در سه دهه اخیر انتشار خاطرات اعضای سابق گروهک تروریستی منافقین باعث شده تا اطلاعات زیادی از تحولات درونی این سازمان از زمان تأسیس تا دوران حاضر منتشرشده و ابعاد مختلفی از چگونگی تبدیلشدن این گروهک به یک سازمان تروریستی حرفهای فاش شود. بااینحال باید در نظر گرفت که هرکدام از این خاطرات از یک منظر خاص نوشتهشده است و همین مسئله باعث میشود تا اطلاعاتی که به خواننده ارائه میشود، محدودیت داشته باشد. بهعنوانمثال برخی فقط از منظر یک عضو سابق رویدادها را بررسی کردهاند. احمداحمد در کتاب «خاطرات احمد» و محسن نجات حسینی در کتاب «بر فراز خلیجفارس» و بهمن بازرگانی در کتاب «زمان بازیافته» چنین روایتی را ارائه کردهاند. در این آثار به دلیل ارائه تحولات سازمان از دید شخصی، تأثیرات اجتماعی و سیاسی جامعه بر اعضای سازمان کمرنگتر ارائهشده است. برخی دیگر از کتابها از همان ابتدا با دیدگاه آسیبشناسی سازمان منتشرشدهاند. در این راستا حسین احمدی روحانی در کتاب «سازمان مجاهدین خلق» و احمدرضا کریمی در کتاب« شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران» به این مسئله پرداختهاند. از منظر این دو نفر انحراف سازمان ریشه در تفکرات التقاطی دارد که از همان ابتدا در سازمان نفوذ کرده بود و به مرور رشد کرده و در سال 54 خود را بهصورت ارتداد نشان داد. در این میان برخی دیگر سعی کردهاند تا با دید جامعهشناسی و ساختاری دلایل تحولات سازمان را جستجو کنند. حجت اسماعیلی در کتاب «خداوندان اشرف از ظهور تا سقوط» سعی کرده تا با چارچوب فرقهگرایی سازمان را بررسی کند. محمد محمدی نیز در کتاب «خاطرات و تأملات» از منظر جامعهشناسی تحولات سازمان را بررسی کرده است. در این میان افرادی هستند که در زمان بررسی دلایل انحراف سازمان ضمن بررسی تاریخچه آن بین رهبران اولیه و ثانویه تفاوت قائل شده و تلاش دارند تا دلایل انحرافات را در چگونگی تغییر و تحولات رهبران بعدی سازمان پیدا کنند. اینها اعتقاد دارند اگر رهبران اولیه بودند شاید سرنوشت سازمان تغییر میکرد.
یکی از افرادی که چنین نظری دارد، لطفالله میثمی است. او در سالهای اخیر در نشریات مختلف و مصاحبههایی که ارائه داده همین خط را دنبال کرده است. بهتازگی نیز جلد سوم خاطرات او با عنوان «تولدی دوباره؛ پلهپله از خدا تا باخدا» منتشرشده است. او در این کتاب روایت خود از زمان دستگیری در سال 1353 تا آزادی از زندان را ارائه میدهد. از نکات قابلتوجه این کتاب دیدگاه او در خصوص تغییر ایدئولوژی سازمان در سال 1354 و تصفیههای داخلی است. روایتی که میثمی کرده نقش تقی شهرام در انحراف سازمان زیاد بوده به طوریکه او توانسته است بخش قابلتوجهی از اعضای سازمان را تحت تأثیر آموزههای مارکسیستی از اسلام برگرداند. همچنین میثمی در این کتاب اعتقاد دارد که اگر افرادی مانند شهرام باعث انحراف این سازمان نمیشدند، افراد این گروه میتوانستند نقش پررنگی در تحولات اجتماعی ایران داشته باشند. شاید همین منظر را بتوان نقطهضعف تحلیل این کتاب دانست، چراکه بررسی تحولات سازمان بر اساس معیارهای جامعهشناسانه نشان میدهد که تغییر و تحولات آن بیشتر از اینکه متأثر از یک یا دو نفر بوده باشد، ریشه در مناسبات اجتماعی، پیشینه خانوادگی و تحولات داخلی و بینالمللی داشته است و نمیشود بهسادگی گفت که اگر تقی شهرامها نبودند، سازمان درنهایت به دموکراسی میرسید. اتفاقاً روایت برخی از اعضای سازمان بهخوبی نشان میدهد که چگونه همان رهبران اولیه نیز رگههایی از تمامیتخواهی را داشتهاند. بهعنوانمثال بارها روایتشده که رهبران اولیه نمودی از رفتارهای دموکراتیک نداشتهاند و سازمان از همان ابتدا رگهای پررنگی از یک سازمان توتالیتر را داشته است. باوجود نقدهایی که از روایتهایی میثمی از سازمان وجود دارد، بهطور حتم خواندن این کتاب از این نظر که زوایایی دیگر از تحولات این سازمان را بهخصوص در مقطع 1354 آشکار میکند، ارزشمند بوده و به اطلاعات افرادی که به دنبال بررسی انحرافات گروهک منافقین هستند، میافزاید.