منافقین؛وابستگان حزب بعث

خاطره ای از حاج سيد علي اكبر ابوترابي

 

Abootorabi

(آذر سال 68) ما در اردوگاه تكريت 5 بوديم كه مشرف شديم به زيارت كربلاو نجف. يك اتوبوس ديگر هم ديديم كه همراهمان مي آيد در حرم آقا امام حسين(ع) آنها را از ما جدا نگه داشتند در حرم متوجه شديم كه اينها منافقين هستند. آنها كساني بودند كه در كمپ صلاح الدين نگهداري مي شدند و جزء گروهك منافقين بودند. نگذاشتند كه آنها با ما همراه شوند اول ما زيارت كرديم و آمديم بيرون و بعد آنها. در نجف اشرف طوري شد كه قبل از ورود ما، يك عده از مسئوليني كه از بغداد آمده بودند، اول رفتند داخل حرم را چك كردند كه كسي نباشد تا ما را وارد حرم كنند . در همين حال، ما را در دو صف نگه داشته بودند كه باهم چند متر فاصله داشتيم. مسئوليني كه وارد حرم شده بودند آمدند بيرون و ديدند كه ما در يك صف به صورت پنج نفر پنج نفر هستيم و منافقين در صف ديگر گفتند: اين ديگر چيست؟ مگر اينها همه ايراني نيستند؟

افسري بود به نام عبدالرحيم كه چند سال منافقين را زير بال و پر خود داشت و مي خواست آنها را براي خود و اهدافش نگاه دارد. عبدالرحيم با ما آمده بود وقتي كه آنها سوال كردند همه اينها مگر ايراني نيستند و چرا در دو صف ايستاده اند؟ عبدالرحيم اشاره اي به جمع ما كرد و به عربي گفت: “اينها مومنين هستند و آنها وابسته به حزب بعث”. اين هم قضاوت آنها نسبت به برادران آزاده بود.

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29