سازمان ناتو همانند خیلی از کشورهای غربی سازندهاش، ژست تازۀ ضدتروریستی به خود گرفت و به ائتلاف بینالمللی ضدداعش پیوست؛ هرچندکه دبیرکل ناتو اعلام کرد با وجود عضویت در ائتلاف تحت رهبری آمریکا، اعضای ناتو در درگیریهای مستقیم زمینی شرکت نخواهند کرد. این یعنی اینکه قرار نیست ناتو قدم در مسیر جدیدی بگذارد و نباید شاهد تغییر خاصی بر روی زمین باشیم. اما واقعیت این است از روزی که «ائتلاف ضدداعش» با ابتکار عمل آمریکا، اروپا و برخی کشورهای منطقه شکل گرفت، تاکنون، در مورد ماهیت این ائتلاف، عملکرد اعضای آن در میدان مبارزه با ترور و مکانیسم مشارکت آنان در تصمیم گیری و اقدام، همواره بحث و تنش وجود داشته و دارد.
این ائتلاف، در عراق و سوریه، هیچگاه در قد و قواره یک گروه منسجم و دارای برنامه و نقشه راه عمل نکرد و هیچگاه نتوانست الگوی جدید و موفقی برای مقابله با جنایات داعش، به دست دهد. به نظر میرسد حالا ناتو، نه تنها قرائت دقیقی از خطاهای جورج بوش پسر در عراق دارد، بلکه این موضوع را نیز دریافته که آمریکا، اروپا و دیگر اعضای ناتو، تاب و تحمل هزینههای ناشی از تکرار ماجراهای لیبی و افغانستان را ندارند. برای مثال؛ طولانی شدن زمان حضور نیروهای ناتو در افغانستان و ناکارآمدی عملی آنها در ایجاد بهبود در شرایط امنیتی و اقتصادی این کشور موجبات سرخوردگی و فشارهای روانی برای نظامیان ناتو را فراهم ساخته و برخی رسانههای غربی نیز با تاکید بر اینکه افغانستان به گورستانی برای ناتو تبدیل شده است، همواره بر ضرورت خروج ناتو از افغانستان و یا تغییر در شیوه فرماندهی آن تاکید میکنند. شاید بدین خاطر بود که جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر در سخنانی در اندیشکده چتم هاوس گفته بود: «سیاست تغییر رژیم با استفاده از ابزار نظامی در افغانستان، عراق، لیبی و سوریه و نیز مداخله غرب در افغانستان، سومالی و یمن شکست خورده است و هم اینک (این سیاستها و مداخلات) جهان را به مکانی خطرناک تر مبدل ساخته است.» ناکارآمدی ناتو زمانی بیشتر و روشنتر درک میشود که دریابیم معادلات امنیت ملی در جهان کنونی ما، حتی با وجود در دست داشتن بزرگ ترین سامانههای فناوری اطلاعات امنیتی و نظامی، باز هم در برابر تهدیدات تروریستی، ناتوان است و سرویسهای قدرتمندی همچون دستگاه اطلاعاتی انگلیس و فرانسه، نمیتوانند به شکل دقیق و پیشگیرانه، با تهدیدات ریز و درشت ضدامنیتی، مقابله کنند. از این گذشته، ملاحظات اقتصادی در برنامهریزیهای دفاعی و نظامی، بسیار محافظهکارانهتر و سختگیرانهتر از ده سال قبل است و حتی کشورهای ثروتمند جهان هم نمیتوانند در یک ائتلاف نظامی، به راحتی پول خرج کنند.
علاوهبر قدرتیابی جریانهای راست ملیگرا در اروپا که نشانههای بارز آن برگزیت و انتخاب ترامپ است، یکی از دیگر چالشهای ناتو این است که همزمان با شکستهای سنگین داعش در عراق و سوریه، میزان تهدیدات این گروه تروریستی علیه بسیاری از کشورهای غربی، بیشتر و بیشتر میشود و حادثه مرگبار منچستر، تنها یک نمونه از این تهدیدات است.
این نگرانی، زمانی برای سران ناتو عمیق تر و جدی تر میشود که با درنظرگرفتن مبانی خاص ایدئولوژیک انحرافی گروههای تکفیری، الزاما نیازی به هماهنگی سازمانی نیست و ممکن است برخی از هواداران پنهان داعشی در کشورهای غربی، مستقلا و حتی بدون هیچ نوع ارتباط تشکیلاتی، برای اقدام علیه امنیت ملی کشورهای غربی، عمل کنند و آنان را با چالشهای جدید، روبهرو سازند. بنابراین باید گفت که ناتو هیچ برنامه و ارادهای برای مبارزه با تکفیریها ندارد و این کشورها و دولتهای منطقه هستند که باید مشکلات خود را با هماهنگی اطلاعاتی و نظامی، حل و فصل نموده و ترور را ریشه کن کنند.