تلاش حضرت امام(ره) برای حفظ جایگاه ریاست جمهوری
با همه اینها، حضرت امام و نزدیکان ایشان نمیخواستند کار بنیصدر به جایی برسد که خود میخواست. رئیس مجلس شورای اسلامی، آقای هاشمی رفسنجانی نیز در تاریخ 23 خرداد، پس از دیداری با امام، نظر مجلس را درباره رئیسجمهور به این شرح اعلام کرد: «بعد از عزل آقای بنیصدر از سمت جانشینی فرماندهی کل قوا، در مجلس فشار شدیدی وارد میآید که مساله عدم کفایت سیاسی ایشان مطرح شود و نمایندگان مجلس خواستهاند برای این کار جلسه غیرعلنی داشته باشیم... در مجموع و با مشورتهایی که کرده بودیم نظر من این بود که آقای رئیسجمهور بپذیرند و در محدوده حقوق و تکالیفی که قانون اساسی برای رئیسجمهور و همه ارگانهای دیگر معین کرده است، عمل بکنند و ترجیح دارد که ایشان در این سمت باقی بمانند؛ حتی اگر من بتوانم، با تقاضا و توضیح، مجلس را هم از طرح بحث درباره کفایت سیاسی ایشان منصرف کنم و فکر میکنم مصلحت این باشد... البته مساله بستگی دارد به اینکه ایشان چه مقدار آماده باشند که تابع قانون باشند.» اما بنیصدر که مفتون تحلیل و ارزیابی سازمان مجاهدین خلق و اسیر توهمات خویش شده بود، اینگونه پیامهای مسالمت و آشتی را از موضع ضعف تلقی میکرد و میپنداشت با حمایت گروههای سیاسی متحد خود و تشکیلات نظامی سازمان، به فروپاشی حاکمیت پیرو خط امام قادر خواهد بود. بنابراین خط گسترش آشوب و درگیری در شهرها و آماده شدن برای یک مقابله مسلحانه تمام عیار با نظام ـ توسط مجاهدین خلق و ائتلاف طرفداران بنیصدرـ همچنان پیگیری میشد.
بیانات تاریخی حضرت امام(ره) در 25 خرداد 60
جبهه ملی طی اعلامیهای که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود، مردم را به یک راهپیمایی در مسیر خیابان انقلاب به سمت دانشگاه تهران در بعدازظهر روز 25 خرداد 1360 فراخواند. قرار بود در جلسه 26 خرداد مجلس شورای اسلامی پیرو درخواست 120 نماینده، 2 فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور به بحث و رایگیری گذارده شود. به نظر میرسید راهپیمایی جبهه ملی اولاً به عنوان مقدمه و آزمون موفقیت شورش اجتماعی طراحی شده بود (که در صورت موفقیت زمینه را برای یک حرکت گسترده براندازانه و خشن در ادامه درگیریهای پراکنده تهران و شهرستانها، فراهم میکرد) و ثانیاً مانوری بود برای تقویت جایگاه اجتماعی و افزایش روحیه گروههای متحد بنیصدر در آستانه اقدام نهایی؛ صبح 25 خرداد، بازرگان، یدالله سحابی و کاظم سامی طی یک نامه مشترک اعلام کردند به دلیل عدم امنیت و وجود سانسور و ادامه توقیف چند روزنامه، از شرکت در جلسات علنی مجلس خودداری خواهند کرد. صبح آن روز، امام خمینی(ره) در میان جمعی از اقشار مختلف مردم بیاناتی ایراد کردند که موارد و نکاتی از آن ـ از جمله انتقاد شدید و صریح به بنیصدر، اعلام ارتداد جبهه ملی در صورت اصرار و پافشاری بر نفی حکم ضروری قصاص و تکلیف به نهضت آزادی در روشن کردن موضع خود و تبری جستن از اعلامیه جبهه ملی ـ تا آن زمان سابقه نداشت.
بخشهای مهم بیانات امام که ظهر همان روز از رادیو پخش شد از این قرار است: «من 2 تا اعلامیه از جبهه ملی که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این 2 اعلامیه جزو انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادند لایحه قصاص است... در اعلامیه دیگر تعبیر این بود که لایحه غیرانسانی. ملت مسلمان را دعوت میکند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند... من کار ندارم به جبهه ملی با اینکه بعضی افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند. ليکن من کار دارم با اینهایی که پیوند کردهاند، با جبهه [ملی]، پیوند کردهاند با منافقین... شمایی که متدین هستید و مدعی تدین، چه توجیهی از این معنا دارید؟... این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت را به هم بزنند. ائتلاف کردند که آشوب به پا کنند... حالا ائتلاف کردید که به ضد رای مردم عمل کنید... بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهه ملی میگوید؟... رادیو بعدازظهر را باز کنیم گوش کنیم ببینیم که نهضت آزادی اعلام کرده است که این اطلاعیه جبهه ملی کفرآمیز است... متاثرم از اینکه با دست خودشان، اینها گور خودشان را کندند. من نمیخواستم این طور بشود. من حالا هم توبه را قبول میکنم، اسلام توبه را قبول میکند... بگویند ما تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم مردم را دعوت کردیم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده ائتلاف کردیم با گروه منافق، من چندین بار به این آقا [ بنیصدر] گفتم: آقا این جمعیت [ مجاهدین خلق] تو را به باد فنا میدهند و این افرادی که دور تو جمع شدند، بعضی از اینها یک گرگهایی هستند که تو را به باد فنا میدهند. گوش نکرد، حالا هم دیر نشده، آقایانی که متدین هستند [نهضت آزادی] اعلام کنند به اینکه این دعوت به راهپیمایی، دعوت بر ضداسلام است... آن آقا [بنیصدر] هم بروند عذرخواهی کنند از ملت؛ بگویند ملتی که به من رای داده من مطابق رای آنها عمل نکردم از حالا به بعد [عمل] میکنم... من نمیخواستم شما ائتلاف بکنید با منافقینی که برضد اسلام هستند... الان هم من نصیحت میکنم، این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیسجمهوری را ... جدا کنید حسابتان را از مرتدها، آنها مرتد هستند، جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی ممکن است بگوید که ما این اعلامیه را ندادیم، اگر آمدند و در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیهای که حکم ضروری جمیع مسلمین را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده... از آنها هم میپذیریم که اسلام در رحمتش به همه مردم باز است... بیایید توبه کنید، برگردید توبه همهتان قبول است بیایید با هم برادر بشوید این مملکت را به پیش ببرید.» کریم سنجابی که در آن زمان دبیرکل جبهه ملی بود بعدها در خاطرات خود ضمن اشاره به ارتباط و ملاقاتهای خویش با «افرادی از مجاهدین خلق» و شخص مسعود رجوی، میگوید: هر قدر فاصله آنها [مجاهدین خلق] از تودهایها بیشتر میشد و هر قدر دستگاه انحصارطلب آخوندی نسبت به آنها ترشرویی و خشونت بیشتر نشان میداد، نزدیکی ما با آنها بیشتر میشد. بویژه همراهی و ارتباط آنها با بنیصدر در خط آزادیخواهی وسیله دیگری برای همکاری و تفاهم ما با آنها شده بود. وی درباره راهپیمایی علیه لایحه قصاص با اشاره به اعلامیه خود و مقالات منتشره در نشریه «پیام جبهه ملی»، درباره انگیزه اقدام جبهه ملی چنین گفته است:« ما میخواستیم در روز 25 خرداد 1360 به مناسبت یکصدمین سال تولد دکتر مصدق اجتماع و تظاهرات و در صورت امکان راهپیمایی بزرگی ترتیب بدهیم... با آنکه مسؤولان جبهه ملی از اوایل خرداد ماه در حال نیمه اختفا بودند و شورا و کمیته مرکزی ما در محلهای مختلف به صورت پنهانی تشکیل میشد و با همه خطرات و محظوراتی که متوجه ما بود بر تصمیم خود در برگزاری تظاهرات راسخ بودیم... مجاهدین خلق هم به ما گفتند که اعلامیه مخالف علیه آن [راهپیمایی] نمیدهند ولی [رسماً] در آن شرکت نمیکنند... در این موقع اختلاف مجلس و بنیصدر به حد اعلا رسیده بود. چند روز قبل از 25 خرداد ما خانههای خود را ترک کردیم و به حال اختفای مطلق افتادیم و در حال اختفا بودیم...» .نشریه مجاهد 2 هفته قبل از اعلام راهپیمایی جبهه ملی تحت عنوان «بررسی لایحه قصاص»، ضمن رعایت احتیاط در عدم نفی اصل قرآنی و دینی آن، لایحه قصاص را زیر سوال برده و محکوم کرده بود. سازمان همچنین علاوه بر تحلیلها و مواضع خود که آشکارا علیه امام در «مجاهد» منتشر میکرد، متن نامه سرگشاده شیخ علی تهرانی به امام را در واکنش به سخنرانی 25 خرداد ایشان، انتشار داد. او در این نامه حملات شدیداللحنی خطاب به امام کرده و کوشیده بود اعتبار و استناد دینی و فقهی بیانات امام را ـ از جمله درباره حکم ارتداد منکرین حکم ضروری قصاص ـ نفی کند. در حالی که همه علمای شیعه و سنی درباره این حکم فقهی امام اتفاق نظر داشته و در همان زمان علما و مراجع دیگر نیز در تایید آن اعلام نظر کردند از جمله مرحوم آیتالله العظمي گلپایگانی رسماً با صدور فتوایی تصریح کرد که «اگر مسلمانی حکم قصاص را در اسلام منکر شود، مرتد میشود چون انکار صریح قرآن و ضروری دین است». در پی عدم پاسخ جبهه ملی به درخواست امام مبنی بر نفی موضعگیری ضددینی اعلامیه قبلی خود و تلاش گروههای اندک و پراکندهای برای اجابت به دعوت راهپیمایی آشوبگرانه 25 خرداد، حضور گسترده مردم تهران در خیابانها به حمایت از رهبری انقلاب، شرایط را به زیان این گروه و حامیان پشت پرده آن تبدیل کرد: مردم انقلابی و مبارز تهران، دیروز در اجتماعات پرشکوه خود و با حضور در صحنه، توطئه راهپیماییاي را که از طرف جبهه ملی اعلام شده بود، خنثی کردند... سرتا سر حد فاصل میدان فردوسی تا میدان انقلاب مملو از جمعیت بود. ملت یک صدا فریاد میزدند: فرمانده کل قوا خمینی ... سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن، لبیک لبیک یا امام، حزبالله پیش مرگ روحالله...
در پی اعلام راهپیمایی جبهه ملی که قرار بود ساعت 4 بعدازظهر دیروز (25 خرداد) از میدان فردوسی آغاز شود، گروه زیادی از مردم برای جلوگیری از برقراری این میتینگ در ساعات قبل از موعد تعیین شده در میدان فردوسی اجتماع کردند... جمعیت سپس مسیر خیابان انقلاب را به سوی میدان انقلاب و دانشگاه تهران در پیش گرفت و با شعارهایی علیه جبهه ملی و رئیسجمهوری به راه خود ادامه داد. همچنین در سایر شهرستانها نیز راهپیماییهای وسیعی در حمایت از سخنان امام برگزار شد که اخبار و تصاویر آنها در مطبوعات کثیرالانتشار و صدا و سیما منعکس شد. اما سازمان مجاهدین خلق در تبلیغات خود مدعی اندک بودن تعداد مردم شرکتکننده در این اجتماعات شد و اخبار مربوط به آنها را «دروغگویی» توصیف کرد(!) رادیوهای فارسی زبان خارجی و رسانههای بیگانه نیز در تداوم مشی تبلیغاتی گذشته به تریبون سازمان و سایر گروههای هوادار بنیصدر و خود وی تبدیل شده بودند. از سوی دیگر مهندس بازرگان طی اعلامیهای که بعدازظهر 25 خرداد به خبرگزاری پارس ارسال کرد صرفا «شایعه» دعوت نهضت آزادی به راهپیمایی را تکذیب کرد. کیهان این تکذیب را یک اقدام «زیرکانه» و «رندانه» برای اجتناب از موضعگیریهای صریح مورد درخواست امام توصیف کرد. نهضت آزادی در پاسخ به انتقاد مزبور، یک اطلاعیه توضیحی دیگر صادر کرد که طی آن مجدداً از محکوم کردن اقدام جبهه ملی و کفرآمیز شمردن مخالفت با قصاص خودداری کرده و بدون هیچگونه موضعگیری مطابق خواست امام، صرفاً مشارکت در راهپیمایی و ائتلاف با هر «گروه و حزبی» را تکذیب کرده و اعتقاد خود را به حکم قصاص اعلام داشت. روز 26 خرداد 2 فوریت طرح بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهوری به تصویب مجلس رسید. 10تن از نمایندگان از جمله بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، سلامتیان و غضنفرپور از حضور در جلسه خودداری کردند.
یأس بنیصدر و متحدانش
اجتماع مورد نظر جبهه ملی و بنیصدر شکست خورد و خیابانها در اختیار نیروهای طرفدار انقلاب قرار گرفت و آخرین امید بنیصدر به اینکه شاید اجتماع 25 خرداد مفری برای او در پی داشته باشد، به یأس مبدل شد. بنیصدر که در بیانیه 22 خرداد خویش رسماً و علناً مردم را به قیام علیه انقلاب اسلامی تحریک کرده بود و در همدان و در پایگاه یکم شکاری، مردم و ارتشیها را به استقامت و قیام فرا خوانده بود، به دنبال بیانات حضرت امام و ملاحظه واکنش مردم در 25 خرداد اکنون بر آن شده بود که با نامهای به امام از شدت فشار علیه خویش بکاهد. در متن نامه ضمن تظاهر به اطاعت از رهبری، اهانتها و مدعیات قبلی هم به بیانی دیگر تکرار شده بود. زمینه سقوط بنیصدر را سرانجام خود وی و رجوی فراهم کردند. حادثهآفرینیهای «منافقین» ادامه یافت. در ادامه حمایت شورشگرانه مجاهدین خلق از بنیصدر، این سازمان طی اطلاعیه مورخ 26 خرداد 1360، هواداران خود را به حمایت جدیتر از بنیصدر، به بهانه «نجات جان» وی، دعوت کرد. در حالی که بنیصدر با هماهنگی سازمان در مخفیگاه بسر میبرد و هیچ خطر جدیای او را تهدید نمیکرد. حتی در صورت واقعی بودن این موضوع، دعوت مردم به دفاع از جان رئیسجمهور زمینه اجرایی نداشت و صرفا برای تهییج و تحریک مخاطبان کاربرد داشت. این ترفند تبلیغاتی که از مدتها قبل شروع شده بود و مبتنی بر مظلومنمایی و در مخاطره بودن زندگی بنیصدر و حامیانش قرار داشت، برای تقویت توجیهات سازمان در مسیر به کارگیری «خشونت کور و سازماندهی شده» بعدی، طراحی شده بود. بخشی از اطلاعیه مزبور از این قرار است: مردم تهران! آماده نجات جان دکتر بنیصدر باشید. ... جان رئیسجمهور علیالقاعده در خطر جدی است و فرد فرد شما، از جانب تمام مردم ایران در دفاع از آزادی و مقاومت در برابر دیکتاتوری و اختناق سیاه وظیفه دارید برای نجات جان دکتر بنیصدر هر لحظه هوشیار و آماده باشید.
تصویب عدم کفایت سیاسی بنیصدر
طرح 2 فوریتی آییننامه چگونگی بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور که از طرف تعدادی از نمایندگان، تقدیم مجلس شورای اسلامی شده بود در 27 خرداد پس از سخنان موافقان و مخالفان، مورد تصویب قرار گرفت. میلیونها تن از مردم در تجمعها و تظاهرات مختلف سراسر کشور و نیز نمازهای جمعه 29 خرداد از اقدام مجلس حمایت کردند و خواستار عزل و محاکمه بنیصدر شدند. درگیریهای پراکنده و خشونتباری نیز در برخی شهرها بین طرفداران بنیصدر و سازمان مجاهدین خلق با مردم رخ داد. آیتالله شهید دکتر بهشتی، رئیس دیوانعالی کشور در مصاحبه مطبوعاتی در 27 خرداد 60، ضمن توضیح ابعاد حقوقی و قضایی رسیدگی به کفایت سیاسی رئیسجمهور و نحوه اجرای قانون مربوط، از افراد و گروههایی که به عنوان حمایت از رئیسجمهور در دام آشوبگری افتاده بودند، دعوت کرد به آغوش نظام اسلامی بازگردند: جوانها با چشمان باز و با دقت هرچه تمامتر درباره گفتهها و عملکردهای افراد و گروهها مطالعه کنند و همانطور که حقپرستی و عدالتدوستی و اسلام دوستی و خدادوستی آنها ایجاب میکند، راه صحیح را بشناسند و انتخاب کنند. امید ما این است که... آنها هم فرصت را مغتنم بشمارند، مبادا از روی ناآگاهی و بیتوجهی به بیراهه بروند... مگر جوانان عزیز ما آرزویی غیر از استقلال کامل ایران، جامعهای آباد، جامعهای که در آن عدالت اجتماعی و اقتصادی به وجود بیاید، دارند؟... آرزوی ما این است که همه مردان و زنان متدین، دلسوخته و همه جوانان، دختران و پسران علاقهمند و پاک و دلسوخته، موقعیت زمان را خوب درک کرده و توجه داشته باشند که این انقلاب اسلامی با شرکت همه آنها هرچه سریعتر بتواند مراحل پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کرده و به صورت یک نهاد استوار در تغییر وضع کلی جهان و تاریخ عصر ما، موثر واقع بشود.
مجاهدین خلق، پی در پی اطلاعیه میدادند و با هر تمهیدی به دنبال آن بودند که چرخه سقوط قانونی بنیصدر را از حرکت بیندازند. از اینرو 3 اعلامیه پیاپی در روزهای 27 و 28 خرداد، انتشار دادند. در یک اطلاعیه 27 خرداد، متعاقب هشدار قبلی درباره تهدید جان رئیسجمهور با عنوان «هشدار مجاهدین خلق در رابطه با تهدید جان زندانیان انقلابی» به منظور تکمیل فرآیند تحریک و تقویت انگیزه خشونت در برابر نظام، ادعا شد که همزمان با «کودتای ارتجاعی- امپریالیستی»، احتمال کشتار زندانیان وابسته به گروهها و ازجمله سازمان وجود دارد و تهدید شده بود که پاسخ لازم، مشابه آنچه «در حق طاغوت و شکنجهگران و دژخیمانش روا بود»، توسط سازمان داده خواهد شد. متن اعلامیه دوم، نشان از عدم شناخت مردم داشت و دقیقا با شبیهسازی ناشیانه از تاکتیکهای ماههای آخر انقلاب، به گونهای نامتعارف، برای حمایت از بنیصدر «مذهب» را مستمسک قرار دادند. نکته جالب این اعلامیه، سرآغاز آن بود که دیگر با «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران» آغاز نمیشد؛ چرا که مخاطب آن همه مردم بودند: الله اکبر
در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد میکند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «اللهاکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانه ضدمردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رئیسجمهور دکتر بنیصدر، در پشت بام خانهها طنینافکن سازند.سازمان ناکام ماند و هیچ «اللهاکبر»ی طنین افکن نشد. اعلامیه سوم، تهدید نمایندگان و بر حذر داشتن آنها از شرکت در جلسه بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر بود: ... سازمان مجاهدین خلق ایران بدینوسیله به همه نمایندگانی که در مجلس حضور مییابند، نسبت به همه عواقب گسترده عزل رئیسجمهور دکتر بنیصدر در فضای هیستریک اجتماعی حاکم، زنهار میدهد.پنجشنبه 28 خرداد 1360 مصادف بود با صدور پیام مهمی از سوی امامخمینی(ره) به مناسبت نیمه شعبان، با محوریت هشدار درباره توطئههای جبهه داخلی ضدانقلاب. در قسمتی از این پیام آمده بود: ... امروز و روزهای آینده، روز شکست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شکست فرد یا افراد نیست. روز شکست جریانی است که به اسلام معتقد نیستند و اگر هم باشند، مسلما تا حدودی است که با قوانین غرب برخورد و مخالفتی نداشته باشد... روز شکست جریانی است انحرافی که حضور بموقع شما، پایههای آن را لرزاند و فرو ریخت. دوستان عزیزم! بسیار دقت نمایید و کاملا بههوش باشید و هوشیارانه با آرامش کامل – ولی با تمام توان – در صحنه باشید... خمینی دست یکایک شما را میبوسد و به یکایک شما احترام میگذارد و یکایک شما را رهبر خودش میداند که بارها گفتهام، من با شما یکی هستم و رهبری در کار نیست. من خوب درک میکنم که حضور شما در این روزهای حساس به چه معنایی است و به امید پیروزی نهایی شما بر دشمنانتان روزشماری میکنم.... افسران، درجهداران و سربازان رشید اسلام، شما خوب میدانید که منافقین که امروز به عنوان طرفداران پروپاقرص «بعضیها» اطراف آنها را گرفتهاند و به بهانه طرفداری از آنان دست به انفجار و درگیری مسلحانه میزنند و هر روز در گوشهای تشنج میآفرینند، همانها بودند که از روز اول شعار «انحلال ارتش» را سر میدادند. من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضد انقلاب که تصمیم گرفته است بعضی از افراد را بهانه قرار داده و علیه شما هر روز دست به اغتشاش بزند، خواهم ایستاد... امروز، منافقین و جبهه ملی و حزب دموکرات و تمامی ضد انقلابیون، دست در دست یکدیگر گذاشتهاند تا شما و انقلاب پاک ملت را نابود کنند. مگر نمیبینید که هر روز در گوشهای جمع میشوند و دست به خرابکاری میزنند؟... شما مردم عزیز، هوشیار باشید و آرامش خودتان را حفظ کنید... و با حضور دائمی خود، کید هرج و مرجطلبان را خنثی کنید. فردای آن روز حضرت آیتالله خامنهای در مراسم نماز جمعه تهران - به شکلی مستوفی و جامع- دلایل سقوط بنیصدر را بیان کردند؛ در حالی که شعار «بتشکن بتشکن، بت جدید را بشکن»، یا «خمینی بتشکن، بت جدید را بشکن» لحظهای قطع نمیشد. همچنین میلیونها تن از مردم در نمازهای جمعه سراسر کشور با شعارهای خود و تایید مواضع امامان جمعه «خواستار رای قاطع مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی رئیسجمهور شدند».
مطالب مرتبط پیشین :
منافقين ازنفوذ تا خیانت (11)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (10)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (9)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (8)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (7)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (6)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (5)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (4)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (3)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (2)
منافقين ازنفوذ تا خیانت (1)