مصاحبه اختصاصی هابیلیان با آقای عباس سلیمی نمین

Saliminamin


هابیلیان: چرا سازمان منافقین در دهه شصت برای پیشبرد اهدافش متوسل به ترور و خشونت شد؟
سلیمی نمین: برای روشن شدن اینکه چرا سازمان مجاهدین خلق مبارزه مسلحانه را در سال 1360 آغاز کرد علی القاعده باید نگاهی داشته باشیم به موضع سازمان نسبت به انقلاب در قبل از پیروزی . در قبل از پیروزی انقلاب، موضع سازمان نسبت به انقلاب این بود که انقلاب اساسا یک حرکت انحرافی است ، بنابراین آنها در قبل از انقلاب به دنبال این بودند که در حرکتی که به رهبری امام خمینی(ره) به نتیجه می رسید ایجاد وقفه کنند تا خود ِ اینها فرصتی به دست آورند و موقعیت خود را در ایران ارتقا بخشند و در واقع، انقلاب را به نام خود مصادره کنند. با توجه به این پیشینه برای سازمان در قبل از انقلاب، طبیعی بود که پس از پیروزی ِانقلاب با آن به مخالفت برخیزند و با انقلاب پیوند نخورند، چرا که به زعم خود انقلاب را یک حرکت انحرافی می دانستند. در این شرایط تمام امکاناتی را که می توانستند به آن دسترسی داشته باشند تحت یک مدیریت واحد سازماندهی کردند، چنانچه به اسناد و یا سلاح دست می یافتند آن را مخفی می کردند. به عبارت بهتر مدیریت و عملکردشان در یک چارچوب کاملا مستقل از مردم و انقلاب دنبال می شد. تحلیل آنها از انقلاب این بود که این مسئله یعنی مسئله انحراف در انقلاب را به زعم خودشان به توده های مردم و به ویژه هواداران خود منعکس کنند، انعکاس این قضیه به طور مستقیم و آشکار ممکن نبود، چرا که منزوی می شدند و هیچ دستاوردی از طریق اعلام موضع مستقل نسبت به امام، برایشان حاصل نمی شد. جایگاه امام نسبت به مجاهدین خلق بسیار بسیار بالا بود و هر گونه موضع گیری در برابر امام برای آنها یک نوع خود کشی سیاسی به شمار می رفت و این چیزی بود که به خوبی به آن واقف بودند. بنابراین آمدند یک برنامه ای را چیدند و این چیدمان، رساندن نیروها به مرز دشمنی با انقلاب اسلامی بود بدون اینکه امام نسبت به این قضیه موضعی داشته باشد، به این روش وترتیب که نیروهای جوانی را که پس از انقلاب در چارچوب همراهی با انقلاب جذب کرده بودند، نسبت به امام اعلام بیعت کردند و خودشان را جزو انقلاب اعلام کردند و از این طریق نیروهایی را سازمان دادند منتها به همین نیروهایی که سازمان دادند می خواستند آنها را به این جمع بندی برسانند که این انقلاب، انقلاب مورد نظر ما نیست یعنی خود این نیروهای جوان را به این نقطه برسانند که این انقلاب مورد نظر آنها نیست . برای این کار طبیعتا یک چیدمانی داشتند که این چیدمان عمدتا هدفش این بود که تعارضات این نیروهای جوان را با انقلاب بیشتر سازد یا ضعف ها را آنچنان بزرگ نمایی کنند که جوانان به این نتیجه برسند که این انقلاب یک انقلاب انحرافی است. برای اینکه به این هدف نایل آیند از درگیری فیزیکی استفاده می کردند. در این میان شاهد این هستیم که بسیاری از درگیری های فیزیکی را سازمان مجاهدین سازماندهی می کنند و اینگونه وانمود می کردند که انقلاب برای آنها هیچ امکان تنفسی قائل نمی شود و حتی نمی توانند به صورت عادی در جامعه زندگی کنند، در حالی که واقعیت به گونه ای دیگر بود. سازمان مقدار زیادی سلاح مخفی کرده بود و هنگامی که جمهوری اسلامی اعلام کرد که گروه های مسلح، سلاح های خود را تحویل دهند مقاومت کردند و تقاضای ملاقات با امام را کردند ، اما امام در پاسخ آنها اظهار داشت که سلاح های خود را تحویل دهید من خود به ملاقات شما خواهم آمد. در کنار این مسائل، سازمان سعی در شناسایی نیروهای تاثیر گذار در انقلاب و ایجاد بحران در درون انقلاب از طریق ایجاد تشکیلات مستقل کردند که برنامه های خاصی را دنبال می کرد. از جمله این اقدامات تلاش در جدایی آقای لاهوتی از انقلاب و جذب آقای علی تهرانی و همچنین معتمدین امام به ویژه آیت الله طالقانی کردند تا اینکه اینها در برابر امام موضع بگیرند تا بدین وسیله مدیریت و رهبری نظام تضعیف شود. آخرین فردی که درباره او کار کردند ابوالحسن بنی صدر بود که هدفشان قرار دادن وی مقابل امام بود. همه این عوامل نشان از برخورد خصمانه سازمان با جریان اصیل انقلاب بود تا جایی که حرکت های مسلحانه ای را قبل از آغاز رسمی مبارزه مسلحانه انجام دادند. یعنی در همان زمان در برخی از شهرستان ها ترورهایی را دنبال می کردند که در برخی از خاطرات اعضای سازمان در خارج از کشور منتشر شده و به صراحت اعلام کرده اند که ما در سال 1359 عملیات های مسلحانه ای را در ایران داشتیم. در خاطرات آقای سبحانی از جمله نیروهای سازمان که تحت عنوان" روزهای تاریک بغداد" منتشر شده است ، اشاره می کند به اینکه یکی از بچه های مجاهدین را به دستور رجوی تا حد مرگ مضروب می کنند و سپس پیکر بی جان او را کنار منزل یکی از پاسدارها می اندازند تا جامعه چنین تلقی داشته باشد که نیروهای پاسدار او را مجروح ساخته اند، تا به قشر جوان اینگونه القاء کنند که در برابر کسانی که با نیروهای سازمان چنین برخورد می کنند چاره ای جز دست بردن به سلاح و عملیات مسلحانه وجود ندارد.
برخی اینگونه تبلیغ می کنند که سازمان برنامه ای برای انجام کارهای مسلحانه نداشت بلکه شرایط سیاسی کشور برای آنها ایجاد محدودیت می کرد و این محدودیت آنها را ناگزیر به دست بردن به سلاح کرد که این تحلیل به نظر من با توجه به استنادات و شواهدی که وجود دارد کاملا بی اساس است، اما چون جایگاه و توان چنین کاری از آنها ساخته نبود تلاش کردند پشت افراد معتمد امام سنگر بگیرند ، در حالی که سازمان هیچ اعتقادی حتی به روحانیونی همچون آیت الله طالقانی که از آن دفاع می کرد نداشت.
هابیلیان: موضع سازمان در قبال جنگ به چه صورت بود؟
سلیمی نمین: موضع سازمان با توجه به تجربیات شخصی من که در جبهه بودم، اینها به آیت الله خامنه ای که آن موقع در اهواز بودند مراجعه می کردند و این مسئله را مطرح می کردند که یک جبهه را به ما واگذار کنید و به طور مشخص مسئولیت یک خط را برای دفاع به ما بسپارید. این نکته به این معنی بود که سلاح و تدارکات اینها مستقل باشد و این چیزی بود که به شدت دنبال می کردند و هدف کسب تجربه و شناسایی موقعیت منطقه برای مقابله با نیروهای خودی بود. در خاطرات برخی از اعضاء سازمان نیز اشاره شده است که حتی اگر به صورت انفرادی هم به جبهه می رفتیم به دنبال جنگ نبودیم بلکه هدف این بود که سلاح و تجهیزات را از جبهه خارج کنیم و به سازمان منتقل سازیم. اوج این برنامه موقعی می توانست محقق شود که اینها مسئولیت یک جبهه را به عهده می گرفتند، که این در واقع یک سیاست فریبکارانه ای بود که از سوی سازمان برای رسیدن به اهداف شوم خود دنبال می شد.
هابیلیان: مناسبات سازمان مجاهدین با سایر گروههای تروریستی پس از انقلاب به چه صورت بود؟
سلیمی نمین: سازمان مجاهدین خلق با برخی از گروههایی ارتباط داشت که آنها با صدام ارتباط تشکیلاتی داشتند. از ابتدای پیروزی انقلاب برخی از گروه ها که تحرکاتی در کردستان و جاهای دیگر آغاز کرده بودند با سازمان در ارتباط بودند، اما سازمان نمی توانست علنا از آنها دفاع کند اما به صورت کلی از چریکهای فدایی خلق و کومله دفاع می کرد. یعنی اینها با برنامه های صدام در ایران خیلی در تقابل نبودند، اینکه می گویم در رابطه با جنگ موضع نفاق گونه ای داشتند به این دلیل است که از ابتدای پیروزی انقلاب تا شروع جنگ تحمیلی اینها با گروههایی همچون چریک های فدایی خلق و کومله در خفا موضع مشترک سیاسی داشتند و این در حالی بود که این گروه ها نیز با صدام ارتباطات زیادی داشتند. بنابر این اصلا نمی شود گفت که ارتباط سازمان با عراق پس از خروج از ایران آغاز شده است، حتی ابوالحسن بنی صدر نیز در خاطراتش به این مورد اشاره می کند که بحث کودتا را در دستور کار خود داشتیم و در کرمانشاه روی این قضیه فکر کردیم و دلیل انتخاب کرمانشاه نزدیکی به عراق بود و ما می توانستیم در آنجا بهتر عمل کنیم. این در حالی بود که یکی از موارد در عزل بنی صدر نزدیکی به سازمان بود. بنابراین قبل از خروج از ایران اینها تحرکاتی را شروع کرده بودند. از سویی دیگر هنگامی که اینها از ایران خارج شدند باید یک عقبه ای را در عراق داشته باشند که بتوانند به صدام نزدیک شوند یعنی چنانچه عراق را متجاوز به خاک ایران اعلام می کردند و در برابر آن موضع اتخاذ می کردند ارتباطات آنها با صدام تا به این حد گسترش پیدا نمی کرد و نمی توانستند بعدها به این کشور پناهنده شوند. بنی صدر در خاطرات خود به این نکته اشاره کرده است که : من شخصا با ملاقات رجوی به عنوان نخست وزیر مقاومت و طارق عزیز موافق بودم اما شرط کردم که زمان این ملاقات باید کوتاه باشد. حتی بنی صدر پس از این ملاقات و زمانی که خواستند نیروهای سازمان در عراق مستقر شوند نسبت به این مسئله موضع منفی اتخاذ نکرد. وقتی که این مسئله در مورد بنی صدر اینگونه است، مجاهدین خلق جای خود دارد.
مجاهدین خلق همانطور که گفته شد با گروه هایی که از ابتدای پیروزی انقلاب دست به سلاح بردند (چریکهای فداییان خلق، کومله) ارتباط داشتند و این گروهها نیز از عراق سلاح دریافت می کردند، بنابراین منافقین اگر مخالف جنگ مسلحانه بودند باید از همان ابتدا با این گروهها قطع رابطه و در برابر آنها موضع گیری می کردند، اما نه تنها اینگونه نبود بلکه از حرکت های ملت در کردستان برای مقابله با تجزیه طلبی هایی که در این استان صورت می گرفت موضع سازمان علیه حرکت های مردمی بود و نه علیه گروههایی که دست به سلاح برده بودند، به ویژه اینکه تجزیه طلبان تسلیحات خود را از صدام می گرفتند. بنابراین اینگونه نبود که بحث مجاهدین خلق و ارتباطات اینچنینی فقط پس از خروج از ایران شکل گرفته باشد.
هابیلیان: در رابطه با عملیات مرصاد، مسعود رجوی که شاهد سالها مقاومت مردم ایران، در برابر صدامی که از سوی غرب و شرق حمایت می شد بود، چرا این حماقت را مرتکب شد که در برابر ملت ایران قرار گیرد، آیا این ناشی از خودبزرگ بینی رجوی بود یا برنامه دیگری را دنبال می کرد؟
سلیمی نمین: یک تحلیل این است که رجوی دچار خود بزرگ بینی شده بود و چون امکان تحرک نظامی برای او پس از پذیرش قطعنامه 598 فراهم نمی شد لذا سعی کرد آخرین فرصت را برای آزمودن خود از دست ندهد. تحلیل دیگر این است که رجوی مدتی قبل از بحث پایان جنگ تحمیلی وارد فاز جدیدی شده بود و آن فاز ایجاد یک مرکزیت کسب اطلاعات و فروش آن به غرب بود. این فاز دیگر نیاز به سلاح نداشت یا لااقل نیاز به تاکید بر حرکت های مسلحانه نداشت، ضمن اینکه رجوی دچار مشکل جدی از طرف نیروهای با سابقه سازمان شده بود به این صورت که نیروهای با سابقه سازمان مواضع او را زیر سوال برده بودند، نیروهایی مثل "ابوذر ورداسپی" و"علی زرکش" که تقریبا همسطح رجوی یا کمی پایین تر بودند با رجوی به شدت دچار مشکل شده بودند، ضمن اینکه با حضور اینها ، این اندازه گرایش به غرب و حتی همکاری با اسراییل خیلی سخت بود. بنابراین رجوی نیاز به یک عملیات سازمان یافته داشت تا بسیاری از نیروهای سازمان را از سر راه خود بردارد، اما اگر بنا بود که این تعداد نیرو را در زندان های عراق یا سازمان سر به نیست کند برای او خیلی هزینه داشت، لذا می بینیم که افراد با تجربه و با سابقه سازمان مثل علی زرکش را به عنوان یک سرباز عادی به عملیات مرصاد می فرستد و همه این گونه افراد در جریان این عملیات قلع و قمع می شوند تا بدین وسیله رجوی بتواند بقای خود را در عراق حفظ کند. با آن ترکیب نیروی سازمان رجوی هرگز نمی توانست وارد فاز اطلاعاتی شود.در شرایط فعلی سازمان مجاهدین دیگر کار نظامی نمی کنند بلکه کارشان فروش اطلاعات به غرب شده است با توجه به اینکه سازمان های جاسوسی غرب سالهاست که در ایران امکان کار جاسوسی ندارند حضور اینها در عراق برای این سازمان ها مفید تلقی می شود. قبل از مرصاد مدت ها بود که این وجهه سازمان بسیار پررنگ شده بود اما این وجهه سازمان برای نیروهای قدیمی سازمان قابل پذیرش نبود، یعنی اینکه سازمان از ایران خارج شود و به شاخه اطلاعاتی سازمان سیا تبدیل شود. بنابراین باید حتما ابوذر ورداسپی و علی زرکش کشته می شدند که سازمان بتواند وارد این فاز جدید شود و الان سازمان رسما وارد این فضا شده است و کسی مخالفتی از درون سازمان با این شرایط نمی کند. باید توجه داشت که اگر این حذف نیروها توسط خود رجوی صورت می گرفت هزینه بالایی را برای او به دنبال داشت، اما حذف اینها در مرصاد هزینه ای برای رجوی به دنبال نداشت. من طرفدار تحلیل دوم هستم یعنی اینکه فکر نمی کنم رجوی تا این حد احمق باشد که نفهمد یک ستون نیرو را در جاده به راه انداختن به امید فتح تهران به لحاظ عملیاتی یک جهالت محض است و این جهالت را فقط اینگونه می توان تفسیر کرد که سازمان می خواست نیروهای خود را کاهش دهد. سازمان سالها نیروهای خود را در عراق نگه داشته بود تا بتواند باعملیات نظامی، نظام ایران را براندازد، اما با پایان جنگ این امر محقق نشد، حدود 5000 نیروی سازمان در عراق برای آنها یک معضل شده بود، یا باید این تعداد نیرو به اروپا فرستاده می شد که این امر برای سازمان خطرناک بود چون در این صورت ممکن بود علیه سازمان عمل کنند به خصوص نیروهایی که به امید رسیدن به ایران به سازمان پیوسته بودند، نه اینکه در نهایت شاهد جاسوسی برای سازمان سیا و موساد باشند.
هابیلیان: دولت انگلستان با چه انگیزه هایی نام سازمان را از لیست گروههای تروریستی خود خارج کرد؟
سلیمی نمین: سازمان در حال حاضر یک گروه مسلح است و وارد فاز سیاسی نشده است بنابراین یک گروه تروریستی به شمار می رود. انگلستان و آمریکا هیچ گاه ارتباط خود را با این سازمان قطع نکرده اند. سوال این است که بعد از اینکه انگلیسی ها اینها را یک گروه تروریستی اعلام کردند آیا قوانین تروریستی را درباره این گروه اعمال کردند؟ مسلما خیر. پس از وارد شدن سازمان به فاز اطلاعاتی این سازمان مورد توجه غرب قرار گرفت؛ به این صورت که غرب روی اینها سرمایه گذاری کرد تا از آنها در موقع لزوم استفاده کند، در این شرایط متحدین سنتی غرب یعنی گروههای سلطنت طلب به این رویه غرب اعتراض کردند که چرا از یک گروه تروریستی حمایت می کنید در حالی که ما سال ها تامین کننده منافع شما در ایران بودیم. این یک بحران را برای غربی ها در بین متحدان سنتی خود ایجاد کرد، در این شرایط غربی ها اعلام کردند که ما سازمان مجاهدین را یک گروه تروریست می دانیم اما با آنها رابطه نیز خواهیم داشت، اما این اعلام تروریست بودن نه به خاطر این بود که قوانین تروریستی را علیه آنها اعمال کنند بلکه به دنبال این بودند که فقط مشکل سیاسی خود را با سایر گروه ها و به ویژه متحدان سنتی خود در ایران یعنی سلطنت طلب ها حل کنند، لذا فقط اعلام اسمی تروریست در مورد اینها بود و الا در عمل اینها از طریق سازمان سیا می توانستند در برخی از سازمان های بین المللی شرکت کنند و علیه ایران حرفی بزنند، در غیر این صورت این سازمان باید هیچ امکان فعالیت سیاسی در غرب پیدا نکند و اموال آن ضبط شود. خود غربی ها در ازای گرفتن اطلاعات از این ها به آنها پول پرداخت می کردند و این در واقع نشانگر سیاست دوگانه غرب در مبارزه با تروریسم به شمار می رود. بنابر این تغییر موضع دولت انگلیس در خروج نام سازمان از لیست گروههای تروریستی عملا هیچ چیزی را تغییر نداده است، یعنی همان همکاری که در گذشته بوده وجود خواهد داشت، الان شاید این امکان وجود داشته باشد که سازمان از طرف غرب دوباره به فاز تروریستی شیفت داده شود به این صورت که قبلا با ابزار تروریست بودن ، سازمان را به فاز اطلاعاتی کشاندند، در حال حاضر با برداشتن عنوان تروریست بودن سازمان،در واقع می خواهند دوباره به این فضا یعنی فضای تروریستی سوق دهند.
هابیلیان: به عنوان آخرین سوال فکر می کنید دیدگاه مردم ایران نسبت به این گروهک در حال حاضر چیست؟
سلیمی نمین: به طور کلی باید این نکته را مدنظر داشت که مردم ایران ازمجاهدین خلق بسیار متنفرند، ملت ایران همیشه نیروهای خائن داخلی را از دشمن بدتر می دانند که نمونه بارز آن فراماسونری در طول تاریخ ایران معاصر است، چرا فراماسونری در ایران تا این حد منفور واقع شده است؟ به خاطر اینکه ملت ما آنها را عامل خائن داخلی می دانند . سازمان مجاهدین در ایران به عنوان یک نیروی خائن شناخته می شود که در خدمت دشمن ملت قرار گرفته است، نه اینکه سایر گروهها از جمله سلطنت طلب ها اینگونه نباشند، آنها نیز در برهه ای از زمان حتی از صدام و سازمان سیا پول گرفتند، اما گروهی که بیش از همه به ملت ایران خیانت کردیعنی اطلاعات ملت ایران را در اختیار دشمنان قسم خورده مردم ایران در طول جنگ تحمیلی قرار دادند این گروه بودند. اینها ستون پنجم دشمن به شمار می رفتند و تنفر عمومی خیلی گسترده ای علیه اینها ایجاد شده است، در حال حاضر این تنفر در بین همه اقشار مردم ایران قابل مشاهده است. همه گروه ها در ایران مسعود رجوی را یک زن باره می دانند که برای رسیدن به قدرت از هیچ اقدامی دریغ نمی کند، وی حتی در درون خود سازمان هم اقدام به طلاق اجباری درون سازمانی کرد و همه زنان سازمان را به اختیار خود گرفت و از آنها سوء استفاده کرد. با توجه به این تاریخچه از سازمان و رهبریت آن، هیچ پایگاه و جایگاهی برای آن در بین مردم ایران قابل تصور نیست و این چیزی است که غرب به خوبی از آن آگاه است اما از این سازمان به عنوان یک ابزار و برگ استفاده می کند.

هابیلیان: با تشکر از جنابعالی که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.
سلیمی نمین: من هم برای شما آرزوی موفقیت دارم.


مطالب پربازدید سایت

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

جدیدترین مطالب

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

سعید کریمی از مجروحان حمله تروریستی راسک و چابهار عیادت کرد

وضعیت مجروحان حمله تروریستی چابهار و راسک

محمود عباس‌زاده مشکینی عضو کمیسیون امنیت ملی

ورود کمیسیون امنیت ملی به حمله تروریستی راسک و چابهار

معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور:

عناصر تروریستی راسک و چابهار ملیت غیر ایرانی دارند

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان