گروه جندالله نماد افراط گرایی مذهبی در ایران

Rigi01•          اشاره

مقاله حاضر که توسط یکی از کارشناسان و پژوهشگران مسائل شرق کشور به نگارش درآمده است ، از جذاب ترین گفتارهای کتاب به شمار می آید . این گفتار مبتنی بر مشاهدات تجربی نویسنده در دوران سوابق اجرایی است که به صورتی روشمند روایت شده است . در این مقاله ابتدا عوامل و زمینه های متفاوت پیدایش گروه تروریستی " جندالله " مورد بررسی قرار گرفته است . در این میان به عوامل جغرافیایی ، ژئوپلیتیک مواد مخدر ، عامل ایدئولوژیک ، عوامل بیرونی (بیگانه) و در نهایت به مسائل قومی – مذهبی اشاره می شود . در ادامه فرآیند و تحولات پیش از شکل گیری گروه و مسائل مربوط به آن با محوریت زندگی عبدالمالک ریگی بحث شده است و سپس اقدامات و فعالیت های تروریستی گروه بیان شده است و درباره تاکتیک های تروریستی مختلف آن سخن به میان آمده است .

 

•          مقدمه

استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق کشور با مساحت 187 هزار کیلومتر مربع ، حدود 11 درصد خاک ایران را در بر می گیرد . این استان از دو بخش شمالی به نام سیستان که مردمان ساکن آن به نام قوم سیستان مشهور هستند و بخش مرکزی بلوچستان که تا ساحل دریای عمان پیش رفته و مردم آن را به نام بلوچ می شناسند ، تشکیل شده است .

این تقسیم بندی قومی به نوعی تقسیم بندی مذهبی را هم در بر می گیرد ، به طوری که عموم مردم سیستان شیعه مذهب و اکثریت بلوچستان از مردم اهل سنت حنفی هستند . مرکز استان ، شهر زاهدان ، قدمت یکصد ساله دارد و جمعیت آن از نظر مذهبی پنجاه درصد شیعه و بقیه اهل سنت هستند . به غیر از دو قوم بومی ، جمعیتی از استان های خراسان جنوبی (مشهور به بیرجندی ها) ، یزد ، کردمان و مشهد نیز در این استان حضور دارند . به همین سبب مرکز استان محل اتصال شمال و جنوب ، سیستانی و بلوچستانی و شیعه و سنی می باشد .

وجه تمایز دو منطقه سیستان و بلوچستان تقریباً همان بحث قومیت و مذهب است ، ولی اشتراکات فراوان آنها باعث شده که وجوه افتراق کمتر نمایان شود . اشتراکاتی مانند : اعتقاد راسخ به دین مبین اسلام ، وطن پرستی و دفاع از میهن در مقابل اجنبی در طول تاریخ ، دفاع از نظام و انقلاب اسلامی در صحنه های مختلف ، همزیستی توأم با عشق و محبت ، میهمان نوازی ، حفظ ارزش ها و فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی ، حفظ قالب عشیره ای و طایفه گی در کنار هم و وصلت های فامیلی بدون تعصبات قومی و مذهبی .

در همسایگی این استان دو کشور افغانستان و پاکستان قرار دارند ، به گونه ای که صرفاً مرزهای سیاسی دو کشور مردمان دو سوی مرز را از هم جدا کرده است . به خصوص در منطقه بلوچستان که بیش از 900 کیلومتر با کشور پاکستان هم مرز می باشد . آن سوی مرز را ایالت بلوچستان پاکستان تشکیل می دهد که از نظر قومی ، مذهبی ، فرهنگی ، اجتماعی با مردم بلوچستان ایران سنخیت دارند .

از طرف دیگر ، پراکندگی طوایف در دو سوی مرز باعث شده است مراودات مردم مانند جمعیت داخل یک مرز سیاسی صورت گیرد ، وصلت های فامیلی بدون ثبت قانونی ، تجارت رسمی و غیر رسمی ، حل مسائل و مشکلات طایفه ای و دید و بازدیدهای بدون مجوز تردد ، مرزهای سیاسی و جغرافیایی را دچار شرایطی خاص کرده است .

به علت های فوق ، باید دوری استان از مرکز کشور و استان های هم جوار ، جهت دریافت خدمات و نیز سهولت تردد مرزی به دلیل عدم کنترل مناسب مرز توسط مرزبانان را اضافه کرد . البته به رغم این تردد و مراودات ، توسعه نیافتگی بلوچستان پاکستان و اختلاف طبقاتی شدید مردم این منطقه با سایر مناطق پاکستان و درگیری گروه های معارض با حکومت مرکزی و عدم امنیت مناسب در ایالت بلوچستان پاکستان و از طرفی حس وطن پرستی مردم بلوچستان ایران سبب شده است ، هم گرایی سیاسی با مردم بلوچستان پاکستان به وجود نیاید .

ترددها و مراوده ها بیشتر جنبه فامیلی و طایفه گی دارد ، ولی به هم ریختگی بلوچستان پاکستان و بی ثباتی افغانستان محل امنی برای قاچاقچیان مواد مخدر ، اشرار و معارضین بلوچ ایرانی ایجاد کرده است و این شرایط بهترین فرصت را در اختیار عناصر متواری ایرانی قرار داده است .

اول . عوامل پیدایش گروه تروریستی جندالله

1.         عوامل جغرافیایی و ژئوپلیتیک مواد خدر ، بسترهایی برای بروز تروریسم

منطقه موسوم به هلال طلایی که قسمت اعظم افغانستان و بخشی از پاکستان را شامل می شود ، از دیرباز تأمین کننده بخش عمده ای از مواد مخدر جهان بوده و هست . به طوری که کارشناسان بر این باورند که بیش ازر 90 درصد مواد مخدر اروپا از این منطقه تأمین می شود . تولید مواد مخدر در این منطقه در گذشته تابع شرایط و مسائل خاص بود ؛ ولی طی سی سال گذشته به دلیل اشغال دو مرحله ای توسط شوروی ساتبق و آمریکا و ناتو ، جنگ های داخلی و عدم ثبات سیاسی و نبود حاکمیتی مقتدر و توانمند ، همواره بر تولید این مواد افیونی افزوده شده است .

به دنبال حاکمیت طالبان در سال 1996 میلادی با هدف جلب نظر مجامع بین المللی و دولت ها از جمله ایران ، جهت به رسمیت شناخته شدن حکومت طالیان ، حاکمان طالبان اقدام به مبارزه گسترده با کشت و برداشت مواد مخدر کردند . سالیانه نیز تعدادی از کشاورزان که اصرار به کاشت خشخاش داشتند با برخورد خشن طالبان روبرو می شدند و بعضاً به قتل می رسیدند .

این روند مبارزه به جایی رسید که پیش از حاثده 11 سپتامبر و ورود آمریکایی ها و دیگر اعضای ناتو به افغانستان ، بر اساس گزارش دفتر برنامه کنترل مواد مخدر سازمان ملل متحد (UNDCP) ، برداشت مواد مخدر در آن سال (2001 م) به 180 تن کاهش یافت ؛ ولی به رغم این که آمریکا با دو شعار مبارزه با تروریسم و مواد مخدر وارد افغانستان شد ، در هر دو زمینه ناموفق بود .

در موضوع مواد مخدر ، این که نیروهای نظامی آمریکا و ناتو عموماً در مراکز شهرها مستقر بودند و به دلیل آسیب پذیری ، جرأت گسترش عملیاتی را نداشتند ، این فرصت را فراهم کرد که هر سال به حجم کاشت و برداشت مواد مخدر در افغانستان افزوده شود . به طوری که این میزان در سال 2008 به بالاترین میزان آن در طول تاریخ افغانستان رسید و با کشت بیش از 180 هزار هکتار به مرز تولید 8200 تن رسید ؛ یعنی تولید مواد مخدر در افغاستان با ورود اشغالگران 45 برابر افزایش یافت .

هر چند در برخی سال ها و از جمله سال زراعی 2010 به دلیل خشکسالی یا آفت زدگی از حجم تولید به نسبت سا 2008 کاسته شد ، ولی حضور ناتو در افغانستان مانع از تولید مواد مخدر نشده است ، زیرا اولاً اشغالگران قادر به کنترل حوزه سرزمینی افغانستان نبوده و نیستند ، به طوری که پس از ده سال حضور با حجم گسترده نیروی نظامی و امکانات تسلیحاتی و ساماندهی نیروهای دولتی افغانستان ، صرفاً 30 درصد از خاک افغانستان را در اختیار دارند و 10 درصضد دیگر در اختیار طالبان و بقیه آن یعنی 60 درصد سرزمین افغانستان بدون حضور هیچ نیروی نظامی ، به صورت ملوک الطوایفی اداره می شود .

موضوع دیگر این است که حدود 3 درصد از مواد مخدر تولیدی افغانستان به سمت آمریکا می رود و لذا برای مبارزه انگیزه ای ندارد . به همین سبب آنها محور مبارزه را به نیروهای نظامی انگلیس سپرده اند و نیروهای انگلیسی نیز ظاهراً چون قادر به مبارزه نبوده اند ، برنامه ریزی آنها در جهت افزایش مصرف مواد تولیدی در منطقه خلیج فارس از جمله کشورهای همسایه افغانستان صورت گرفته است .

نکته حائز اهمیت در بحث مواد مخدر این است که به رغم مبارزه جمهوری اسلامی با مواد مخدر ، به لحاظ ژئوپلیتیک هنوز بهترین و کم هزینه ترین مسیر ترانزیت ، خاک ایران است . همچنین با توجه به مبارزه گسترده نیروهای انتظامی و امنیتی ایران با این پدیده ، قاچاقچیان در پی حمل مسلحانه محموله های خود بوده اند . آنها در این راستا به تهیه سلاح و مهمات ، آموزش چریک های کاروان ها ، درگیری مسلحانه با نیروهای مبارزه کننده ، گروگان گیری ، قتل مسلحانه و راهبندی مسلحانه (طی سلا های گذشته) روی آورده اند که زمینه را برای حضور برخی گروه های مسلح ضد انقلاب و تشکیل گروه های تروریستی معارض جمهوری اسلامی فراهم آورده است .

بنابراین در عوامل شکل گیری گروه های تروریستی سلفی شرق کشور عامل ژئوپلیتیک منطقه جنوب شرق که به آن اشاره شد ، نقش مهمی در شکل گیری گروه های مسلح و تروریستی داشته است . لذا شکل گیری گروه های تروریستی خاستاه و منشأ برون مرزی دارد و از طریق به هم پیوستگی قومی ، مذهبی ، فرهنگی و اجتماعی دو سوی مرز و نیز آموزه های عقیدتی و نظامی برون مرزی به داخل کشور منتقل شده است .

2.         افراط گرایی مذهبی ، عامل ایدئولوژیک

بروز و ظهور ایدئولوژی سلفی جهادی (تکفیری) در بین برخی جوامع اهل سنت و تندروی های خشونت آمیز آنها که در دو دهه گذشته چهره خشونت آمیزی از اسلام در سطح جهان به نمایش گذاشت ، زمینه های ایدئولوژیک تروریسم گروه جندالله درایران را فراهم ساخت . گرایش سلفی ریشه تاریخی دارد . هر چند شکل گیری اولیه این فرقه ریشه در عقاید برخی پیروان مذهب حنبلی (از مذاهب چهارگانه اهل سنت) دارد ، ولی به دلیل این که با خیلی از باورهای دینی و مذهبی اهل سنت اختلاف دارند ، در تقابل با مذاهب اهل سنت قرار گرفته و اکثر علمای اهل سنت نیز سلفی گری را یک جریان انحرافی می دانند .

سلفی ها که خود را اهل حدیث می نامند و از منابع معتبر اهل سنت صرفاً بعضی از احادیث را معتبر و اکثر آن را غیر معتبر می دانند و به نوعی سندیت منابع فقهی اهل سنت از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم را زیر سؤال می برند ، موجب موضع گیری علمای اهل سنت نسبت به خود شده اند .

سلفی ها با استناد انحرافی به احادیقی از منابع فقهی اهل سنت ، شالوده عقاید خود را شکل داده ، بخش های جهادی آن را برجسته کرده ، افکار مقابل خود را کفر دانسته و مقابله با آن را جهاد می دانند . آنها با گسترش این دیدگاه ، اقدامات عملیاتی گسترده ای را در جهان و به خصوص در منطقه خاورمیانه علیه مخالفین خود ، حتی مسلمانانی که آنها را قبول ندارند ، انجام داده اند .

آنها چهره زیبای جهاد و شهادت را که همواره مسلمانان به عنوان ارزش از آن بهره جسته اند ، تبدیل به ابزاری برای ترسیم چهره خشن از اسلام کرده اند . اقدامات سلفی ها موجب شده است مردم غیر مسلمان دنیا و به خصوص صاحبان قدرت های امپریالیستی اقدامات انحرافی سلفی را به اسلام و عموم مسلمانان نسبت دهند .

به هر حال ، این گرایش انحرافی در برخی نقاط به عنوان فرقه پنجم اهل سنت مطرح شده و ترویج آن در سه دهه گذشته در مدارس دینی عربستان و پاکستان رونق یافته است . در ایران هم حضور بعضی از طلاب اهل سنت شرق کشور در این مدارس و به خصوص مدرسه دینی فاروقیه کراچی پاکستان ، موجب نشر این عقاید انحرافی در بین بخشی از اهل سنت شرق کشور شده است .

3.         حضور گروه های تروریستی در کشورهای همسایه شرقی

حضور گروه القاعده در افغانستان ابتدا برای دفاع از مردم افغانستان در مقابله با کشور اشغالگر شوروی به عنوان جهاد با کفر بود که موجب شد افراد زیادی از کشورهای اسلامی به افغانستان و القاعده جذب شوند . حضور این گروه و دیگر افراد مسلمان از جهان اسلام و نیز تبلیغ فرهنگ جهاد و شهادت باعث تقویت این فرهنگ در منطقه شد و سپس گروه های جدید مانند طالبان در افغانستان و پاکستان با بهره گیری از این تبلیغات به وجود آمدند .

هرج و مرج در منطقه و نداشتن حکومتی مقتدر جهت کنترل پدیده های سوء امنیتی ، اجتماعی و فرهنگی باعث شد گروه هایی مانند القاعده و طالبان بدون کمترین مزاحمت به رشد خود ادامه دهند . از سوی دیگر اشغال در دو مرحله توسط شوروی و آمریکا فرصت مناسبی در اختیار القاعده قرار داد تا تحت عنوان مبارزه با کفر ، تشکیلات خود را گسترش دهد و تحت عنوان جهاد ، افراد زیادی از کشورهای اسلامی را جذب نماید .

به دنبال حادثه 11 سپتامبر ، آمریکا به بهانه تحت تعقیب قرار دادن القاعده که خود در پیدایش و رشد اولیه آن نقش جدی داشت ، به افغانستان لشکر کشی کرد و هر چند طی مدت 10 سال حضور آمریکا و ناتو در افغانستان ضرباتی به تشکیلات القاعده و طالبان وارد شد ، ولی این فرصت برای این گروه ها نیز فراهم شد که هم ایدئولوژی خود را در برخی نقاط مستعد جهان اسلام و به خصوص اهل سنت انتشار دهد و هم اقدام به جذب نیرو نمایند و خلأهای از دست دادن نیرو بر اثر هجوم آمریکا را از این طریق جبران کنند .

عناصری از اهل سنت به خصوص در شرق کشور به دلیل در هم آمیختگی ژئوپلیتیکی ، با هدف مبارزه با آمریکا به القاعده و طالبان پیوستند و ضمن فراگیری آموزش های عقیدتی ، از آموزش های نظامی و به خصوص چریکی بهره جستند . به طوری که همه گروه ها و عناصر معارض جمهوری اسلامی در این منطقه حداقل یک مرحله در القاعدهت عضویت داشته اند و اکثراً نیز آموزش های عقیدتی و نظامی از این گروه آموخته اند و حتی شیوه شکل دادن به گروه خود را از القاعده و طالبان فرا گرفته اند .

4.         احساس تبعیض قومی و مذهبی

جغرافیای منطقه سیستان و بلوچستان نمایه دو قوم سیستانی و بلوچ و دو مذهب شیعه و سنی است . وجود آب رود هیرمند و هامون های سه گانه و دشت حاصلخیز سیستان باعث توسعه بیشتر اقتصادی و به دنبال آن توسعه فرهنگی ، اجتماعی منطقه سیستان به نسبت منطقه بلوچستان شده است . البته این اختلاف جغرافیایی و توسعه ای ریشه تاریخی دارد ؛ ولی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رغم تلاش فراوان در جهت اقدامات عمرانی و توسعه ای و رفع محرومیت در منطقه بلوچستان ، هنوز تعادل در بین دو بخش ایجاد نشده است و آن معلول عواملی است ؛

از جمله مسئله امنیت که گروه های تروریست و اشرار پس از پیروزی انقلاب با ربایش و قتل پیمانکاران و جهادگران ، گسترش صنایع و راه سازی و عمران را با مشکل مواجه کرده اند . البته خشکسالی های دهه گذشته و کاهش ورودی آب هیرمند به سیستان لطمات اقتصادی فراوانی به این منطقه نیز وارد آورد ، ولی توسعه یافتگی فرهنگی – اجتماعی و به خصوص در بخش نیروی انسانی ، اجازه نداد لطمات اقتصادی چندان بروز و ظهور کند .

بخشی از نسل جوان بلوچستان مزیت های نسبی منطقه سیستان و مردم آن را تحت تأثیر تبلیغات دروغین تروریست ها، حمایت تبعیض آمیز نظام از مردم این منطقه تلقی می کنند . ولی نسل گذشته آنها که شرایط قبل از انقلاب را به خوبی درک کرده اند ، معتقدند تلاش نظام جمهوری اسلامی جهت رفع محرومیت از منطقه بلوچستان و ایجاد تعادل منطقه ای قابل تحسین است .

تداوم وجود بعضی مظاهر عدم تعادل باعث تشدید احساس تبعیض در مردم بلوچستان و به خصوص نسل جوان آنان شد و باعث دلزدگی و واگرایی در بین بخشی از آنها شد و بستر مناسبی جهت جذب گروه های تروریستی که اتفاقاً مبنای تبلیغات و جذب نیروی خود را روی القای تبعیض قومی و مذهبی متمرکز کرده اند ، ایجاد شد .

شرایط به وجود آمده از این احساس تبعیض به گونه ای است که گروه ها مشکل زیادی در جذب هوادار و نیرو نداشته باشند . احساس تبعیض در مواقعی تبدیل به تعارض بین دو قوم به خصوص در انتخاب مدیریت های بومی شد . هر چند هدف استقاده از پتانسیل و ظرفیت های نیروی انسانی و بومی بود و مدیریت انتخاب شده هم تلاش کرد از این حساسیت بکاهد ، ولی به هر دلیل ذهنیت طرفین اجازه نداد از این ظرفیت به درستی استفاده شود .

دوم . فرآیند و تحولات شکل گیری گروه تروریستی جندالله

" عبدالمجید ریگی " ، سرکرده گروهک تروریستی جندالله که در بدو فعالیت ، نام مستعار " عبدالمالک " را برای خود اختیار کرد ، در سال 1361 در خانواده ای کارگری و پرجمعیت به دنیا آمد . وی دارای 6 برادر بود که برادر بزرگش به نام " عزیز " در پی اختلاف پیش آمده بر سر مطالبات مواد مخدر ، طی یک درگیری مسلحانه با رقبای خود در سال 81 در شهر زاهدان به قتل رسید .

برادر دیگری به نام " حمید ریگی " نیز از قاچاقچیان مواد مخدر بود که یک بار به دلیل حمل مواد مخدر دستگیر و زندانی شد . او پس از آزادی به همراه برادرش عبدالمالک و چند نفر دیگر گروه جندالله را تشکیل دادند . برادر دیگر عبدالمالک به نام " عبدالرئوف " که از مولوی های سلفی است ، از ابتدای شکل گیری گروه در آموزش عقیدتی سلفی عناصر گروه نقش اصلی را ایفا کرد و در ادامه نیز به همراه عناصر دیگری ، شورای " علمای جندالله " را مدیریت کرد . دیگر برادران عبدالمالک به نام های " ستار ، غنی و غفور " نیز به همراه دیگر اعضای خانواده از جمله پدر و مادر ، گروه را همراهی کردند .

شاید بتوان شخصیت عبدالمالک را از سال 1374 که در مقطع دوم راهنمایی در شهر زاهدان مشغول به تحصیل بود بیان کرد . وی در این سال به دلیل بی نظمی و دعوای مکرر با همکلاسی هایش بارها مورد تذکر اولیاء مدرسه قرار می گیرد و پدر و مادرش نیز جهت بررسی مسائل روحی و درسی او به مدرسه دعوت می شوند . ولی عبدالمالک به دلیل ترس از تنبیه ، از دادن دعوت نامه به والدین خودداری می کند و از رفته به مدرسه امتناع می ورزد .

او در بازار موسوم به چهارراه رسولی شهر زاهدان به اتفاق چند نفر از دوستان ، اقدام به دست فروشی اقلامی از جمله سی دی های مبتذل ، پاسور ، عکس خواننده ها و هنرپیشه های قبل از انقلاب می کند . پس از مدتی خانواده اش از این موضوع مطلع می شوند و قصد برگرداندن او به مدرسه را می کنند ؛ ولی با مراجعه به مدرسه به دلیل غیبت دو ماهه ، مدیر مدرسه از پذیرش او امتناع می ورزد .

عبدالمالک مجدد به بازار چهارراه رسولی مراجعه می کند و این بار با ایجاد دکه ای در پوشش خرده فروشی ، خرید و فروش اقلام ممنوعه را به مدت 6 ماه ادامه می دهد . او سرانجام به دلیل چند بال تذکر و بازرسی نیروی انتظامی شرایط کار را برای خود دشوار می بیند و آن را رها می کند .

1.         دوران طلبگی عبدالمالک ریگی

پس ازترک دست فروشی ، عبدالمالک برای مدتی در قالب گروه های جماعت تبلیغ به مناطق روستایی عزیمت می کند . او علاقه خود را برای امیری جماعت تبلیغ بروز می دهد ، ولی به دلیل سن کم و نداشتن سواد دینی با استقبال اعضای جماعت تبلیغ روبرو نمی شود که همین موجب سرخوردگی او می شود . او در سال 1375 در سن 14 سالگی تصمیم به تحصیل علوم دینی می گیرد و ابتدا به مدت دو ماه در یکی از مدارس دینی اهل سنت زاهدان مشغول به تخصیل می شود و سپس به مدرسه دینی گُشت سراوان عزیمت می کند . (این مدرسه از مدارس مشهور استان سیستان و بلوچستان است)

در این مدرسه به دلیل بی نظمی ، دعوا با طلاب و اساتید و طرح مباحث خارج از عرف مدرسه ، تبدیل به یک فرد شاخص می شود و پس از چندین ار تذکر از سوی مدیران و اساتید مدرسه اخراج می شود و به مدت سه ماه خانه نشین می شود . پس از آن و بنا بر اصرار مادرش مجدداً قصد ادامه تحصیل در علوم دینی را می کند و این بار مدرسه دینی مکی در شهر زاهدان را انتخاب می کند . وی در مدرسه جدید نیز پس از مدت کمی دوباره به همان رفتارهایی که به دلیل آنها از مدرسه قبلی اخراج شده بود ، ادامه می دهد و پس از چند بار تذکر در پایان ماه سوم تحصیل ، از آن اخراج می شود .

اخراج پیاپی عبدالمالک از مدارس دینی از نظر روحی بر او و خانواده اش تأثیر زیادی گذاشت ، ولی همچنان اصرار به ادامه تحصیل در علوم دینی را در سر می پروراند . برادر بزرگترش عبدالرئوف ریگی در یکی از مدارس دینی سطح پایین به نام جام جم مشغول بود و به واسطه او ، عبدالمالک جهت ادامه تحصیل به این مدرسه می رود و پس از دو ماه به بهانه پایین بودن سطح تحصیل ، مدرسه را ترک می کند .

2.         شروع فعالیت های سیاسی عبدالمالک ریگی

در سال 1375 طالبان بر قسمت اعظم افغانستان سیطره پیدا می کند و عقاید آنها در افغانتان و پاکستان و منطقه جنوب شرق ایران و به خصوص بلوچستان ایران رواج می یابد . لذا در سال 1376 عبدالمالک تصمیم به پیوستن به طالبان می گیرد و از طریق مرز زابل به صورت غیر قانونی وارد خاک افغانستان شده و در شره زرنج مرکز ایالت نیمروز ، با یکی از عناصر محلی طالبان به نام " شیخک " آشنا می شود . او پیشنهاد می دهد ریگی به گروه سپاه محمد رسول الله بپیوندد .

این سپاه توسط یکی از قاچاقچیان بین المللی به نام " ملابخش درخشان " شکل گرفت . وی اهل سرباز بلوچستان بود و از چند سال قبل اقدام به قاچاق مواد مخدر می نمود . به دلیل ضربات پیاپی به محموله های مواد مخدر ، او ضمن حفظ کاروان مواد مخدر اقدام به مبارزه سیاسی و مسلحانه علیه نیروهای نظامی و انتظامی کشور کرد و برای سوء استفاده از علائق مردم نام گروه را " سپاه محمد رسول الله " گذاشت .

این گروه در سه جهت فعالیت خود را ادامه داد : ضمن قاچاق مواد مخدر ، فعالیت چریکی و تروریستی را در داخل کشور رواج داد و با شکل گیری طالبان به جهت حفظ موقعیت خود در افغانستان و گرفتن امکانات به حمایت از طالبان پرداخت و در عملیات های متعدد با طالبان علیه جبهه متحد افغانستان جنگید .

با واسطه شیخک ، عبدالمالک ریگی به گروه وی می پیوندد و برای مدت کوتاهی به اتفاق چند نفر دیگر از دوستان با این گروه فعالیت می نماید . پس از سه ماه فعالیت به علت جاه طلبی عبدالمالک و تمایل وی به افزایش فعالیت های تروریستی ، اختلاف شدیدی بین او و ملابخش درخشان و دیگر اعضا به وجود می آید ؛ به همین دلیل عبدالمالک و دوستانش از گروه سپاه محمد رسول الله جدا و به گروه الفرقان می پیوندند .

گروه الفرقان با گرایش های سلفی گری توسط " مولوی عبدالجلیل قنبر زهی " با نام مستعار " صلاح الدین " در سال 1374 تشکیل شد . این گروه هدف از فعالیت خود را مبارزه مذهبی با جمهوری اسلامی عنوان کرد . گروه مذکور یک سلسله عملیات تروریستی و بمب گذاری در داخل شهر زاهدان انجام دارد که مورد تنفر مردم بلوچستان و اهل سنت و مدارس دینی اهل سنت قرار گرفت و با شکل گیری طالبان و تسلط آنان بر مناطقی از افغانستان به حمایت از طالبان پرداخت . الفرقان نیز فعالیت مالی خود را به ترانزیت مواد مخدر و گروگان گیری اختصاص داده بود .

عبدالمالک ریگی کمتر از سه هفته بعد ، از الفرقان جدا می شود ، وی علت جدا شدن از این گروه را نیز کم تحرکی الفرقان در مسائل سیاسی و نظامی عنوان می کند .

3.         تحصیل در مدارس دینی پاکستان

عبدالمالک ریگی با راهنمایی بعضی از نزدیکان و به خصوص برادرش مولوی عبدالرئوف ریگی که در پاکستان مشغول تحصیل بود ، تصمیم گرفت به اتفاق چند تن از دوستانش جهت ادامه تحصیل به پاکستان برود . او به اتفاق محمد جان ناروئی ، حسین شنبه زهی معروف به یاسر ، احمد وفایی معروف به محمود ، نادر چاکرزهی معروف به حافظ عامر و چند نفر دیگر به کراچی پاکستان رفته و به واسطه عبدالرئوف ریگی رد مدرسه معروف فاروقیه مشغول به تحصیل می شوند .

این مدرسه دینی مرکز اصلی پرورش افراد با دیدگاه سلفی است و بیشتر مولوی ها و طلبه هایی که طالبان افغانستان و پاکستان را تشکیل داده اند ، در این مدرسه درس خوانده اند . از جمله مباحثی که در این مدرسه به آن پرداخته می شود تقابل شدید با مذاهب اسلامی است و در مقطع زمانی دو ساله ای که عبدالمالک ریگی و دوستانش در این مدرسه بوده اند ، طی 6 ماه فقط به مباحث تقابل شیعه و سنی پرداخته اند .

هدف آنها از طرح این مباحث ، ایجاد تنفر از مذهب شیعه و تربیت طلاب با تفکر سلفی تکفیری می باشد ، به گونه ای که عبدالمالک ریگی و دوستانش طی مدت دو سال تحصیل در این مدرسه به عقیده کفر شیعه رسیده بودند . تحصیل در مدرسه دینی فاروقیه از چند جهت در شکل گیری شخصیت عبدالمالک ریگی و دوستانش جهت فعالیت تروریستی حائز اهمیت بود :

اول آن که دو سال تحصیل در علوم دینی از جهت کسب وجهه اجتماعی در نزد اقوام و دوستان مهم بود ، دوم آن که بیشتر مباحثی که در این دو سال به فراگیری آن مشغول بود مباحث تند و افراطی سلفی و تقابل با سایر فرق اسلامی و به خصوص شیعه بود و سوم آن که رفت و آمد عناصر تند و افراطی سیاسی و مذهبی از جمله عناصر القاعده ، طالبان و لشکر جنگوی در این مدرسه و ارتباط گیری عبدالمالک با آنها باعث فراگیری آموزش های سیاسی ، تشکیلاتی و مذهبی افراطی او شد و به همین دلیل شخصیت تروریستی عبدالمالک و دوستانش در این دوره دو ساله تحصیل در این مدرسه کاملاً شکل گرفت .

وی پس از دو سال تحصیل در مدرسه فاروقیه مجدداً به زاهدان باز می گردد و بنابر خواست مادرش تن به ازدواج ناخواسته با دختر دائی اش می دهد ، او در این مقطع و به مدت 6 ماه و به صورت نامرتب در قالب جماعت تبلیغ به شهرهای استان می رفته است .

4.         پیوستن به القاعده و طالبان

در بهار سال 1380 ، عبدالمالک ریگی به اتفاق چند نفر از دوستان هم دوره ای اش تصمیم به پیوستن به القاعده می گیرند و به منطقه بگرام افغانستان می روند . آنها در پایگاه القاعده به مدت دو ماه با انواع سلاح های نیمه سنگین و سنگین آشنا می شوند و آموزش های چریکی را فرا می گیرند و رسماً به عضویت القاعده در می آیند . سپس با هماهنگی مسئولین پایگاه القاعده جهت ادامه تحصیل به شهر کویته پاکستان می روند و به صورت متفرقه بعضی از دروس دینی را آموزش می بینند . آنها به مدت سه ماه مرتب بین پایگاه القاعده در افغانستان و مدارس دینی کویته پاکستان در رفت و آمد بوده اند .

در حادثه 11 سپتامبر و اشغال افغانستان توسط آمریکا و ناتو ، آنها در شهر کویته بودند و با شنیدن خبر حمله نظامی آمریکا به زاهدان می آیند و همه عناصر مرتبط و آموزش دیده و بعضی از اعضای خانواده را جمع کرده و با هدف کمک به طالبان و القاعده در مقابل حملات آمریکا به افغانستان می روند . مسئولیت این افراد جمع شده که 37 نفر بودند به عبدالمالک سپرده می شود و از طریق مرزهای غیر رسمی وارد افغانستان میشوند و در منطقه قندوز به القاعده و طالبان می پیوندند .

آنها به مدت دو ماه در قالب یکی از تیم های طالبان می جنگند و پس از شکست طالبان ، در منطقه قندوز به اسارت نیروهای جبهه متحد شمال در می آیند . در زمستان 1380 در یکی از پایگاه های اسراء ، هویت ایرانی این افراد برای جبهه متحد آشکار می شود و پس از ابراز ندامت و دادن قول مبنی بر عدم حمایت از طالبان و القاعده در بهار 1381 آزاد می شوند و به ایران باز می گردند .

شکست طالبان و همچنین شکست در همکاری با طالبان و اسارت سه ماهه در افغانستان باعث فرو ریختن همه آرمان ها و آرزوهای عبدالمالک می شود و به همین دلیل در شهر زاهدان پس از بازگشت از افغانستان دچار بیماری روحی و روانی می شود و تحت درمان قرار می گیرد . بنابر پیشنهاد خانواده ، عبدالمالک و دوستانش جهت رهایی از این شرایط تصمیم به ادامه تحصیل در علوم دینی می گیرند و با همین هدف به یکی از روستاهای شهرستان سرباز مهاجرت می کنند و مشغول مطالعه دروس دینی می شوند .

در این زمان بود که برادر بزرگ عبدالمالک ، به نام عزیز در درگیری مسلحانه با افراد طرف حساب مواد مخدر کشته می شود و این مسئله بیماری روحی و روانی عبدالمالک را افزایش می دهد و سبب می شود جهت پر کردن خلاء نبود برادر ، در کنار خانواده و به خصوص پدر و مادرش قرار گیرد و مجدداً به شهر زاهدان باز گردد.

سوم . فعالیت ها و اقدامات گروه جندالله

ماجراجویی ، روحیه تندرو و پرخاشگرانه عبدالمالک ریگی ، سابقه تحصیل در مدرسه فاروقیه پاکستان ، حضور در گروه های تروریستی و صدمات روحی و روانی ناشی از عدم موفقیت ها ، همگی سبب شد ایده تشکیل گروهی جهت ضربه زدن به نیروهای انتظامی مستقر در استان در ذهن عبدالمالک و دوستانش شکل گیرد . البته آنها هدف خود را ظاهراً مقابله با تبعیض قومی و مذهبی در سیستان و بلوچستان عنوان می کردند .

ادامه ارتباط وی با حدود 15 نفر از دوستانش که طی چند سال قبل از آن در همه مراحل با هم بوده اند و در دور جدید زندگی جمعی به بهانه مطالعه علوم دینی در شهرستان سرباز دور هم جمع شده بودند ، سبب شکل گیری هسته اولیه گروه که بعد آن را " جندالله " نام نهادند ، شد .

در مرداد ماه سال 1382 ، یک سلسله عملیات در شهر زاهدان به وقوع می پیوندد که حکایت از شکل گیری یک هسته عملیاتی دارد . اولین اقدام این گروه ، سرقت مسلحانه خودرو یک استاد دانشگاه جهت استفاده از آن در اقدامات بعدی بود . آنها از این طریق اقدام به سرقت مسلحانه ناموفق بانکی در شهر زاهدان می نمایند و بلافاصله هفته بعد از آن در تاریخ 10/5/82 ، دو نفر از هندی های مقیم شهر زاهدان را به صورت مسلحانه به گروگان می گیرند و ضمن بریدن گوش یکی از آنان و فرستادن برای خانواده اش ، تهدید می کننند در صورت عدم پرداخت 25 میلیون تومان ، هر دو گروگان را خواهند کشت . خانواده گروگان ها نیز خواسته گروگان گیرها را اجابت کرده و با پرداختن 25 میلیون تومان ، گروگان ها آزاد می شوند .

مدتی بعد در یک اقدام تروریستی ، سرنشینان یک دستگاه موتور سیکلت گشت نیروی انتظامی را در شهر زاهدان مورد حمله مسلحانه قرار می دهند که هر دو راکب مجروح می شوند . در شهریور ماه نیز در شهر زاهدان یک خودرو گشت انتظامی را مورد حمله قرار می دهند که سه نفر سرنشین آن را به همراه یک رهگذر دانشجو به شهادت می رسانند .

با توصیه القاعده ، افراد گروه مذکور در پاییز سال 82 اقدام به گروگان گیری سه توریست اهل کشورهای آلمان و ایرلند در مسیر بم – زاهدان می نمایند و قصد داشته اند آنها را به افغانستان برده و تحویل القاعده دهند که با اقدامات نیروهای امنیتی از خروج آنها از کشور جلوگیری می شود و پس از چند روز توریست ها آزاد می شوند .

با این سلسله اقدامات تروریستی هویت گروه تازه تأسیس موسوم به " جندالله " برای نیروهای امنیتی آشکار می شود و طراحی اطلاعاتی و عملیاتی جهت شناسایی و ضربه زدن به این گروه نوپا صورت می پذیرد . این گروه در فروردین سال 83 ضمن انفجار یک بمب صوتی در میدان آزادی شهر زاهدان در مقابل استانداری ، بیش از گذشته موجودیت خود را اعلام می کند .

پس از آن هم با طراحی چند عملیات از جمله گروگان گیری افراد متمول و سفرای کشورهای اروپایی و نیز بمب گذاری در مترو ، یک تیم از گروه عازم تهران می شود . در این زمان اکثریت اعضا مورد شناسایی نیروهای امنیتی قرار گرفته و با یک سلسله عملیات تعدادی از عناصر عملیاتی و پشتیبانی گروه شناسایی و دستگیر می شوند . این افراد پس از دستگیری به عملیات های فوق الذکر و عملیات های طراحی شده برای آینده اعتراف می کنند .

1.         ایجاد پایگاه در خارج از کشور

شناسایی و دستگیری تعدادی از عناصر گروه و اعتراف به جرائم و برنامه های آینده ، باعث آسیب پذیری گروه شد و عناصر باقیمانده از جمله عبدالمالک ریگی به کشورهای همسایه یعنی افغانستان و پاکستان می گریزند و در مناطق کوهستانی با ایجاد پایگاه و طرح دوستی با اشرار متواری و باندهای مواد مخدر جایگاه خود را در آن سوی مرز مستحکم می کنند .

البته دستگیری تعدادی از عناصر عملیاتی و پشتیبانان و خانه های امن آنها در داخل استان ، موقعیت گروه را به شدت تضعیف کرد و این مسئله باعث شد از توان عملیاتی آنها کاسته شود و حتی تا مدتی از انجام عملیات باز بمانند.

هم نشینی با اشرار متواری و باندهای مواد مخدر باعث شد با استفاده از ظرفیت آنها چند عملیات مرزی ، عموماً ناموفق علیه نیروی انتظامی انجام دهند . همچنین نیاز شدید مالی گروه در آن مقطع ، باعث شد چند عملیات گروگان گیری از افراد متمول در شهر زاهدان انجام دهند و با گرفتن پول از خانواده های آنها ، بنیه مالی گروه را تقویت کنند  آنها چند دستگاه خودرو مجهز نیز از مردم منطقه سرقت کردند و از این طریق نیاز خودرویی خود را بر طرف کردند .

2.         معرفی گروه در سطح جهان و منطقه

عبدالحمید ریگی ، برادر عبدالمالک ، که از عناصر شاخص گروه بود در هنگام فرار ، زن و فرزندانش را به همراه خود به پاکستان می برد . برادر همسرش به نام شهاب منصوری به توصیه پدر و مادرش جهت باز گرداندن خواهر به پاکستان سفر می کند و ضمن پیدا کردن وی ، قصد باز گرداندن او را می کند که با مقاومت شوهرش ، عبدالحمید ، روبرو می شود .

شهاب منصوری به امید بازگرداندن خواهر در پاکستان می ماند و همین مسئله باعث شک عبدالمالک به او می شود و با ربایش و بردن او به پایگاه کوهستان و شکنجه اش از او می خواهد اعتراف کند که با هدف جاسوسی گروه به پاکستان رفته است ، لذا با بریدن سر او و گرفتن فیلم و پخش آن در شبکه الجزیره و سایر شبکه ها سبب معرفی پدیده جدیدی در شرق کشور می شود .

پخش مستمر این فیلم و گفتگوی رسانه های بیگانه با عبدالمالک باعث معرفی گروه و اهداف آن می شود . این مسئله به نوعی مشوق و محرک گروه جهت انجام عملیات های تروریستی بعدی با شیوه ای دیگر بود . این تجربه همچنین زمینه ای شد تا هم رسانه های بیگانه تمایل بیشتری جهت ارتباط با گروه داشته باشند و هم عبدالمالک علاقمند به ارتباط گیری جهت طرح خواسته ها و معرفی بیشتر گروه شود .

پوشش خبری گروه باعث تقویت روحی و روانی آنان و تمایل افراد جدید جهت جذب به گروه شد . در نتیجه اقدام به یک سلسله عملیات های جدید کرد تا بازتاب رسانه ای منطقه ای داشته باشد . این بار گروه اقدامات عملیاتی خود را از طریق شبکه های ماهواره ای مانند الجزیره پوشش خبری می دهد و در همین چارچوب ، عملیات خلع سلاح پاسگاه موقت ایست و بازرسی در سراوان و پوشش خبری آن توسط شبکه های ماهواره ای و گروگان گیری سه توریست اهل ترکیه در مسیر زاهدان – میرجاوه با هدف فشار آوردن به نیروهای امنیتی جهت آزاد سازی زندانیان گروه انجام می گیرد که البته با بی اعتنایی نیروهای امنیتی نسبت به درخواست گروه و پیگیری از طریق معتمدین و ریش سفیدان ، گروگان ها آزاد می شوند .

3.         جنایت تاسوکی

خروج عناصر گروه از کشور و ائتلاف با تعدادی از باندهای شرارت و مواد مخدر از دو طایفه شه بخش و نارویی و اجیر کردن افراد مسلحی از پاکستان و افغانستان ، گروه را بر آن داشت دور جدیدی از عملیات های خود را آغاز نماید که تا آن زمان در سیستان و بلوچستان بی سابقه بود . تا پیش از آن نوع شرارت های اتفاق افتاده توسط اشرار عموماً درگیر شدن با مأمورین دولتی ، گروگان گیری افراد متمول با هدف اخاذی و سرقت مسلحانه بود و غالباً نسبت به کشتن افراد غیر مسلح و بی دفاع احتیاط می کردند .

ولی گروه جندالله با اهداف تبلیغات گسترده جهت معرفی بیشتر گروه و جذب نیرو ، دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی در سطح استان و ایجاد رعب و وحشت در بین قوم سیستان و شیعیان با هدف کوچ کردن آنها ، اقدام به طراحی و اجرای عملیاتی کرد که در منطقه بی سابقه بود .

گروه ریگی به دلیل کمبود نیرو و امکانات ، از اشرار متواری و مستقر در پاکستان و افغانستان تقاضا کرد در این عملیات گروه را یاری دهند . تعداد اعضای گروه در آن زمان 15 نفر بود که 20 نفر از اشرار مسلح را نیز همراه داشتند . آنها در تاریخ 27/12/1384 اقدام به راهبندی مسلحانه در مسیر زاهدان – زابل در نقطه ای موسوم به تاسوکی می نمایند و با پوشش نیروی انتظامی جاده اصلی را بسته و همه سرنشینان خودروها را پیاده کرده و ضمن جدا سازی افراد بلوچ و زن های سیستانی بقیه افراد را قتل عام می کنند و خودروهای آنها را به آتش می کشند .

در این جنایت 22 نفر از مردم شهید و 6 نفر مجروح می شوند و 7 نفر را گروگان می گیرند که بعد نیز تعدادی از اسراء را با دریافت مبالغ سنگین از خانواده هایشان آزاد می کنند و چند نفر که حاضر به پرداخت پول نشدند را به قتل می رسانند .

بازتاب این جنایت در سطح منطقه و جنان متفاوت بود . در داخل استان مردم بلوچستان و اهل سنت که گروه جندالله خود را مدافع آنان می دانست از این جنایت بسیار ناراحت و خشمگین شدند و ضمن ابراز همدردی با بازماندگان و مسئولین ، این جنایت را محکوم کردند . مردم سیستان و شیعه نیز این واقعیت را به خوبی درک کردند که هیچگاه اقدامات گروهی تروریستی را به مردم بلوچستان و اهل سنت نسبت ندهند ؛ زیرا این دو قوم و مذهب سال ها با هم زندگی کرده و با درک متقابل ، حقوق یکدیگر را مراعات کرده اند و لذا طراحی گروه در این عملیات جهت ایجاد اختلاف و شکاف قومی و مذهبی مؤثر واقع نشد .

ولی رسانه های بیگانه ضمن پرداختن گسترده به این مسئله ، از باز کردن نوع و عمق جنایت خودداری کردند و یا کمتر به آن پرداختند و بیشتر معرفی گروه ، خواسته ها و اهداف آنها و ادعای وجود تبعیض های قومی و مذهبی و ناامنی در شرق کشور را در صدر تبلیغات خود قرار دادند . آنها علاوه بر حمایت ضمنی از عبدالمالک ریگی ، به طور غیر مستقیم او را در تداوم اقدامات تروریستی تشویق کردند .

لذا دو ماه بعد ، عملیاتی شبیه به عملیات تاسوکی در مسیر جاده بم – کرمان ، موسوم به دوراهی دارزین توسط گروه صورت گرفت و ضمن تکرار جنایت تاسوکی ، تعداد دیگری از مردم رهگذر و بی دفاع به شهادت رسیدند و خودروهای آنها را نیز به آتش کشیدند . اما این بار به دلیل بعد مسافت محل حادثه با مرز ، این فرصت برای نیروهای امنیتی ، نظامی و انتظامی فراهم شد تا ضمن شناسایی ، محاصره و درگیری با عاملان این جنایت تروریستی ، 5 نفر از آنها را به هلاکت برسانند و دو نفر دیگر را دستگیر کنند .

بازتاب این اقدام تروریستی در داخل و خارج کشور ، مانند بازتاب اقدام تروریستی تاسوکی بود . در این مرحله گروهک جندالله برای افکار عمومی داخل کشور و منطقه کاملاً شناخته شد و آنچه مهم بود ، این بود که به دلیل نوع اقدامات تروریستی این گروه ، اعضای آن مورد تنفر مردم و به خصوص مردم بلوچستان و اهل سنت قرار گرفتند .

زیرا آنها جنایات خود را تحت عنوان دفاع از قوم بلوچ و اهل سنت انجام می دادند ، در حالی که این اقوام بنا بر اعتقادات دینی و ملی خود همواره مخالف این نوع رفتارها بوده و هستند . این نوع اقدامات تروریستی گروه ، باعث شد مردم سیستان و بلوچستان نام گروه را " جندالشیطان " گذارند .

محکوم کردن این اقدامات تروریستی توسط علمای اهل سنت ، ریش سفیدان ، معتمدین و تحصیل کردگان قوم بلوچ ، موجب عکس العمل عبدالمالک نسبت به آنان شد . وی در صحبت های خود با رسانه های بیگانه علل موضع گیری آنان علیه گروه تروریستی جندالله را مزدوری و ترس از نظام جمهوری اسلامی خواند . البته این اظهارات باعث عصبانیت بیشتر بزرگان منطقه شد و همچنان مواضع بعدی آنان علیه گروه ریگی را در پی داشت . این مواضع اثر مطلوبی در جلوگیری از نشر و گسترش گرایشات تروریستی با نگاه " سلفی تکفیری" داشت و به نوعی باعث انزوا و عقب نشینی گروه جندالله شد ، به گونه ای که باعث تغییر تاکتیک گروه در انجام عملیات های بعدی شد .

معذلک انجام اقدامات تروریستی تاسوکی و دارزین و پوشش رسانه ای شبکه های خارجی و پخش سی دی های این جنایات در منطقه باعث جذب تعدادی از افراد سرخورده و ماجراجو به گروه شد و گروه نیز جهت تأمین منابع مالی و ایجاد رعب و وحشت ، با اعزام تیم ها از خارج به داخل استان اقدام به گروگان گیری افراد متمول و اخذ مبالغی از خانواده آنها جهت آزاد سازی کرد .

گروه ریگی با ایجاد پایگاه های جدید به دنبال گسترش عملیات در داخل شهرها بود که با اقدامات اطلاعاتی نیروهای امنیتی ، اکثر آنها شناسایی و باندهای اعزامی و پشتیبان های آنها در داخل استان در بهار سال 85 ، شناسایی و متلاشی شدند . بر این اساس 17 نفر از اعضای قدیم و جدید در یک سلسله عملیات دستگیر شدند و این اقدامات باعث شد گروه به مدت 6 ماه عملیات مؤثری در سطح منطقه نداشته باشد .

4.         تغییر تاکتیک گروه در عملیات های تروریستی

دور جدید عملیات های گروه با رویکرد جدید در داخل شهر زاهدان در زمستان سال 85 آغاز شد . در این رویکرد عناصر آموزش دیده گروه توسط القاعده حجم زیادی مواد منفجره به داخل کشور وارد کردند . آنها با ربایش افراد مسافرکش شیعه ، کشتن آنها و گذاشتن جسد داخل خودروی سرقتی ، محموله ای سنگین از مواد منفجره داخل خودرو سرقتی تعبیه کرده و در محل هایی منفجر می کردند .

در این راستا سه بمب گذاری طراحی شد . اولی در مقابل استانداری انجام شد که خسارت جانی نداشت . بمب دوم در مسیر سرویس پادگان انتظامی کار گذاشته شد که قبل از انفجار کشف و خنثی شد . بمب سوم هم در مسیر اتوبوس سرویس سپاه کار گذاشته شد که منجر به تخریب اتوبوس و شهادت و مجروح شدن سرنشینان آن شد .

البته مواد منفجره وارده بیش از اینها بوده و برای یک سلسله عملیات های دیگری از این نوع تهیه شده بود که با تلاش اطلاعاتی نیروهای امنیتی و همکاری مردم ، 8 نفر از عناصر تیم شناسایی و دستگیر شدند . در خانه تیمی آنها مقادیر زیادی اسلحه و مهمات از جمله 500 پوند تی.ان.تی کشف شد . البته این دور عملیات از جهت تبلیغاتی و جذب نیرو برای گروه مؤثر بود و گروه نیز با رضایتی که از اقدام تروریستی خود داشت ، قصد ادامه آن را در ذهن می پروراند .

5.         دوران فترت گروه ریگی

از ابتدای اسفند 1385 تا خرداد 1387 به مدت 16 ماه گروه اقدام به اعزام 15 تیم عملیاتی جهت گروگان گیری ، بمب گذاری و ترور مسئولین کرد . همه تیم های اعزامی توسط نیروهای امنیتی ضربه خوردند و بدون عملیات موفقی همگی آنان دستگیر و یا در عملیات ها معدوم شدند . سرآمد این اقدامات تروریستی اعزام تیمی متشکل از ده نفر به سرکردگی جانشین گروه به نام " حسین شنبه زهی " معروف به " یاسر " جهت انجام یک سلسله عملیات تروریستی در استان سیستان و بلوچستان از جمله ترور نماینده ولی فقیه در استان ، انفجار مسجد جامع شیعیان ایرانشهر در حین برپایی نماز جمعه و ترور دیگر مسئولین بود .

اما همه اعضای تیم شناسایی شدند و مورد ضربه قرار گرفتند که 4 نفر از اعضا به همراه سر تیم به هلاکت رسیدند و 6 نفر دیگر از جمله مولوی عبدالقدوس ملازهی و مولوی یوسف ، دستگیر و به دار مجازات آویخته شدند . دو خانه تیمی به همراه مقادیر زیادی سلاح و مهمات و از جمله 1000 پوند مواد منفجره نیز کشف و ضبط شد .

ضربات پیاپی به تیم های اعزامی گروه در سال های 85 و 86 و ابتدای سال 87 ، هم از نظر روحی و روانی روی اعضاء گروه تأثیر منفی گذاشت و هم از نظر رسانه ای و افکار عمومی برای گروه هزینه بر شد . از سوی دیگر ، چون نیروهای امنیتی اقدامات صورت گرفته بر روی تیم های تروریستی اعزامی و خنثی کردن عملیات های طراحی شده آنها را رسانه ای نکردند ، نام گروه کم کم در ذهن مردم کمرنگ شد و این مسئله باعث کاهش جذب نیرو در گروه شد . به گونه ای که محافل خصوصی و عمومی استان که از اعزام تیم ها و ضربات وارده به آنها بی اطلاع بودند ، از زوال و انحلال گروه بحث می کردند .

ضربات پیاپی به تیم های اعزامی از سوی نیروهای امنیتی و زمین گیر شدن آنها باعث تغییر مجدد تاکتیک گروه در عملیات ها شد . با طراحی عملیاتی و حمایت سرویس اطلاعاتی و پلیس پاکستان ، اعضای گروه ریگی یکی از پاسگاه های مرزی انتظامی در مرز سراوان به نام پاسگاه شمسر را خلع سلاح کردند و کلیه پرسنل آن را به گروگان برده و به شهادت رساندند . ولی این عملیات به دلیل برد تبلیغاتی محدود نتوانست در احیای گروه و جذب نیرو مؤثر واقع گردد .

با وجود این ، آنها چند عملیات محدود دیگر در مناطق مرزی سراوان علیه گشت های انتظامی انجام دادند که منافع تبلیغاتی مؤثری برای آنان در بر نداشت . هر چند عملیات های مرزی گروه در بهار و تابستان سال 87 از نظر عملیاتی برای آنها منافعی در بر داشت ، ولی به دلیل بسته بودن و شرایط خاص مرزی و رسانه ای نشدن از نظر عملیات روانی برای گروه مؤثر واقع نشد و به نظر می رسید گروه باید در انجام عملیات های خود تغییر تاکتیک دهد .

6.         تروریسم در پوشش گفتمان دموکراتیک

عملیات های تروریستی گروه از جمله تاسوکی ، دارزین و بمب گذاری های شهر زاهدان و همچنین گروگان گیری های افراد بازاری شهر زاهدان ، چهره تروریستی و خشونت بار گروه را نزد افکار عمومی برجسته کرد . در نزد افکار عمومی استان اعم از شیعه و سنی ، بلوچ و سیستانی و سراسر ایران و منطقه از عملکرد خشونت بار گروه تنفر ایجاد شد .

این موضوع و از سوی دیگر ارتباط گیری و مصاحبه های مستمر عبدالمالک ریگی با رسانه های بیگانه باعث شد ، گردانندگان این رسانه ها ضمن تأیید گروه ، به دلیل این که ادعای دمکراسی داشتند ، عبدالمالک و گروه او را به سمت افزایش پوشش سیاسی هدایت کنند . البته فضای حاکم بر جوامع بین المللی به دلیل عملیات های تروریستی گروه های افراطی و در رأس آنها القاعده و محکومیت های پیاپی این اقدامات از سوی افکار عمومی و کشورها و مجامع بین المللی نیز باعث شد ، گروهک جندالله در این فضا در حرف و نه در رفتار تغییر تاکتیک داده و جهت تصویر سازی مثبت خویش در افکار عمومی ، ژست دمکراسی بگیرد .

در این فضا گروه با یکی از جریانات تند قومی داخل استان به سرکردگی فردی به نام " یعقوب مهرنهاد " ارتباط برقرار می کند و او نیز که از قلمی قومی برخوردار بود ، ضمن توصیه به تداوم عملیات های تروریستی ، پیشنهاد می کند مصاحبه ها و اطلاعیه های منتشره از سوی گروه رنگ و بوی دمکراتیک داشته باشد .

مجموع این شرایط باعث شد گروه نام دیگری را در کنار جندالله به نام " جنبش مقاومت مردم ایران " برای خود انتخاب نماید و در سا ل87 لحن مصاحبه ها و اطلاعیه های خود را نسبت به گذشته ملایم کند . ولی به دلایل مختلف از جمله این که حیات گروه در تداوم عملیات های تروریستی بود و اقدامات تروریستی با لطافت در کلام و اطلاعیه سازگاری نداشت ، این تضاد در کردار و رفتار و گفتار باعث تعارض در گروه شد .

از سوی دیگر سطح سواد و تحصیلات در نزد اعضای گروه بسیار پایین بود ، به طوری که بالاترین سطح سواد اعضاء در حد سیکل بود و انجام عملیات روانی نرم برای گروه بسیار دشوار بود ، لذا گروه پس از آن که چند اطلاعیه سیاسی اما تند به کمک یعقوب مهرنهاد منتشر ساخت ، ظاهراً در جمع بندی درون تشکیلاتی به این نتیجه رسید ، همان رفتار تند تروریستی برای گروه کارآمدتر است . اما نام " جنبش مقاومت مردم ایران " هر چند تناسبی با ماهیت و رفتار گروه نداشت ، همچنان روی گروه باقی ماند و تداوم یافت .

7.         تاکتیک جدید ، راهبرد گذشته

در رویکرد جدید ، عملیات های تروریستی بر مبنای همان عملیات های ترور و بمب گذاری سال 85 بود که رعب و وحشت عمومی را در پی داشت . بر همین اساس گروه تیم عملیاتی خود را به سرپرستی " احمد وفایی " جانشین و مسئول عملیات گروه ، به همراه تعدادی از عناصر شاخص به همراه محموله سنگین مواد منفجره جهت عملیات های تروریستی و انفجاری درشهر زاهدان به داخل کشور فرستاد .

آنها در منطقه کوهستانی پیرسوران واقع در غرب زاهدان که محل استقرار اشرار شه بخش می باشد ، مستقر شدند . ولی به مانند سایر اقدامات طراحی شده گروه ، توسط نیروهای امنیتی شناسایی و طی یک اقدام عملیاتی مشترک نیروهای امنیتی و انتظامی ، محاصره و همگی آنها به هلاکت رسیدند .

متلاشی شدن این تیم و ناکام ماندن عملیات های تروریستی طراحی شده ، گروه را سردرگم کرد و جهت حفظ روحیه و انگیزه اعضای خود اقدام به تبلیغات گسترده کرد ، به طوری که ادعا کردند در درگیری این تیم با نیروهای دولتی ، بیش از یکصد و پنجاه نفر از نیروهای نظامی و انتظامی کشته و سه فروند بالگرد سقوط کرده است . این در حالی بود که حتی یک نفر از نیروهای عمل کننده مجروح نیز نشده بود .

عدم موفقیت در عملیات های طراحی شده از یک سو و به هلاکت رسیدن بهترین نیروهای عملیاتی گروه و از جمله جانشین آن ، از نظر روحی و عملیاتی ضربه سنگینی به آنها وارد ساخت و مانند گذشته آنها را به فکر جبران و انتقام انداخت ؛ لذا چند تیم دیگر به همین ترتیب ولی با مقیاس کوچک تر جهت عملیات گروگان گیری و ترور به زهدان اعزام شدند که آنها نیز ناکام ماندند .

8.         عملیات انتحاری ، آخرین تاکتیک

گروه تروریستی ریگی که با اعزام تیم های متعدد همچنان به عملیات های شهری از نوع انفجاری اصرار می ورزید و با ضربات پیاپی و عدم موفقیت در عملیات ها مواجه می شد ، رویکرد جدیدی در اقدامات تروریستی برگزید . گروهک جندالله ، این بار با تجهیز یک دستگاه خودرو و رانندگی برادر کوچک عبدالمالک ریگی به نام  " عبدالعزیز " ، قصد عملیات انتحاری در میدان صبحگاه نیروی انتظامی منظقه انتظامی سراوان را داشت ، ولی به دلیل اطلاعات ضعیف ، عملیات مذکور در یکی از اماکن دیگر نیروی انتظامی به غیر از میدان صبحگاه اجرا شد که در این عملیات دو نفر از پرسنل انتظامی به شهادت رسیدند . هر چند در تبلیغات بعدی ، گروه اعلام کرد دویست نفر از نیروهای انتظامی در این عملیات کشته شدند . البته اگر این عملیات به واقع در میدان صحبگاه صورت می گرفت ، شاید همین تعداد تلفات می گرفت .

با وجود این ، شاید دستاوردهای دیگر عملیات انتحاری که ریگی بعدها از آن استفاده کرد با اهمیت تر از تعداد تلفات آن باشد . اول آن که عبدالمالک ریگی از نظر افکار عمومی و به خصوص خانواده کشته شدگان گروه به شدت تحت فشار بود که چرا فرزندان مردم را برای عملیات به داخل کشور می فرستد و آنها را به کشتن می دهد ، اما اعضای خانواده خودش از این مسئله استثناء هستند ؛ لذا با انجام عملیات انتحاری توسط برادرش از این فشار رهایی یافت .

دوم ، طی سال های قبل از آن دهها تیم عملیاتی گروه جهت عملیات تروریستی به داخل کشور اعزام می شدند که اکثر آنها بدون موفقیت ، یا کشته می شدند و یا دستگیر و مجازات می شدند . اما با عملیات انتحاری ، طلسم طرح های ناموفق شکست . سوم این که عملیات انتحاری بیش از سایر عملیات های تروریستی خسارت جانی وارد می کند و موجب رعب و وحشت می شود ؛ به خصوص که طراحی عملیات های بعدی در اماکن مذهبی و در ایام خاص تأیید این انگیزه را نشان داد .

اما چهارم و مهمتر این که نوع عملیات های انتحاری چون نیاز به پشتیبانی کمتر دارد ، معمولاً کمتر کشف می شوند و احتمال موفقیت آنها نیز بیش از سایر عملیات های تروریستی است . بنابراین بعدها معلوم شد کم هزینه ترین عملیات تروریستی برای گروه ، عملیات انتحاری و پرهزینه ترین عملیات نیز برای نظام این گونه عملیات ها است .

گرچه گروه برای تبلیغ روی این نوع عملیات و آماده سازی اعضای خود به منظور انجام آن نیاز به زمان داشت ، ولی به نظر می رسید اغفال عناصر ساده لوح و هدایت آنها به سوی عملیات انتحاری در مجموع چندان دشوار نبود ؛ بلکه در کنار عملیات انتحاری ، گروه همچنان اصرار به سایر اقدامات تروریستی از جمله عملیات انفجاری داشت . مثلاً وقتی عملیات انتحاری سراوان در 10 بهمن 87 صورت پذیرفت ، اندکی بعد و در روز 22 بهمن در مسیر راهپیمایی زاهدان بمب گذاری کردند که البته با هوشیاری نیروهای امنیتی و انتظامی کشف شد .

9.         عملیات ناموفق تاسوکی دوم

گروه ریگی با هدف عملیات روانی مجدد و جلب افکار عمومی به سوی خود و با هدف جذب نیرو ، با توجه به آن که طی دو سال گذشته اکثر نیروهای خود را از دست داده بود ، اقدام به طراحی عملیاتی مشابه اقدام تروریستی تاسوکی در همان منطقه کرد . این بار نیز مانند سال 84 به دلیل کمبود نیرو با اشرار متواری خارج از کشور از جمله شه بخشی ها و نارویی ها ائتلاف کرد و با آماده سازی حدود 40 نفر ، از پایگاه خود در خاک پاکستان به سوی مرزهای ایران حرکت کرد .

ولی چند روز قبل از حرکت آنها ، نیروهای امنیتی از تحرک و اقدام تروریستی آنها آگاه شدند و با اطلاع رسانی به نیروهای نظامی و انتظامی و آماده باش یگان های فوق در مناطق مرزی و به خصوص منطقه عملیاتی مورد نظر گروه ، آمادگی لازم جهت مقابله به وجود آمد .

در تاریخ 16/12/87 عناصر گروه به همراه اشرار به سرکردگی عبدالمالک ریگی به سمت مرز جهت عملیات در منطقه تاسوکی حرکت کردند . نکته حائز اهمیت این است که عبدالمالک از جنایت تاسوکی در 84 تا این عملیات ، یعنی به مدت سه سال در هیچ عملیاتی شرکت نکرده بود . گروه پس از رسیدن به نزدیکی مرز از آمادگی نیروهای مسلح آگاه شد و طی یک تغییر تاکتیکی چند کیلومتر عقب نشینی کرد و مسیر خود را از خاک افغانستان به سمت پاکستان تغییر داد .

و پس از 24 ساعت در 17 اسفند 87 از مناطق کوهستانی مرزی منطقه لار وارد کشور شد و به کمین نیروهای نظامی و انتظامی نشست . آنها پس از چند ساعت درگیری و دادن 4 نفر تلفات و 9 مجروح از جمله عبدالمالک ، به سمت پایگاه خود در خاک پاکستان عقب نشینی کردند .

10.       نقش مراکز اطلاعاتی بیگانه در هدایت گروه ریگی

شکل گیری و تداوم اولیه گروه به صورت خودجوش و با هدف شرارت ، باج خواهی و کینه توزی نسبت به نظام و بر اساس تنفر فرقه ای نسبت به قوم سیستانی و شیعه به وجود آمد . اما انجام چند عملیات و رسانه ای شدن اقدامات تروریستی و معرفی چهره گروه ، طمع سرویس های اطلاعاتی همسایه و آمریکا را تحرک کرد تا با جذب گروه ، منافع و اهداف مورد نظر خود را از طریق آن دنبال کنند .

پس از عملیات تروریستی تاسوکی در سال 84 و بازتاب این اقدام ، حساسیت سازمان های اطلاعاتی نسبت به وجود این گروه در خاک پاکستان و افغانستان بالا رفت . اولین سازمانی که نسبت به گروه حساسیت نشان داد ، سرویس اطلاعاتی پاکستان موسوم به ISI بود . این سازمان با ارتباطاتی که از قبل با اشرار متواری ایرانی مستقر در پاکستان از جمله " ملا کمال صلاح زهی ، حسن صلاح زهی و ملابخش درخشان " داشت ، موفق به برقراری ارتباط با عبدالمالک ریگی شد .

و پس از اولین ملاقات و حذف واسطه ها موفق به جذب ، هدایت و مدیریت گروه شد و با دادن سرویس هایی از جمله کارت های شناسایی متعدد پاکستان ، حکم تردد و مجوز سلاح و رفع نیازمندی های گروه جهت حضور در شهرها و تردد در مناطق مرزی و جاده ای و بعضاً حمایت فکری و اطلاعاتی در عملیات ها ، آرامش خاطر بالایی جهت حضور عناصر روه در پاکستان را به وجود آورد .

پس از آن افسر اطلاعاتی CIA مستقر در سفارت آمریکا در پاکستان با واسطه ISI با گروه ارتباط برقرار کرد و طی ملاقات های منظم و مستمر موارد مورد نظر خود را به عبدالمالک ریگی دیکته می کرد و البته با حمایت های مالی و اطلاعاتی خود نیز گروه را مدیریت می کردند .

در نیمه راه نیز یک تیم 6 نفره طی چندین جلسه در کشورهای ثالث از جمله مراکش تحت عنوان افسرهای اطلاعاتی عضو ناتو با عبدالمالک ملاقات می کنند و با دادن پول ، سلاح و سیستم های ارتباطی مدرن و امن به او مأموریت عملیات در تهران را محول می کنند که با اعزام چند تیم جهت عملیات در تهران ، اعضای تیم ها توسط نیروهای امنیتی قبل از انجام مأموریت دستگیر می شوند .

عبدالمالک ریگی در اعترافات خود پس از دستگیری معتقد بود این عناصر که تحت پوشش ناتو با او ملاقات کرده بودند و ارتباط خود را استمرار بخشیدند ، همه یا بعضی از آنها اسرائیلی بودند . به اعتقاد او نوع مذاکرات ، نحوه آموزش ، درخواست عملیات در پایتخت علیه عناصر شاخص و نخبه ، عدم حضور در پاکستان و ... همگی حکایت از اسرائیلی بودن آنها داشت . نکته حائز اهمیت آن است که این عناصر همیشه تأکید داشته اند از ملاقات با آنها ، به سایر سرویس های مرتبط از جمله ISI و CIA مطلبی بازگو نشود .

11.       عملیات انتحاری ، ادامه حیات گروه

گروه برای بقای خود نیاز داشت حداقل در هر فصل یک عملیات پر سر و صدا انجام دهد . در عملیات انتحاری 10 بهمن 87 به رغم عدم موفقیت در اهداف ، اما نوع طراحی و انجام عملیات موفقیت آمیز بود . در نتیجه این فرصت برای گروه فراهم شد که عناصر جوان و ناآگاه و سرخورده را برای این نوع عملیات ها جذب و آماده نماید .

با همین هدف در خرداد سال 88 یک جوان افغان طرح شده از کشور که ظاهراً بغض و کینه طرد از ایران به کشور خود را داشت با پیوستن به گروه و فراگیری آموزش های عقیدتی و عملیاتی ، آمادگی خود را جهت عملیات تروریستی انتحاری اعلام می کند . البتهت چون گروه هنوز در این نوع عملیات ها تجربه کافی نداشت و از طرفی نگران جا زدن و پشیمانی فرد انتحاری در حین عملیات بود ، جهت اطمینان از نتیجه ، فرد انتحاری را در قالب یک تیم به سرپرستی یکی از عناصر زبده عملیاتی خود اعزام کرد .

گرچه بخشی از تیم که وظیفه آوردن مهمات را به عهده داشت ، 48 ساعت بعد از ورود به کشور توسط نیروهای امنیتی شناسایی و دستگیر و بخشی از سلاح و مهمات انفجاری کشف و ضبط شد ، ولی قبل از دستگیری مهمات مورد نیاز عملیات انتحاری را تحویل سرتیم عملیاتی داده بود که 24 ساعت پس از دستگیری این افرد نفر انتحاری در تاریخ 6 خرداد 88 اقدام به عملیات تروریستی در مسجد علی بن ابیطالب (ع) شهر زاهدان کرد . البته هدف اولیه عملیات انتحاری مسجد جامع و نماینده ولی فقیه بود ، ولی از ترس لو رفتن عملیات به واسطه دستگیری افراد ، مکان عملیات را تغییر دادند .

جنایت تروریستی مسجد علی بن ابیطالب (ع) از نظر برد تبلیغاتی و محبوبیت گروه در بین مردم اهل سنت نه تنها اثر گذار نبود ، بلکه با محکوم کردن این اقدام توسط علما ، ریش سفیدان ، صاحبان رسانه و تحصیل کردگان ، نوعی تنفر عمومی در بین مردم علیه گروه ایجاد کرد . با وجود این ، در تحلیل درون سازمانی که در شورای مرکزی گروه صورت گرفت ، آنها به این جمع بندی رسیدند که به رغم تبعات آن به دلیل کم هزینه بودن این گونه عملیات ها برای گروه و ایجاد خشم و عصبانیت مسئولین و مردم و ایجاد اختلافات قومی و مذهبی باید اینگونه عملیات ها را ادامه داد .

دو هفته بعد از این جنایت با هدف تحت الشعاع قرار دادن انتخابات ریاست جمهوری ، گروه تیمی 8 نفره را با یک محموله انفجاری سنگین در پوشش یک محموله مواد مخدر وارد کشور کرد و بنا داشت تونل راه آهن زاهدان – بم و تونل جاده زاهدان – بم را منفجر کند و در شب انتخابات نیز در چند شهر از جمله زاهدان و در چند نقطه بمب گذاری کند . اما با شناسایی تیم فوق توسط نیروهای امنیتی و یک اقدام عملیاتی مشترک نیروهای امنیتی ، نظامی و انتظامی در تاریخ 19 خرداد 88 تیم مورد نظر ضربه خورد و چند نفر از اعضا کشته و بقیه دستگیر شدند . مهمات مربوطه نیز که حدود 1000 پوند مواد انفجاری به همراه پانزده دستگاه کنترل ریموت بمب بود ، کشف و ضبط شد .

به نظر می رسد این ضربه در رویکرد دوباره گروه برای تداوم عملیات انتحاری مؤثر بود . لذا آنها با اعزام سه تیم انتحاری در تیر ، مرداد و شهریور 88 این روش را دوباره آزمودند . اما با ضربه خوردن آنها توسط نیروهای امنیتی و کشف و شناسایی عملیات ، گروه اهداف جدیدی از جمله عملیات علیه فرماندهان سپاه را برای اقدام تروریستی برگزید . در نتیجه دستگاه امنیتی ضمن اعلام هشدار به مراکز مورد تهدید و بالا بردن حفاظت آن مراکز ، تعدادی از عملیات های طراحی شده گروه را خنثی کرد .

ولی متأسفانه گروه از فضای مردمی و انقلابی حاکم بین نیروهای مسلح و به ویژه سپاه پاسداران با مردم و علمای اهل سنت استفاده کرد و در 26 مهر 88 عملیات انتحاری خود را در " پیشین " در جمع فرماندهان سپاه و جلسه طوایف به اجرا گذاشت که منجر به شهادت جمعی از مردم و فرمانده قرارگاه قدس سپاه سردار شهید " شوشتری " و فرمانده سپاه سلمان ، سردار شهید " محمدزاده " شد . بر خلاف اهداف و انتظار گروه در آمیختن خون نیروهای سپاه با بلوچ و علمای اهل سنت ، الهام بخش وحدت میان مردم و مسئولان شد و طوفانی از نفرت علیه تروریست ها ایجاد کرد .

چهارم . دستگیری عبدالمالک ریگی و ابهام در سرنوشت گروه

دستگیری عبدالمالک ریگی توسط دستگاه امنیتی طی یک عملیات استثنایی و منحصر به فرد که در تاریخ مبارزه با تروریسم در صحنه بین المللی بی نظیر است ، همه معادلات گروه و سازم ان های اطلاعاتی بیگانه که از آنها حمایت می کردند را به هم ریخت . نوع عملیات سریع و پیچیده از یک سو ، اعترافات و افشاگری های او علیه عوامل اطلاعاتی بیگانه و حمایت آنها از اقدامات تروریستی گروه از سوی دیگر ، باعث سردرگمی اعضای باقیمانده گروه و حامیان آنها شد ؛ زیرا آنها تصور نمی کردند روزی عبدالمالک ریگی بدین شکل گرفتار شود و لب به آنچه نباید ، بگشاید .

رسانه های بیگانه با سکوت معنادار از کنار ضربه وارده به گروه و اعترافات عبدالمالک گذشتند و بیشتر به گمانه زنی درباره چگونگی دستگیری و نوع عملیات اشاره داشتند . به نظر می رسید آنها در پی این بودند که مسئولان اطلاعاتی ایران را تحریک کنند چگونگی عملیات را بازگو کنند تا ضمن کشف یک شیوه اطلاعاتی پیچیده ، به نقطه ضعف خود و گروه پی ببرند و آن را ترمیم نمایند .

گروه در عکس العمل به این دستگیری ، نفر دوم تشکیلات خود را به نام " محمد ظاهر نارویی " با نام مستعار " بلوچ " به جانشینی گروه انتخاب کرد و بلافاصله دست به یک سری عملیات ها به عنوان فشار جهت جلوگیری از افشاگری های عبدالمالک و احیاناً آزاد سازی او زد . از جمله این عملیات ها اعزام یک تیم جهت گروگان گیری نماینده ولی فقیه استان سیستان و بلوچستان بود که با هوشیاری نیروهای امنیتی این تیم سه نفره دستگیر شدند .

سپس یک تیم جهت عملیات تروریستی در تهران در ایام سوگواری رحلت حضرت امام (ره) اعزام شد که قبل از اقدام توسط نیروهای امنیتی شناسایی و دستگیر شدند . همچنین یک تیم ده نفره به همراه یک محموله انفجاری در پوشش یک محموله 6 تنی مواد مخدر وارد استان شد که این تیم هم توسط نیروهای امنیتی ضربه خورد .

از زمان دستگیری عبدالمالک در اسفند 88 تا اعدام او در 30 خرداد 89 ، مجموعاً 6 تیم از سوی گروه جهت عملیات تروریستی وارد کشور شد که خوشبختانه قبل از عملیات همگی آنها شناسایی و متلاشی شدند . ولی پس از آن رویکرد سابق گروه در عملیات های انتحاری قوت گرفت و با انجام عملیات انتحاری 24/4/89 مسجد جامع زاهدان و روز تاسوعای حسینی چابهار تحت عنوان " انتقام " ، به رفتارهای شیطانی خود ادامه داد .

البته علت اساس رویکرد گروه به سمت عملیات انتحاری ، یکی به دلیل بازتاب اینگونه اقدامات است ، دوم فشار بر نیروهای سیاسی ، امنیتی و نظامی و سوم به دلیل ضربات پیاپی به گروه و از دست دادن نیروهای مؤثر و عملیاتی است که قادر به انجام انواع عملیات های دیگر نیست . به نظر می رسد گروه فعلاً این روش عملیاتی را در آینده و در مناسبت ها انجام خواهد داد تا شاید بتواند از این طریق به حیات خود ادامه دهد !

نتیجه گیری :

رفتارهای گروه تروریستی جندالله از ابتدای شکل گیری و در طول فعالیت از چشم نیروهای امنیتی پنهان نبود و می توان شاهد مثال آن را ضربات پیاپی به این گروه دانست . در مدت فعالیت این گروه تعدادی از اعضاء در قالب 75 تیم عملیاتی دستگیر و یا در عملیات ها به هلاکت رسیده و تیم های اعزامی نیز متلاشی شده اند .

در این راستا ، 85 بمب کشف و حدود 80 عملیات طراحی شده گروه به واسطه دستگیری اعضا و متلاشی شدن تیم ها خنثی شده است . شاهد دیگر دستگیری بی نقص سر کرده گروه ، عبدالمالک ریگی بود که حاکی از اشراف اطلاعاتی هوشمندانه دستگاه اطلاعاتی و دیگر نیروهای نظامی و انتظامی مستقر در منطقه است .

در عین حال به دلایل اشاره شده در متن و به ویژه بروز تفکرات سلفی تکفیری در منطقه و مناطق شرقی مرز ایران ، یکی از تهدیدات امنیتی آینده کشور ، اقدامات تروریستی بی قاعده از سوی گروه های تروریستی سلفی است . لذا باید با استفاده از همه ظرفیت های فرهنگی موجود در منطقه با گرایش های افراطی ایجاد شده مبارزه فکری کرد و گروه های تروریستی بر گرفته از این گرایش ها را با اقدامات امنیتی و نظامی و انتظامی مهار و متلاشی ساخت .


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29