منافقین خطر فکری یا نظامی

Basi

چکيده

گروهک منافقين از ابتدا بر اساس مجموعه‌ای از افکار و باورهای انتقادی نسبت‌به کارکردها و تأثير اسلام در تحقق خواسته‌ها و اهداف مدّنظر برای سعادت و کمال جامعه و مردم شکل گرفت. اين گروهک به دليل اينکه «مبارزات گذشته به‌طورعمده فاقد تئوری راهنمای عمل بوده، ايدئولوژی اسلام را به‌عنوان تئوری راهنمای عمل خود انتخاب»(1) و به اين دليل که اسلام موجود در جامعه از نظر آن‌ها فاقد ويژگي‌های اسلام مدنظر آن‌ها بود،(2) «يکی از کارهای مهم سازمان را تدوين ايدئولوژی اسلام و زدودن زنگارهای قومی و طبقاتی از دامان آن» (3) تعيين مي‌کند.

لذا امام‌خميني(6) به‌دليل‌اينکه اعتقاد داشتند گروهک منافقين «نه توحيدشان توحيد اسلامی است و نه بعثتشان بعثت اسلامی است و نه نبوتشان نبوت اسلامی است و نه امامتشان و نه معادشان، همه‌اش برخلاف اسلام است» (4) از ابتدای مراجعه به ايشان از تأييد و حمايت‌های مادی و معنوی اين گروهک ابا کردند و بنابر سيرۀ عملی ايشان از اولين ملاقات گروهک در مرداد1349 تا اعلام جنگ مسلحانه در خرداد1360 و از اين مقطع تا پايان عمر شريفشان بر اين باور بوده‌اند که عمدۀ خطری که نظام جمهوری اسلامی را تهديد مي‌کند و «منافق‌ها هستند که بدتر از کفارند، آنکه مي‌گويد مسلمان هستم و به ضداسلام عمل مي‌کند و مي‌خواهد به ضداسلام عمل بکند.» (5)

برهمين‌اساس تبيين و تفکيک دو موضوع مطمح نظر قرار گرفته است. نکتۀ اول اينکه ماهيت اعتقادی و اسلام ادعاشده توسط منافقين را روشن کرده و در مرحلۀ دوم کارکردها و نوع عملکرد واقعی و پيچيدۀ اين گروهک برای مبارزه با حکومت اسلامی بر اساس محور اول را بارز و برجسته کنيم. برای رسيدن به اين هدف، موضوع گروهک منافقين را از ديدگاه امام‌خميني(6) و رهبر معظم انقلاب به‌عنوان خطر فکری بررسی کرده‌ايم.

واژگان کليدي: سازمان مجاهدين‌خلق؛ گروهک منافقين؛ التقاط؛ براندازي؛ خطر فکري؛ انحراف.

مقدمه

برخورداری گروهک از ساختار و سازماندهی اطلاعاتی آن را قادر ساخته است تا بخش اعظمی از اهداف، سياست‌ها، شگردها و شيوه‌های خودش را پنهان کند.(6) ازاين‌رو دسترسی و اطلاع از واقعيت‌های اين گروهک بسيار سخت و بر پيچيدگي‌های آن افزوده و علي‌رغم سابقۀ طولانی اين گروهک هاله‌ای از ابهام، تاريخ و ماهيت گذشته و امروز آن را فرا گرفته است. لذا مطالعۀ همراه با تمرکز و دقت بر قرائن و شواهد اطلاعاتی که بتواند به شناخت واقعی و حقيقی اين گروهک منجر شود لازم و ضروری است.

نکتۀ بسيار مهم که در قريب‌به تمامی منابع مربوط‌به گروهک منافقين از آن غفلت شده است، همزادی و تولد هم‌زمان اين جريان جديد و خزنده (ادعای اعتقاد به اسلام و مارکسيسم برابر است با التقاط) با شروع نهضت اسلامی امام‌خمينی (6) است. درک اين واقعيت را مي‌توان از نوع مواجهه و برخورد هوشمند و حساب‌شدۀ گروهک منافقين با نهضت اسلامی امام‌خميني(6) به‌راحتی دريافت؛ چراکه شاخصه و نماد برجستۀ اين جريان موازی با انقلاب اسلامی که تاکنون تنها در يک عرصه توانسته است مواضع خود را همچنان ثابت نگه دارد، عناد و کينه‌توزی سرسختانه با استقرار حکومت اسلامی و اصل ولايت فقيه همراه با تلاش مستمر و همه‌جانبه برای براندازی و سرنگونی آن بوده است.

اصرار و پافشاری اين گروهک برای رسيدن به اين هدف به‌گونه‌ايست که مدعی هستند در طول سي‌واندی سال گذشته حتی برای لحظه‌ای به راهکاری غير از سرنگونی و براندازی نظام جمهوری اسلامی ايران نپرداخته اند.(7)

حال اين سؤال مطرح مي‌شود که به چه ترتيبی به‌دنبال تحقق اين هدف هستند؟

لذا برای روشن‌شدن مسئلۀ فوق بايد به اين سؤالات پاسخ داده شود:

 از ديدگاه امام‌خميني(6) و رهبر معظم انقلاب، تهديدات و آسيب‌هايی که مي‌تواند نظام جمهوری اسلامی را به سقوط، انحطاط و خروج از خط، اهداف، آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی و انقلابی سوق دهد، تهديدهای تروريستی و نظامی است يا ايجاد انحراف در مسير اسلام و انقلاب؟

از نگاه امام‌خميني(6) و رهبر معظم انقلاب، خط‌مشی جنگ مسلحانه و تأسيس ارتش آزادي‌بخش گروهک منافقين تهديدی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی محسوب مي‌شود يا خير؟

آيا برخورد و اضمحلال بازوی نظامی گروهک منافقين که با برچيده‌شدن پايگاه آنان در عراق متجلی خواهد شد، به‌معنای انهدام و نابودی اين گروهک و در نتيجه پايان تلاش‌ها و اقدامات آن‌ها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی خواهد بود؟

 به‌هرحال آشنايی و شناخت آسيب‌ها و خطراتی که از منظر امام‌خميني(6) و رهبر معظم انقلاب ماهيت جمهوری اسلامی را تهديد و با مخاطرۀ جدی روبه‌رو خواهد کرد، کمک فوق‌العاده ارزشمندی خواهد بود برای اينکه از نوع مقابله و مبارزه با جمهوری اسلامی ايران تصويری واقعی درک و دريافت کنيم تا بتوانيم پي‌ببريم که گروهک منافقين چگونه و به چه ترتيبی درصدد دستيابی به هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی است.

منافقين، خطر فکری و اعتقادی يا خطر نظامي

بنابر تصريح رهبر معظم انقلاب، تا سال 1349 و 1350 در محيط مبارزه و حرکت نهضت اسلامی مردم به‌رهبری روحانيت، مسائل انحرافی اعتقادی و ايدئولوژيکی به‌چشم نخورده است. انحراف در محيط مبارزه با روشدن دست گروهک منافقين و انتشار افکار و اعتقادات آن‌ها ظهور و بروز يافته و اين انحراف به‌قدری جدی بوده که تا سال 1354 حرکت نهضت اسلامی را به‌سمت افول و نابودی کشانده است.

ايشان در تصريحی تحت اين عنوان که بايد اعتراف کنيم که شهيد مطهری بعد از امام‌خمينی (6) از همۀ مبارزان حاضر در صحنۀ مبارزه و نهضت اسلامی به‌نوع حرکت و فعاليت‌های منافقين حساسيت بيشتری نشان داد و در معرفی اين گروهک به امام نقش اساسی را ايفا کرده‌اند؛ ماهيت واقعی جريان گروهک منافقين را ازيک‌سو و شاخۀ مواجهه و مقابله با اين گروهک را مشخص و معين مي‌کنند.(8)

سرکردۀ گروهک منافقين، مسعود رجوي، در پيامی به‌مناسبت انتخابات دور يازدهم رياست‌جمهوري، ميزان تأثير و حضورشان را در فاصلۀ زمانی که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره داشته‌اند اين‌گونه با حسرت تمام عنوان مي‌کند که در سال‌های 1350 تا 1354 هر آنچه که ما مي‌گفتيم، ياران امام‌خميني(6) آن را مي‌پذيرفتند.(9)

Zz2

شاخصه‌ای که رهبر معظم انقلاب در بياناتشان بر آن تصريح مي‌کنند، انحراف در مبارزات قبل از انقلاب، يعنی فاصله‌گرفتن از تفکرات و اعتقادات اسلام‌ناب بر پايۀ آرمان‌ها و ارزش‌های اسلامی امام‌خميني(6) بود. ازاين‌رو اين شاخصه را ايشان در سيرۀ علمی و عملی استاد شهيد مطهری بارز و برجسته مي‌دانند، فلذا «استدلال ايشان برای نوع مواجهه با اين گروهک اين بود که خطر فکری با خطر نظامی تفاوت دارد، يورش‌های نظامی را مي‌توان با سلاح سرکوب کرد، اما تهاجم فکری را بايد با ارائۀ بينشی درست پاسخ داد و خنثي‌سازی چنين شبهاتی که امواج التقاطی به‌وجود مي‌آورند، کاری منطقی و دراز مدت مي‌طلبد.»(10)

جريان مذهبی يا گروهک دارای مشی مبارزۀ مسلحانه

اولين شخصيتی که با ظهور پديدۀ التقاط و اوج‌گيری آن در دهۀ 1350 خطر گروهک موسوم به «سازمان مجاهدين‌خلق ايران» را احساس و شروع به مبارزۀ علمی و عملی کرد، استاد شهيد مطهری بود. ايشان يک سال قبل از پيروزی انقلاب در نامۀ تاريخی خود به امام‌خميني(6) با تشبيه گروهک منافقين به خوارج که در ابتدا حرکتشان حرکتی سياسی بود و بعد به‌صورت جريان مذهبی درآمدند، آنان را جريانی مذهبی با سلسلۀ اصول و فروع معرفی و کوچک‌ترين بدعت اين جريان را «خودکفايی و نفی هر مقام روحانی و مرجع ديني» اعلام و تأکيد مي‌کنند اين‌ها کسانی هستند که بر مسلک سابق خود باقی هستند و آن‌ها که اعلام موضع کردند، تکليفشان روشن است.(11)

رهبر معظم انقلاب نيز معتقدند که گروهک منافقين همانند خوارج هستند. بيان ايشان در تبيين هرچه‌بيشتر سخن شهيد مطهری کمک شايانی به فهم دقيق‌تر از اين واقعيت مي‌کند. ايشان مي‌فرمايند: «خوارج را درست ترجمه نمي‌کنند. من مي‌بينم که متأسفانه در صحبت و شعر و سخنرانی و فيلم و همه چيز، خوارج را به خشکه‌مقدس‌ها تعبير مي‌کنند، اين غلط است. خشکه‌مقدس کدام است؟! در زمان اميرالمؤمنين خيلی بودند که برای خودشان کار مي‌کردند. اگر مي‌خواهيد خوارج را بشناسيد، نمونه‌اش را من در زمان خودمان به شما معرفی مي‌کنم؛ گروه منافقين که يادتان هست؟

خوارج را درست بشناسيد. کسانی با تمسک به ظاهر دين، با تمسک به آيات قرآن، حفظ‌کردن قرآن، حفظ نهج‌البلاغه (البته آن روز فقط قرآن بود؛ ولی در دوره‌های بعد هرچه که مصلحت باشد و ظاهر دينی آن‌ها را حفظ کند) به برخی از امور دينی ظاهراً اعتقاد داشتند، اما با آن لب و اساس دين مخالفت مي‌کردند و بر روی اين حرف تعصب داشتند. دم از خدا مي‌زدند، اما نوکری حلقه‌به‌گوش شيطان را داشتند. ديديد که منافقين روزی آن‌طور ادعاهايی داشتند، بعد هم وقتی لازم شد برای مبارزه با انقلاب و امام و نظام جمهوری اسلامی با آمريکا و صهيونيست‌ها و صدام و با هر کس ديگر حاضر بودند کار کنند و نوکري‌شان را انجام دهند. خوارج اين‌طور موجوداتی بودند.»(12)

بر اساس اين معنا تأکيد و تکرار متعدد واژه‌ها و اصطلاحات مذهبی در کتاب‌ها و جزوات اين گروهک مبني‌براينکه يکی از کارهای مهم سازمان از آغازين روزهای تأسيس تلاش برای «تدوين ايدئولوژی اسلام، زدودن زنگارهای قومی و طبقاتی و مسئوليت سنگين مدون‌کردن ايدئولوژی اصل و واقعی اسلام» بوده حاکی از اصالت و تقدم ترويج و گسترش افکار و اعتقادات اين جريان بر مشی مسلحانه و تروريستی است. اراده و قصد آن‌ها از عبارات تدوين ايدئولوژی اسلام واقعي، در چهارچوب فکری و اعتقادي‌شان معنا و مفهوم ديگری داشته که از نگاه بسياری پنهان مانده بود؛ ولی خوشبختانه بعضاً در برخی از متون منتشرشده‌شان بر آن تصريح شده است: «آنچه در آموزش‌های ايدئولوژيک مدنظر سازمان بود، مشخص‌کردن تفاوت کيفی اسلام سازمان با اسلام موجود در جامعه بود، رسالتی که سازمان تا قبل از حاکميت اپورتونيست‌های چپ‌نما به‌خوبی از عهده‌اش برآمد و توانست تحولی کيفی را از اين نظر در جامعه ايجاد کند.»(13)

بزرگ‌ترين دروغ گروهک منافقين و فريب در تاريخ مبارزات صدسالۀ اخير ايران

گروهک منافقين معتقد است که رسالتش، ترويج و گسترش اسلام کيفی سازمان(14) در جامعه بوده که در پی اشتباه استراتژيک و ناشيانۀ کادر مرکزيت و رهبری منافقين در سال 1354 به‌دليل اعلام مواضع زودهنگام(15) دچار اختلال و توقف مي‌شود و اين اشتباه چيزی جز دريده‌شدن پردۀ اغفال و فريب آنان و آشکارشدن ماهيت درونی و ضددينی آن‌ها نبوده است.

موضع سرسختانه و برگشت‌ناپذير بنيان‌گذار فقيد جمهوری اسلامی از همان ابتدا در برابر کج‌انديشي‌های بنيان‌گذاران و اعضای مرکزی سازمان گواهی بر اين مدعا است؛ به‌گونه‌ای که قبل از اعلام موجوديت اين گروهک در مرداد1349 که هنوز به‌تصريح رهبر معظم انقلاب ماهيت انحرافی منافقين روشن و حتی کسی از وجود اين گروهک مطلع نبوده و بعدها در بهار1350 و ارديبهشت1358 هرگونه پشتيبانی و حمايت از گروهک منافقين را منوط به اصلاح فکری و تجديدنظر آن‌ها در مسائل عقيدتی منوط مي‌کنند.(16)

پس از همراهي‌نکردن، تشنج‌آفرينی و درپيش‌گرفتن خط مخالفت و مقابله با انقلاب، امام در سخنراني‌های سال 1358 و ابتدای سال 1359 از اين گروهک به‌عنوان منافق ياد کرده(17) و هدف نهايی و اصلی اين گروهک از ملاقات با ايشان را اغفال و فريب خودشان اعلام مي‌کنند: «بعضی از اين آقايان که ادعای اسلامی مي‌کنند، آمدند در نجف، يکي‌شان بيست‌وچند روز آمد در يک جايي، من فرصت دادم به او تا حرف‌هايش را بزند؛ او به خيال خودش که مي‌خواهد من را اغفال کند. آمده بود که من را بازی بدهد و من همراهی کنم با ايشان.»(18) رهبر معظم انقلاب نيز معتقد هستند که گروهک تلاش و فشار زيادی را به‌کار بست تا نظر مثبت امام‌خميني‌(6) را جلب و ايشان را وادار به تأييد منافقين کنند.(19)

ازهمين‌جا مي‌توان گفت که خط اصلی و حقيقی گروهک منافقين برای رشد و گسترش در سطح جامعه نيازمند خاستگاه و جايگاه مقبوليت عام و مردمی بوده است. برای مشروعيت‌بخشيدن به «اسلام وارونه‌اي»(20) که «نه آن اسلامی که پيغمبر اکرم(6) فرموده‌اند»(21) بلکه «اسلامی که به‌صورت ديگری درآورده‌اند»(22) به ارتباط، تعامل و در نهايت جذب و به‌کارگيری عناصر و عوامل مؤثر در نهضت امام و برخوردار از ويژگي‌هايی که بتواند بر افراد مؤثر در نهضت انقلاب اسلامی تأثير داشته باشد، نيازمند بوده تا زمينۀ رشد و گسترش قرائت انحرافی آنان از اسلام را در جامعه فراهم کنند.

از همان ابتدای تأسيس شاهد هستيم که با سيمای فريبندۀ اسلامی و مذهبی پيش آمده و افرادی را که نيتشان خير بوده چنان تحت تأثير جاذبه‌های کاذب اين گروهک قرار مي‌دهند که حاضر نبودند باور کنند چنين تشکل‌ها و افرادی در باتلاق گمراهی غوطه خورده‌اند و مي‌توانند جامعه را به ورطۀ گمراهی بکشانند. همان‌گونه‌که امام در بازگويی خاطرات ملاقات با نمايندگان اين گروهک بر قصد اغفال خودشان ازسوی منافقين اشاره کردند، معتقد هستند که مرحوم آيت‌الله طالقانی هم اغفال شده بود(23) و در سخنرانی خود که برای اولين بار اين جريان فکری را منافق معرفی مي‌کنند و چهرۀ واقعی و مقصود واقعی آنان از تمسک به اسلام را ترسيم مي‌کنند، فرمودند:

«يک اشخاص حيله‌باز، چهره‌های مختلف بوده است در اين ممالک اسلامي، چهره، چهرۀ اسلامي، بسيار خوب و نماز هم مي‌آيند مي‌خوانند و روزه هم مي‌گيرند در ظاهر، چهره، چهرۀ اسلامی است، ولی باطنشان ضداسلام، شناخت اين‌ها مشکل است.»(24)

برخورداری منافقين از اين ويژگي‌ها، اساسي‌ترين مانع برای شناخت نوع حرکت و مقصد واقعی آن‌ها شده بود. شهيد مطهری هر چه تلاش کرد به دوستان خود ثابت کند که سران اين گروهک گمراه هستند و اسلام را به نابودی مي‌کشند، کمتر کسی بود که بتواند سخن وی را درک کند. او در نامۀ تاريخی خود به امام‌خميني(ره) درد جانکاه رشد و گسترش افکار و انديشه‌های الحادی و انحرافی در محافل مذهبی و در ميان دوستان نهضت که انتظار تأثيرپذيری و همراهی با اين افکار از آن‌ها نمي‌رفت را مطرح و درخصوص مقبوليت و جايگاه گروهک منافقين در ميان ياران امام مي‌گويد: «عجب اين است که هنوز هستند برخی از دوستان ما و ارادتمندان شما که کارهای اين‌ها را توجيه و تأويل مي‌کنند.»(25)

توان اين گروهک در مجذوب و اغفال‌کردن افراد و طعمه‌های مدنظرشان به‌قدری دقيق و حساب‌شده است که امام‌خميني‌(6) از درخواست‌های متعدد افراد سرشناس برای تجديدنظر و تأييد گروهک منافقين ازسوی ايشان مي‌فرمايند: «بعد هم که آقايان آمدند از ايران هم برای آن‌ها اشخاصی سفارش کرده بودند که اين‌ها را تأييد کنيد، اين‌ها مردم کذايی هستند، فلان مع ذلک من باور نکردم. حتی از آقايان خيلی محترم تهران سفارش کرده بودند که اين‌ها مردم چه‌طور هستند و من باورم نيامده بود.»(26)

درهمين‌رابطه يکی از نزديکان امام‌خميني‌(6) در خاطره‌ای اشاره مي‌کند: «ساعت‌ها طی چهار، پنج سال با امام صحبت کردم و حتی در حضور امام برای آن‌ها گريه کردم، بلکه راجع‌به سازمان يا يکی از افراد آن‌ها کلمۀ تأييديه بگيرم اما نتوانستم و هيچ‌کس نتوانست.»(27)

فريبکاری و اغفال جريان منافقين در ميان دوستان ما (شهيد مطهري) و ارادتمندان امام‌خميني‌(6)(28) ريشه دوانده است که علي‌رغم مواضع سرسختانه و سخت‌کوشی شهيد مطهری برای هوشياری مبارزين و دلسوزان نهضت امام اصلاح‌ناپذير است و نتيجه‌ای جز ازدست‌دادن بسياری از دوستان شهيد مطهری در پی نداشته و حتی ايشان را نصيحت مي‌کردند که اين‌گونه سخن نگوييد، اينان مسلمانند، دارند در راه اسلام زحمت مي‌کشند، حافظ قرآن و اهل تهجد هستند.(29) رهبر معظم انقلاب معتقد هستند اين‌ها که ادعا مي‌کردند طرفدار مردم و خلق و انقلاب هستند، پردۀ غليظی از ريا و دروغ بر کار خودشان کشيده بودند.(30) بعد از پيروزی انقلاب اسلامی زمانی که حضرت امام در ارديبهشت1358 ملاقات با سران اين گروهک را موکول به اعلام مبانی اعتقادی و عقيدتی آن‌ها کردند،(31) مسعود رجوی در بيانيه‌ای رسمی با ادبيات سنتی و به‌دوراز تفسيرهای رايج منافقين، دين اسلام و مذهب حقۀ جعفری اثني‌عشری را ارکان عقيدتی منافقين معرفی کرد.(32)

علي‌رغم اعلام موضع اعتقادی فوق ازسوی منافقين، نظر امام‌خميني‌(6)بي‌اعتقادی اين جمعيت به اسلام و اين نکته که اساس تشکيلات اين جمعيت روی اعتقاد به اسلام نيست به قوت خود باقی ماند.(33) آن حضرت در 12آبان1358 مجدداً به‌صراحت نظرشان را دررابطه‌با انحراف اعتقادی و اعتقادنداشتن به اسلام واقعی ازسوی اين گروهک اعلام مي‌کنند: «اخيراً ما مبتلا شديم به يک عده‌ای که... تمام معنويات را اين‌ها به ماديات برمي‌گردانند. مي‌گويند مسلميم، لکن نه توحيدشان توحيد اسلامی است و نه بعثتشان بعثت اسلامی است و نه نبوتشان نبوت اسلامی است و نه امامتشان و نه معادشان. همه‌اش برخلاف اسلام است. نه اينکه اين حال تازه [باشد] يعنی ده سال، پانزده سال است که پيدا شده‌اند.»(34)

اين‌گونه است که تلاش‌های فکری و ايدئولوژيکی اين گروهک برای ازميدان‌به‌درکردن اعتقادات و باورهای ناب اسلامی مبتني‌بر مذهب حقه شيعه، از همان ابتدای ظهور اين جريان، بسط و گسترش آن در سطح جامعه با سازوکاری مخفيانه سازماندهی و بر اساس فريب و اغفال علما و مردم طراحی و اجرا شده است. کمااينکه رهبر معظم انقلاب به انحراف ايجادشده ازسوی گروهک در محيط مبارزه قبل از پيروزی انقلاب اسلامی اشاره مي‌کند و گروهک منافقين نيز با بيان اينکه اعلام مواضع زودهنگام در سال 1354 باعث اختلال در روند برنامه و تلاش‌های گروهک جهت پيشبرد افکار و اعتقادات آن‌ها شد، به ماهيت حرکت خود تصريح مي‌کنند.

نورالدين کيانوری آخرين رهبر حزب کمونيست ايران در خاطرات خود نکاتی را بيان مي‌کند که بيشتر عمق فريب‌کاری و خيانت تشکيلات منافقين به اسلام و مردم ايران را آشکار مي‌سازد، حرکتی که بايد آن را به‌عنوان بزرگ‌ترين فريب تاريخ مبارزات صدسالۀ ايران ازسوی جريان منافقين برای ثبت در تاريخ حوادث ميهن عزيزمان و تبيين ماهيت و حقيقت منافقين برای مبارزه با اسلام در مرحلۀ نخست و سپس مبارزه با مردمي‌ترين و اصيل‌ترين انقلاب مطالعه و تحقيق و تبليغ کرد:

«اولين بار که جزوۀ شناخت را خوانديم، بسيار خوشحال شديم که بخشی از مبارزين مسلمان چنين شناختی پيدا کرده‌اند؛ ولی زمانی که خبر کودتا را شنيديم فهميديم که اين يک جريان خرابکارانه است که بزرگ‌ترين لطمه‌ها را بر همکاری مسلمانان با کمونيست‌ها خواهد زد. ما اين مسئله را در آن زمان اعلام کرديم. بعدها فرخ نگهدار به ما گفت که در زندان اوين مسعود رجوی از اتاق بالا، که نگهدار هم در آن بوده با يکی از سران مجاهدين (موسی خياباني) در اتاق پايين صحبت مي‌کرده، موسی خيابانی مي‌گفته: آن‌ها دارند تمام بچه‌ها را با خود مي‌برند، ما بايد به طرف مارکسيسم برويم و اگر اعلان نکنيم که مارکسيسم هستيم همۀ بچه‌ها جذب آن‌ها خواهند شد. رجوی از طبقۀ بالا به او مي‌گفته: نه هنوز زود هست، هنوز بايد صبر کرد.»(35)

لذا آنچه را که تحت عنوان اعلام مواضع ايدئولوژيک در سال 1354 و انحراف در گروهک منافقين در کتب و منابع مربوط به اين گروهک ملاحظه مي‌کنيم، درواقع حرکتی خودسرانه ازسوی برخی نيروها و کادرهايی است که زودهنگام راز سربه‌مهر اين گروهک را عيان کرده‌اند، نه اينکه انحرافی در آن به‌وجود آورده باشند. ازاين‌رو گروهک توانست با تحريف تاريخی و فريب افکار عمومی اين‌گونه القاء کند که «بخش مذهبی سازمان مجاهدين که تنها در زندان وجود خارجی داشت، توسط مسعود رجوی و موسی خيابانی سر پا نگه داشته مي‌شد و سازمان بيرونی که مارکسيست شده بود بعد از انقلاب به

راه کارگر و پيکار تغيير نام داد(36) و امروزه علي‌رغم تصريح‌های متعدد امام‌خميني‌(6) و رهبر معظم انقلاب مبني‌بر اعتقادنداشتن اين جريان به اسلام فقاهتی و اصولی مذهب تشيع، غالب افراد بر اين باور هستند که اين جمعيت فعلي، مسلمان و دارای اعتقادات شيعی هستند.»

درحالي‌که سيدکاظم بجنوردی از زندانيان سياسی قبل از انقلاب مي‌گويد: «رجوی در زندان تغيير ايدئولوژی داد، به‌گونه‌ای که من از او پرسيدم راست است و جدی گفتی که مارکسيست هستم؟ و او گفت که بله من واقعاً مارکسيست هستم.»(37)

اصالت و تقدم مبارزۀ منافقين با حکومت اسلامی ازطريق ترويج و گسترش اعتقادات در جامعه يا اعمال خط‌مشی مبارزۀ مسلحانه

نگرانی و واهمۀ امام‌خميني(6) از انحراف در اسلام راستين و حقيقی بيشتر از هر مطلبی در 21 جلد صحيفۀ ايشان ملموس است. ايشان از تهاجم نظامي، درگيری و يورش مسلحانه، از چنگ و دندان نشان‌دادن آمريکا تا جنگ تحميلی و عمليات‌های تروريستی و خرابکارانه جبهۀ ضدانقلاب هيچ‌گونه ترس و واهمه‌ای نداشته‌اند، همچنان‌که پس از فتح لانۀ جاسوسی آمريکا، درحالي‌که نهال انقلاب يک‌ساله هم نبود، گفتند: «آمريکا هيچ غلطی نمي‌تواند بکند.»(38) با گذشت کمتر از يک ماه از تجاوز سهمگين و همه‌جانبۀ صدام به کشور، با صلابت مي‌گويند: «ما چنان سيلی خواهيم زد به صدام و حزب بعث عراق که ديگر بلند نشود از جای خودش. ما بايد اين اشتباه را رفع کنيم.»(39) در پی ترور ياران صديق اسلام و انقلاب مي‌فرمايند: «اين انقلاب بايد زنده بماند، اين نهضت بايد زنده بماند و زنده‌ماندنش به اين خون‌ريزي‌هاست. بريزيد خون‌ها را، زندگی ما دوام پيدا مي‌کند، بکشيد ما را، ملت ما بيدارتر مي‌شود.»(40)

Zz1

علي‌رغم اين صلابت و شجاعت بي‌بديل در مقابل دشمن آشکار، تهديد و خطری که از ناحيۀ افرادی که به‌اسم اسلام و مسلمان درصدد ازبين‌بردن آن برآمده بودند، هراس جدی داشته و در اين زمينه هشدارها و تذکرات مکرر و مؤکدی درخصوص خطر ترويج و انتشار افکار و انديشه‌های ضددينی و اسلامی که بعضاً مختص‌به گروهک منافقين بوده، در مناسبت‌ها و در فرصت‌های مقتضی با عموم مردم و مسئولين در ميان مي‌گذاشتند: «توجه داشته باشيد کی دارد خلاف مي‌کند به‌اسم اسلام، کی دارد خراب‌کاری مي‌کند به‌اسم اسلام.»(41) «اين‌ها در هرجايی مي‌خواهند نفوذی بکنند و افسادی بکنند به‌اسم اسلام و اين خطر است برای نهضت شما، با اسم اسلام مي‌خواهند اين اسلام را در بين مردم خود مملکت مشوش نمايش دهند، به‌صورتش نمايش بدهند. اين جرم بزرگی است که آن‌ها مرتکب مي‌شوند، ما هم اگر ساکت باشيم جرم است برای ما.»(42)

«دسته‌ای از اين‌ها که حالا شما مي‌بينيد که اظهار اسلام مي‌کنند و شايد از شما هم بيشتر اظهار اسلام مي‌کنند، از اين جمعيت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامی است که پيغمبر اکرم فرموده است. وارونه‌اش مي‌کنند. در بين اين افراد خيلی هستند که بسيار اسم اسلام را مي‌برند و بسيار هم دلسوزی برای اسلام مي‌کنند، اما اگر دلسوزی بکنند برای آن اسلام خودشان، نه برای آن اسلام ما و بعضی ديگر هم هستند که اصلاً نه اعتقادی به اسلام هم ندارند، چنانچه به اين انقلاب هم اعتقادی نداشتند، ولی حالا صددرصد اسلامی شدند و انقلابي. اين‌ها همه با اسم اسلام مي‌خواهند به‌کلی اسلام را کنار بگذارند و يک چيز مادی جای او بگذارند که همه‌چيزش مادی باشد. به اسم اسلام ترويج ماديت را مي‌کنند.»(43)

از همه افراد مي‌خواستند که نسبت‌به عمق و هدف اعتقادات و افکار انحرافی حساسيت داشته باشند، زيرا اين منحرفين و کسانی که مي‌خواهند اين مکتب به آخر نرسد،(44) منافق‌ها هستند که بدتر از کفارند. آنکه مي‌گويد مسلمان هستم و به ضداسلام عمل مي‌کند و مي‌خواهد به ضداسلام عمل بکند،(45) بايد بفهميم که ما بايد کاری را که تا اينجا آورديم چه‌طور به آخرش برسانيم.»(46)

ازاين‌رو بر حفظ اسلام اصيل تأکيد و خسارت و ضربه‌ای که از نفوذ انديشه‌ها و افکار انحرافی و التقاطی با نام اسلام به دنيای اسلام وارد خواهد شد را سنگين و جبران‌ناپذير توصيف مي‌کنند: «اگر خدای نخواسته، خدای نخواسته اسلام در ايران سيلی بخورد، بدانيد که در همۀ دنيا سيلی خواهد خورد و بدانيد که به‌اين‌زودی ديگر نمي‌تواند سرش را بلند کند. اين الان يک تکليف بسيار بزرگی است که از همۀ تکاليف مهم‌تر است، حفظ اسلام در ايران.»(47)

اسلام در ايران سيلی خواهد خورد

رهبر معظم انقلاب نيز در يکی از سخنراني‌هايشان با دسته‌بندی منافقين نقش آن‌ها را در دوران بعثت حضرت رسول اکرم(6) و خلافت حضرت‌علي(7) تبيين و خطری که از ناحيۀ اين جريان اساس اسلام و انقلاب را در معرض آسيب قرار خواهد داد اين‌گونه بيان کرده‌اند: «با پديدۀ نفاق هوشمندانه برخورد کنيد. پديدۀ نفاق خطرناک است، چيزی که توانست در صدر اسلام کوشش مجاهدين و مؤمنين را در نهايت معطل بگذارد، نيروها و لشکريان قداره‌کش نبودند، بلکه حيله‌ها و مکرها و خدعه‌های دشمنان نقابدار منافق بود.»(48)

علي‌رغم بيانيه‌ها و مواضع متعدد گروهک منافقين در تأکيد بر جنگ مسلحانه برای رسيدن به هدف براندازی که کماکان از تلويزيون آنان تبليغ و بر آن پافشاری مي‌گردد، مسعود رجوی پس از خروج از کشور در مصاحبه‌ای با راديو بي‌بي‌سی بر مبارزه و رويارويی با نظام جمهوری اسلامی تأکيد داشته؛ اما تنها آغاز مبارزه با نظام جمهوری اسلامی ايران را جنگ مسلحانه و عمليات نظامی قيد مي‌کند و سناريوی پايانی و سرانجام مبارزه با جمهوری اسلامی را نه بر اساس مبارزۀ مسلحانه، بلکه به‌گونۀ ديگری ترسيم مي‌کند که امروزه با گذشت بيش از سی سال از مصاحبۀ مذکور بدون هرگونه توضيحی گويا و روشن است:

«با گل شروع شد با گلوله تمام شد، اين‌دفعه درست به‌عکس خواهد شد، اگرچه با گلوله شروع شد، اما قطعاً با گل خاتمه خواهد يافت. آن‌دفعه خودجوش بود، سازمان‌نايافته بود، اين‌دفعه سازمان‌يافته است و در رأس يعنی به‌مثابۀ ستون فقراتش، يک سازمان سراسری مثل مجاهدين حضور دارد که مردم مي‌شناسند.»(49)

او نيز در يکی از آخرين پيام‌های خود بر همين مضمون اشاره کرد و با قراردادن دو کلمۀ «آتش و حرکت» در داخل گيومه خواسته است با برجسته‌کردن آن تأکيد ويژه‌ای بر آن داشته باشد، کما‌اينکه در ادامه با استناد به نمونه‌هايی که مي‌آورد، منظورش را از تأکيد بر دو کلمۀ مذکور کاملاً  آشکارا بيان مي‌سازد: «از آغاز با افتخار و سربلندی در «آتش و حرکت» درخشان سياسی در تضادهای درون ارتجاع  غاصب و خون‌ريز به وظيفۀ ميهنی خود در برابر اين رژيم ايران‌ستيز عمل کرده‌ايم، از زمان جداکردن اولين رئيس‌جمهور خمينی در سال 1360 تا منتظری و موسوی و کروبی در سال 1388».(50)

حال که سرکرده و بالاترين جايگاه تشکيلاتی اين جريان به‌صراحت بر جداکردن و مهم‌تر از آن، قراردادن اين افراد در مقابل نظام افتخار مي‌کند، کنه و عمق فرمايش رهبر معظم انقلاب مبني‌براينکه آنچه کوشش مجاهدين و مؤمنين را در نهايت معطل مي‌گذارد، نيروها و لشگريان قداره‌کش نبودند، بلکه حيله‌ها و مکرها و خدعه‌های دشمنان نقابدار منافق خواهند بود، نوع و شيوه و استراتژی حقيقی گروهک منافقين برای مبارزه با حکومت اسلامی و ولايت فقيه را روشن مي‌سازد.

بنابراين حضور گروهک در بطن تغيير و تحولات سياسی جامعه و حاکميت، دليلی قاطع بر نگاه ابزاری منافقين به مسئلۀ استراتژی جنگ مسلحانه برای براندازی جمهوری اسلامی است. همان نگاهی که سرکردۀ منافقين در پيام خود بر آن صحه مي‌گذارد: «مجاهدين بي‌سلاح، بسا توانمندتر و قوي‌تر از روز نخستين خود شده‌اند.»(51) در پيام سال جاری نمونه‌هايی را که در پناه آتش «نظامي»، نيروهای بدون سلاح توانسته بودند «حرکت» جداسازی نيروهای انقلاب را با موفقيت کامل انجام داده، اعلام مي‌کند. حرکتی که با چالش‌های عظيم و برش‌هايی عميق منجربه ايجاد بحرانی در درون نظام گرديد.

ادعای «دخالت در تضادهای درونی رژيم» برای «شقه‌کردن» و «تقسيم قدرت»(52) برای دستيابی به هدف «برهم‌خوردن تعادل درونی رژيم و تعميق شقه در بالای نظام»(53) برای همگان روشن است. اهدافی که برمي‌شمارد محصول حرکت نظامی و استراتژی جنگ مسلحانه نيست، بلکه بنابه فرمايش امام‌خميني(6) محصول حرکت افرادی «که در ظاهر چهره، چهرۀ اسلامی است ولی باطنش ضداسلام» و تصريح مي‌فرمايند که «شناخت اين‌ها مشکل است»(54) همان‌هايی که رهبر معظم انقلاب «دشمنان نقابدار منافق»(55) معرفی مي‌کنند.

البته بنيان‌گذار فقيد نظام در نامۀ معروفشان به آقای منتظری به‌صراحت بر اين مضمون تأکيد مي‌کنند: «به‌قدری مطالبی که مي‌گفتيد ديکته شدۀ منافقين بود که من فايده‌ای برای جواب به آن‌ها نمي‌ديدم.»(56) روشن است که امام‌خميني(6) به نوع حرکت منافقين برای ايجاد انحراف و انشقاق در اسلام و انقلاب اشراف داشته و از همان روزهای نخست سال 1358 سعی مي‌کردند افرادی را که مي‌خواهند با سوءاستفاده از اسلام، عليه اسلام و انقلاب خرابکاری کنند، رسوا و معرفی کنند. «آقايان ملتفت نيستند. آقا خودش خيلی خيلی آدم خوبی است، مي‌رود ده نفر آدم از همين اشخاصی که مي‌خواهند اين کارها را بکنند، ايران فراوانند از اين اشخاص، الان در ايران سلطنت‌طلب ما داريم، از منافقين موجودند، از اقليت موجود است، از احزاب موجود است، هستند همه زيادند. آقايان عرض مي‌کنم که با ظاهر خيلی خوب مي‌روند پيش فلان آقا مي‌نشينند، مي‌گويند هی اسلام دارد از بين مي‌رود، ديديد چی شد، چه شد، اين‌ها مي‌خواهند اينجا را مثل شوروی بکنند. آقا فوراً باور مي‌کند، مي‌رود مي‌گويد نخير، ای واي، چه واقع شد، ای ادارات چه شده، چه شده.»(57) «بايد بدانيد که تبهکاران و جنايت‌پيشگان بيش از هرکس چشم طمع به شما دوخته‌اند و با اشخاص منحرف نفوذی در بيوت شما، با چهره‌های صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه به‌بار آورند و با يک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سيلی زنند. الله، الله در انتخاب اصحاب خود.»(58)

مهم‌ترين اصل حاکم بر گروهک پيرامون جذب افرادی که امکان بهره‌برداری در راستای اهداف آنان وجود داشته، اصل اغفال و فريب حداکثری است. تاجايي‌که به فرمايش امام‌خميني(6) امکان ديکته‌کردن ديدگاه‌ها فراهم شود تا در نهايت آخرت و عاقبت فرد را با مخاطرۀ جدی روبه‌رو کند.(59) نمونۀ ارائه‌شدنی برای اغفال يک طعمه را مي‌توان دو سال شب‌زنده‌داری و نماز شب خواندن هم سلولی مرحوم حجت‌الاسلام فاکر(60) تا مقطع اعلام مواضع ايدئولوژيک منافقين در سال 1354 ذکر کرد که پس از آن روز نه‌تنها انجام واجبات را ترک، بلکه در مقابل وعظ و نصيحت جناب آقای فاکر، خواندن نماز شب را دستور تشکيلاتی برای جذب ايشان اعلام مي‌کند.(61)

جذب و به‌کارگيری حجت‌الاسلام لاهوتی يکی ديگر از نمونه‌هايی هست که روشن مي‌کند، نزديک‌شدن، جذب و تعيين حوزه‌های فعاليت افراد بر اساس نيارمندی گروهک بنابر دستور و مجوز تشکيلات منافقين پيگيری و دنبال مي‌شود. در اين ارتباط آمده است: «من چون با سازمان ارتباط داشتم، مسائل را با آقای ابراري(62) مطرح کردم و ايشان هم به مسئولين رده‌بالا منتقل کردند. قرار شد که به آقای لاهوتی کمک کرده تا مسجد و محرابی برای ايشان مهيا و از وجود ايشان در جهت سازمان استفاده شود. در آن زمان مسجد بين‌الحرمين بازار پيش‌نماز نداشت، ايشان را به‌عنوان امام‌جماعت آنجا معرفی و تبليغ کرديم که ايشان نمايندۀ حضرت امام و انقلابی است و مردم را به‌سمت ايشان گرايش داديم. کار من اين بود که مقداری برای ايشان تبليغ کنم و وجوهات را به دست ايشان برسانم. با خودش هم قرار گذاشته بودم که هرکسی که من آوردم، شما وجوهاتش را بگير و سپس به من بده تا به دست سازمان برسانم، اين کار عملی شد.» (63و64)

اشاره به نمونه‌های فوق جهت تبيين هرچه‌بيشتر نوع کارکردها و کار‌ويژه‌های منافقين در راستای حضور مؤثر در روند تحولات سياسي‌مذهبی جامعه بوده و تأکيد بر اين نکته که آن‌ها تلاش مي‌کنند افکار و مسائل گروهک از طريق روحانيت در جامعه توسعه و گسترش يابد. (65)

طبق همين شگرد منافقين در مقاطع مختلف همراهان ديگری نيز از ميان نيروهای سياسی داشته‌اند. بستری که منجربه حضور عناصر گروهک منافقين در بدنۀ مديريتی دولت نهضت آزادی تحت عنوان «استفاده انقلابی از تمايلات شبه دموکراتيک ليبرال‌ها» فراهم آمد و مسئوليت جهاد سازندگی سه استان مهم خراسان، کرمان و سيستان‌وبلوچستان را به منافقين سپرد.(66)

رخداد نزديکی و هم‌سويی بني‌صدر با منافقين در سال‌های 1359 و 1360 يکی از گوياترين مواردی هست که مي‌تواند در تبيين و روشن‌کردن شيوه و شگرد اين گروهک برای نزديک‌شدن، همراهی و نهايتاً تسلط و هدايت جريان‌ها و اشخاص در راستای تحقق و رسيدن به اهداف خود از آن ياد کرد. حضور بدون محدوديت سرکردگان گروهک در دفتر رياست‌جمهوري، رياست عناصر اين گروهک بر دفتر رئيس‌جمهور، تصاحب پست‌هايی از قبيل مشاور، حضور در گارد رياست‌جمهوري، تشنج‌آفريني، ايجاد اختلاف، عدم همراهی و انحراف در خط امام و اهداف نظام و در نهايت فرار از کشور با طراحی و اجرای منافقين ازجمله اقدامات و فعاليت‌هايی هستند که بدون توانايی در غلبۀ افکار، باورها و اعتقادات و داشتن برنامه و طراحی مناسب امکان به‌وجودآمدن آن‌ها منتفی است.(67)

در تکميل مطالب بالا رهنمودهای گروهک به يکی از عناصر نفوذی در داخل کشور را برای درک هرچه‌بيشتر از شيوه‌ها و شگردهايی که منافقين از آن بهره‌برداری مي‌کند، مراجعه مي‌کنيم:

«نخست اينکه بنابه وظيفۀ خلاصۀ ايدئولوژيک، سياسی و اخلاقی که تو به‌عنوان يک عضوی از اين مقاومت بر عهده داری بايد جای مناسب و امکانات مناسب برای خودت پيدا کني. الان با توجه به اين شيرتوشيری که هست، تو جای مناسب را پيدا کن؛ يعنی جايی که خلاصۀ نفعش و خيراتش به آن‌کس که بايد برسد، برسد؛ دوم اينکه تأثير بگذاريد. مثلاً سمت بهش بدهيد و در عالي‌ترين شکل آن بتوان به او پيام داد. سوم اينکه در اثر اختلافات و درگيري‌هايی که ميان افراد، گروه‌ها و دسته‌های داخل نظام به‌وجود مي‌آيد، آن‌هايی که دلخور مي‌شوند، امکان اينکه بشود برويم سراغشان زياد است و درواقع تو بايد اين‌ها را شناسايی و زمينه را فراهم کنی تا بشود به آن‌ها مراجعه کنيم.»(68)

در پايان بايد اضافه کنيم که مبارزه با جمهوری اسلای ازسوی معاندين و مخالفين در تمامی سطوح جامعه وجود داشته و به‌شکل گسترده در حال اجرا است. انحراف از نگاه رهبر معظم انقلاب به‌معنی نابودی اعتقادات، باورها، اصول، ارزش‌های اسلامی و انقلابی است:

«تهاجم فرهنگي، مثل خود کار فرهنگی اقدام آرام و بي‌صدايی است. يکی از راه‌های تهاجم فرهنگی اين بوده است که سعی کنند جوان‌های مؤمن را از پايبندي‌های متعصبانه به ايمان که همان چيزهايی است که يک تمدن را نگه مي‌دارد، منصرف کنند، همان کاری که در اندلس در قرن‌های گذشته کردند. اين کار حالا هم دارد انجام مي‌گيرد، صدای فروريختن ايمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زيرزيرکی دشمن خدای نخواسته آن وقتی درمي‌آيد که ديگر علاج‌پذير نيست.»(69)

اين حرکت آرام و آهسته را شبيخون فرهنگی خوانده و از سر غصه اظهار داشتند: «من يک وقت گفتم اين‌ها دارند شبيخون فرهنگی مي‌زنند، اين راست است و خدا مي‌داند که راست است، بعضی نمي‌فهمند؛ يعنی صحنه را نمی بينند؛ کسی که صحنه را مي‌بيند ملتفت است که دشمن دارد چه کار مي‌کند و مي‌فهمد که شبيخون فرهنگی است و چه شبيخونی هم است، حالا دشمن دارد از جوان‌های ما انتقامش را مي‌گيرد، انتقامش چيست؟» (70 )

حضرت امام نيز بارها بر مترصدبودن دشمنان اسلام، انقلاب و مردم برای انتقام‌گرفتن سيلی محکمی که از اسلام خورده‌اند، اشاره کرده‌اند و درخصوص کار عميق، دراز مدت و استراتژيک برای تلافی و جبران آن سيلی ازسوی مخالفين و معاندين با اسلام در ايران بيدار باش داده، مي‌فرمايند:

«عزيزان من، منحرفين و کسانی که مي‌خواهند اين مکتب به آخر نرسد و آن‌هايی که از مکتب اسلام سيلی خورده‌اند و آن‌هايی که مکتب اسلام را برخلاف مصالح خودشان مي‌دانند و برخلاف مصالح اربابانشان مي‌دانند، اول نظرشان به اين است که از مدرسه‌هايی که کودکان ما، جوانان ما، جوانان نورس ما در آنجا برای تحصيل کمال رفته‌اند، از آنجا انحرافات را شروع کنند. آن‌ها درصدد هستند که مدارس که منشأ همۀ برکات هست و جوان‌های نورسی که بايد اين کشور را به رشد خودش برسانند و از دست اجانب نجات دهند، آن‌ها را منحرف کنند و لهذا مي‌بينيد که از آن دبستان تا دانشگاه مرکز توطئه است...

مي‌خواهند شما را از اسلام عزيز منحرف کنند و دانشگاه‌ها و دبيرستان‌ها و دبستان‌ها و تمام مراکز علم و تهذيب را مبدل کنند به مراکزی که اگر در آنجا علم تحصيل بشود به‌نفع قدرت‌های بزرگ باشد و هرچه در آن جاها و در آن مکان‌های مقدس هرچه فرآورد باشد، فرآورد به‌نفع ابرقدرت‌ها است. قدم اول آن‌ها از همان کودکستان شروع مي‌شود و هرچه جوان‌ها و کودک‌هايمان بالاتر بروند، قدم‌های بعدی آن‌ها هم به‌دنبال آن‌هاست. از کودکستان تا دانشگاه، مرکز جولان دست‌های خبيث استعمار است و آن‌ها خوب مي‌دانند که اگر اين نوباوگان را از راه مستقيم و صراط الله خارج کنند، به مقاصد شوم خودشان خواهند رسيد و لهذا کوشش آن‌ها و هدف آن‌ها از کودکستان شروع مي‌شود و تا دانشگاه‌ها جريان دارد.

مراکزی که بايد برای اصلاح جامعه، اصلاح جامعه در معنويات و اصلاح جامعه در ماديات ذخايری باشند برای کشور عزيز ما، آنجا را به‌فساد بکشند و بعد کنار بنشينند و به اين جوان‌های ما نگاه کنند که اين منحرفين کارهای خودشان را انجام داده‌اند و فساد را به‌دست شما مي‌خواهند اجرا کنند. آن‌ها مي‌دانند که اگر کودکان ما را از نورسی منحرف بار بياورند، اين انحراف تا آخر خواهد رفت و اگر نوباوگان ما را به انحراف بکشند، اين کشور به انحراف کشيده خواهد شد و اگر دبيرستان‌های ما را و دانشگاه‌های ما را به‌انحراف بکشند، اين کشور به‌انحراف خواهد کشيد.» (71)

Rajavisadamkasif

نتيجه‌گيري

عملکردهای پيچيده و چندوجهی منافقين از ابتدای ظهور و فعاليت در عرصۀ سياسی منجربه بروز اشتباهات و تحليل نادرست از راهبرد واقعی آنان در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی شده است. کمااينکه امروزه بسياری گمان مي‌برند که با نابودی بازوی نظامی (به‌اصطلاح ارتش آزادي‌بخش)، عمر اين گروهک رو به پايان است و ضربه‌ای کاری بر پيکرۀ آن وارد شده است. درحالي‌که عناد و مخالفت اين گروهک در حقيقت با آرمان‌ها و ارزش‌های اصيل اسلامی و انقلابی نظام بوده، بديهی و روشن است که برای مبارزه با آن نياز به توليد افکار، انديشه‌ها، اعتقادات و باورهايی است که بتواند نظام را از اين موضع به‌چالش، کوتاه‌آمدن و نهايتاً به‌انحراف بکشاند.

همان نکته‌ای (انحراف در اسلام به‌نام اسلام و مسلمان) را که امام‌خميني(6) در سخنراني‌های متعدد و مستمر بر آن انگشت گذاشته بودند و سرکردۀ نفاق در سخنراني‌های خود جداکردن بني‌صدر، آقای منتظري، موسوی و کروبی را از کارکردهای گروهک در داخل کشور ياد کرده و تأکيد مي‌کند: «ايجاد انشقاق، برهم‌زدن تعادل درونی نظام و...» از اهداف و برنامه‌های اساسي‌شان برای ضربه به حکومت دينی و نابودی ولايت فقيه است.

اين گفتمان خود گويای نوع مبارزۀ منافقين بوده و بر اصالت و تقدم مبارزۀ فکری و اعتقادی بر جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی ازسوی اين گروهک تأکيد دارد و امام‌خميني(6) هشدار داده است: «جريان‌هايی در کار است تا روحانيون را در چشم مردم يک نحو ديگری جلوه دهند و مقاصد خودشان را انجام بدهند ولو با يک رژيمی که به‌طور سالوسی در ملت ايجاد کنند؛ يعنی يک رژيم به‌صورت صددرصد اسلامی و بيشتر از شما فرياد «وا اسلاما» بکشد، لکن در باطن منافق باشد و در باطن برخلاف مصالح کشور عمل کند.»(72)

بنابراين نوع نگاه به گروهک منافقين بايد مبتني‌بر شناخت ايدئولوژيکی باشد و به‌جای اينکه با معيارهای سنتی اعم‌از تماس با سرپل منافقين يا مراجعۀ پيک و... به ارزيابی و تعيين وابستگی فرد توجه و تأکيد داشته باشيم، بايد ارزيابی و تشخيصمان معطوف به عملکرد و فعاليت‌های آن‌ها و اينکه چه نتيجه‌ای را در بر خواهد داشت، متمرکز باشد. يعنی مدنظر قراردادن نکته‌ای که منافقين به‌عنوان رهنمود به عوامل نقابدار و ناشناس خود جهت فعاليت در داخل نظام ارائه داده‌اند: تأثيرگذاري، سمت‌دادن و ايجاد انحراف در افراد شاخص، شناسايی افرادی که در روابط درونی نظام با يکديگر مشکل و اختلاف دارند به‌نحوي‌که تمامی اين عملکردها منجربه اين شود که سود و نفعش نصيب منافقين گردد.

برهمين‌اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی در بحثی درخصوص جريان نفاق، برای شناخت اين جريان شاخصه و معيار تبيين مي‌کنند: «امروز برای شناسايی منافقين دستۀ دوم نشانه وجود دارد و نشانۀ آن همراهی با دشمنِ شناخته‌شده است. جمهوری اسلامی دشمنان معروفی دارد که هيچ پرده‌پوشی در دشمنی خود ندارند؛ مانند جهان استکبار که رأس آن‌ها آمريکاست. حالاکه دشمن صريح داريم، کوچک و ضعيف هم نيست، منافق را مي‌شود از همراهی با دشمن شناخت. اين وسيله امروز در اختيار ماست، ولی در اختيار مسلمانان دوران پيامبر(6) نبود. هرکس با دشمن همراهی کند، در سوءظن قرار مي‌گيرد، هرکس برای دشمن و در جهت او کار مي‌کند، در سوءظن است. هرکس از کار او، دشمن استفاده مي‌کند، در سوءظن است. هرکس برای دشمن استدلال درست مي‌کند، در سوءظن است.» (73)

رهبر معظم انقلاب اسلامي، وجود عناد در افراد همراه‌شده با دشمن را نشانۀ قطعی نفاق دانسته و مي‌فرمايند: «مورد سوءظن يعنی چه؟ منافق است؟ نه! شايد از روی غفلت کار انجام مي‌دهد. در سوءظن است، يعنی اين امکان به‌وجود مي‌آيد که دشمن را به‌سوی خود کشانده و جزء دشمن باشد. راه برای امتحان هم باز است، اگر نشانۀ غفلت در اوست، غافل است. اگر ديديم نشانۀ عناد در اوست، منافق است.»(74)

نویسنده: محمد کریمی‌راد

    پي‌نوشت

    شرح تأسيس و تاريخچۀ وقايع سازمان مجاهدين خلق از سال 1344 تا 1350، بهار1359، گروهک منافقين، ص22.

    همان، ص30.

    همان، ص22.

    روح‌الله خميني، صحيفه امام(ره)، ج10، ص460.

    روح‌الله خميني، صحيفه امام(ره)، ج12، ص471.

    شرح تأسيس و تاريخچۀ وقايع سازمان مجاهدين‌خلق ايران از سال 1344 تا 1350، ص33.

    اشاره به پيام 18ارديبهشت1392 مسعود رجوي، انتخابات دورۀ يازدهم رياست‌جمهوري.

    سيدحميد جاويد موسوي، سيمای استاد در آينۀ نگاه ياران، ص35تا36.

    پيام مسعود رجوي، 18ارديبهشت1392.

    آيت‌الله محمدتقی مصباح يزدي، آفتاب مطهر، زندگی و خدمات علمی و فرهنگی علامۀ شهيد آيت‌الله مرتضی مطهري، ص209.

    مرتضی مطهري، نامۀ تاريخی استاد شهيد مطهری به حضرت امام، تهران: صدرا، ص16.

    بيانات رهبر معظم انقلاب در اولين روز ورود به ساري، 22مهر1374.

    شرح تأسيس و تاريخچۀ وقايع سازمان مجاهدين خلق ايران از سال 1344 تا 1350، 1359، ص30.

    نورالدين کيانوري، خاطرات نورالدين کيانوري، تهران: مؤسسۀ تحقيقاتی و انتشاراتی ديدگاه، ص466.

    مرتضی صفار هرندي، رازهای دهۀ شصت، ص64 و سازمان مجاهدين‌خلق، پژوهشکدۀ تحقيقات اسلامي، ص158تا160.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج8، ص145 و ج10، ص459.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج12، ص470.

    سيدحميد جاويد موسوي، سيمای استاد در آينۀ نگاه ياران، ص35تا36.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج10، ص461.

    همان، ص461.

    همان، ص461.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج10، ص334.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج12، ص471.

    مرتضی مطهري، نامۀ تاريخی استاد شهيد مطهری به امام‌خميني(6)، تهران: صدرا، ص16تا17.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج8، ص144.

    جمهوری اسلامي، ش317، 16/4/59، ص3.

    مرتضی مطهري، نامۀ تاريخی استاد شهيد مطهری به امام‌خميني(6)، تهران: صدرا ، ص17.

    آيت‌الله محمدتقی مصباح يزدي، آفتاب مطهر، زندگی و خدمات علمی و فرهنگی علامه شهيد آيت‌الله مرتضی مطهري، ص207.

    سخنرانی در مراسم بيعت خانواده‌های شهدای هفتم تير، اعضای شورای عالی قضايي، قضات و مسئولان دادگستری و جمعی از مردم لرستان، 7تير1368.

    مرتضی صفار هرندي، رازهای دهۀ شصت، تهران: دفتر پژوهش‌های مؤسسۀ کيهان، ص64.

    سازمان مجاهدين‌خلق از پيدايی تا فرجام، ج2، ص410تا480.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، نهضت امام‌خميني(6)، ج3، ص 409.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج10، ص460.

    نورالدين کيانوري، خاطرات نورالدين کيانوري، تهران: مؤسسۀ تحقيقات و انتشاراتی ديدگاه، ص466.

    علي‌اکبر راستگو، مجاهدين‌خلق در آينۀ تاريخ، ص201.

    محمدکاظم بجنوردي، مسی به‌رنگ شفق، ص149.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام(6)، ج10، ص515.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج13، ص278.

    سخنرانی امام‌خميني(6) در مدرسۀ فيضيه به‌مناسبت شهادت استاد مطهري.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج12، ص470.

    همان، ص470.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج10، ص462.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج14، ص2.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج12، ص471.

    همان، ص469.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج17، ص382.

    سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سال 1377 در لشگر سيدالشهداء عليه السلام.

    راديو بي‌بي‌سی فارسي، در خلال گزارشی که درخصوص 65سالگی اين راديو در تاريخ 27آذر1384 پخش کرد، مصاحبه با مسعود رجوی را که در پاسخ به سؤال خبرنگارش بود بازپخش کرد.

    پيام مسعود رجوي، 31ارديبهشت1392.

    پيام مسعود رجوی 14آذر1387.

    پيام مسعود رجوي، 27خرداد1392.

    همان.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج12، ص471.

    سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سال 1377 در لشگر سيدالشهداء عليه السلام.

    روح‌الله خميني، رهبری و مسئله قائم مقامي، تهران: الهادي، ص335.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج18، ص25.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج18، ص7.

    روح‌الله خميني، رهبری و مسئله قائم مقامي، تهران: الهادي، ص335.

    نمايندۀ دور هشتم مجلس شورای اسلامی از مشهد.

    سخنرانی آيت‌الله سيداحمد خاتمی در سال 1389.

    حسن ابراری از مسئولين گروهک منافقين قبل از پيروزی انقلاب بوده که در سال 1354 توسط ساواک دستگير شده است.

    اسدالله تجريشي، خاطرات اسدالله تجريشي، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص96.

    با توجه به اينکه امام از ابتدای نهضت علاوه‌بر اعتقادات و ايدئولوژی از تأييد اقدامات و فعاليت‌های اين گروهک خودداری کرد، موضوع فوق عمق انحراف و دخالت در جايگاه روحانيت، امام و... در نزد اين تشکيلات را روشن مي‌کند.

    همان، ص93تا135.

    مرتضی صفار هرندي، رازهای دهۀ شصت، به‌نقل از نشريۀ مجاهد ارگان منافقين و خاطرات حجت‌الاسلام علي‌اکبر ناطق نوري، تهران: کيهان، ص69.

    همان، ص171تا191.

    رهنمودها و شرح وظايف يکی از عناصر اطلاعاتی منافقين در داخل کشور.

    سيدعلی خامنه‌اي، 21مرداد1371.

    سيدعلی خامنه‌اي، 15ارديبهشت1372.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج14، ص2.

    روح‌الله خميني، صحيفۀ امام، ج14، ص185.

    سخنرانی رهبر معظم انقلاب در سال 1377 در لشگر سيدالشهداء(7).


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31