پرتوى از سيره امام زين العابدين(عليه السلام)

Imam Sajad

حضرت على بن الحسين ، ملقّب به سجّاد و زين العابدين، روز پنجم شعبان سال 38 هجرى يا 15 جمادى الاولى همان سال، در مدينه ديده به جهان گشود و در روز 12 و يا 25 محرّم سال 95 هجرى، درمدينه، به دسيسه هشام بن عبدالملك، مسموم گرديد و در 56 سالگى به شهادت رسيد.

مزار شريف آن حضرت در مدينه در قبرستان بقيع می باشد.

مادر مكرّمه آن حضرت بنا بر منابع تاريخ اسلامى، غزاله از مردم سند يا سجستان كه به سلافه يا سلامه نيز مشهور است، می باشد.

ولى بعضى از منابع ديگر نام او را شهربانويه، شاه زنان ، شهرناز، جهان بانويه و خوله، ياد كرده اند.

امام سجّاد(عليه السلام) در بدترين زمان از زمان هايى كه بر دوران رهبرى اهل بيت گذشت می زيست، چه، او با آغاز اوج انحرافى، معاصر بود كه پس از وفات رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) روى داد.

امام(عليه السلام) با همه محنتها و بلاها كه در روزگار جدّ بزرگوارش اميرالمؤمنين(عليه السلام) آغاز گرديده بود همزمان بود.

او سه سال پيش از شهادت امام على(عليه السلام)متولّد گرديد، وقتى ديده به جهان گشود، جدّش اميرمؤمنان(عليه السلام)در خطِّ جهادِ جنگِ جمل، غرق گرفتارى بود و از آن پس با پدرش امام حسين (عليه السلام) در محنت و گرفتاريهاى فراوان او شريك بود.

او همه اين رنج ها را طى كرد و خود به طور مستقل روياروى گرفتاريها قرار گرفت.

محنت و رنج او وقتى بالا گرفت كه لشكريان يزيد در مدينه وارد مسجد رسول اللّه شدند و اسب هاى خويش را در مسجد بستند، يعنى همان جايى كه انتظار آن می رفت مكتب رسالت و افكار مكتبى در آنجا انتشار يابد، امّا برعكس، آن مكان مقدّس در عهد آن امام تقوا و فضيلت، به دست سپاه منحرف بنی اميّه افتاد و آنان ضمن تجاوز به نواميس مردم مدينه و كشتار فراوان، بی پروايى را از حدّ گذراندند و حرمت مدفن مقدّس رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)و مسجدش را هتك نمودند.

امام سجّاد(عليه السلام) براى پيش راندن مسلمانان به سوى نفرت از بنی اميّه و افزودن مبارزه جويى با آنان، تلاش هاى مؤثّرى نمود.

و هر گاه فرصتى به دست می آمد، مردم را بر ضدّ امويان تحريك می كرد.

و با احتياط، برنامه حاكمان منحرف را تحت نظر قرار می داد.

امام(عليه السلام) براى آگاهى مردم، اسلوب دعا را به كار برد، به طورى كه دعاهای آن حضرت، رويدادهاى عصر او را تفسير می كند.

صحيفه سجّاديّه كه به زبور آل محمّد مشهور است، اثر بی نظيرى است كه در جهان اسلام، جز قرآن كريم و نهج البلاغه، كتابى به اين عظمت و ارزش، پديد نيامده كه پيوسته مورد توجه بزرگان و علما و مصنّفان باشد.

از ديگر آثار ارزنده به جا مانده از امام سجّاد(عليه السلام)، مجموعه اى تربيتى و اخلاقى است به نام رساله حقوق كه امام(عليه السلام) در آن وظايف گوناگون انسان را در برابر خدا و خود و ديگران، با بيانى شيوا و گويا بيان كرده است.

مجموعه حقوقى كه در اين رساله ذكر شده جمعاً 51 حقّ می باشد.

امام و حكومت

امام سجّاد(عليه السلام) به اين امر آگاه بود كه تا وقتى از طرف پايگاه هاى مردمی پشتيبانى نشود، تنها در دست گرفتن قدرت براى تحقّق بخشيدن به عمل دگرگون سازى اجتماع اسلامى كافى نيست.

پايگاههاى مردمى نيز بايد به هدف هاى اين قدرت آگاه باشند و به نظريّه هاى او در حكومت ايمان داشته باشند و در راه حمايت از آن حركت كنند و مواضع آن را براى توده مردم تفسير نمايند و در برابر تندبادها با استوارى و قدرت بايستند.

امام سجّاد(عليه السلام) اين امكانات را نداشت و به علّت آگاهى نداشتن مردم چنين شكايت می فرمود: «پروردگارا! در پيشامدهاى ناگوار روزگار به ناتوانى خويش نگريستم و درماندگى خود را از جهت يارى طلبيدن از مردم در برابر كسانى كه قصد جنگ با من داشتند ديدم و به تنهايى خود در برابر بسيارىِ كسانى كه با من دشمنى داشتند، نظر كردم.»امام(عليه السلام)، از جنبه انقلابى، به صورتى كه مستقيماً عهده دار آن گردد، كناره جويى فرمود و به اين بسنده كرد كه كار قيام را به كسانى واگذارد كه در اين مورد برپاى می خيزند.

به طور كلى وضع اجتماعى كه هر امام در آن زيست می كرد، شكل كار سياسى او را محدود و مشخّص می ساخت.

پيشوايان معصوم با وجود توطئه هايى كه دشمنان، عليه آنها می نمودند تا آنان را از زمينه حكومت دور سازند، پيوسته مسئوليت خود را در نگاه دارى مكتب و تجربه اسلامى و مصون نگاه داشتن آن از فرو افتادن در ورطه انحراف و جدا شدن از مبادى و معيارها و ارزش هاى آن به گونه اى كامل ايفا می كردند و هر وقت انحراف شدّت می يافت و از خطر فروافتادن در ورطه نابودى بيم می داد، پيشوايان(عليهم السلام) بر ضدّ آن حوادث تدبيرهاى لازم می انديشيدند، و هر گاه تجربه اسلامى و عقيدتى در تنگناى مشكلى گرفتار می آمد و رهبرى هاى منحرف به حكم بی كفايتى از درمان آن ناتوان می شد، امامان به نشان دادن راه حلّ و حفظ امّت از خطرهايى كه مردم را تهديد می كرد مبادرت می فرمودند.

 

دستگيرى از درماندگان

يكى از خدمات ارزشمند امام سجّاد(عليه السلام)، رسيدگى به درماندگان، يتيمان، تهيدستان و بردگان بوده است.

روايت شده است كه آن حضرت، هزينه زندگى صد خانواده تهيدست را عهده دار بود.

گروهى از اهل مدينه، از غذايى كه شبانه به دستشان می رسيد، گذران معيشت می كردند، امّا آورنده غذا را نمی شناختند.

پس از در گذشت على بن الحسين (عليه السلام)متوجّه شدند كه آن شخص، امام زين العابدين (عليه السلام) بوده است.

او شبانه به صورت ناشناس، انبان نان و مواد غذايى را خود به دوش می كشيد و به در خانه فقيران و بينوايان می برد و می فرمود: صدقه پنهانى آتش خشم خدا را خاموش می سازد.

اهل مدينه می گفتند: ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست داديم كه على بن الحسين در گذشت.

او در طول سالها به قدرى انبان حاوى آرد و ديگر مواد غذايى را به دوش كشيده و به در خانه فقيران برده بود كه شانه اش پينه بسته بود، به طورى كه پس از شهادت او، هنگام غسل دادن جنازه اش ، جلب توجّه می كرد.

على بن طاووس در كتاب اقبال الاعمال، ضمن بيان اعمال ماه رمضان مى نويسد: على بن الحسين (عليه السلام) شب آخر ماه رمضان، بيست نفر برده را آزاد مى كرد و مى فرمود: «دوست دارم خداوند ببيند كه من در دنيا بردگان خود را آزاد مى كنم، بلكه مرا در روز رستاخيز از آتش دوزخ آزاد سازد.»او هيچ خدمتكارى را بيش از يك سال نگه نمى داشت، وقتى كه برده اى را در اوّل يا وسط سال به خانه مى آورد، شب عيد فطر او را آزاد مى ساخت.

بردگان سياه پوست را مى خريد و آنان را در مراسم حجّ، به عرفات مى آورد و آن گاه به سوى مشعر كوچ مى كرد، آنان را آزاد مى كرد و جوايز مالى به آنان مى داد.

تا آنجا كه در شهر مدينه گروه عظيمى از بندگان و كنيزان، آزاد شده آن حضرت بودند و آنان هم بعد از آزادى، پيوند معنوى خود را با امام(عليه السلام)قطع نمى كردند.

اينك توجّه خوانندگان عزيز اين كتاب را به مطالعه چهل حديث از سخنان دلپذير آن حضرت جلب مى كنیم.

* * *

چهل حديث

قالَ الاِْمامُ السَّجّادُ(عليه السلام) :

1- مقام رضا

«الرِّضا بِمَكْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْيَقينِ.»:

خشنودى از پيشامدهاى ناخوشايند، بلندترين درجه يقين است.

2- كرامت نفس

«مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيا.»:

هر كه كرامت و بزرگوارى نفس داشته باشد، دنيا را پَست انگارد.

3- دنيا مايه ارزش نيست

«أَعْظَمُ النّاسِ خَطَرًا مَنْ لَمْ يَرَ الدُّنْيا خَطَرًا لِنَفْسِهِ.»:

پرارزش ترين مردم كسى است كه دنيا را مايه ارزش خود نداند.

4- پرهيز از دروغ

«إِتَّقُوا الْكِذْبَ الصَّغيرَ مِنْهُ وَ الْكَبيرَ فى كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذَبَ فى الصَّغيرِ إِجْتَرَءَ عَلَى الْكَبيرِ.»:

از دروغ كوچك و بزرگ در هر جدّى و شوخيى بپرهيزيد، زيرا چون كسى دروغ كوچك گفت بر دروغ بزرگ نيز جرأت پيدا مى كند.

5- خود نگهدارى

«أَلْخَيْرُ كُلُّهُ صِيانَةُ الاِْنْسانِ نَفْسَهُ.»:

تمام خير آن است كه انسان خود را نگهدارد.

6- همنشينان ناشايسته

«إِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْكَذّابِ، فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرابِ يُقَرِّبُ لَكَ البَعيدَ وَ يُبَعِّدُ لَكَ الْقَريبَ. وَ إِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْفاسِقِ فَإِنَّهُ بايَعَكَ بِأُكْلَة أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذلِكَ. وَ إِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْبَخيلِ فَإِنَّهُ يَخْذُلُكَ فى مالِهِ أَحْوَجَ ما تَكُونُ إِلَيْهِ. وَ إِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ يُريدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ. وَ إِيّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ، فَإِنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُونًا فى كِتابِاللّهِ.»:

1ـ مبادا با دروغگو همنشين شوى كه او چون سراب است، دور را به تو نزديك كند و نزديك را به تو دور نمايد.

2ـ مبادا با فاسق و بدكار همنشين شوى كه تو را به يك لقمه و يا كمتر بفروشد.

3ـ مبادا همنشين بخيل شوى كه او در نهايتِ نيازت بدو، تو را واگذارد.

4ـ مبادا با احمق رفيق شوى كه چون خواهد سودت رساند، زيانت مى زند.

5 ـ مبادا با آن كه از خويشان خود مى برد، مصاحبت كنى كه من او را در قرآن ملعون يافتم.

7- ترك سخن بى فايده و دورى از جدل

«إِنَّ الْمَعْرِفَةَ وَ كَمالَ دينِ الْمُسْلِمِ تَرْكُهُ الْكَلامَ فيما لا يَعْنيهِ وَ قِلَّةُ مِرائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.»:

معرفت و كمال ديانت مسلمان، تركِ كلام بى فايده و كم جدل كردن، و حلم و صبر و خوشخويى اوست.

8- محاسبه نفس و توجّه به معاد

«إِبْنَ آدَمَ! إِنّكَ لا تَزالُ بِخَيْر ما كانَ لَكَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ، وَ ما كانَتِ الُْمحاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ، وَ ما كانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعارًا وَ الْحَذَرُ لَكَ دِثارًا.

إِبْنَ آدَمَ! إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ مَبْعُوثُ وَ مَوْقُوفٌ بَيْنَ يَدَىِ اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ، فَأَعِدَّ لَهُ جَوابًا.»:

اى فرزند آدم! به راستى كه تو پيوسته رو به خيرى، تا خودت را پند دهى و حساب خودت را برسى و ترس از خدا را روپوش و پرهيز را زيرپوش خود سازى.

اى فرزند آدم! تو خواهى مرد و برانگيخته خواهى شد و در حضور خداوند عزّ و جَلّ قرار خواهى گرفت، پس براى او جوابى را آماده كن.

9- نتايج دعا

«أَلْمُؤْمِنُ مِنْ دُعائِهِ عَلى ثَلاث: إِمّا أَنْ يُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ يُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ يُدْفِعَ عَنْهُ بَلاءً يُريدُ أَنْ يُصيبَهُ.»:

مؤمن از دعايش سه نتيجه مى گيرد:1ـ يا برايش ذخيره گردد،2ـ يا در دنيا برآورده شود،3ـ يا بلايى را كه خواست به او برسد، از او بگرداند.

10- مبغوضيت گداى بخيل

«إِنَّ اللّهَ لَيُبْغِضُ الْبَخيلَ السّائِلَ الُْمحْلِفَ.»:

به راستى كه خداوند، گداى بخيلى را كه سوگند مى خورد دشمن دارد.

11- اسباب نجات

«ثَلاثٌ مُنْجِياتٌ لِلْمُؤْمِنِ: كَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغْتِيابِهِمْ. وَ اشْتِغالُهُ نَفْسَهُ بِما يَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْياهُ وَ طُولُ الْبُكاءِ عَلى خَطيئَتِهِ.»:

سه چيز سبب نجات مؤمن است:1ـ بازداشتن زبان از غيبت مردم،2ـ مشغول كردن خودش به آنچه كه براى آخرت و دنيايش سود دهد،3ـ و گريستن طولانى بر گناهش.

12- به سوى بهشت

«مَنِ اشْتاقَ إِلى الْجَنَّةِ سارَعَ إِلَى الْخَيْراتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إِلَى اللّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ الَْمحارِمِ.»

هر كه مشتاق بهشت است به حسنات شتابد و از شهوات دورى گزيند، هر كه از دوزخ ترسد براى توبه از گناهانش به درگاه خدا پيشى گيرد و از حرامها برگردد.

13- ثواب نگاه

«نَظَرُ المُؤْمِنِ فى وَجْهِ أَخيهِ المُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الَْمحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ.»:

نگاه مهرآميز مؤمن به چهره برادر مؤمنش و محبّت به او عبادت است.

14- پارسايى و دعا

«ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْن وَ فَرْج وَ ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَى اللّهِ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ.»:

چيزى نزد خدا، پس از معرفت او، محبوبتر از پارسايى شكم و شهوت نيست، و چيزى نزد خدا محبوبتر از درخواست كردن از او نيست.

15- پذيرش عذر ديگران

«إِنْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ يَمينِكَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلى يَسارِكَ وَ اعْتَذَرَ إِلَيْكَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.»

اگر مردى از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوى چپت گرديد و از تو عذرخواهى نمود، عذرش را بپذير.

16- حقّ خدا بر بنده

«فَأَمّا حَقُّ اللّهِ الاَْكْبَرِ فَإِنَّكَ تَعْبُدُهُ لا يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا فَإِذا فَعَلْتَ ذلِكَ بِإِخْلاص جَعَلَ لَكَ عَلى نَفْسِهِ أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ يَحْفَظَ لَكَ ما تُحِبُّ مِنْها.»

حقّ خداوند بزرگ اين است كه او را بپرستى و چيزى را شريكش ندانى و چون از روى اخلاص اين كار را كردى، خدا بر عهده گرفته كه كار دنيا و آخرت تو را كفايت كند و آنچه از او بخواهى برايت نگهدارد.

17- حقّ پدر بر فرزند

«وَ أَمّا حَقُّ أَبيكَ فَتَعْلَمَ أَنَّهُ أَصْلُكَ وَ أَنَّكَ فَرْعُهُ وَ أَنَّكَ لَوْلاهُ لَمْ تَكُنْ، فَمَهْما رَأَيْتَ فى نَفْسِكَ مِمّا تُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَباكَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَيْكَ فيهِ وَ احْمَدِ اللّهَ وَ اشْكُرْهُ عَلى قَدْرِ ذلِكَ.»:

و امّا حقّ پدرت را بايد بدانى كه او اصل و ريشه توست و تو شاخه او هستى، و بدانى كه اگر او نبود تو نبودى، پس هر زمانى در خود چيزى ديدى كه خوشت آمد بدان كه [از پدرت دارى] زيرا اساس نعمت و خوشى تو، پدرت مى باشد، و خدا را سپاس بگزار و به همان اندازه شكر كن.

18- تقدّم طاعت خدا بر هر چيز

«قَدِّمُوا أَمْرَ اللّهِ وَ طاعَتَهُ وَ طاعَةَ مَنْ أَوْجَبَ اللّهُ طاعَتَهُ بَيْنَ يَدَىِ الاُْمُورِ كُلِّها.»

طاعت خدا و طاعت هر كه را خدا واجب كرده بر همه چيز مقدّم بداريد.

19- حقّ مادر بر فرزند

«فَحَقُّ أُمِّكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّها حَمَلَتْكَ حَيْثُ لايَحْمِلُ أَحَدٌ وَ أَطْعَمَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِها ما لا يُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَدًا. وَ أَنَّها وَقَتْكَ بِسَمْعِها وَ بَصَرِها وَ يَدِها وَ رِجْلِها وَ شَعْرِها وَ بَشَرِها وَ جَميعِ جَوارِحِها مُسْتَبْشِرَةً بِذلِكَ، فَرِحَةً، مُوبِلَةً مُحْتَمِلَةً لِما فيهِ مَكْرُوهُها وَ أَلَمُها وَ ثِقْلُها وَ غَمُّها حَتّى دَفَعَتْها عَنْكَ يَدُالْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الاَْرْضِ فَرَضِيَتْ أنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِىَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرى وَ تَرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِها وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِها وَ كانَ بَطْنُها لَكَ وِعاءً وَ حِجْرُها لَكَ حِواءً وَ ثَدْيُها لَكَ سِقاءً، وَ نَفْسُها لَكَ وِقاءً، تُباشِرُ حَرَّ الدُّنْيا وَ بَرْدَها لَكَ وَ دُونَكَ، فَتَشْكُرْها عَلى قَدْرِ ذلِكَ وَ لا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلاّ بِعَوْنِ اللّهِ وَ تَوْفيقِهِ.»:

و امّا حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در شكم خود حمل كرده كه احدى كسى را آن گونه حمل نكند، و از ميوه دلش به تو خورانيده كه كسى از آن به ديگرى نخوراند، و اوست كه تو را با گوش و چشم و دست و پا ومو و همه اعضايش نگهدارى كرده و بدين فداكارى شاداب و شادمان و مواظب بوده و هر ناگوارى و درد و سنگينى و غمى را تحمّل كرده تا [توانسته] دست قدرت [مكروهات] را از تو دفع نموده و تو را از آنها رهانده و به روى زمين كشانده و باز هم خوش بوده كه تو سير باشى و او گرسنه، و تو جامه پوشى و او برهنه باشد، تو را سيراب كند و خود تشنه بماند، تو را در سايه بدارد و خود زير آفتاب باشد و با سختى كشيدن تو را به نعمت رساند، و با بيخوابى خود، تو را به خواب كند، شكمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسايشگاه تو و پستانش مشك آب تو و جانش فداى تو و به خاطر تو، و به حساب تو، گرم و سرد روزگار را چشيده است.

به اين اندازه قدرش را بدانى و اين را نتوانى مگر به يارى و توفيق خدا.

20- ترغيب به علم

«لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.»:

اگر مردم بدانند كه در طلب علم چه فايده اى است، آن را مىطلبند اگر چه با ريختن خون دل و فرو رفتن در گرداب ها باشد.

21- ارزش مجالس صالحان

«مَجالِسُ الصّالِحينَ داعِيَةٌ إِلَى الصَّلاحِ وَ آدابُ الْعُلَماءِ زِيادَةٌ فِى الْعَقلِ.»:

مجلس هاى شايستگان، دعوت كننده به سوى شايستگى است و آداب دانشمندان، فزونى در خرد است.

22- گناهانى كه مانع اجابت دعايند

«أَلذُّنُوبُ الَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ: سُوءُ النِّيَّةِ، وَ خُبْثُ السَّريرَةِ، وَ النِّفاقُ مَعَ الإِخْوانِ، وَ تَرْكُ التَّصْديقِ بِالاِْجابَةِ، وَ تَأخيرُ الصَّلَواتِ المَفْرُوضَةِ حَتّى تَذْهَبَ أَوْقاتُها، وَ تَرْكُ التَّقَرُّبِ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِّرِ وَ الصَّدَقَةِ، وَ اسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِى الْقَوْلِ.»:

گناهانى كه دعا را ردّ مى كنند، عبارتند از:1ـ نيّت بد،2ـ ناپاكى باطن،3ـ نفاق با برادران،4ـ عدم اعتقاد به اجابت دعا،5ـ تأخير نمازهاى واجب از وقت خودش،6ـ ترك تقرّب به خداوند عزّوجلّ به وسيله ترك احسان و صدقه، 7ـ ناسزاگويى و بدزبانى.

23- تاركان جاودانگى

«عَجَبًا كُلَّ الْعَحَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَ تَرَكَ دارَ الْبَقاءِ.»:

شگفتا! از كسى كه كار مى كند براى دنياى فانى و ترك مى كند سراى جاودانى را!

24- نتيجه اتّهام

«مَنْ رَمَى النّاسَ بِما فيهِمْ رَمَوْهُ بِما لَيْسَ فيهِ.»:

هر كه مردم را به چيزى كه در آنهاست متّهم كند، او را به آنچه كه در او نيست متَّهم كنند.

25- دنيا وسيله است، نه هدف

«ما تَعِبَ أَوْلِياءُ اللّهِ فِى الدُّنْيا لِلدُّنْيا، بَلْ تَعِبُوا فِى الدُّنْيا لِلاْخِرَةِ.»:

اولياى خدا در دنيا براى دنيا رنج نمى كشند، بلكه در دنيا براى آخرت رنج مى كشند.

26- به خدا پناه مى برم!

«أَلّلهُمَّ إِنّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَيَجانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ... وَ سُوءِ الْوِلايَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَيْدينا.»:

خدايا! به تو پناه مى برم از طغيان حرص و تندى خشم و غلبه حسد... و سرپرستى بد براى زير دستانمان.

27- پرهيز از گناهكاران، ظالمان و فاسقان

إِيّاكُمْ وَ صُحْبَةَ الْعاصينَ، وَ مَعُونَةَ الظّالِمينَ وَ مُجاوَرَةَ الْفاسِقينَ، إِحْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ، وَ تَباعَدُوا مِنْ ساحَتِهِمْ.

از همنشينى با گنهكاران و يارى ستمگران و نزديكى با فاسقان بپرهيزيد.

از فتنه هايشان برحذر باشيد و از درگاهشان دورى گزينيد.

28- نتيجه مخالفت با اولياء الله

«وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خالَفَ أَوْلِياءَ اللّهِ وَ دانَ بِغَيْرِ دينِ اللّهِ، وَ اسْتَبَدَّ بِأَمْرِهِ دُونَ أَمْرِ وَلِىِّ اللّهِ، فى نار تَلْتَهِبُ.»:

بدانيد هر كه با اولياى خدا مخالفت كند، و به غير از دين خدا، دين ديگرى را پيروى نمايد و به رأى خويش استبداد ورزد، نه به فرمان ولِىّ خدا، در آتشى فروزان درافتد.

29- توجّه به قدرت و قرب خدا

«خَفِ اللّهَ تَعالى لِقُدْرَتِهِ عَلَيْكَ وَ اسْتَحْىِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْكَ.»:

از خداى متعال به خاطر قدرتش بر تو بترس، و به خاطر نزديكى اش به تو، از او شرم و حيا داشته باش.

30- پرهيز از دشمنى و توجّه به دوستى

«لا تُعادِيَنَّ أَحَدًا وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لا يَضُرُّكَ، وَ لا تَزْهَدَنَّ فى صِداقَةِ أَحَد وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لا يَنْفَعُكَ... .»:

حتماً با هيچ كس دشمنى نكن، هر چند گمان كنى كه او به تو زيان نرساند، و حتماً دوستى هيچ كس را ترك نكن هر چند گمان كنى كه او سودى به تو نرساند... .

31- بهترين ميوه شنوايى

«لِكُلِّ شَىْء فاكِهَةٌ وَ فاكِهَةُ السَّمْعِ الْكَلامُ الْحَسَنُ.»:

براى هر چيزى ميوه اى است و ميوه شنوايى، كلام نيكوست.

32- فايده سكوت

«كَفُّ الاَْذى رَفْضُ الْبَذاءِ، وَ اسْتَعِنْ عَلَى الْكَلامِ بِالسُّكُوتِ، فَإِنَّ لِلْقَوْلِ حالاتٌ تَضُرُّ، فَاْحذَرِ الاَْحمَقَ.»:

جلوگيرى از آزار، ترك كلام قبيح است، و در سخن گفتن از سكوت كمك بخواه، زيرا براى سخن، حالاتى است كه زيان مىزند، بنابراين از سخن احمق برحذر باش.

33- راستگويى و وفا

«خَيْرُ مَفاتيحِ الاُْمُورِ الصِّدْقُ، وَ خَيْرُ خَواتيمِها الْوَفاءُ.»:

بهترين كليد گشايش كارها، راستگويى، و بهترين مُهرِ پايانى آن وفادارى است.

34- غيبت

«إِيّاكَ وَ الْغيبَةَ فَإِنَّها إِدامُ كِلابِ النّارِ.»:

از غيبت كردن بپرهيز، زيرا كه خورش سگهاى جهنّم است.

35- كريم و لئيم

«ألْكَريمُ يَبْتَهِجُ بِفَضْلِهِ، وَ اللَّئيمُ يَفْتَخِرُ بِمِلْكِهِ.»:

كريم و بخشنده به بخشش خويش خوشحال است و لئيم و پست به دارايى اش مفتخر است.

36- پاداش احسان

«مَنْ كَسا مُؤْمِنًا كَساهُ اللّهُ مِنَ الثِّيابِ الْخُضْرِ.»:

هر كه مؤمنى را بپوشاند، خداوند به او از جامه هاى سبز بهشتى بپوشاند.

37- اخلاق مؤمن

«مِنْ أَخلاقِ الْمُؤْمِنِ أَلاِْنْفاقُ عَلى قَدْرِ الاِْقْتارِ، وَ التَّوَسُّعُ عَلَى قَدْرِ التَّوَسُّعِ، وَ إِنْصافُ النّاسِ، وَ إِبْتِداؤُهُ إِيّاهُمْ بِالسَّلامِ عَلَيْهِمْ.»:

از اخلاق مؤمن، انفاق به قدر تنگدستى، و توسعه در بخشش به قدر توسعه،و انصاف دادن به مردم، و پيشى گرفتن سلام بر مردم است.

38- درباره عافيت

«إِنّى لاََكْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ يُعافى فِى الدُّنْيا فَلا يُصيبُهُ شَىءٌ مِنَ الْمَصائِبِ.»:

من براى كسى نمى پسندم كه در دنيا عافيت داشته باشد و هيچ مصيبتى به او نرسد.

39- ثواب و عقاب زودرس

«إنَّ أَسْرَعَ الْخَيْرِ ثَوابًا الْبِرُّ، وَ أَسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْىُ.»:

به راستى كه ثواب نيكوكارى، زودتر از هر كار خيرى خواهد رسيد، و عقوبت ستمگرى، زودتر از هر بدى دامنگير آدمى شود.

40- دعا، سپر بلا

«إِنَّ الدُّعاءَ لَيَرُدُّ الْبَلاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرامًا. أَلدُّعاءُ يَدْفَعُ الْبَلاءَ النّازِلَ وَ ما لَمْ يَنْزِلْ.»

به راستى كه دعا، بلا را برگرداند، آن هم بلاى حتمى را. دعا بلايى را كه نازل شده و آنچه را نازل نشده دفع كند.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31