارکت در تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران ، جلساتی که در تهران و قم و همچنین در مسجد قبا تشکیل می دادند ، تنظیم راهپیمایی ها ، برگزاری نماز عید فطر و اقداماتی از این دست .
ایشان عملیاتی تر و اجرایی تر کار می کردند ، به همین دلیل هم در عمل و اجرا می بینیم همان اقداماتی را انجام می دادند که منطبق با خط اصیل اسلام و انقلاب و خواسته امام هست .
می دانید که شهید مفتح یکی از نزدیکترین شاگردان امام و به افکار ایشان بسیار آشنا بودند ، شما اگر بیانیه حضرت امام بعد از شهادت مرحوم مفتح را مطالعه کنید ، می بینید که نمایانگر عمق رابطه و آشنایی امام با شهید مفتح و فعالیت ها و خدماتی است که ایشان در راه انقلاب داشتند .
بنابراین در پاسخ به سؤال شما باید گفت که تفاوت کار ایشان با استاد مطهری ، در حجم سخنرانی ها و آثار علمی باقیمانده از شهید مفتح است ، والا خط هر دو ، خط اصیل اسلام و انقلاب است .
./ شما از چه برهه ای متوجه ظهور و بروز گروه فرقان و حضور آنها در مسجد قبا شدید ؟
_ اکبر گودرزی با شهید بزرگوار مرحوم حاج آقا تقی حاج طرخانی ارتباط داشت و از ایشان کمک هایی را دریافت می کرد .
بعد از شهادت حاج طرخانی ، من همراه شهید مفتح به منزل ایشان رفتم ، در آنجا شهید مفتح خطاب به دیگران این مطلب را بیان کرد که : " یک روز آقای حاج طرخانی به من گفتند که فردی هستند که می آید و از ما کمک می گیرد ، این فرد روحانی است ، شما ببینید چه جور آدمی است ؟
گفتم : بگویید فلان روز به مسجد بیاید و او آمد و از او پرسیدم : شما کجا درس خوانیده اید ؟ قم ؟ مشهد ؟ اساتید شما چه کسانی بوده اند ؟ دیدم پاسخ های درستی نمی دهد که مشخص شود جای شناخته شده ای درس خوانده ! گفتم : معلوم می شود در حوزه درس نخوانده اید ، دانشگاه درس خوانده اید ؟ در چه رشته ای ؟ کجا ؟
جواب داد : دانشگاه که دست ساخته استعمار و مال دشمن و غرب است ! معلوم شد در دانشگاه هم درس نخوانده . من دیدم این شخص خیلی آدم منطقی و درستی نیست و وقتی رفت به حاج طرخانی هم گفتم که به نظر من این آدم درستی نیست و شما به او مساعدت مالی نکنید ، بعد هم که تفسیرها و کتابهایش در آمد ."
اینها بعد از پیروزی انقلاب و شهادت استاد مطهری به سراغ مرحوم حاج طرخانی می روند که پول بگیرند و حاج طرخانی به آنها پرخاش می کند که : " شما آقای مطهری را به شهادت رسانده اید ، حالا چه کمکی می خواهید ؟ اگر دوباره بیایید شما را معرفی خواهم کرد ."
و در نهایت خود ایشان نفر بعدی بود که اینها او را به شکل رقت باری به شهادت رساندند . بعد از افطار در ماه مبارک رمضان که آن سال مصادف با تابستان هم بود ، ایشان با خانواده شان در حیاط نشسته بودند ، در فاصله نماز مغرب و عشاء در حیاط را می زنند . ایشان می ورد و به محض این که در را باز می کند ، همان جا و جلوی روی خانواده اش او را به شهادت می رسانند !
این چیزی است که من در مورد گروه فرقان می دانم ، وگرنه این مطلب که آنها می آمدند و در مسجد قبا کلاس تشکیل می دادند ، مطلب صحیحی نیست و متأسفانه می بینم که چند جا هم به اشتباه نقل شده است .
./ مسجد قبا یکی از پایگاه های شاخص مبارزاتی در دوران اوج گیری انقلاب بود ، آیا اعضای فرقان اعلامیه هایشان را در آنجا پخش می کردند ؟
_ در تجمعات مسجد بروز و ظهور مشخصی نداشتند ، ممکن است که اعضا و مرتبطین آنها در میان جمعیت حاضر می شدند . چون آن روزها خیلی از گروه ها در مساجد فعال در امر مبارزه حاضر می شدند ، ولی این طور نبود مسجد قبا برای آنها پایگاه رسمی باشد .
به طور مشخص مطلب موثقی که من درباره این گروه شنیدم همانی بود که از زبان شهید مفتح نقل کردم .
./ در مورد حساسیت های ایشان نسبت به تفاسیر چپ گرایانه از اصول اسلامی و آیات قرآن در سال های منتهی به انقلاب و نیز رواج چپ گرایی در دانشگاه ها ، چه خاطراتی دارید ؟
_ حتماً در جریان اختلاف شدید آریان پور با شهید مطهری هستید . شهید مفتح می گفتند در دانشگاه یک بار دیدم که آقای مطهری دارد با صدای بلند به آریان پور پرخاش می کند . ظاهراً یکی از دانشجویان خوب دانشگاه به خاطر بحث درباره مبانی فکری اش مورد حمله آریان پور قرار می گیرد !
آقای مطهری اعتراض می کند و شهید مفتح هم به حمایت از آقای مطهری می پردازد . بحث بالا می گیرد و باعث می شود که شهید مطهری و شهید مفتح دانشکده راترک کنند . شهید مطهری باز نشسته شدند ، اما شهید مفتح به حضورشان در دانشکده ادامه می دهند تا پیروزی انقلاب اسلامی پیش می آید و شکل قضایا تغییر می کند و ایشان و شهید مفتح هر دو در مناصب بالای انقلاب قرار می گیرند .
آریان پور ایدئولوگ مارکسیست ها بود ، اما شده بود استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی ! از این نوع برخوردها از سوی شهید مطهری و شهید مفتح از یک سو و آریان پور و برخی از اساتید از سوی دیگر وجود داشت . الان در دانشکده الهیات اساتیدی هستند که از نزدیک با این قضایا برخورد داشتند و می توانند در این مورد خاطرات جالب تری نقل کنند .
اما در مورد حساسیت مشترک شهید مطهری و شهید مفتح نسبت به ارائه تفاسیر انحرافی از دین ، من تنها به ذکر یک خاطره بسنده می کنم . قبل از پیروزی انقلاب و در ایام نزدیک به 22 بهمن 57 یک روز طبق معمول با ماشین و همراه شهید مفتح ، دنبال شهید مطهری رفتیم .
من رانندگی می کردم ، شهید مطهری با عصبانیت نواری را از جیب در آوردند و به پدرم دادندو گفتند : " دیشب به این نوار گوش کردم ، تفسیر قرآن فردی است که در آن گوساله سامری را به نظام سرمایه داری تشبیه کرده است ! " ایشان رگه هایی از التقاط را در این تفاسیر می دیدند و بسیار ناراحت بودند .
./ به شهادت برخی از اسناد و وقایع گویا ، برآیند نگاه شهید مفتح نسبت به دکتر شریعتی و عملکرد او ، مثبت است و حال آن که شهید مطهری به خصوص در یکی دو سال آخر حیات خود نسبت به شریعتی نگاهی منفی داشت. مبانی نگاه شهید مفتح نسبت به شریعتی چه بود ؟ به عنوان ارائه شاهدی بر این مدعا ، حضور شهید مفتح در مراسم تشییع دکتر شریعتی نشان می دهد که نگاه شان نسبت به امور در مجموع خوش بیانه بوده است .
_ قبل از پاسخ به این پرسش باید به نکته ای اشاره کنم ، هنگامی که دکتر شریعتی در لندن فوت کرد ، شهید مفتح به خاطر پیگیری و انجام کاری در لبنان بودند و همراه امام موسی صدر برای تشییع او به سوریه رفتند . ایشان هر چند انتقاداتی به دکتر شریعتی داشتند ، اما در مجموع دیدشان نسبت به او مثبت بود و وجود او را به خصوص در ایجاد مصونیت فکری در تیپ دانشگاهی مفید می دانستند .
می گفتند دکتر شریعتی در ممانعت از در غلتیدن جوانان ما به دام مارکسیسم نقش مؤثری داشت و توانست تا حدی جوانان ما را در حوزه معارف دینی نگه دارد . این بسیار مهم است که دانشجو در محدوده اعتقادات اسلامی حضور داشته باشد ، بعد می شود به رفع اشکالات و نقد آرای او هم پرداخت .
حتی شهید مفتح به نظر دکتر شریعتی در مورد روحانیت ، چندین بار استناد هم کردند و در یکی از برنامه های تلویزیونی گفتند که " دکتر شریعتی همواره می گفت که در پای همه قراردادهای استعماری امضای یک دکتر و مهندس خارج رفته هست ، ولی امضای یک روحانی نیست ، اما در پیشاپیش همه نهضت های رهایی بخش ، یک روحانی تحصیلکرده و مبارز حرکت می کند ." و این طور نتیجه می گرفتند که دکتر شریعتی با نهاد روحانیت مخالفتی نداشت ، بلکه اشکالات را می گفت ، هر چند لحنش تند بود و نباید مطالب را به آن شکل بیان می کرد .
از این جهت انتقاداتی به او وارد است ، اما در کلیت قضیه به دکتر شریعتی نظر مثبتی داشتند . مرحوم مطهری هم نظرشان این قدر که عده ای وانمود می کنند منفی نبود ، حتی در این اواخر هم تنها همان نامه مشترک را با مهندس بازرگان منتشر کردند . من فکر می کنم این ذهنیت ها درباره دیدگاه منفی آقای مطهری نسبت به شریعتی ، پس از انقلاب و با انتشار یادداشت های ایشان ایجاد شد .
./ شهید مفتح رابطه نزدیک و صمیمانه ای با دکتر شریعتی داشتند ؟
_ ممکن است در منزل دوستان مشترکی که داشتند ، ملاقات هایی صورت گرفته باشد . یادم هست یک بار در منزل آقای مهدیان بود که دکتر شریعتی ، شهید مطهری ، شهید مفتح و شهید بهشتی هم حضور داشتند .
خاطرم هست بعد از فوت دکتر شریعتی همراه با شهید مفتح در مشهد به منزل مرحوم محمد تقی شریعتی رفتیم و یادم هست که ایشان فوق العاده متأثر بودند ، در آن جلسه آیت الله جنتی هم بودند .
./ پس از درگذشت دکتر شریعتی ، شهید مطهری در نامه ای خطاب به امام به این نکته اشاره می کند که مراسم ایام ماه رمضان 56 ، در مسجد قبا که قرار بود توسط عده ای از سخنرانان تبدیل به برنامه ای در تخطئه روحانیت شود ، با درایت و هوشمندی امام جماعت محترم این مسجد ، این توطئه خنثی شد ، داستان از چه قرار بود ؟
_ در مجالس ماه رمضان سال 56 مسجد قبا ، چهره های مختلفی سخنرانی داشتند . یادم هست که مهندس بازرگان و دکتر سامی سخنرانی کردند . شاه در سال 55 تاریخ هجری را به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کرده و اعتراض مراجع ، روحانیون و مردم متدین را برانگیخته بود .
در سال 56 ناچار شد این تاریخ را مجدداً تغییر دهد ، مهندس بازرگان در سخنرانی اش این کار شاه را یک گام عقب نشینی رژیم و یک گام پیروزی برای مبارزین ارزیابی کرد . به محض این که او از تریبون پایین آمد ، شهید مفتح میکروفون را به دست گرفت و گفت : " نظر ما نظر حضرت امام است و ما آنچه را که ایشان بگویند قبول داریم ، گول این جور اقدامات شاه را نخورید ، این کارها ما را در مبارزات مان سست نخواهد کرد ."
./ ایشان بعد از انقلاب چقدر فرصت می کردند به مسجد قبا بروند و از نظر ارتباطات مردمی چه تغییری در روش ایشان به وجود آمد ؟
_ شهید مفتح اصولاً فرد پر مشغله ای بودند ، مخصوصاً در ماههای منتهی به 22 بهمن 57 ، کار ایشان خیلی زیاد شده بوسد ، با این که همه حداقل نماز مغرب و عشاء را در مسجد قبا اقامه می کردند و نسبت به این امر اهتمام کامل داشتند .
به طوری که یکی از نمازگزاران مسجد قبا می گفتند : " ایشان گفته اند اگر دیدید اذان مغرب را داده اند و من هنوز به مسجد نیامده ام ، تابوتی با بردارید و به منزل ما بیایید و مطمئن باشید دست خالی بر نمی گردید ! " تا این حد مقید بودند که به مسجد قبا بروند .
می گفتند این مسجد در دوران قبل از پیروزی انقلاب محوریت داشته و باید این شأن را همچنان حفظ کند . در واقع پس از انقلاب که هنوز نهادها شکل نگرفته بودند ، مردم باز هم برای رفع مشکلات شان به مسجد قبا و شهید مفتح مراجعه می کردند و این روند تا روز شهادت شان یعنی یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب ادامه داشت .
ایشان معمولاً پس از اقامه نماز مغرب و عشاء تا مدتی در حال پاسخگویی به مراجعین و افرادی بودند که برای حل مشکلات شان به مسجد مراجعه می کردند .
./ تهدیدات فرقانی ها نسبت به شهید مفتح از کی شروع شد ؟
_ نامه های تهدید آمیز که زیاد می فرستادند و حتی یک بار هم به منزل مان حمله کردند ! این مطلب را یک بار آقای لاریجانی و یک بار هم آقای علی مطهری بیان کردند که وقتی آقای مطهری شهید شدند ، شهید مفتح به منزل ایشان رفته و در آنجا گفته بودند " نفر بعدی من هستم ! بعد از آقای مطهری نوبت من است ! "
این نشان می دهد که ایشان بر اساس تحلیلی که از وقایع و نیز شرایط خودشان داشتند و با تأثیری که در جریان فکری انقلاب داشتند ، خیلی روشن می دانستند که چنین چیزی روی خواهد داد و آن را بیان هم کرده بودند .
در آن مقطع فقط گروه فرقان دست به ترور می زد و گروه های دیگر هنوز وارد فاز نظامی نشده بودند ، به همین دلیل عده ای تصور می کردند که فرقان بازوی نظامی مجاهدین است . با این همه باید اشاره کنم که بعد از انقلاب تغییر محسوسی در وضعیت ایشان پیدا نشد .
پس از شهادت آقای مطهری و افزایش تهدیدها ، ضرورت ایجاب می کرد که حفاظتی وجود داشته باشد و اساساً اگر شهید مفتح پذیرفت که محافظ داشته باشد ، به خاطر همین تهدیدهای آشکار بود ، وگرنه ایشان همیشه گله مند بود که حضور محافظین ، در ارتباط ایشان با مردم اختلال ایجاد می کند .
با وجود این ، مواردی را به یاد دارم که ایشان بدون محافظ بیرون می رفتند . یک روز صبح من ماشین ژیانم را بیرون از خانه پارک کرده بودم ، ایشان از خواب بیدار می شوند و سوئیچ را بر می دارند و بدون آن که محافظان خود را بیدار کنند ، با ماشین من می روند .
صدای استارت ماشین که می آید ، محافظین که با روحینه شهید آشنا بودند و احساس می کردند ممکن است ایشان خودشان رفته باشند ، سریع سوار ماشین ضد گلوله می شوند و دنبال ژیال راه می افتند ! و وسط راه به ایشان می رسند و می پرسند : " چرا این کار را کردید ؟ "
شهید مفتح می گوید : " شما جوانید ، دیر وقت به منزل آمدید و باید استراحت می کردید ، من هم اگر سوار ژیان باشم کسی مرا نمی شناسد و فوقش می گویند چقدر شبیه فلانی است ! بنابراین مشکلی برای حفاظت پیش نمی آید! "
ایشان چنین روحیه ای داشتند ، همواره گله داشتند که این محافظت ها ، موجب جدایی روحانیون و مسئولین از مردم می شود و این خواست منافقین و دشمنان است و نباید به آن تسلیم شد .
در آن روزها مسئولین حفاظت ، جلوی منزل ما نورافکن هایی را نصب کرده بودند تا اطراف منزل روشن باشد و بهتر بشود مراقبت کرد ، یکی از همسایه های ما با تاکسی آمده بود جلوی منزلش ، راننده تاکسی می فهمد که منزل یکی از مسئولین کشور است و می پرسد منزل کیست ؟ می گویند : " منزل آقای دکتر مفتح ."
او هم که ظاهراً مشکلی داشته ، همان جا می ایستد تا ماشین شهید مفتح بیاید . پردم با دیدن این فرد از ماشین پیاده می شود تا ببیند مشکل او چیست که پاسدارها اعتراض می کنند و می گویند شما به داخل منزل بروید تا ما او را تفتیش بدنی بکنیم .
ایشان بسیار ناراحت می شدند و می گفتند : " قبلاً شرایط خیلی بهتر بود و ما راحت با مردم در تماس بودیم و مسائل و مشکلات شان را حل می کردیم ."
./ به حمله به منزلتان اشاره کردید ، جریان از چه قرار بود؟
_ بله ، یک روز به منزل ما حمله کردند که محافظین دفع کردند . مثل این که از دیوار بالا آمده بودند. در جراید آن روزها شرح ماجرا به طور مفصل نوشته شده، غیر از نامه دادن و تلفن های تهدید آمیز ، گاهی به صورت فیزیکی هم اقدام می کردند .
./ از واکنش های ایشان نسبت به ترور سایر افراد ، از جمله شهید مطهری چه خاطراتی دارید؟
_ در شهادت آقای مطهری خیلی متأثر بودند . آقای هاشمی رفسنجانی که ترور شدند ، اولین جایی که اعضای خانواده ایشان تلفن زدند ، منزل ما بود . شهید مفتح سریعاً به بیمارستان شهدای تجریش که ایشان را در آنجا بستری کرده بودند ، رفتند . روزنامه اطلاعات فردای آن روز عکس این حضور را در صفحه اول خود انداخته بود .
./ از نحوه شهادت پدر چگونه آگاه شدید و حوادث پس از آن چگونه روی داد؟
_ در روز 27 آذر ، من و اخوی ، آقا صادق ، در مدرسه ای تحصیل می کردیم . در کلاس درس بودیم که ناظم یا مدیر مدرسه آمد و مرا صدا زد و پرسید : " پدر شما امروز کجا هستند ؟ " گفتم : " قرار بود بروند دانشکده ." من برگشتم سر کلاس ، ولی خیلی دلشوره گرفتم که این چه سؤالی بود ؟ برگشتم دفتر و گفتم : " چرا این سؤال را پرسیدید ؟ موضوع چیست ؟ " گفتند : " می توانید با ایشان تماس بگیرید ؟ " متوجه شدم که باید اتفاقی افتاده باشد . آنها خبر را از رادیو شنیده بودند.
خلاصه به ما گفتند که بهتر است یکسر به دانشکده الهیات بروید ، همراه اخوی رفتیم دانشکده و دیدیم که ایشان را به بیمارستان امیر اعلم برده اند . رفتیم آنجا و وقتی رسیدیم ، دیدیم دارند سرم را از بدن ایشان جدا می کنند ، معلوم بود که به شهادت رسیده اند .
ما نزدیک ظهر رسیدیم بیمارستان ، حدود دو ساعت از تیر خوردن ایشان گذشته بود ، مردم که خبر را شنیده بودند آمده بودند جلوی بیمارستان امیر اعلم ، فردای آن روز تشییع ایشان از مسجد دانشگاه تهران شروع شد و جمعیت هم فوق العاده زیاد بود. تشییع جنازه از مسجد دانشگاه تا لانه جاسوسی انجام شد .
پیکر ایشان را به قم منتقل کردیم و فردا هم تشییع مفصلی صورت گرفت . امام خمینی هم شخصاً در مراسم تشییع شرکت کردند . ما داخل جمعیت گم بودیم و متوجه نشدم در قم نماز را چه کسی خواند ، ولی در تهران می دانم که آقای هزاوه ای همدانی نماز را خوانده بودند ، جنازه را در حجره 23 صحن مطهر دفن کردیم .
./ چرا در خود صحن دفن نکردید ؟
_ قبر شهید مطهری دو طبقه است و پیشنهاد شد که شهید مفتح در طبقه دوم آن قبر دفن شوند . خانواده دو پاسدار شهید اصغر نعمتی و جواد بهمنی که خوب است در اینجا ذکر خیری هم از آنها بشود که دوستان بسیار خوبی بودند و انشاءالله خداوند درجاتشان را رفیع تر فرماید ، علاقمند بودند همان طور که شهدای آنها در زندگی همراه شهید مفتح بودند ، جنازه شان هم نزدیک ایشان دفن شود .
والده و همچنین ما که می دیدیم این برادران جانشان را در راه حفاظت از شهید مفتح از دست دادند ، تصمیم گرفتیم که هر سه شهید را در حجره 23 دفن کنیم .
./ برخی ادعا می کنند که ضاربین از قبل شهید مفتح را می شناختند و حتی با ایشان مراوداتی داشتند .
_ من چنین حرفی را نشنیده ام ، تنها دو نفر از افرادی که پاسدارها را شهید کرده بودند، در جلسات دادگاه گفتند که از مسجد قبا وام گرفته و در مواردی به آنجا تردد داشته اند .
./ سیر دستگیری فرقانی ها چگونه بود ؟ در دادگاه چه پیش آمد؟
_ ما در جریان دستگیری ها نبودیم ، وقتی آنها دستگیر شدند ما را به دادگاه دعوت کردند . آقای کمال یاسینی مطرح می کرد که در روز 17 شهریور 57 که آن فاجعه پیش آمد به بهشت زهرا رفتم و این به ذهنم رسید که روحانیون برای این که به قدرت برسند ، دارند این جوان ها را به کشتن می دهند ! از آنجا کینه آقای مفتح رابه دل گرفتم و گفتم باید او را بکشم !
من با قاتلین صحبتی نکردم ، برخی جلسات دادگاه را آقای ناطق نوری و چند جلسه را آقای معادیخواه اداره کردند .
./ به نظر شما علل عدم آشنایی نسل های سوم و چهارم انقلاب با چهره هایی چون شهید مفتح چیست ؟
_ در مجموع عملکرد مسئولین فرهنگی ما برای شناساندن این چهره ها مثبت نبوده و کسانی که باید این افراد را معرفی می کردند ، وظایف شان را درست انجام نداده اند . این منحصر به شهید مفتح هم نیست . در مورد بقیه شهداء از جمله شهید مطهری ، شهید بهشتی ، شهید باهنر و شهدای محراب هم این کوتاهی مشاهده می شود .
نسل سوم و چهارم انقلاب در بهترین وضعیت ، تنها با نام این شهدا آشناست و درباره شخصیت و عملکرد آنها چیزی نمی داند ، علاوه بر این شخص شهید مفتح به دلیل اخلاص وافر ، هیچگاه مایل نبودند که در فعالیت ها از ایشان نامی و رد پایی باقی بماند ، لذا می بینید که در سالگرد ایشان بیشتر مقوله وحدت حوزه و دانشگاه مطرح است تا نام و مجاهدت شهید مفتح .
مقام معظم رهبری در یک سخنرانی در دانشکده الهیات فرمودند : " شهید مفتح مرد با اخلاص و پر تلاشی بود و در سایه اخلاص، همیشه کارش بر خودش مقدم بود. در آن سال ها بیش از آن که نام شهید مفتح مطرح باشد ، نام مسجد جاوید مطرح بود . الان هم پس از شهادت ایشان ، هنگامی که مسئله وحدت دانشگاه و حوزه مطرح می شود ، کمتر به نام ایشان اشاره می شود ، در حالی که ایشان یکی از مطرح کنندگان اصلی این موضوع بوده اند ."
سپس ایشان برای جبران این وضعیت ، ابتدا به شرح شخصیت علمی و مبارزاتی شهید مفتح پرداختند و سپس وارد بحث حوزه و دانشگاه شدند .
./ چرا تا کنون آثار ایشان به شکل منظم و کامل منتشر نشده اند ؟
_ شهید مفتح به نگهداری آثار خود توجه چندانی نداشتند . یادم هست شهید مطهری حتی عکس که می گرفتند ، پشت آن شرح کاملش را می نوشتند . یا شهید بهشتی حتی مراقب بودند که هنگام صحبت آن مقدار از اول نوار که روی آن چیزی ضبط نمی شود ، رد شود که سخنان شان ناقص ضبط نشود .
این دقت ها بسیار خوب بودند ، ولی شهید مفتح مقید به این چیزها نبودند و توجهی به گردآوری سخنرانی ها و مصاحبه هایشان نداشتند و ما هم نسخه ای از آنها نداریم . یک بار که از یکی از افراد خواستیم اگر مواردی را در اختیار دارند ، برای ما بیاورند ، در حد بسیار محدودی بود که صدا و سیما آنها را گرفته تا با استفاده از تکنولوژی جدید ، کیفیت شان را بالا ببرد .