کومله برادرم را گروگان گرفت و به بدترین شکل به شهادت رساند

Hosseini Mohammad

شهید سیدمحمد حسینی 1تیر1337 در مشهد به دنیا آمد. در خانواده‌ای متدین پرورش یافت و در سنین جوانی، مسئول تربیت‌بدنی اداره آموزش و پرورش دیواندره شد.

او در سال 1361 در مسیر جاده سنندج به دیواندره، به همراه همسرش توسط گروهک تروریستی کومله و دمکرات گروگان گرفته شدند. سیدمحمد حسینی، یک سال و نیم در چنگال این گروهک تروریستی بود که در 25مهر1362 به همراه 10 نفر دیگر از کسانی که هم‌بند بودند، به شهادت رسیدند.

آنچه در ادامه می‌خوانید، شرحی است بر گفت‌وگوی هابیلیان با خانواده شهید سیدمحمد حسینی:

مادر سیدمحمد پسرش را اینگونه روایت می‌کند:

سیدمحمد از همان کودکی پسر آرام و مهربانی بود. اهل نماز اول وقت و شرکت در جلسات دعا بود. در کودکی و نوجوانی، اگر فراغتی پیدا می‌کرد مشغول بازی فوتبال می‌شد. عاشق فوتبال بود.

احترام بسیار زیادی به من و پدرش می‌گذاشت. در انجام کارهای خانه همراهی‌ام می‌کرد. کمی که بزرگتر شد، به نیازمندان کمک می‌کرد. همیشه فامیل را دور هم جمع می‌کرد و این دورهمی‌ها، با عنوان «مهمانی به صرف خنده» مشهور بود.

درسش را تا سال سوم دوره دوم متوسطه خواند، سپس در فنی و حرفه‌ای آموزش دید و مشغول به کار شد. جوشکاری، رنگ‌رزی و کارهایی از این قبیل انجام می‌داد.

بحبوحه انقلاب، در تظاهرات‌ها و راهپیمایی‌ها حضور فعالی داشت. خانه را به پایگاهی برای جلساتشان تبدیل کرده بود. امام را خیلی دوست داشت.

پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ، دلش هوای رفتن به جبهه کرد. یک‌باره آمد و گفت: «من می‌خواهم به جبهه بروم.» گفتم: «همین‌جا وظیفه‌ات را انجام بده.» قانع نشد. آنقدر با من صحبت کرد که بلاخره راضی شدم. یک‌دفعه که به مرخصی آمد، برایش به خواستگاری رفتیم. مراحل خواستگاری و ازدواج او به سرعت طی شد. همسرش هم مانند خودش از فعالین جبهه و جنگ بود. بعد از ازدواج با هم به کردستان رفتند.

برادر شهید در ادامه این‌چنین می‌گوید:

بسیار شجاع بود. زمانی که با اخوی در تظاهرات‌ها بودیم، من شاهد بودم سیدمحمد تیری به پایش خورد؛ اما متوجه نشد. کارش فقط برای خدا بود. یکی از خصوصیت‌های‌ اخلاقیش این بود که هر جایی می‌دید مظلومی است، کمکش می‌کرد.

با وجود سن کمی که داشت، مردم به عنوان معتمد محل قبولش داشتند. در محله شرایطی ایجاد کرده بود که تمام نوجوان‌ها و جوان‌های آنجا جذبش شده بودند. برنامه‌های ورزشی و فرهنگی برای آن‌ها می‌گذاشت.

زمانی که در دیواندره بود، مسئول آموزش و پرورش آنجا او را مسئول تربیت‌بدنی کرده بود و او با ساخت زمین فوتبال و میدان‌های ورزشی به جذب دانش‌آموزان می‌پرداخت. برادرم یک معلم بود.

تمام دیواندره او را می‌شناختند. یک‌بار که محمدحسین به همراه همسرش در اتوبوس به سمت دیواندره بودند، کومله‌ها در مسیر جاده کمین زدند و آ‌ن‌ها را گروگان گرفتند. محمد و همسرش را از هم جدا کردند. همسرش درنهایت بعد از شکنجه‌های فراوان موفق به فرار از چنگال کومله شده بود؛ اما محمد را به بدترین نحو به شهادت رساندند.

بیشتر بخوانید:

با یک داعشی وطنی بیشتر آشنا شوید

اقدامات شهید قدوسی، رهبران را منافقین را مجبور به فرار از کشور کرد


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان