بعد از پیروزی انقلاب، غرب که همواره از ایران اسلامی به عنوان یک تهدید یاد میکرد، برای ایجاد اغتشاش و ناامنی در داخل کشور تلاش گستردهای را برای بهرهگیری از تفاوتهای فرهنگی و نژادی به کار گرفت.
از همان روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، رد پای غرب و در رأس آن آمریکا در بسیاری از آشوبهای داخلی که بیشتر جنس قومی و قبیلگی داشت، مشهود بود. در طول 3دهه گذشته نیز میتوان دستهای عوامل بیگانه را در بسیاری از تحریکاتی که مربوط به اقلیتها است، پیدا کرد.
یکی از گروهکهای تروریستی که با کمک کشورهای غربی در منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل شد، گروهک تروریستی جندالشیطان به رهبری عبدالمالک ریگی است. این گروهک به دلیل اینکه مقبولیتی در این منطقه نداشت، اقدام به فعالیتهای خرابکارانه، گروگانگیری، اخاذی و تجارت مواد مخدر کرد. آنها به این طریق میخواستند، نام خود را در منطقه مطرح کنند. جندالشیطان با حمایت برخی از کشورهای غربی، برای ترساندن مردم به وحشیانهترین اعمال دست میزدند.
این گروهک تروریستی مدعی دروغین دفاع از هموطنان ما در سیستان و بلوچستان است؛ اما در واقع برای به آشوب کشیدن منطقه و ناامن جلوه دادن کشور در جهت تأمین منافع حامیانشان از هیچ اقدامی فروگذار نیستند.
یکی از قربانیان تروری که به دست عناصر جندالشیطان به شهادت رسیده است، مسعود شجاعی باغینی است.
شهید مسعود شجاعی باغینی در تاریخ 20اسفند1367 در شهرستان بردسیر متولد شد. وی در خانوادهای مذهبی و سادهزیست پرورش یافت و دارای 1خواهر بود.
پدرش راننده ماشین سنگین و مادرش خانهدار بود. مسعود مقاطع تحصیلی خود را تا دبیرستان در بردسیر ادامه داد، سپس برای کمک به معیشت خانواده درس را رها کرد و مشغول کار شد. وی در سال 1388 عازم خدمت سربازی شد. سرانجام مسعود شجاعی باغینی در تاریخ 24تیر1389 در حادثه تروریستی مسجد جامع زاهدان توسط گروهک جندالشیطان به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر گفتوگوی بنیاد هابیلیان با پدر شهید مسعود شجاعی باغینی(منصور شجاعی باغینی):
«در تاریخ 24تیر1389 در مسجد جامع زاهدان، به مناسبت میلاد امامحسین(ع) بعد از اقامه نماز مولودیخوانی برگزار شد. مسعود و محمد گلدوی در گیت بازرسی آقایان، به عنوان نیروی محافظ بودند. دو عامل انتحاری گروهک تروریستی جندالشیطان، با مشاهده وضعیت حفاظت و امنیت مسجد تصمیم گرفته بودند، از گیت خواهران به داخل مسجد بروند. شهید گلدوی متوجه مشکوک بودن این 2نفر شده و مانع ورود آنها به محوطه مسجد شد. عامل انتحاری خود را در بغل شهید گلدوی منفجر کرد.و پس از انفجار اول، محمد گلدوی و پسرم و تعدادی از افراد بیگناه که در محوطه کنار گیت بازرسی بودند، به درجه رفیع شهادت رسیدند؛ البته مسعود ابتدا به شدت زخمی شد و بعد از انتقال او به بیمارستان، 2ساعت بعد به شهادت رسید.
بعد از انفجار اول، عامل انتحاری دوم نیز خودش را در میان جمعیت منفجر کرد. این حادثه تروریستی 27شهید و صدها مجروح در بر داشت.
خبرشهادت:
من در خانه بودم که تلویزیون خبر حادثه و اسامی شهدا را زیرنویس کرد. وقتی اسم پسرم را دیدم، باور نکردم. با پادگان تماس گرفتم و گفتند که مسعود به منطقه رفته است. وقتی از نیروی انتظامی تماس گرفتند و گفتند که پسرم از ناحیه پا مجروح شده ودر بیمارستان است، متوجه شدم مسعود به شهادت رسیده است. شب تا صبح بیدار بودم و عصبهای سمت چپ صورتم فلج شده بود.
سیره زندگی شهید
ابتدا ما در شهرستان بردسیر زندگی میکردیم و من راننده ماشین سنگین بودم. مسعود 3ساله بود که مادرش بر اثر بیماری هپاتیت از دنیا رفت، من ماندم و 2فرزند کوچک که به تنهایی نمیتوانستم از آنها مراقبت کنم؛ به همین دلیل به خانه پدریام رفتیم و مادرم به مدت 4سال از فرزندانم مراقبت کرد. پس از 4سال ازدواج مجدد کردم. ابتدا بچهها با من و همسرم و پس از مدتی به دلیل اصرار مادربزرگ مادریشان با او زندگی میکردند.
مسعود درساش را تا مقطع دبیرستان در بردسیر ادامه داد و در دوران تحصیل، 3ماه تابستان را به بنایی مشغول میشد.
بعد از گرفتن مدرک دیپلمش، به دلیل مشکلات مالی و اینکه میخواست سرپرستی خواهر و مادربزرگش را قبول کند، درس را رها کرد و به کار آزاد روی آورد. مدتی در حرفه تراشکاری مشغول به کار شد و مدتی نیز مشغول بنایی بود، تا اینکه به همراه عموی خود مشغول کار بر روی ماشین سنکین شد.
مدت 1سال را بر روی ماشین سنگین کار کرد ، سپس عازم خدمت سربازی شد. دوران آموزشی را در باغین سپری کرد و برای ادامه خدمت به زاهدان منتقل شد، 5ماه در زاهدان خدمت کرد و 7ماه از خدمتاش هم به خاطر سابقه من برای حضور در جبهه بخشیده شد که حادثه تروریستی مسجد جامع زاهدان باعث شد به شهادت برسد.
دو روز بعد از آن حادثه تروریستی، جنازه پسرم را به کرمان آوردند و با استقبال مردم و مسئولین در گلزار شهدای بردسیر به خاک سپرده شد.
از دست ما کاری بر نمیآید جز اینکه بسوزیم و بسازیم؛ اما دست خدا از همه دستها بالاتر است. وقتی خون بیگناهی به ناحق ریخته شود، خدا خودش خونخواه او خواهد بود.»