نگاهی به گزارش انستیتوی تحقیقات دفاع ملی امریکا (9)

سازمان های تروریستی در دست ایالات متحده باید منحل گردند. سازمان های تروریست خارجی و گروه های فرقه ای باید به جای اینکه اجازه یابند افراد خود را متمرکز نموده و بر آنان کنترل داشته باشند پراکنده گردند.

Rand Logo

یافته ها و توصیه ها

 

در کوتاه مدت

هر عضو مجاهدین خلق که از جانب جمهوری اسلامی ایران شامل عفو میگردد باید به ایران بازگردانده شود، مگر اینکه یک تهدید آشکار وجود داشته باشد که فرد مربوطه در آنجا تحت پیگرد قانونی قرار خواهد گرفت. تا امروز بهرحال هیچ مدرکی دال بر اینکه ایران در اعطای عفو به اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که به ایران بازگشته اند کوتاهی کرده باشد وجود ندارد.

از ماه دسامبر 2003، عناصر ارشد دولت عراق مشخص ساخته اند که خواهان اخراج سازمان مجاهدین خلق هستند، و تمامی شواهد نشان میدهند که هیچ کشوری به غیر از ایران گروه را نخواهد پذیرفت. طبق قواعد انتقال مسئولیت سازمان مجاهدین خلق بر اساس توافق نیروها، که از اول ژانویه 2009 وارد اجرا شد، دولت عراق در حال حاضر مسئولیت سازمان مجاهدین خلق را به عهده داد. دولت عراق به ایالات متحده تعهد کتبی داده است که با گروه برخورد انسانی خواهد نمود و اعضای آن را به کشوری که ممکن است با پیگرد قانونی مواجه شوند نخواهد فرستاد. بهر صورت، دولت عراق میخواهد سازمان مجاهدین خلق از عراق خارج شوند.

مادامی که فرصت برای تأثیر گذاری بر سیاست عراق وجود دارد، MNF-I (خصوصا فرماندهی عملیات اسیرگیری و JIATF در اردوگاه اشرف) و سایر مقامات آمریکایی باید دولت عراق را تشویق نمایند تا مطمئن شود که جابجابی جغرافیایی سازمان مجاهدین خلق به روشی متناسب با نرم های انسان دوستانه و حقوق بشر انجام گردد. توجه خاص می بایست به حدود 70% جمعیت اردوگاه اشرف که بعد از مستقر شدن گروه در عراق به آن پیوستند بشود. تعداد قابل ملاحظه ای از این اعضا با فریب و با قول های کذب به عراق برده شدند یا هیچ درک درستی از اهداف گروه و روش های آن – خصوصا در رابطه با رفتار فرقه ای آن – نداشتند و بسیاری با اجبار و خلاف میل خود در آنجا نگاه داشته شده اند. بازگرداندن این افراد به آنان شانس دوباره برای شروع مجدد زندگی شان را بدور از کنترل فرقه ای سازمان مجاهدین خلق خواهد داد. راه دیگر البته یک عمر زندگی بی کشوری خواهد بود.

فرماندهی عملیات اسیرگیری آمریکا باید با صلیب سرخ و دولت عراق جهت حصول اطمینان از این که با سازمان مجاهدین خلق به صورت فرد به فرد بر اساس اصل عدم بازگرداندن افراد به محلی که ممکن است مورد تهدید واقع شوند برخورد خواهد شد همکاری نماید. جدا کردن رهبران از بدنه ممکن است برای حصول چنین نتیجه ای لازم باشد (هرچند تهدید به بازگرداندن افراد به ایران ممکن است موجب شود تا رهبران خودشان، درست مانند مسعود رجوی و بسیاری دیگر بلافاصله بعد از عملیات آزادی عراق، ناپدید شوند). بازگرداندن ممکن است داوطلبانه یا غیر داوطلبانه باشد، ولی تنها آن اعضایی که با تهدید جدی پیگرد قانونی مواجه نمیشوند باید به ایران بازگردانده شوند. در خصوص بقیه، فرماندهی عملیات اسیرگیری باید با دولت عراق کار کند تا مطمئن شود که هر فرد یا حق اقامت در عراق دریافت نماید، یا در یک کشور ثالث مستقر شود، و یا برای جنایات مرتکب شده خود تحت تعقیب قانونی قرار گیرد. در حالاتی که دولت عراق تصمیم به تعقیب قانونی اعضای مجاهدین خلق بگیرد، گام های لازم باید جهت حصول اطمینان از نظارت بین المللی بر اجرای نرم های معمول برداشته شوند.

 

در دراز مدت

طراحان دفاعی باید در هماهنگی با وزارت دفاع، وزارت خارجه، و کاخ سفید اقدام به فرموله کردن اهداف مشخص و یک طرح مأموریتی روشن برای فرماندهان میدانی در رابطه با برخورد با گروه های جانبی، خصوصا در شرایطی که به لحاظ سیاسی حساس است، بنمایند. علاوه بر دادن رهنمود در خصوص شکست دادن نیروهای متخاصم، باید دستوراتی مبنی بر چگونگی اسیرگیری مناسب آنان بعد از اینکه مأموریت با موفقیت به اجرا در آمد وجود داشته باشد.[19]

قبل از پایان یافتن فعالیت های نظامی، به فرماندهان صحنه و افسران نماینده آنان و کارکنان معمولی باید اطلاعات در خصوص سابقه، اهداف، و تفاوت های فرهنگی نیروهای مقابل داده شود. توجه خاص باید به جمعیت های خاص مانند سازمان مجاهدین خلق بشود، که در آنها ساختار اجتماعی گروه و توان رهبری آن در ایجاد صدمات فیزیکی و روانی به پیروانش مشکلات خاصی را بوجود می آورد، مبذول گردد. این دانسته ها باید همیشه از طریق کسب تجربه در صحنه بروز گردد، و در برنامه جابجایی مسئولیت ها باید زمان کافی برای فرماندهانی که منتقل میشوند داده شود تا به میزان کافی جانشین های خود را توجیه نمایند تا افت منحنی دانسته ها کاهش یافته و حافظه سازمانی حفظ گردد.

در عملیات آزادی عراق، به نیروهای ائتلاف حتی پایه ای ترین اطلاعات در خصوص تفاوت فرهنگ عراقی و ایرانی داده نشد و لذا آنان جهت تشخیص خصومتی که روابط آنان را تحت تأثیر قرار میداد مجهز نبودند.[20] مهمتر اینکه، در برخورد با سازمان مجاهدین خلق، نیروهای ائتلاف از ابتدا مشخصا در موقعیت تدافعی بودند چرا که هیچ رهنمودی در خصوص فعالیت های گذشته یا خصوصیات فرقه ای آنان و اینکه چگونه آنان میتوانند چالش های مشخص در برابر اسیرگیری شان بوجود آورند دریافت نکردند. چنانچه این اطلاعات در اختیار می بود، افسران نظامی آمریکا بعید بود فریب موضع همکاری ظاهری سازمان مجاهدین خلق را بخورند. نه تنها از این موضوع، که به دادن بیانیه در حمایت از آنان و نهایتا شرمندگی ایالات متحده و تخریب وجهه آن در جنگ با ترور منجر گردید، جلوگیری میشد، بلکه همچنین روند بکار گرفته شده در مصاحبه با بازداشت شدگان و دسته بندی آنان و مطابقت دادن آن با قواعد کنوانسیون ژنو را ارتقا می بخشید.

زمانی، کارکنان نیروهای ائتلاف اقدام به استفاده از اینترنت جهت ارتقای دانش خود در این موضوعات و خصوصا در مورد سازمان مجاهدین خلق نمودند. بهرحال، عدم دقیق بودن گزارشات مطبوعاتی و حتی برخی کارهای تحقیقی، در ترکیب با تبلیغات سازمان مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی ایران که اینترنت را اشغال کرده اند، جدا کردن واقعه از قصه را مشکل می ساخت.

فرماندهان مسئول عملیات اسیرگیری باید دید محدود تری برقرار کرده و کنترل قاطع و انسانی از هر نوع ممکن بر اسیرگیری، بعلاوه روندی که بر فعالیت های روزمره درون آنان نظارت دارد، اعمال مینمودند. اگر چه ساکنان ثبت شده نیاز به نیروی انسانی کمتری از اسرا دارند، توازن نیروی انسانی باید به نفع اسیرگیرندگان و نه به نفع اسرا باشد، نکته ای که به نظر میرسد در اردوگاه اشرف گم شده بود.

تمرکز مجاهدین در اشرف می بایست فورا به جدا کردن رهبران از پیروان منجر میشد. قواعد کنوانسیون سوم ژنو استقرار جداگانه افسران و پرسنل معمولی را مقرر می نماید. این مسئله بطور جدی قدرت رهبران در کنترل بدنه گروه، خصوصا یک گروه فرقه ای، را کاهش میدهد.

سازمان های تروریستی در دست ایالات متحده باید منحل گردند. سازمان های تروریست خارجی و گروه های فرقه ای باید به جای اینکه اجازه یابند افراد خود را متمرکز نموده و بر آنان کنترل داشته باشند پراکنده گردند. روشن است که منحل نمودن سازمان مجاهدین خلق به نتیجه مطلوب تری در عملیات آزادی عراق منجر میگردید، که از این میان کاهش تلفات نیروهای آمریکایی در نتیجه مأموریت های اسکورتی مورد تقاضای رهبران سازمان مجاهدین خلق که برنامه های خودشان را به پیش می بردند قابل ذکر است.

طی یک نبرد نظامی، دفاتر وزرای دفاع و خارجه، در کنار فرماندهان صحنه، باید با هم جهت ارتقای طرح ارتباط با مردم (در ایالات متحده، در صحنه، و در سطح جهان) بر روی موضوعات دارای حساسیت سیاسی کار کنند. در خصوص عملیات آزادی عراق، عملکرد وزیر دفاع رامزفلد مبنی بر معرفی سازمان مجاهدین خلق به عنوان اشخاص حفاظت شده می توانست اگر دلایل این کار و الزامات آن به دقت تشریح میگردید انجام نشود. ناتوانی در برقراری ارتباطات به این نتیجه گیری منجر شد که آمریکا از سازمانی حمایت می کند که خود آنرا در لیست سازمان های تروریست خارجی قرار داده است. این همچنین عملیات اسیرگیری را با دادن این تصویر به سازمان مجاهدین خلق که دست بالا را دارد پیچیده تر کرد و منجر به حساس شدن روابط با دولت عراق، جمهوری اسلامی ایران، مردم عراق، و رسانه ها گردید. رهنمود های روشن مأموریتی نه تنها در ارتباط با نبرد و مسائل بعد از آن مهم هستند، بلکه همچنین در عرصه وسیع ارتباطات نیز ضروری می باشند – نه اینکه سانسور اعمال گردد بلکه حصول اطمینان از اینکه پیام ها تداخل نداشته باشند، اینکه از جانب کسانی که شرایط مربوطه را درک میکنند صادر شده باشند، و اینکه به غلط تأیید کننده این موضوع نباشند که موضع علنی رسمی دولت آمریکا هستند.

به نفع فرماندهان عملیات اسیرگیری بود اگر قانون انسان دوستانه بین المللی یک چهارچوب قانونی روشن تر در خصوص اسیرگیری تروریست های شناخته شده، فعالان بدون کشور، و میلیشیا های غیر عادی ارائه میکرد. از آنجا که دولت بوش یک استثنای بحث انگیز در خصوص کنوانسیون های ژنو با یک تعریف جدید از مبارزان "غیر قانونی" و "غیر مجاز" دشمن بوجود آورد، تصمیم در خصوص وضعیت قانونی سازمان مجاهدین خلق با تأخیر روبرو شد و تصمیمی که نهایتا توسط وزیر دفاع رامزفلد گرفته شد اعضای بدنه سازمان مجاهدین خلق را از حقوق قانونی خود تحت کنوانسیون سوم ژنو محروم نمود که احتمالا بر اساس قانون تصمیم غلطی گرفته شد.

بجای استفاده از یک چهارچوب جایگزین، فرماندهان عملیات اسیرگیری می بایست با وزارت دفاع و وزارت خارجه جهت تأمین یک یافته قانونی نسبت به چگونگی تعبیر آمریکا از کنوانسیون های ژنو و قانون انسان دوستانه بین المللی متداول، خصوصا در ارتباط با الزامات اسیرگیری در نبردهای هم بین المللی و هم غیر بین المللی، بطور خاص شامل تروریست های شناخته شده، فعالان بدون کشور، و میلیشیا های غیر عادی همکاری می نمودند.

بعلاوه، از آنجا که ماهیت نبرد بر اساس آگاهی عمومی از عملیات عمده به عملیات کوچکتر تغییر میکرد، زمان آن فرا رسیده بود که ایالات متحده به بازینی پروتکل الحاقی دوم می پرداخت و یا اینکه مذاکرات جهت رسیدن به یک پروتکل الحاقی جدید یا بازبینی شده برای حفاظت از غیر نظامیان در خلال نبرد "بدون خصوصیت بین المللی" و تنظیم نحوه اسیرگیری تروریست های معرفی شده، فعالان بدون کشور، میلیشیا های غیر عادی در طی نبردهای بین المللی و غیر بین المللی را پیش می برد.

--------------------------------------------------------------------------------

 

[1] با توجه به اینکه سازمان مجاهدین خلق بدلیل خدماتش به صدام، که شامل کمک به وی در سرکوب قیام شیعیان و کردها در سال 1991 میشد، در لیست نیروهای دشمن قرار داشت، می بایست به این امر بدیهی توجه میشد که خصومت عراقی ها نسبت به سازمان مجاهدین خلق، مسئله آزاد کردن یا تحویل آنان به مقامات عراقی را امری پیچیده میکند. از بروز این پیچیدگی با بازگرداندن سازمان مجاهدین خلق به ایران میشد اجتناب کرد، ولی وزارت دفاع آمریکا این گزینه را مسدود نموده بود. بنابراین، طراحان عملیات آزادی عراق می بایست پیش بینی میکردند که زحمت مشکلات سازمان مجاهدین خلق برای مدتی بر دوش نیروهای ائتلاف باقی بماند.

[2] چندین سیاست در سالهای 2003 و 2004 پیشنهاد شد، ولی هیچ یک مورد قبول واقع نگردید. پیشنهادات شامل منحل نمودن سازمان مجاهدین خلق و بازگرداندن آنان به ایران، دادن اقامت عراقی به سازمان مجاهدین خلق و حل کردن آنان در جامعه عراق، ابتیاع موقعیت پناهندگی و مستقر نمودن اعضا در یک کشور ثالث، و بطور فعال تشویق اعضا به جدا شدن می شد (مصاحبه با مقامات JIATF و وزارت دفاع، اکتبر 2007 و فوریه 2008).

[3] عربی و فارسی زبان های متفاوتی هستند، که در نتیجه پیچیدگی های بارزی در عمل بوجود آمد. اگرچه فارسی و دری هر دو از زبان های ایرانی هستند، سازمان مجاهدین خلق اساسا فارسی صحبت میکنند. دری در افغانستان تکلم میشود. بهرحال، اغلب مترجمین به دری سلیس صحبت میکردند، و ترجمه آنان از فارسی احتمالا دقیق نبوده است. یک مترجم به یک نمونه مشخصا مضحک در امر زبان اشاره میکند. از وی خواسته شده بود که برای گروه عرب زبان که از TIPF بازدید میکردند ترجمه نماید، او به سربازان اطلاع داد که او فارسی صحبت میکند و عربی نمی داند. آنها در پاسخ از وی خواستند که تمرکز بیشتری به خرج بدهد (مصاحبه با یک مترجم فارسی سابق JIATF، ژانویه 2008).

[4] خصوصیات فرقه ای سازمان مجاهدین خلق بطور مفصل در ضمیمه B در این تک جلدی بحث شده است. برخی اطلاعات در این فصل، خصوصا وقتی که به فریبکاری مجاهدین خلق در جذب و عضو گیری نفرات و در روش هایی که برای تخطئه جداشدگان زمانی که گروه در اردوگاه اشرف اسیر بود مربوط میشوند، تکرار شده اند.

[5] مصاحبه های گسترده ما با افسران نظامی ، سربازان، و غیر نظامیان آمریکایی نشان میدهند که تحلیل درست در خصوص بدنه سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه اشرف آن است که اکثریت نه تروریست بوده و نه مبارز آزادی هستند؛ آنان بسادگی افراد گرفتار و مغزشویی شده ای هستند که چنانچه از رهبرانشان جدا گردند مایل به بازگشت به ایران می باشند.

[6] به ضمیمه A برای اطلاعات مفصل تر در خصوص ادعاهای تردید برانگیز سازمان مجاهدین خلق در خصوص حمایت سیاسی از این سازمان رجوع کنید.

[7] کارکنان سابق JIATF متوجه شدند که حصارهای اطراف محل های استقرار مجاهدین به گونه ای ساخته نشده که جلوی ورود افراد را بگیرد بلکه به صورتی است که از خروج اعضا ممانعت بعمل می آورد.

[8] گروه تجسس عراق جایگزین تیم های بازرسان ملل متحد شد که مأموریت آنان از جانب شورای امنیت ملل متحد جستجو برای یافتن سلاح های غیر قانونی در عراق قبل از عملیات آزادی عراق بود.

[9] اطلاعات کسب شده از مصاحبه های فرماندهان JIATF، 2007 و 2008، و حضور یک محقق RAND در یکی از ملاقات های روابطی، اکتبر 2007.

[10] این واقعه توسط یک فرمانده JIATF برای یک محقق RAND در فوریه 2008تعریف شد. فقدان اقدام روشن MNF-I در برخورد با سازمان مجاهدین خلق بعضا به مجادله بین رهبران JIATF و گردان دژبانی در FOB Grizzly منجر شد و سبب گردید تا آنها در جهات مخالف هم عمل نمایند.

[11] کنوانسیون سوم ژنو، ماده 97.

[12] آب توسط لوله های آب سازمان مجاهدین خلق از رودخانه آورده میشود و برق در محل های خود سازمان تولید میگردد. فروش این منابع – بعلاوه پرداخت مستقیم پول، طبق گفته افسران سابق JIATF – اساس روابط حسنه سازمان مجاهدین خلق با بسیاری از عراقی های محلی بود.

[13] اگرچه مأموریت های اسکورتی بین اردوگاه اشرف و بغداد اغلب بوسیله شورشیان هدف قرار میگرفت، ولی FOB Grizzly، اردوگاه اشرف، و TIPF هیچ آتش غیر مستقیمی دریافت نکردند. با توجه به این موضوع که آنها در استان خطرناک دیاله، اگرچه در یک محل دورافتاده، مستقر بودند مقامات JIATG و دولت عراق قویا مظنون بودند که سازمان مجاهدین خلق به شورشیان برای اینکه به تأسیسات آنان صدمه وارد نکنند پول میدهند، لذا آنان عملا حمایت مالی از اغتشاشات بعمل می آوردند (مصاحبه با مقامات سابق JIATG، فوریه 2007؛ همچنین برای نمونه به نوشته خدابنده سال 2008 مراجعه شود).

[14] تنها کاهش در مأموریت های اسکورتی در گذشته زمانی اتفاق افتاد که JIATF نقشی در روند تأیید آن به عهده گرفت. طی دو سال اول تمرکز مجاهدین در اشرف، گردان دژبانی، که مأموریت ها را به اجرا در می آورد، درخواست های مجاهدین خلق را بررسی کرده و به چندین درخواست در هفته جواب مثبت میداد. بعد از اینکه متوجه شدند که برخی مأموریت ها برای اهداف مسخره (یک مورد ظاهرا جهت تهیه یک دست کت و شلوار دست دوز شیک) انجام میشود، JIATF مصر شد تا درخواست ها را خود بررسی کرده و به میزان قابل ملاحظه ای تعداد مأموریت ها را کاهش داد.

JIATF و گردان دژبانی به مقامات مختلفی گزارش می نمودند، و افسران آنها اغلب رویکردهای متفاوتی نسبت به سازمان مجاهدین خلق داشتند. تا قبل از این که آنها قادر شوند خطوط روشنی از مسئولیت هایشان در قبال سازمان مجاهدین خلق ترسیم کنند، گروه قادر بود تا از فرماندهی و کنترل در FOB سوء استفاده نماید. برای مثال، JIATF آگاه نبود که اسکورت های دژبانی، اعضای سازمان مجاهدین خلق را در محدوده شهر بغداد پیاده میکرد و آنها را به داخل شهر در طی مدت شش ساعت توقف آنان اسکورت نمی نمود. این نقض دستور بود، به هدف تخریب محترمانه جهت محدود کردن حضور سازمان مجاهدین خلق تحت کنترل دولت عراق آسیب میرساند، و کارکنان سفارت آمریکا را زمانی که دولت عراق اعضای بدون اسکورت مجاهدین خلق را در بغداد می یافتند که بعضا به ادارات دولتی مراجعه کرده بودند شرمنده می نمود.

[15] بعد از اینکه مجبور به سرکوب خشونت بعد از برخی از جداشدن های اولیه شدند، JIATF حدس زد که رهبری سازمان مجاهدین خلق از این فرصت برای خلاص کردن خود از شر اعضایی که نگهداری آنان مشکل بود و یا زندانی بودند استفاده نمود. لذا، برخی اعضای اولیه که به TIPF رسیدند با استفاده از ترمینولوژی فرقه ای به جای جدا شده اخراجی بودند.

[16] TIPF جدید، که بعدا ARC نامیده شد، دارای چادر های دارای ایر کاندیشن؛ امکانات تمرینی، ورزشی، و کتابخانه؛ آرایشگاه؛ و یک چادر قهوه خانه بود. پناهندگان میتوانستند هم در اردوگاه و هم در FOB کار کرده، حقوق جهت خرید لوازم راحتی خود مانند تلویزیون، ماهواره، و ویدئو دریافت نمایند. (در اکتبر 2007، تقریبا هر چادری دارای یک بشقاب ماهواره ای بود). ساکنان ماهر حتی از مازاد مصالح ساختمانی برای ساختن نیمکت، میز، و سایر اثاثیه جهت راحتی در چادرهای خود استفاده میکردند. آنها همچنین همان غذایی را میخوردند که سربازان میخوردند، که حالا به جای غذاهای آماده در آشپزخانه طبخ می گردید.

[17] یک توجیه کارکنان MNF-I در مقابل عدم تشویق اعضا به خروج از سازمان این است که بعد از اینکه ساکنان TIPF موقعیت پناهندگی از UNHCR دریافت کردند ولی نتوانستند در یک کشور ثالث مستقر شوند، هیچ دلیلی برای جذب نفرات به TIPF وجود نداشت. روند فرارها، حتی اگر محدود بود، توجیه MNF-I را غیر قابل قبول میکند. علاوه بر این، JIATF مجبور نبود که پناهندگان را اسیر نگاه دارد. به اضافه رفتار سازمان مجاهدین خلق بروشنی نشان میداد که تمایل به خروج همچنان ادامه دارد چرا که درخواست تهیه سیم خاردار و برقرار نمودن موانع فیزیکی بیشتری می کرد و گشت های شبانه برای مقابله با فراری ها را افزایش داده بود.

[18] سازمان مجاهدین خلق و هواداران آن ادعا میکنند که گشت ها، حصارها، خاکریزها، و سیم های خاردار بیانگر ماهیت نظامی اردوگاه اشرف بوده و برای حفاظت سازمان مجاهدین خلق از حملات نیروهای عراقی یا ایرانی بوجود آمده اند، و برای ممانعت از فرار نیستند. این ادعا با اطلاعاتی که داوطلبانه توسط فراریان اخیر در ARC داده شد بعلاوه موقعیت و تمرکز موانع فیزیکی بر روی ARC که سازمان مجاهدین خلق بعد از ماه مه 2003 ساخت مغایرت دارد.

[19] نیروهای شکست خورده، شامل میلیشیا ها مانند سازمان مجاهدین خلق، تقریبا همیشه لازم است که تحت یک نوع بازداشت یا محدودیت در آزادی تردد برای یک دوره محدود زمانی در مدت فعال بودن نبرد قرار گیرند. برخی میلیشیا ها ممکن است شامل اصل پیچیده عدم بازگرداندن به محلی که ممکن است مورد تهدید واقع گردند بشوند که گزینه های آزاد کردن آنان را مانند مورد فعلی محدود نماید.

[20] از نتایج این مشکلات فقدان مترجم های مجرب فارسی بعلاوه ارائه خدمات ترجمه لازم بود که در غیر این صورت بدون شک میتوانست دید ارزشمندی در خصوص تفاوت فرهنگی که در زمان خود مشکل ساز بود بدهد.

 

نگاهی به گزارش انستیتوی تحقیقات دفاع ملی امریکا (۸)


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29