«نقش انکار ناپذیر منافقین در کشتار اکراد»

به تازگی پرونده نقش صدام در کشتار یکصد هزار تن از اکراد شمال عراق موسوم به پرونده انفال کامل و تقدیم داده شده است تا در یکی از جلسات محاکمه صدام به این امر نیز رسیدگی شود .

از آنجا که در جریان این کشتار نقش سازمان مجاهدین ( گروهک منافقین ) نقش انکار ناپذیری است و با توجه به ناشناخته بودن زوایای پنهان این جنایت بزرگ توسط سازمان تروریستی رجوی برای اطلاع دقیق تر از ماهیت این ماجرا با یکی از جدا شدگان از سازمان فوق که در جریان عملیات تروریستی فوق در سال 1991 شرکت داشته است گفتگو کرده ایم که به عرض می رسانیم :

* ابتدا خودتان را معرفی کنید و از نحوه ورودتان به ایران بگویید .

_ من غلام رضا یوسفی هستم که در سال 68 به سازمان پیوستم و به مدت 15 سال در این سازمان بودم . در خرداد ماه سال 83 به کمپ آمریکایی ها در عراق رفتم و در حال حاضر که اردیبهشت ماه است مدت 5 ماه است که وارد ایران شده ام و البته برگشتم نیز به ایران کاملاً اختیاری بود .

Gh Yosufi

* در سال 1991 زمانی که جنگ خلیج در جریان بود _ بین آمریکا و عراق _ نیروهای عراق در جنوب این کشور متمرکز بودند . در آن مقطع زمانی عملیات مروارید ( انفال ) بر ضد کردهای شمال عراق صورت گرفت . در حقیقت حرکت ها و خیزش های کردها در شمال برای استقلال به گونه ای باید سرکوب می شد . با توجه به ناتوانی دولت عراق در شمال این کشور ، سازمان مجاهدین به عنوان بازوی حمایتی دولت مرکزی عراق در شمال عراق چگونه عمل کرد ؟ آیا برای شروع عملیات ، صدام شخصاً از سازمان تقاضا کرد یا سران سازمان شخصاً پیشنهاد این کار را دادند ؟

_ در سال 1991 در پایان جنگ کویت در واقع تمام نیروهای ارتش عراق از هم پاشیده بود و حتی در جنوب هم نیروی خاصی نبود . البته جدا از قسمت های شمالی عراق ، در جنوب هم شورش هایی در شهرهای ناصریه و بصره و کوت رخ داده بود .

ارتش صدام از هم پاشیده بود و قسمت اعظم آن یا کشته شده بودند و یا متواری بودند . در آن ایام کردها که سالیان سال برای گرفتن حقوق اجتماعی خود تلاش کرده بودند برای احقاق حق خود به سمت کرکوک ، خانقین و کلار پیشروی می کردند تا به بغداد برسند .

در آن شرایط و زمان ، سازمان مجاهدین در منطقه ای به نام نوجول مستقر بود که منطقه ای بود در نزدیکی شهر کفری . برای شروع حمله به کردها توجیه اولیه سازمان این بود که نیروهای فوق سربازانی هستند که از ایران آمده اند و قصد حمله به ما را دارند و با این شیوه بود که اولین درگیری در شهر توز آغاز شد آن هم با کردهایی که برای مذاکره آمده بودند .

آن زمان من خودم در حفاظت فرماندهی محور بودم . درگیری بعد از شهر توز به سلیمان بک و کفری کشیده شد و بعد از آن درگیری ، بخش اعظم نیروهای سازمان به سمت قرارگاه اشرف رفتند و از آنجا پس از سازماندهی مجدد دستور داده شد که به سمت جلولا برویم .

در آن موقع فرماندهان سازمان به ما گفتند که بعد از شکست دادن نیروهای ایران به سمت مرزهای ایران خواهیم رفت ، ولی واقعیت اصلاً این نبود و صدام و رجوی با یکدیگر بر سرکوب و کشتار کردهای شمال عراق توافق کرده بودند .

* آیا اطلاعاتی که شما از ماهیت عملیات فوق به عنوان یکی از افراد حفاظت سازمان داشتید با سایر افراد عادی سازمان متفاوت بود ؟ و توضیح دهید قبل از شروع حمله چه توافقاتی با صدام شد و قرار شد چه امتیازاتی در قبال این خوش خدمتی به سازمان بدهد ؟

_ در آن زمان که عملیات در جریان بود و حتی قبل از آن ، خود من هم چیز زیادی نمی دانستم ، ولی در همان حدی که فرمانده محور بودم و محور را جابجا می کردیم و به جاهای مختلف می بردیم ، مطلع بودیم که این عملیات در هماهنگی با نیروهای عراقی صورت می گیرد و با دستورات آنها امور به پیش می رفت .

مثلاً به هنگام درگیری در شهر توز دستورات لازم به فرمانده عملیات سازمان از جانب فرمانده ای عراقی که سرتیپ بود داده می شد و خود شخصاً برای هماهنگی با توپخانه ارتش عراق اقدام می کرد زیرا قرار بود حرکت از جانب ارتش سازمان باشد و پشتیبانی توپخانه عراق حامی ما باشد .

فردای آن روز به سمت شهر کفری حرکت کردیم ولی بدون ورود به شهر درگیری در نقطه آغازین شهر شروع شد . همچنین در جابجایی ها فرمانده محور مستمراً وارد قرارگاه اشرف می شد و در ارتباط با رجوی دستورات لازم را به وی می دادند ، واقعیت این بود که هیچ نیرویی از ارتش عراق در منطقه نبود که بخواهد با کردها بجنگد ولی خط دهی کلی همان طور که گفتم با آنها بود .

* فاصله اردوگاه اشرف تا اولین نقطه درگیری چقدر بود ؟

_ سربازان سازمان در منطقه کفری و نوجول پراکنده بودند و قرار بود به سمت اردوگاه اشرف حرکت کنند ، در همان مناطق بود که به ما گفتند درگیر شوید و اولین درگیری رخ داد .

اگر این نیروها از طرف ایران بودند باید درگیری در همان شهرها تمام می شد در حالی که این سؤال پیش می آید که چرا نیروها مجدداً به اردوگاه اشرف باز گردانده شدند و بعد از سازماندهی مجدد در شهرهای خالص ، بعقوبه ، جلولا و بعد خانقین و کلار درگیر شدند ؟

باید گفت که اگر این نیروها از طرف ایران آمده بودند که از نظر جغرافیایی ادامه شهرهای مذکور اصلاً به ایران ختم نمی شد ، در حالی که در همان منطقه هیچ نیرویی که نشان دهنده آن باشد که نیروها از ایران آمده بودند نبود ( شهر توز و سلیمان بک )

از اردوگاه اشرف تدارکات وسیعی انجام شد و پاکسازی ها شروع شد و تهاجم اصلی آغاز شد ، در آن ایام شهرهای خالص و بعقوبه و جلولا در دست کردها بود و ارتش سازمان شروع کرد به پاکسازی اکراد از این مناطق .

یعنی بخشی از نیروهایش را در سمت قره تپه گذاشت که از این سمت از طرف کفری و توز غافلگیر نشوند و بخش دیگر نیز به فرماندهی مهوش سپهری که بعداً مسئول اول سازمان شد ، حرکت دادند و شهر خالص را پاکسازی کردند و بعد از آن بعقوبه و بعد جلولا و بعد هم خانقین و بعد از آن در منطقه کلار متوقف شدند .

* از زمانی که صدام از سازمان خواست این عملیات را انجام دهد تا زمان شروع حمله چقدر طول کشید ؟ !

_ از این هماهنگی ها اطلاع ندارم ، ولی از زمانی که گفته شد تا آغاز عملیات به صورت ضربتی و در حدود 48 ساعت طول کشید ، چون در غیر این صورت تحرکات کردها به کونه ای بود که اگر بعقوبه را کامل می گرفتند از آنجا تا بغداد راهی در حدود 50 تا 60 کیلومتر بیشتر نبود .

* رجوی برای شروع عملیات جدا از آن که قبل از آغاز عملیات نبرد با ایرانی ها را بهانه درگیری می دانست ، برای شروع کار و تحریک بیشتر نیروهایش چه مسائل دیگری را مطرح می کرد و حمایت ها و پشتیبانی هایی که ارتش عراق از سازمان انجام می داد چه بود ؟

_ علاوه بر بهانه هایی که گفتم ، رجوی می گفت چون شرایط عراق به هم ریخته است و دیگر جای ماندن نیست می خواهیم به طرف ایران برویم و این در واقع تنها انگیزه ای بود که می توانست افراد بی انگیزه سازمان را به تحرک وا دارد .

در آن شرایط و با توجه به اوضاع آن زمان و شلوغی منطقه ، افراد حداقل برای دفاع از خودشان هم که بود انگیزه کافی داشتند ، ولی در عمل بسیاری از معادلات ترسیم شده در ذهن نیروهای سازمان رنگ باخت .

اندک نیروهای توپخانه ای صدام که با آتش توپخانه از ما حمایت می کردند درجه دارانی با درجه هایی همچون ستوان ، سرگرد و سرهنگ بودند که با توپ های 120 و کاتیوشا ما را پشتیبانی می کردند .

وقتی عملیات تمام شد و نیروها برگشتند رجوی می گفت در دیدار با صدام و عزت ابراهیم ، عزت ابراهیم به من گفت : " وقتی ما می خواستیم به سمت کرکوک برویم 3 تانک بیشتر نداشتیم ، ولی وقتی ستون زرهی مجاهدین را دیدم از چشمانم اشک جاری شد که در این همه سال چنین نیروی بزرگی را داشتیم و به آن رسیدگی نمی کردیم . "

ضمن این که در عملیات نیروهای عراقی زاغه های مهمات شان را به روی ما گشودند 200 تا 300 نفر کل نیروهای آتشبار عراقی بود ، اما در مقابل کردها فقط کلاش و آر پی جی داشتند و تعداد همین افراد سلاح به دست شان هم به لحاظ کمی از ما کمتر بود .

* با توجه به این که محور درگیری در ارتفاعات مروارید بود ، نام عملیات را سازمان قبل از درگیری مشخص کرد یا بعد از آن ؟

_ این نامگذاری پس از پایان درگیری و کشتار اکراد توسط خود سازمان بر روی عملیات گذاشته شد و همانگونه که گفتید به سبب وجود درگیری در ارتفاعات مروارید بود .

* کیفیت تهاجم به اکراد چگونه بود و چه افرادی مورد هجوم و آتش واقع می شدند ؟

_ تا آنجا که یادم هست در تهاجمات مردم از منازل شان خارج نشدند ، ولی اگر از جایی شلیک می شد یا از خانه ای تک تیراندازی صورت می گرفت آن منزل را با تانک می زدند ، بدون توجه به این که در آنجا ممکن است زن و کودکی باشد .

وقتی عملیات آغاز شد همه اکراد بر علیه نیروهای سازمان نبرد می کردند ، حتی صدای تک تیراندازهایی از مزارع و تپه ها به سمت ما شنیده می شد . در واقع اکراد از اسلحه هایی استفاده می کردند که صدام خود در میان مردم به واسطه جنگ خلیج و دفاع از عراق توزیع کرده بود .

اما در مقابل این تیراندازی های پراکنده ، نیروهای سازمان مزارع را به آتش می کشیدند و با آتش سنگین به بدترین وجه ممکن پاسخ دفاع اکراد را می دادند . در یکی از روستاها قبل از ورودمان به آنجا 2 نفر از بزرگان آن روستا برای صحبت با ارتش سازمان آمدند ، اما به آنها اخطار شد که ظرف 24 ساعت روستا را تخلیه کنند ، البته کردها از روستا خارج نشدند چون در واقع جایی نداشتند که بروند .

نتیجه این که بعد از 24 ساعت آن روستا هدف حمله شدید و آتش سنگین قرار گرفت و هلی کوپترهای سازمان نیز با آتش فراوان آنجا را چند نوبت گلوله باران کردند ، تا آنجا که هواپیماهای آمریکایی به هلی کوپترهای سازمان اخطار داد و هلی کوپترها مجبور به بازگشت شدند ، از آن روستا به معنی واقعی چیزی باقی نماند .

* مدت زمان حمله دقیقاً چند روز طول کشید ؟

_ از اول فروردین آغاز شد و تا 13 فروردین به طول انجامید .

* تشکر صدام پس از پیروزی ظاهری نیروهای سازمان چگونه بود ؟

_ در شهر جلولا 2 پادگان داشتند که آنها را به سازمان دادند ، کلیه زرهی هایی که آسیب دیده بود و فرسوده شده بود را بازسازی کردند ، امورات لجستیکی سازمان را صدام به وسیله نیروهای خودش انجام داد ، در بصره و فلوجه نیز به سازمان پایگاه داد ، درب انبارهایش را به روی سازمان باز کرد و ما از قطعات زرهی و خودرویی آنها استفاده می کردیم .

پول هم به رجوی داد که ما بعدها متوجه شدیم . البته سازمان هیچ وقت نمی گفت ما از عراق پول می گیریم ، رجوی بارها در نشست های بعد از عملیاتش از کمک هایی که به سازمان شده بود تعریف می کرد و همچنین بعد از این خوش خدمتی قرارگاه اشرف که 7 کیلومتر در 7 کیلومتر بود گسترش داده شد و این کار با گرفتن زمین های زراعی اطراف تا 30 کیلومتر گسترش داده شد .

دیگر این که برای آموزش نیروها به ما کمک بیشتری شد ، جهت تردد نیروها نیز دست ما بازتر شد و در خود عراق نیز کسی مانع ما نبود و هر کجا می خواستیم می توانستیم برویم و حتی آزادانه سلاح حمل کنیم ، مسعود رجوی در این مورد نیز بارها با بیان لفظ سید الرئیس از صدام تشکر می کرد .

* چه هنگام برای نیروهای سازمان مشخص شد که مورد فریب رؤسای سازمان برای این حمله قرار گرفته اند و واکنش ها چگونه بود ؟

_ همان ابتدای عملیات همه چیز مشخص شد ، طرف مقابل ما اکراد بودند با لباس کردی و حتی دمپایی پلاستیکی ، من خودم معترض بودم که اینها پاسدار و ایرانی نیستند . افراد زیادی را با چشم خود دیدم که کشته شده بودند و همه کرد بودند ، افراد زیادی در اعتراض به این مسئله نمی خواستند بجنگند که در همان شروع عملیات به اردوگاه اشرف منتقل و زندانی شدند .

وقتی خودم شخصاً به فرمانده عملیات اعتراض کردم ، گفت وسط عملیات جای پرسش نیست ، فقط کارت را انجام بده . خیلی از بچه های سازمان خودشان کرد بودند و معترض بودند که چرا باید چنین رفتاری داشته باشیم ، اما جواب آنها زندان و شکنجه بود . در سال 73 سازمان در پرونده رفع ابهام عده ای از افراد معترض را شکنجه و عده دیگری را نیز کشت .

* بازتاب جهانی قضیه چه بود ؟ آیا مسئله به نام صدام تمام شد یا سازمان مجاهدین ؟

_ تا جایی که من یادم هست ، چون سازمان بسیار بسته بود و هیچ امکان رسانه ای وجود نداشت و هر چه بود و هست از بلندگوی سازمانی می شنویم ، اما در خارج جنجال زیادی شد و از واکنش ها فهمیدیم که بر روی سازمان فشار است .

به عنوان مثال نیروهای آمریکایی دیده بودند که هلی کوپترهای سازمان شهر جلولا و کفری را گلوله باران کرده اند ، اما سازمان با تبلیغات سعی در فرافکنی داشت ، علاوه بر این افرادی که در سال 72 و 73 از سازمان جدا شدند و به اروپا رفتند افشاگری کردند و گفتند که کرد کشی در عراق توسط نیروهای سازمان انجام گرفته است .

اما سازمان با حرف هایی تکراری آن افراد را مزدوران وزارت اطلاعات نامید ، اما ما فهمیدیم که قضیه کرد کشی جهانی شده و رجوی هم از همین قضیه می ترسید .

* قرار است در دادگاه صدام به قضیه کردکشی توسط صدام رسیدگی شود ، به نظر شما آیا باید در کیفر خواستی که مطرح می شود به سازمان نیز اشاره نمود ؟ اگر جواب مثبت است چگونه ؟

_ این که صدام در مورد مجاهدین حرفی بزند یا نه نمی دانم ، ولی تا حالا نه خودش و نه مقاماتش هیچ کدام چیزی نگفته اند ، ولی این که این مسئله باید در دادگاه گفته شود حتمی است .

البته سازمان سعی دارد مسئله کردکشی را به درگیری در سال 1364 با کردها ربط بدهد که در آن درگیری ها که معروف به پشت آشام بود ، درگیری های پراکنده ای میان کردها و نیروهای سازمان صورت گرفت .

اما حقیقت ماجرا این است که پرونده کشتار اکراد در قضیه عملیات مروارید توسط نیروهای سازمان بسیار وسیع تر از مسئله پشت آشام بود . مسعود رجوی همیشه می گفت سازمان یک نیروی انقلاب است و در حال جنگ با رژیم ایران . کردها هم چنین عقیده ای داشتند ، اما چه شد که چنین برخورد مزدورانه ای با کردها انجام دادند و آلت دست صدام شدند و دست به کشتار وسیع کردها زدند ؟

کردها قصدشان گرفتن حق و حقوق شان از صدام بود و سازمان مجاهدین در آن مقطع زمانی ، صدام را از این خیزش انقلابی نجات داد و بعد از این حمایت بود که صدام نیروهای سازمان را پشتیبانی کامل کرد تا جایی که مریم رجوی در مصاحبه هایش می گفت ما ارتش پیاده بودیم و تبدیل به ارتش مکانیزه شدیم .


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آستانه پرست در دیدار با دبیرکل بنیاد هابیلیان خواستار شد:

باید انتقام خون شهدای ترور از منافقین سفاک گرفته شود

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان