مروری بر خیانتهای گروهک تروریستی منافقین در هشت سال جنگ تحمیلی
جاسوسی
گروهک تروریستی منافقین (مجاهدین خلق) در خلال جنگ صدام علیه ایران، خدمات قابل توجهی به رژیم بعث کرد. آنها با تشکیل خانههای تیمی، اطلاعاتی در خصوص مناطق جنگی و وضعیت پشت جبهه را جمعآوری و به حزب بعث گزارش میکردند. اعلام محل اصابت موشکهای عراقی و ارزیابی میزان تاثیر حملات موشکی عراق بر روحیه مردم، بمبگذاری و انجام عملیاتهای تروریستی در پشت جبهه، تحریک عوامل داخلی علیه نظام، انجام عملیات جاسوسی و شناسایی مکانهای نظامی و امنیتی، همچنین شناسایی محل استقرار نیروهای رزمنده، شناسایی و بررسی استعداد نیروهای ایرانی و میزان تجهیزات آنان و جوسازی، ایجاد شایعه بین مردم، از خدمات دیگری است که منافقین به رژیم متجاوز بعثی کردند.
هر چند صدام در مواردی از منافقین جهت انجام ماموریتهای جنگی کوچک بهره می برد، اما ماموریت اصلی آنان در جنگ، جاسوسی و کسب اطلاعات بود. ماموریتی که همواره برای عراقی ها فوق العاده ارزشمند بود. یکی از سران منافقین که در جریان عملیات مرصاد به اسارت رزمندگان اسلام درآمد، دراین باره میگوید: «سازمان، جاسوسی برای عراق را وظیفه مهمی برای نیروهای خود می دانست و به همین خاطر ما از طریق شنود بی سیم، جا به جایی و تحرکات و برنامه های نیروهای ایرانی را به عراقی ها گزارش می کردیم. همچنین تخلیه اطلاعاتی از طریق تلفن، کار دیگر ما بود. ما از خارج به نام بعضی افراد یا بعضی نهادها به مراکز مختلف تلفن می زدیم و در مورد اعزام نیرو، وضعیت مختلف نظامی و اقتصادی، اطلاعات جمع می کردیم. همچنین ما در جریان بمباران و موشک باران شهرها، محل دقیق اصابت بمب و موشک و نتایج آن را به دست می آوردیم. کار دیگر ما شناسایی مناطق عملیاتی بود، ما با پوشیدن لباس بسیجی خود را به مناطق استقرار نیروهای ایرانی نزدیک می کردیم و محل استقرار نیروهای ایرانی و مناطقی را که عراقی ها بهتر بتوانند در آنجا عملیات کنند، شناسایی می کردیم.»
جنگ کلاسیک علیه وطن سابق
در سالهای پایانی جنگ تحمیلی که منافقین خواستار نقش بیشتری علیه هموطنان سابق خود بودند، صدام را متقاعد کردند که می توانند در قامت یکی از یگان های رزم و لشکرهای عملیاتی صدام علیه ایران وارد جنگ کلاسیک شوند. آنها اقدام به راهاندازی یک بازی تبلیغاتی، «ارتش آزادیبخش ملی» را سازماندهی و تولد آن را اعلام کردند. این ارتش آزادیبخش که اعضای آن از آزادیهای اولیه خود نیز محروم بودند بنا داشت ایران را فتح کند. برای اجرای این آرزوی محال در چند عملیات نظامی در کنار ارتش بعث عراق جنگید و با تکیه به قوه مزدوری خود چند عملیات مستقل را نیز که از پشتیبانی هوایی و توپخانه ای صدام نیز بهره می برد طراحی و اجرا کردند.
وضعیت نظامی منافقین
مریم و مسعود رجوی که فرماندهی عملیاتهای منافقین را به عهده داشتند، هیچ گونه اطلاعی از هنر و تاکتیک و فنون نظامی نداشتند. دیگر فرماندهان منافقین نیز عمدتاً از زنان و مردانی تشکیل می شدند که تمامی اوقات خود را در نشستهای جمعی و فردی که در توجیه مقام مسعود و مریم رجوی برگزار میشد گذرانده و تنها مسئولیت آنها واگویه بافتههای ذهنی رجویها به اعضای سازمان بوده است. اکثر اعضای منافقین را زنان و مردانی تشکیل می دادند که هیچ گونه آموزش و تجربه نظامی نداشتند و تنها در اردوگاههای منافقین مشق نظامی می کردند. علاوه بر اینکه تعداد زیادی از افراد شرکت کننده در عملیاتها مخصوصا عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» تنها یک هفته قبل از آن، از اروپا و آمریکا به عراق آمده و حتی تحمل گرمای هوا و شرایط جنگی را نداشتند تا چه رسد به اینکه مقابل رزمندگان ایرانی که در جبهه ها آزموده شده بودند را داشته باشند.
شیوه اجرای عملیات نظامی منافقین
منافقین شناسایی منطقه مورد نظر برای انجام عملیات را حدودا 3ماه قبل از اجرا انتخاب میکردند. از حدود 20روز قبل از عملیات، عراقی ها شروع به تقویت نیرو در نطقه مورد نظر میکردند و تانکها و توپها و انواع سلاحهای سنگین در آنجا مستقر می شد. در شب موعود و 2ساعت قبل از زمان حمله، نیروهای منافقین در منطقه عملیاتی حاضر می شدند. آنها عملیات مدنظر خود را غالبا پس از ساعت 12 شب انجام میدادند. عناصر منافقین به طور معمول مجهز به سلاحهای سبک از قبیل کلاشینکف و موشک انداز آرپیجی7 و کلت کمری و نارنجک جنگی بودند. در لحظات ابتدایی آغاز عملیات، آتشبار سنگینی توسط عراقی ها بر روی مواضع رزمندگان ایران شروع میشد. گاهاً در این آتش باری تا بیش از 500 قبضه توپ به علاوه چندین قبضه کاتیوشا و ... به کار گرفته می شد. آنگاه منافقین به سرعت به دژها و سنگرهای نیروهای ایرانی حملهور شده و در حالی که رزمندگان ایرانی انتظار مواجه با هموطنان خود را ندارند، یا هدف گلوله قرار گرفته یا به گروهگان گرفته می شدند. بیشترین هدف منافقین از چنین عملیاتی، گرفتن هر چه بیشتر گروگان جهت خوراکدهی تبلیغاتی به رسانههایشان بود. آنها گروگانها را به قلعه هایی در نزدیک شهر کرکوک عراق به نام «سردار و دبس» فرستاده و زندانی می کردند. از آن پس دائما روی این اسراء با برنامه های ایدئولوژیک کار می کردند تا بتوانند تعدادی از این اسرا را برای همکاری جذب کنند. در تمامی عملیاتها بجز دو عملیات موسوم به «چلچراغ» و «فروغ جاویدان»، منافقین قبل از طلوع آفتاب به محل پایگاه خود باز می گشتند.
مرصاد و پس از آن
منافقين كه پس از فروغ جاویدان که با سد محکم عمليات مرصاد رزمندگان ایرانی مواجه شده و شکست شختی خورده بودند به شدت ضعيف شده و ديگر توان رودررويي و مقابله با نظام را نداشتند. لذا در اين دوره با روی آوردن به روشهاي گذشته خود اقدام به ترور شخصيتها، بمبگذاري در مراكز تجمع مردم پرداختند. بعد از عمليات مرصاد و شكست مفتضحانه منافقين، می توان گفت سازمان با بيشترين ريزش و فرار نيروهاي خود مواجه شد. البته سران منافقين براي جلوگيري از اين امر برخوردهاي خشني پيش گرفتند، آنان فقط و فقط تابعيت محض و پيروي از شخص مسعود رجوي را به اعضا گوشزد ميکردند.