مالکی؛ «قاتل اشرفیها»!
یکی از مواردی که منافقین به شدت در تبلیغات خود علیه نخستوزیر قانونی عراق به کار ميبرند، اطلاق لفظ «قاتل اشرفیها» به نوری المالکی است. سرکردگان این سازمان که در جریان ورود نیروهای عراقی به پادگان اشرف در 19 فروردین سال جاری، با مغتنم شمردن فرصت، اقدام به درگیری با سربازان عراقی نمودند، از فرصت ایجاد شده بهره کاملی بردند و چند تن از نیروهای ناراضی خود را از پشت هدف قرار داده و ترور کردند. این افراد که در سنوات گذشته منشأ اختلافات زیادی با سران این سازمان شده بودند، گوشت قربانی خوبی بودند برای مظلوم نمایی سران سازمان در جامعه جهانی. به عبارت بهتر، منافقین با آغاز درگیریهای 19 فروردین سال جاری ، چندین هدف را دنبال ميکردند. اول آنکه با این اقدام راه را برای حذف تعدادی از نیروهای ناراضی خود هموار نمودند و در اقداميدیگر دست به تبلیغات و مظلوم نمایی گستردهای در جامعه بینالملل زدند و بهره سوم این ماجرا برای منافقین، آشکارتر شدن کینه شدید با نخستوزیر عراق بود، به گونهای که در مقایسه الفاظی که قبل از این ماجرا در مورد نوری المالکی به کار ميبردند، نخستوزیر عراق بعد از رخداد یاد شده، با القاب و الفاظ تند توسط منافقین و رسانههای آنها مورد خطاب قرار ميگرفت که سرآمد همه لقب ها، اطلاق لفظ« قاتل اشرفیها» به وی بود.
رسانههای زنجیرهای منافقین در این خصوص حتی از نوری المالکی به عنوان سربازی ایرانی یاد ميکنند که مأمور کشتن نیروهای موجود در پادگان اشرف است!
حامیان دروغین منافقین
منافقین البته برای آنکه خود را زیاد هم بیکس و کار معرفی نکنند، با به خدمت گرفتن تعدادی رسانه مکتوب و تصویری و با پرداختهای مالی کلان به برخی افراد، از آنها به عنوان شیوخ عشایر یاد ميکنند و با ترتیب دادن مصاحبههایی تلویزیونی و رسانهای، از افراد یاد شده ميخواهند در مقابل نخستوزیر عراق موضعگیری نمایند. این گفتگوها غالبا یا مجالی ميشود برای ناسزا گفتن به نخستوزیر عراق یا زیر سئوال بردن سیاستهای اداره کشور عراق توسط وی. به عنوان مثال در گزارش یکی از شبکههای تلویزیونی محلی حامي منافقین، از نوری المالکی به عنوان دیکتاتور عراق جدید نام برده شده و آمده است: «به گزارش تلویزیون البغدادیه، تعدادی از شیوخ عشایر عراق، ناتوانی و بیکفایتی دولت نوری المالکی در اداره امور امنیتی را مورد اعتراض قرار دادند. آنها ترور شخصیتهای عراقی را کار عوامل خارجی دانستند و خواستار مقابله با آن شدند. شیوخ عشایر عراقی همچنین خواهان جلوگیری از اعمالنفوذ کشورهای خارجی در امور سیاسی عراق شدند.»
در ادامه سناریویی که منافقین برای نوری المالکی نوشتهاند، ميتوان به ماجرای حمایت از اقدامات تروریستی در عراق و انگشتی که منافقین به سوی مالکی نشانه رفتهاند اشاره نمود که منافقین در این ماجرا هم نقش نخستوزیر عراق را پررنگ اعلام ميکنند:«روزنامه الدستور از رابطه مخفی نوری المالکی و شبهنظامیان عصائب اهل الحق وابسته به رژیم ایران پرده برداشت. عصائب اهل حق در بسیاری از عملیات تروریستی در عراق دست دارد. »
در سناریوی منافقین البته هر چند وقت یکبار، نیز به ماجرای ساختگی تظاهراتی در گوشه و کنار عراق اشاره ميشود تا ضمن بیکفایت جلوه دادن وی، برکناری نوری المالکی را خواست عمومي مردم عراق جلوه دهند:«تظاهراتکنندگان در کربلا خواستار برکناری نوری المالکی و اخراج رژیم ایران شدند. تظاهراتکنندگان شعار میدادند: ای مالکی دستبردار مردم تو را نمیخواهند. ای مالکی تو را نمیخواهیم. ایران برو بیرون. مالکی برو بیرون.»
یکی دیگر از پازلهای دستساز و خیالی منافقین برای نخستوزیر عراق، جلوه دادن این دروغ بزرگ است که نوری المالکی به ایران وابسته است و برای اداره کشور، از مقامات جمهوری اسلامي دستور دریافت ميکند. یکی از نویسندگان حاميمنافقین درمقالهای با عنوان«وفاداری مالکی به رژیم ایران» که نمونه آن بارها در سایتهای منافقین انعکاس یافته است، در این خصوص نوشت: «ولید الزبیدی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی از امان، به تلویزیون الرافدین گفت: درباره وفاداری مالکی به رژیم ایران دو نکته وجود دارد که خواستهها و وابستگیهای او را نشان میدهد و همه میدانند. برای مثال مالکی وقتی نزد خامنهای رفت، کراواتش را در آورد. به این معنا که او وابسته است. موضوع دوم مالکی حتی به حزب خودش که حزب الدعوه است نیز اعتماد ندارد زیرا گروهی که همراه او هستند و حتی هواپیمایی که او با آن سفر میکند، توسط ایرانی ها هدایت میشود. این بر کسی پوشیده نیست. این مسائل نشان میدهد که او برای عراق کار نمیکند… ولید الزبیدی در پاسخ به سئوالی درباره متهم کردن سازمان مجاهدین خلق ایران به تروریست توسط نوری المالکی گفت: از نظر مالکی هر کسی که در مقابل دخالت رژیم ایران در عراق و تجاوزاتش به عراق بایستد، تروریست است. این فرهنگ جدیدی نیست. موضع مالکی نیز جدید نیست».
نکته قابل توجه و جالب این تحلیل در این است که حضور نخستوزیر عراق – بدون کراوات – در نزد مقام معظم رهبری و سفر برخی همراهان دیگر وی به ایران، با هواپیمایی دیگر، از جانب منافقین به عنوان عوامل وابستگی مالکی به ایران معرفی شده است.
شاهدی برای روباه!
یکی از شیوههایی که منافقین چند سالی است به آن رو آورده اند، تلاش برای اثبات حقوقی ضرورت ماندگاری اعضای این فرقه در عراق است. در این راستا سران این فرقه به انواع دستاویزها رو آوردهاند که یکی از آنها همراه نمودن برخی دادگاههای محلی اروپایی با خود برای محکومیت و صدور حکم علیه نخست وزیر عراق است. در همین راستا سایتهای زنجیرهای منافقین اینگونه نوشتند:«دادگاه اسپانیا طی حکمي در تاریخ 11ژوئیه ۲۰۱۱ شکایت علیه مسئولان کشتار ساکنان اشرف در روز 8آوریل را پذیرفته و 3تن از فرماندهان نظامي عراقی از جمله فرمانده نیروی زمینی ارتش را برای حضور در برابر دادگاه احضار کرده است. این دادگاه همچنین اعلام کرده است که نخستوزیر نوری المالکی را بعد از اتمام دوران نخستوزیری اش که دیگر از مصونیت برخورد نخواهد بود، به دادگاه احضار خواهد کرد.»
در این میان مریم رجوی حضور قانونی ارتش عراق در پادگان اشرف را مستمسکی برای عقده گشایی در برابر نخستوزیر عراق قرار داد و از این حضور به عنوان حضور وحشیانه نام برد!
حضور خانوادهها در پشت درهای پادگان اشرف!
حضور خانوادههای اعضای گروهک منافقین در پشت درهای پادگان اشرف و اصرار بر دیدار فرزندانشان از دیگر مواردی است که منافقین تلاش ميکنند یک سر آن را به نخستوزیر عراق نسبت دهند؛ «بساط محاصره اشرف و صدور احکام خودساخته که مالکی پیاپی آنها را اعلام کرده است، همراه با شوهای مسخره تلویزیونی و لجنپراکنی علیه مجاهدین بهویژه زنان قهرمان اشرف و زمینهسازی برای اذیت و آزار اشرفیان، بایستی بالکل متوقف شود... مالکی بایستی به احکام دادگاه اسپانیا تن بدهد و هر ادعایی هم که علیه مجاهدین دارد، در این دادگاه یا در کمیسیون حقیقتیاب بینالمللی مطرح کند.»
سریال نارضایتی مردم عراق از مالکی!
یکی دیگر از ترفندهایی که منافقین به دنبال اثبات آن هستند، اثبات نارضایتی گسترده مردم عراق از نخستوزیری نوری المالکی است، به گونه ای که هر بار با اجیر کردن عدهای دست نشانده در شهرهای مختلف عراق و پرداخت مقادیری پول به آنها، اقدام به برپایی تظاهرات ساختگی علیه نخستوزیر قانونی دولت عراق ميکنند: «امروز مردم عراق سی وپنجمین هفته تظاهرات خود را در میدان تحریر برگزار کردند و خواستار سرنگونی نوری المالکی دیکتاتور عراق شدند. آنها شعار میدادند: نوری المالکی دروغگوست، ما خواستار سرنگونی این دولت هستیم. تظاهراتکنندگان همچنین به وخیم شدن وضعیت امنیتی اعتراض کردند. »
البته ایجاد جو نارضایتی، محدود به داخل خاک عراق نیست و منافقین با پرداخت مبالغ کلان به برخی روزنامههای خارجی نیز از آنها ميخواهند تا سیاست دولت عراق را به زیر سئوال برده و نوری المالکی را ناکارآمد جلوه دهند که در پارهای موارد، تیغ دشمنیهای منافقین حتی به سوی رئیسجمهور عراق نیز نشانه ميرود:«روزنامه القبس چاپ کویت نوشت محافلی در دولت آمریکا بهطور علنی نارضایتی خود را از سیاست دولت نوری المالکی که نزدیکی به رژیم ایران است ابراز میدارند. یک منبع آگاه گفت: دولت آمریکا بارها سیاست مالکی و خط و برنامه طالبانی را مورد اعتراض قرار داده است، هر دوی این ها با رژیمهای تهران و دمشق رابطه ای نزدیک دارند و در بسیاری از موضعگیریها زیر چتر رژیم ایران عمل میکنند. طالبانی مثل زمانی که در اپوزیسیون بود، مستمراً در رابطه و بده بستان با تهران است.»
رسانههای زنجیرهای منافقین حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و دولتی را که مردم عراق با شرکت در انتخاباتی قانونی به روی کار آورده است، به عنوان دولتی دست نشانده معرفی ميکند:«نوری المالکی نخستوزیر عراق میخواهد مفید بودن خود را به رژیم تهران اثبات کند... ما ميدانیم که دستور اقدامات مالکی علیه اشرف از رژیم تهران ميرسد اما آنها باید بدانند که هرگونه خشونت علیه ساکنان اشرف با عدالت روبهرو خواهد شد.» به زیر سئوال بردن سیاستهای اقتصادی نوری المالکی – به هر بهانه – از دیگر قسمتهای سناریوی بلند منافقین علیه مالکی است. القای این نکات که رشد اقتصادی عراق از زمان روی کار آمدن مالکی رو به ضعف نهاده و تجارت خارجی و صادرات در بدترین شرایط ممکن قرار دارد از جمله تلاشهای سران منافقین برای به زیر سئوال بردن مرد اول کابینه عراق است:«کشاورزی استان دیالی عراق در حال نابودی است، چراکه دولت نوری المالکی هیچ تسهیلاتی برای کشاورزان فراهم نمیکند.»
نخست وزیر شجاع
زمانی که قرار بود دیکتاتور معدوم عراق به کیفر یک عمر جنایت و نسل کشی، به چوبهدار سپرده شود، بسیاری از آنها که در سیاست دستی داشتند، پیشبینی ميکردند که ورود به مناقشه اعدام صدام، آینده خوبی برایشان رقم نخواهد زد. انتقام هواداران صدام و حزب بعث و ایجاد هرج و مرج و افزایش آشوب در عراق، کمترین پیشبینی این افراد بود.
در آن مقطع و به غیر از فشارهای هواداران داخلی صدام، بهانههای حقوق بشری سازمانهای مدعی در نفی اعدام نیز بارها و بارها و در پوشش بیانیههای رنگارنگ از رسانهها و شبکههای مختلف خارجی پخش ميشد و بر مخالفت با اعدام تأکید ميکرد. پخش این بیانیهها که اغلب با میزگردهای جهتدار کارشناسی همراه بود، فشار روانی بیشتری را در قالب افکار عمومي بر دادگاه صدام و دستاندرکاران آن وارد مينمود و دست و پای مسئولان سیاسی بیشتری را برای سوق دادن صدام به پای طناب دار سست ميکرد و این سستی گامها، حتی رئیسجمهور عراق را هم از صحنه خارج کرد و او ترجیح داد به جای امضای حکم اعدام صدام، به مسافرتی مصلحتی برود.
البته مخالفان اعدام صدام، از حد فداییها و سازمانهای مناسبتی حقوق بشری که معمولا به صورت گزینش شده از حقوق بشر دفاع ميکنند نیز فراتر رفته بود و اتحادیه اروپا هم یادش آمده بود که اعدام، پدیده نامبارکی است و صدام نباید اعدام شود. اروپاییها در حالی که چشم و گوش خود را بر روی جنایات بسیاری در گوشه و کنار جهان بسته بودند، فیلشان یاد عراق کرده بود و خواستار لغو مجازات اعدام در این کشور شده بودند.
سایه سنگین تهدیدهای آشکار و پنهان سران حزب بعث و جان نثاران صدام برای تمام کسانی که در ماجرای اعدام دیکتاتور دخیل شوند، از همان روزهای اول شروع محاکمه دیکتاتور، جو سنگینی را بر فضای دادگاه حاکم کرده بود، به گونهای که تهدیدهای فداییان صدام باعث شد تمام دستاندرکاران دادگاه وی استعفا دهند. این تهدیدها تا جایی پیش رفت که نزدیک بود دادگاه صدام را برای همیشه تعطیل کند اما تنها کسی که در مقابل تمام فشارهای خردکننده داخلی و خارجی ایستاد و بر خواست ملت عراق تأکید و اعلام کرد؛ صدام به هر قیمت ممکن باید اعدام شود، نوری المالکی بود.
نباید از نظر دور داشت که صدام با آن همه هیبت و شکوه ظاهریاش و با آن همه فدایی و جان نثاری که دور و بر خود جمع کرده بود و خود را به عنوان یکی از مستبدترین و خونخوارترین چهره در میان حکام جهان نشان داده بود، با اصرار نخست وزیر شجاع عراق به پای چوبه دار رفت، طناب دار را بر گردن دید و به دار آویخته شد. مالکی حکم اعدام کسی را امضا کرد که رجوی به عنوان سرکرده یک گروهک تروریستی ضدایرانی، به او« سیدالرئیس» ميگفت. بعد از اعدام صدام، زمان رسیدگی به جرايم بقایای بعث و منافقینی که سالهای طولانی را با پشتوانه صدام و دیکتاتوری وی به سرکوب اپوزیسیون مشروع دیکتاتور مشغول بودند، رسیده بود. مالکی با همان قاطعیت که صدام را به دار مجازات آویخت، در مقابل فشار غربیها برای تحمیل منافقین به عراق، ایستاد و ذرهای عقب ننشست، اگر چه آمریکاییها با دخالت غیرقانونی در این ماجرا، موجبات بقای آنان بعد از صدام را ممکن ساختند، اما ایستادگی مالکی باعث شد تا این رفتار غیرقانونی هم بیاثر بماند، تا جایی که نخستوزیر عراق در آخرین تأکید خود، باز هم بر خلاف میل مواجب بگیران غربی این فرقه، بر اخراج این گروهک تروریستی از عراق، تا پایان سال 2011 میلادی تأکید نمود.