چند سال قبل که خبرنگاری از مریم رجوی پرسیده بود شما در ایران ترورهایی انجام دادهاید، با فرار از پاسخگویی و اشارهای گذرا پاسخ داده بود که آنها مربوط به قرن قبل بوده است!
پیشتر و در دهه نود نیز هنگامی که گزارش وزارت خارجه آمریکا درباره گروهک تروریستی منافقین منتشر شد و در آن اشاره شده بود که این گروه برخی افراد آمریکایی را ترور کرده است، منافقین کتابی در رد این موضوع نوشتند و هنگامی که به نشریات آنها استناد شد، با جمع آوری آن نشریات از اساس منکر آن شدند، تا آنجا که اکنون دیگر کسی نشانی از نشریات قدیمی این گروه و حتی صحبتهای دهه هفتاد رجوی را در سایتهای این گروه پیدا نمیکند.
علاقه ویژه منافقین به وارونه نشان دادن تاریخ امری قدیمی و متداول در این گروه است و ظاهرا شگردی برای فرار از پاسخگویی و اعتراف به سیاستهای اشتباه و خائنانه است. شاید اگر پیش بیاید حتی رفتن به عراق و همکاری با صدام را نیز منکر شوند. همچنان که هیچگاه حاضر نشدند راجع به ترورهای دهه شصت توضیح دهند و هدف از آن و نتیجهای که برایشان در برداشت را به صراحت با افکار عمومی در میان بگذارند.
منافقین با نیاز مبرمی که به تغییر چهره داشته و دارند، از آنجا که در صدد جلب حمایت غرب و به ویژه آمریکا هستند، حتی قبل از سقوط صدام و در حالی که او را مورد غضب قهر یافته بودند، روند ارائه وارونه تاریخ و حوادث را آغاز کردند که مهمترین بخش آن در جریان تلاشهای این گروه برای خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا نمایان شد و پس از سقوط صدام و با انتقال مریم رجوی به فرانسه وی در قالب یک شومن که با لباسهای رنگارنگ هر از مدتی در جمع بخشی از سیاستمداران بازنشسته غربی حاضر میشد این روند را با وارونه نمایی عمق و وسعت میبخشید. به قول رهبر معظم انقلاب تلاش این گروهک بر این بوده و هست که جای شهید و جلاد را با هم عوض کنند.
تلاشهای منافقین برای این منظور اگرچه به صورت مستمر ادامه داشت و دارد، اما از آنجا که درگیر بحرانسازی بر سر فعالیتهای هستهای ایران بودند، گمان داشتند که میتوان به همان وسیله جهان را بر سر حمله نظامی به ایران متحد کنند و در این مسیر مساعی مشترکی را با رژیم صهیونیستی داشتند. این اقدام در چارچوب یک پروژه سیاسی تعریف شده بود که سرنگونی جمهوری اسلامی را جز از طریق حملۀ نظامی آمریکا به ایران همانند حمله به عراق ممکن نمیدانستند.
با روی کارآمدن دولت اوباما و تحولات مرتبط با برجام، این فرصت از آنان سلب شد اما بلافاصله منافقین اعلام کردند که پرونده حقوقبشر علیه ایران را به همان منظور بردن به شورای امنیت و ایجاد اجماع علیه ایران و حمله نظامی آمریکا به ایران، مفتوح خواهند کرد تا همواره سایه جنگ علیه ایران را مستدام دارند.
در این مسیر برخی اقدامات افراد آگاه و ناآگاه در داخل به گونهای روی داد که به نفع روایت وارونه منافقین از دهه شصت تمام شد، یعنی مسئله مجازات عوامل منافقین در سال 67 مطرح شد.
این نکته البته یک امتیاز برای نظام جمهوری اسلامی در زمینه حقوقبشر به حساب میآید، چرا که دست منافقین و دشمنان ایران آنچنان خالی است که جز مجازات تروریستها در سال 67 نکته دیگری نیافتند که قابل طرح باشد. البته بارها تلاش شده است تا همین موضوع هم از طرق مختلف در مجامع حقوقی مطرح شود اما هیچ توجهی به آن نشده است، چراکه موضوع مورد ادعای منافقین مشحون از دروغ و افسانه پردازی است و نهایتاً مجامع حقوقی بینالمللی نیز به خوبی درک میکنند که هدف از این ادعاها، پیشبرد یک پروژه سیاسی است که هیچ نسبتی با موضوع حقوق بشر ندارد.
وانگهی بی مناسبت نیست اگر به صحبتهای نخست وزیر انگلیس پس از حملات هفته گذشته تروریستها در لندن اشاره کنیم که گفته است حتی اگر قوانین حقوق بشری سر راه مقابله با تروریستها قرار گیرد آن را عوض خواهیم کرد؛ تا معلوم شود که هیچ کشوری با مسئله امنیت خود شوخی ندارد و نباید هم داشته باشد.
از نظر افکار عمومی داخل نیز با کمی تأمل و روشنگری نیز همواره مشهود بوده است که مردم شریف و نجیب ایران درباره کسانی که امنیت مردم را خدشه دار میکنند، در خدمت دشمنان ایران هستند و دنبال نابودی جوانان و سلب آسایش از مردم هستند رأی به مجازات آنها میدهند؛ عجیب آن که سیاستمدارانی که بیش از همه نگران جنگ علیه ایران هستند، قادر به درک وارونه نمایی حوادث دهه شصت با پروژه به راه انداختن جنگ علیه ایران نیستند و متأسفانه مشاهده شد در ایام انتخابات و پس از آن با این پروژه همراهی میکنند و سخن از اعدام و زندان مخالفان (و نه جانیان) در طول سالهای پس از انقلاب میزنند، باید گفت جای تأسف فراوان است که کسانی که طی سالهای پس از انقلاب مصدر امور بودند در فضایی احساسی و غیرعقلانی در زمین دشمن ایران بازی کنند.