گروهک منافقین و انقلاب اسلامی؛ خاستگاه و اغراض متفاوت

79345

در میان نیروهای سیاسی و در تحلیل های ارائه شده در خصوص سوابق و مبارزات سیاسی سازمان موسوم به مجاهدین خلق این نگرش وجود دارد که سازمان دستکم تا پیروزی انقلاب در بهمن 57 به عنوان یک گروه مبارز سیاسی در همکاری کامل با دیگر گروه ها و اقشار و بموازات آنان اقدام نموده و همگرایی و اتحاد نسبتا چشمگیری با دیگر نهادها (اعم از روحانیت، بازار و دانشگاه) داشته است. براین اساس بسیاری در تحلیل عملکرد این سازمان، اقدامات آن را به دو برهه زمانی از تشکیل آن در سال 1344 تا سالهای ابتدایی پس از پیروزی و دوران رودررویی مستقیم و تقابل خصمانه با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران تقسیم می کنند. براین اساس حوادث سالهای 1359 و خرداد 1360 که به اعلام صریح مقابله نظامی با حکومت از سوی مسعود رجوی منتج گردید نقطه عزیمتی است که سازمان مجاهدین خلق را که واجد وصف انقلابی و تاثیرگذار در انقلاب می داند به یک گروه ضدمردمی، خائن به وطن و مزدور مبدل می سازد.

به باور نگارنده این نوع نگرش به نقش و جایگاه گروه رجوی  با واقعیات ملموس تاریخی و شواهد و اسناد همخوانی ندارد و به دلایل متعدد می توان بر رد آن استدلال نمود. البته باید یادآور شد که غرض انکار فعالیت های مبارزاتی و رویارویی این سازمان با رژیم شاه نیست، بلکه تاکید براین واقعیت است که نمی توان برای این گروه نقش مثبت و بسزایی در پیروزی انقلاب (بسان گروههای مبارز دیگر) آنگونه که سران آن ادعا می کنند، قائل گردید. گو اینکه صرفنظر از تقابلات متعدد در حوزه های فکری، ایدئولوژیکی و عملیاتی با سایر مبارزین (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) بعضا اقدامات و منش و مشی اعضای سازمان به انحای مختلف تداوم حیات این گروهها را با مخاطرات جدی مواجه می ساخت. خاطرات انقلابیون از دوران زندان شاه و اختلافات فکری و عملی انقلابیون و مجاهدین خلق نشان دهنده وجوه افتراق میان این دوگروه است.

نکته دیگری که ضرورتا باید به آن اشاره کرد اینست که تا قبل از علنی شدن ماهیت واقعی مجاهدین خلق و خیانت بی مانند سران آنها (بویژه تا قبل از پیروزی انقلاب)، بخشی از نیروهای خدوم کشور (اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی) که در اندیشه پیروزی انقلاب و اسقاط حکومت پهلوی دوم بودند، تحت تاثیر القائات این گروه قرار گرفته و به اشکال مختلف با آن همکاری داشتند. طبیعتا نفس عضویت در آن برهه تا قبل از درک ماهیت نفاق آلود فرقه رجوی چندان نمی تواند محل ایراد باشد.

اما با وجود همه نکات پیش گفته، این گزاره که این گروه نقش قابل توجه (یا حتی مثبتی) در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است بشدت محل نقد است. این گروه چه از لحاظ بینش ایدئولوژیکی و آبشخور فکری رهبران خود و چه بلحاظ شیوه مبارزاتی و اهداف و مقاصد مدنظر (که در گذر زمان بر همگان هویدا گشت) و واقعیات میدانی از انقلابیون و نیروهای موثر در وقوع انقلاب کاملا متمایز بود.

جالب آنجاست که به عنوان یک واقعیت تاریخی در طلیعه پیروزی انقلاب و حتی سالهای آخر رژیم شاه، رهبران سازمان بویژه شخص مسعود رجوی در زندان بوده و هیچگونه نقش آفرینی فعالی در مدیریت میدانی و فکری جریان مبارزات ضد رژیم شاه ایفا ننمودند. (در حالیکه اعضای این گروه بارها این ادعای مضحک را طرح نموده اند که در نبود رجوی انقلاب شان!! به سرقت رفت). ضمن آنکه تاکید مداوم منافقین بر تلاش های بین المللی کاظم رجوی جهت جلوگیری از اجرای حکم اعدام مسعود رجوی و تبدیل آن به حبس ابد در دوران شاه که به فرآیند قهرمان سازی از مسعود دامن زد نیز چندان با حقیقت همخوانی ندارد. چه آنکه کاظم رجوی به عنوان سفیر شاه و در زمره نیروهای در حال همکاری با ساواک شناخته می شد و اسناد بدست آمده از ساواک حاکی از همکاری موثر مسعود رجوی در خلال بازجویی ها و دوران حبس بوده است.  

از منظر ایدئولوژیک؛ گرچه در بدو تاسیس رگه هایی از گرایشات مذهبی و ملی در مرام و کنش سازمان و برخی اعضای آن دیده می شد اما به مرور با پوست اندازی و گسترش فعالیت ها، گرایشات مارکسیست-لنینیستی در میان رهبران سازمان غلبه نمود. مساله ای که به بروز تنش های درون سازمانی و حتی در مواردی در اوج مبارزات انقلابیون به حذف نیروهایی همچون مجید شریف واقفی منتج گردید. امری که به وضوح فقدان تسامح و تحمل عقاید دیگر (نه لزوما مخالف) از سوی رهبران آن را گواهی می داد. به باور اینجانب بررسی این تحول فکری در تحلیل کنشهای ضدملی بعدی منافقین موثر است. چه آنکه با غلبه چنین گرایشاتی بتدریج نیروهای مذهبی به حاشیه رانده شده و گرایشات ملی و مذهبی نادیده انگاشته شد.

در فضای انقلابی ای که تحت تاثیر مخالفت های عمومی با مداخله خارجی در امور کشور شعارهایی با محوریت «نه شرقی نه غربی...» مورد تاکید بود گرایش این گروه به شوروی و ارتباطات موجود نیز از واگرایی و تفاوت میان گروه رجوی با انقلابیون حکایت دارد. البته این ارتباطات تحت الشعاع دلباختگی توده ای ها به شوروی چندان جلب توجه نمی کرد. در همان آغازین ماههای پیروزی انقلاب فکتهای مختلفی دال بر وجود چنین ارتباطی بدست آمد. از جمله ماجرای جاسوسی محمدرضا سعادتی و اظهارات وی در دادگاه که نشان از ارتباط گیری منافقین با کا.گ.ب بدون اطلاع حکومت جمهوری اسلامی ایران داشت. بهمین صورت خاطرات رییس کا.گ.ب در تهران که صراحتا بر همکاری منافقین دلالت می کرد و نیز نامه های سران منافق به حزب کمونیست شوروی مبنی بر تقاضای پناهندگی موقت برای اعضای سازمان، دریافت وام 300 میلیون دلاری و ارائه حمایت بر جدایی مسیر این گروه و تفاوت اهداف و اغراض اینان با انقلابیون حکایت داشت.

از منظر شیوه مبارزاتی؛ عملیات های متعدد ترور و انفجار اماکن (بویژه اماکن متعلق به نهادهای آمریکایی) از سوی سازمان در دوران شاه صورت گرفت که موید شیوه مبارزاتی سازمان یعنی جنگهای پارتیزانی (شهری) بود. لیکن در بررسی نتایج و اثربخشی چنین اقداماتی در وقوع انقلاب کافیست اظهارات مقامات وقت ساواک مورد بررسی قرار گیرد که موید اینست که چنین اقداماتی دست ساواک را برای سرکوب هرچه بیشتر و قلع و قمع مبارزان واقعی بازتر کرده و در انحراف مبارزات منسجم و غالبا مدنی انقلابیون که موافقت گسترده عمومی را بهمراه داشت و نیز بر دامن زدن به فضای رعب و وحشت از ناامنی در میان اقشار مختلف تاثیرات بسزایی داشت..

در مجموع مجاهدین خلق با وجود حضور در عرصه مبارزه با رژیم شاه تاثیر بسزایی در وقوع انقلاب نداشته و عمده شهرت آنها در زمان مبارزات متاثر از ترورها و مبارزات مسلحانه آنان بود. در حالیکه جلب حمایت عمومی و شکل گیری اجماع علیه شاه بی شک تحت تاثیر عوامل و نیروهای دیگر بود.                           


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31