آنچه را که می دیدم ، باور نمی کردم

Motahari11روایتی ناگفته از واپسین لحظات حیات و شهادت استاد مطهری

درآمد :

آنچه در پی می آید واگویه ای است از واپسین لحظات حیات استاد شهید آیت الله مطهری از زبان تنها شاهد زنده رویداد شهادت آن بزرگ ، مهندس مصطفی کتیرائی که همنشین استاد در جلسه شبانگاه 11 اردیبهشت1358 ، مؤسسه متاع و نیز همراه وی در واپسین گام هایش بود ، پس از سپری شدن  سالها از آن شب ظلمانی ، به روایت مشاهدات خویش از آن رویداد مهم پرداخته است .

کتیرائی اما از سال 1229 با استاد آشنا شد و این آشنایی پس از چندی به رابطه ای صمیمی بدل گشت ، رابطه ای که نقل برخی از خاطراتش را در گفت و شنود با یادآور فرو نگذارده است .

./ با استاد مطهری از چه تاریخی آشنا شدید و این آشنایی چگونه به مرور تکمیل شد؟

_ ما با آقای مطهری از سال 1329 که ایشان به تهران آمد، آشنا شدیم. در آن مقطع ایشان در مدرسه مروی تدریس می کرد و بین روحانیون و نیز روشنفکران ، چندان شناخته شده نبود. آقای مطهری از شاگردان علامه طباطبایی و در حوزه فلسفه و نکات مطرح در اندیشه دینی ، بسیار اهل تفکر و مطالعه بود ، با این حال زیاد در زمینه های سیاسی یا اجتماعی وارد نمی شد .

ما در آن موقع انجمن اسلامی دانشجویان را داشتیم ، بعد در سال 1337 انجمن اسلامی مهندسین تأسیس شد و از طریق مهندس بازرگان و دکتر سحابی و مهندس سحابی با آقای مطهری رابطه بیشتری پیدا کردیم . در سال 1337 تشکلی غیر سیاسی و غیر انتفاعی ، ولی اجتماعی و دینی به نام " متاع " با ابتکار آقای مهندس بازرگان تشکیل شد .

./ متاع مخفف عنوانی بود ؟

_ بله ، متاع مخفف کلمات " مکتب تربیتی اجتماعی عملی " و هدف آن هم انجام یک سری فعالیت های اجتماعی بود که شکل سیاسی نداشت ، اما شکل مذهبی داشت . فعالیت های آن غیر علنی بود و اساسنامه آن هم مکتوب نشد .

حتی اعضای متاع هم که گردانندگان این تشکل بودند ، بعد از انقلاب در پی مصاحبه های مختلفی که انجام شد ، یک عده از اعضای سرشناس متاع شناخته شدند . که مهمترین آنها آقای مهندس بازرگان ، آقای مطهری ، حاج کاظم حاج طرخانی ، مهندس سحابی در دورانی که زندان نبود ، چون قبل از انقلاب ایشان مدت زیادی در زندان بود و آقای مهندس تاج بودند که بعدها عضو کابینه دولت مهندس بازرگان شدند . البته افراد دیگر هم بودند که به تدریج شناخته شدند .

./ کارکردهای مؤسسه متاع چه بود و آقای مطهری در آن چه نقشی داشت ؟

_ کار این مؤسسه انجام یک سلسله فعالیت های اجتماعی ، بدون سر و صدا و حتی بدون نام بود و خیلی هم در این راه موفق شد . مثلاً شرکت انتشار ، شرکت قلم ، انجمن اسلامی مهندسین ، انجمن اسلامی پزشکان ، انجمن اسلامی معلمین ، همه حاصل مؤسسه متاع بودند و خودشان هم نمی دانستند که چه کسی بنیانگذار و مؤسس آنهاست !

از این قبیل کارهای دیگری هم می کردند ، اما به خاطر رعایت مسائل امنیتی ، مرامنامه یا هر چیزی که بشود به عنوان مدرک دست افراد داد ، وجود نداشت ؛ چون آقای مهندس بازرگان معمولاً تحت نظر و تعقیب بود . آقای مطهری رنگ سیاسی کمتری داشت و فقط در این اواخر فعالیت های سیاسی ایشان مقداری توسعه پیدا کرد ، ظاهراً در جریان 15 خرداد ایشان را یک بار زندان بردند .

جلسات متاع هم در منازل همین افراد تشکیل می شد و قرار هم بر این بود که اگر یک وقتی ساواک به این جلسات حمله کرد و ما را گرفتند ، حرف های متناقض بزنیم و بگوییم اینجا مهمانی بوده و این مهمانی هر چند وقت یک بار برگزار می شود !

./ از نقش استاد مطهری در اداره جلسات انجمن اسلامی مهندسین و از نحوه تعامل ایشان با افراد و آراء و عقایدی که طرح می شدند ، چه خاطراتی را به یاد دارید ؟

_ آقای مطهری خیلی به انجمن نزدیک شده بود و با مهندس بازرگان هم دوستی بسیار صمیمانه ای داشت ، یک وقتی ساواک مهندس بازرگان را خواست و گفت انجمن شما ثبت شده نیست و حق ندارید هیچگونه فعالیتی کنید و انجمن را تعطیل کردند !

مهندس بازرگان گفته بود ما ثبت می کنیم ، گفته بودند بخواهید ثبت کنید ، از ما سؤال می کنند و ما هم نظر مخالف می دهیم و در نتیجه نمی توانید ثبت کنید ، ایشان پرسیده بودند مگر ما چه می کنیم ؟ گفته بودند مدتی صلاح نمی دانیم که این انجمن دائر باشد .

چند سالی فعالیت این انجمن متوقف بود ، ولی قبل از آن در حدود 20 سالی فعالیت داشت و نه تنها آقای مطهری که آقای بهشتی ، آقای موسوی اردبیلی ، آقای باهنر ، آقای خامنه ای ، آقای مهدوی کنی و یک عده از اساتید دانشگاه با انجمن اسلامی مهندسین همکاری داشتند .

البته انجمن اسلامی پزشکان هم یک سری جلسات داشت و جلسات تفسیر صبح جمعه های آن خیلی گرفته بود ، به خصوص این اواخر که با موسم فعالیت های انقلابی هم زمان شد ، فعالیت های آن خیلی توسعه پیدا کرد .

آقای مطهری بارها گفته بود من ساخته انجمن های اسلامی به خصوص انجمن اسلامی مهندسین هستم ، چون در این جلسات بحث آزاد بود و دیگران از ایشان به عنوان یک مدافع ایدئولوژی و احکام اسلامی ایراد می گرفتند و حتی در مواردی با بی پروایی به آراء ایشان حمله می کردند .

ایشان می رفت و مطالعه می کرد و پاسخ آنها را می داد و در نتیجه بخشی از آثاری که از ایشان باقی ماند ، حاصل همان بحث ها و چالش ها بود . به همین جهت است که آقای مطهری همکاری بسیار فعال و نزدیکی با انجمن اسلامی مهندسین داشت ، اما عضو نبود ، چون اعضای آن فقط مهندسین بودند .

./ از دیدگاه شما علت صمیمیت و نزدیکی شهید مطهری و مهندس بازرگان تا آنجا که به توصیه مستقیم آقای مطهری ایشان به عنوان نخست وزیر دولت موقت انتخاب شد ، چه بود ؟

_ باید بگویم که آقای مهندس بازرگان در واقع بعد از کودتای 28 مرداد 32 وارد مسائل سیاسی شد . قبل از آن نه وارد می شد و نه معتقد و موافق بود ...

./ جزوه ای هم در آن زمان با عنوان " بازی جوانان با سیاست " منتشر کرد .

_ همین طور است ، منتها وقتی هم که وارد سیاست شد ، تمام و کمال مبارزه کرد . مرحوم طالقانی قبل از مهندس بازرگان در عرصه مبارزات ، حاضر بود و بارها هم به زندان رفت ، لذا با این که با مهندس بازرگان در تأسیس نهضت آزادی همکاری داشت و عملاً جزو سران نهضت بود ، اما غایب بود .

خاطرم هست وقتی ایشان را گرفتند ، ساواک خیلی فشار آورد که اگر از نهضت آزادی کنار بروید ، ما شما را محاکمه نمی کنیم . ایشان قبول نکرد و در نتیجه هر 9 نفر مؤسسین نهضت آزادی را گرفتند و حبس های دراز مدت هم به آنها دادند .

اما آقای مطهری خیلی دست به عصا راه می رفت و هیچ وقت کار سیاسی تند نمی کرد . گاهی سخنرانی هایی می کرد که احضارش می کردند و تذکر می دادند که فلان جا گوشه زدید و ایشان هم جواب می داد و تمام می شد .

البته ایشان موضع مخالف با رژیم داشت ، اما فعالیت سیاسی نداشت . همین موضع فکری و اعتقادی آقای مطهری موجب شد که مهندس بازرگان که فعالیت های اجتماعی و سیاسی او اساساً مذهبی بود ، به ایشان نزدیک و در نتیجه صمیمیت زیادی بین آنها ایجاد شود .

در سال 57 که جنبش اسلامی داشت به اوج خود می رسید ، این همکاری و صمیمیت بیشتر شد . آقای مطهری از سوی دیگر با مرحوم امام که در نجف بودند ، مرتبط بود و ایشان هم فوق العاده به آقای مطهری اعتقاد و اعتماد داشتند در واقع آقای مطهری نزدیکترین فرد به امام خمینی بود و ایشان حرف های آقای مطهری و توصیه هایش را دربست می پذیرفتند . با رفتن آقای مطهری در اول انقلاب ، واقعاً خلاء بزرگی ایجاد شد .

هنگامی که انتصاب ها و انتخاب ها شروع شد ، آقای مطهری به پاریس رفت و با امام خمینی ملاقات کرد و گفت که در مبارزات ، مهندس بازرگان و نهضت آزادی که تازه فعالیتش را شروع کرده ، نقش فعالی به عهده دارد . در آنجا بود که تأیید ایشان را برای نخست وزیری مهندس بازرگان گرفت .

و علاوه بر این یکی از هفت نفری که قرار بود شورای انقلاب را تشکیل دهند و اسامی آنها نیز محرمانه بماند، مهندس بازرگان بود. مهندس سحابی را دعوت کردند که نپذیرفت و گفت پدرم مناسب تر است . در هر حال در شورای انقلاب هم نقش اصلی را آقای مطهری داشت .

حتی مسئله هیئت اعزامی برای حل مسئله نفت را آقای مطهری با تلفن به امام خمینی گفت ، ایشان مطرح کرد که الان مشکل مهمی پیش آمده و ما معتقدیم که یک هیئت سه نفره باید مأمور حل این مسئله شود و اسم آن سه نفر را هم گفت که عبارت بودند از : آقای مهندس بازرگان ، آقای هاشمی رفسنجانی و بنده .

در 15 بهمن 57 ، آقای مهندس بازرگان به نخست وزیری منصوب شد و ما هم در شورای انقلاب بودیم . قرار شد شورای انقلاب وزراء را به آقا معرفی کند و ایشان تأیید کنند . به آقای سنجابی پیشنهاد کردیم که وزارت امور خارجه را بپذیرد؛ ایشان اول این پست را در شأن خود ندید ! چون فکر می کرد در دوره نهضت ملی نقش بزرگی داشته و الان هم شهرت جهانی دارد و گفت اگر جمهوری شود ، من می خواهم رئیس جمهور بشوم و شورای انقلاب معنا ندارد !

لذا او را کنار گذاشتند ، ولی بعد متوجه شد سر منشاء این انقلاب و تغییرات دست جبهه ملی که هیچ ، دست نهضت آزادی هم نیست و آیت الله خمینی ، مرجع و رهبر این جریان است و نقش تاریخی خاصی دارد ، به همین جهت دوباره اظهار تمایل کرد و پست وزارت خارجه را به او دادند !

منتها چون خودش را برای ریاست جمهوری آماده کرده بود ، وسط کار استعفا کرد و بعد آقای یزدی را به جای او گذاشتند .

./ در سال 56 استاد مطهری و مهندس بازرگان در موضع نقد آثار و آرای دکتر شریعتی اطلاعیه مشترکی را صادر کردند که بازتاب گسترده ای داشت . از پشت صحنه این اقدام و بازتاب های آن چه خاطراتی دارید ؟

_ اتفاقاً آن اعلامیه مشترکی که به امضای آنها منتشر شد ، محصول جلسه "متاع" بود . جلسه متاع در منزل دکتر کاظم یزدی تشکیل و این مسئله مطرح شد که آثار و سخنرانی های آقای دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد ، در میان دانشجویان و قشر تحصیلکرده ، طرفداران فراوانی دارد ، از یک سو روحانیت سنتی به خصوص آنهایی که خیلی قدیمی فکر می کردند ، به شدت با دکتر شریعتی می جنگیدند و حتی اعلامیه های تند و زننده ای هم علیه او می دادند . بعد هم رفتند و حتی از مراجع تقلید نوشته هایی در محکومیت او گرفتند .

اما از سوی دیگر دکتر شریعتی طرفداران فراوانی داشت ، وجوه فکری مشترک بین مهندس بازرگان و آقای مطهری زیاد بود ، منتها هر یک سبک خاص خودشان را داشتند . اینها نشستند و گفتند شاید ما صلاحیت داشته باشیم که درباره دکتر شریعتی و آثار و تفکرش اعلامیه ای بدهیم که وقتی افراد سؤال می کنند یکی به شدت دکتر شریعتی را محکوم و دیگری بیش از حد دفاع نکند ، به ویژه این تصور وجود نداشتته باشدکه گفته های او وحی منزل است و باید صد در صد آنها را پذیرفت .

در آن جلسه من با صدور هر نوع بیانیه ای در این زمینه مخالف بودم و گفتم ضمن این که ممکن است حرف تان هم درست باشد ، اما وزنه شما الان آن قدر سنگین نیست که اگر چیزی بگویید ، تمام طرفداران دکتر شریعتی بپذیرند . عده ای به عنوان موافق و مخالف صحبت کردند و نهایتاً قرار شد یک چیزی بنویسند .

آقای مطهری نوشته کوتاهی نوشت و آقای مهندس بازرگان هم اظهار نظرهایی کرد و قرار شد که در مورد آن بررسی های بیشتر بشود و فعلاً سبک و سنگین کنند که آیا انتشار آن صلاح هست یا نه . اما متأسفانه بدون این که موافقت متاع جلب شود ، این اعلامیه چاپ و پخش شد و عده زیادی هم به آقای بازرگان و هم آقای مطهری شدیداً اعتراض کردند که این چه کاری بود کردید ؟

از جمله آقای مهندس سحابی که آن موقع بیرون از زندان بود . ایشان گفته بود که پخش چنین اعلامیه ای کار بسیار اشتباهی بوده است ، به طوری که مهندس بازرگان ناچار شد یک اصلاحیه بدهد .

./ این اصلاحیه به معنای عقب نشینی از مطالب اعلامیه بود ؟

_ خیر ، ایشان در دادن اصلاحیه تخصص داشت ! بعد هم تقریباً همه قبول کردند که این کار درست نبوده و باید سکوت می کردند . وقتی دکتر شریعتی در لندن فوت کرد ، من در آنجا بودم ، عده ای حتی مشکوک به این بودند که شاید ساواک او را مسموم کرده باشد .

قطب زاده و میناچی خیلی فعالیت کردند مدرکی گیر بیاورند که ببینند اگر ساواک او را مسموم کرده ، وسیله ای برای اعتراض بشود ، ولی همه جواب ها نشان می داد که دکتر به مرگ طبیعی فوت کرده است .

بعد از فوت دکتر شریعتی ، آقای مطهری داشت چیزهایی را به عنوان انتقاد ایدئولوژیک نسبت به آثار و افکار دکتر می نوشت . من به ایشان گفتم که : " آقا ! ایشان دیگر در این دنیا نیست و دیدید که اثر اعلامیه شما و آقای بازرگان هم خیلی خوب نبود ، درست نیست که شما حتی بی غرضانه و منطقی بخواهید از کسی که فوت کرده و امکان دفاع ندارد ، انتقاد کنید ."

و اتفاقاً ایشان پذیرفت .

صداقتی در آقای مطهری بود که انسان در افراد دیگر نمی بیند ، همه نقش آدم های ساده را بازی می کنند ، ولی انسان آن صداقت را در آنها نمی بیند . بعد هم در آن مقطع ، تقریباً انتقاد به دکتر شریعتی قطع شد و دیگر به او حمله نشد .

./ بر حسب اسناد ، استاد مطهری جزو رهبران در سایه انقلاب بود ، یعنی در عرصه بیرونی انقلاب بروز چندانی نداشت ، در عین این که در ایجاد هماهنگی ها و اتخاذ تصمیمات مهم و کارساز و بیان بسیاری از مطالب که تأثیر تعیین کننده در پیشبرد امور داشت ، نقش شاخصی داشت . از نقش آقای مطهری در اداره شورای انقلاب و ایده های تأثیر گذار ایشان در مدیریت امواج سختی که در روزها و ماه های اولیه پیروزی انقلاب ایجاد می شد ، چه خاطراتی دارید ؟

_ آقای مطهری عضو برجسته شورای انقلاب بود ، آیت الله خمینی از پاریس پیام دادند که آقای طالقانی را هم دعوت کنید و وقتی ایشان آمد به شکلی طبیعی رئیس شورای انقلاب شد ، اما آقای طالقانی تازه از زندان آزاد شده بود و به قدری سرش شلوغ بود که به شورای انقلاب نمی آمد . خانه اش همیشه پر از مردمی بود که به ایشان مراجعه می کردند .

در آن مقطع شورای انقلاب فرصت چندانی برای طراحی آینده نداشت ، بلکه برای نظم بخشیدن به جنبش و مهار کردن مشکلات و اداره امور تشکیل جلسه می داد . آقای مطهری وزراء را به آیت الله خمینی معرفی می کرد . ایشان برای انتخاب وزراء سه شرط گذاشته بودند:

1) عامل به احکام اسلام باشند .

2) با طاغوت همکاری نکرده باشند.

3) کارکنان وزارتخانه تحت مسئولیتش او را تحویل بگیرند و آدم ناشناسی نباشد .

البته ناشناس بودن به خودی خود ایرادی نداشت ، ولی مشکل اینجا بود که برخی را تحویل نمی گرفتند ، همه وزارتخانه ها در حال اعتصاب بودند و آرام ترین شان وزارت مسکن بود .

ما اول 7 تا وزیر را انتخاب کرده بودیم که روزنامه اطلاعات یا کیهان با من مصاحبه کرد و پرسید : " آیا می خواهید بقیه اعضای کابینه را هم از نهضت آزادی انتخاب کنید ؟ "

من جواب دادم : " مهندس معین فر و مهندس تاج و طاهری و بنده جزو نهضت آزادی نیستیم ."

فقط آقای صدر حاج سید جوادی و آقای رضا صدر که از آمریکا آمده بود ، عضو نهضت آزادی بودند . مهندس صباغیان هم که عضو کابینه نبود ، بلکه مشاور بود . دکتر سحابی هم وزیر مشاور بود .

مهندس بازرگان اساساً تعصب حزبی نداشت و گاهی هم که به انجمن اسلامی مهندسین می آمد و مسائل سیاسی مطرح می شد ، می گفت در جلسات نهضت آزادی همه آزادند حرفشان را بزنند ، ولی در انجمن اسلامی سعی کنید این کار را نکنید و بیشتر به مباحث دینی و اعتقادی بپردازید .

./ گرایشات و صف بندی ها در شورای انقلاب چگونه بود ؟

_ شورای انقلاب تا قبل از 22 بهمن جلسات مرتب و پرکاری داشت و به همه امور هم می رسید ، ولی پس از پیروزی که دولت موقت سر کار آمد ، شورا فقط نقش سیاسی ایفا کرد . در اساسنامه ای که برای شورا نوشتته بودیم ، تصریح کرده بودیم که وظایف و اختیارات شورای انقلاب همان اختیارات و وظایف مجلس قانونگذاری است و هر چه را که تصویب می کرد ، لازم الاتباع بود .

ما وقتی به کابینه می رفتیم ، طبق اصل تفکیک قوا از شورای انقلاب بیرون آمدیم . در واقع وقت هم نمی کردیم به شورای انقلاب برویم ، بنابراین کار به آنجا نمی کشید که صف بندی خاصی ایجاد بشود ، فقط اوایل که می خواستند وزیر انتخاب کنند ، درباره بعضی از وزراء بحث می شد .

./ با توجه به این که شما در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی آن دوره حاضر بودید ، از چه زمانی متوجه سر برآوردن گروهی به نام فرقان شدید و به مرور زمان میزان شناخت شما از آنها چقدر بیشتر شد ؟

_ ما در دوران انقلاب گروه فرقان را نمی شناختیم و از موقعی که شروع به ترور کردند ، نامشان را شنیدیم . اول قرنی را زدند و همان موقع عده ای گفتند : گروهی به نام فرقان تشکیل شده و رهبرش هم فردی است به نام گودرزی که لباس های مختلف می پوشد ! گاهی هم لباس روحانیون را به تن می کند و متواری است .

پرسیدیم : گروه فرقان کدامند ؟ گفتند : اینها از نظر فکری طرفدار دکتر شریعتی و در واقع چپ دینی و با روحانیت به شدت مخالفند ، من خیلی علاقمند شدم که ببینم این اکبر گودرزی کیست . چون شنیدم تفسیر نوشته و تفسیرش را هم به من دادند و خواندیم .

اینها برای خود من هم حکم اعدام صادر کرده بودند ! یک روز من در وزارت مسکن نشسته بودم ، منشی من واقعاً خودش را به خطر انداخته بود ، چون ما جزو وزرایی بودیم که بیشتر مورد حمله قرار می گرفتیم ....

./ چرا ؟

_ هم به لحاظ سیاسی و هم از لحاظ مشتری هایی که مسکن و زمین می خواستند . به هر حال منشی یادداشتی را روی میز من گذاشت ، دیدم نوشته که در جلسه گروه فرقان ، شما آقای مصطفی کتیرائی محکوم به اعدام شده اید و یکی از برادران قریباً این حکم را به اجرا در می آورد !

ما هم خیلی ترسیدیم ، چون صبح که می گفتند می زنند ، شب می زدند ! و کسی نمی توانست جلوی آنها را بگیرد . من به شورای انقلاب رفتم و گفتم : ببینید اینها چی نوشته اند . آقای هاشمی رفسنجانی که آدم باهوش و زرنگی است ، گفت :

" من فکر می کنم این جعلی باشد و مال گروه فرقان نباشد ، شما چون آمده اید و قانون لغو مالکیت ارضی موات را داده و تصویب کرده اید ، یک عده دشمن دارید . زمین خوارها و زمین دارهایی که متضرر شده اند ، این یادداشت را برای شما نوشته اند ."

بعد گفتند به هر حال از شما محافظت می کنیم و مأمور مسلح گذاشتند . بعد از مدت کوتاهی فرقانی ها آمدند و به خانه ما تیراندازی و حمله کردند و در پی آن دو تا مأمور مسلح هم برای خانه گذاشتند . به هر حال گروه فرقان را تا زمانی که دولت موقت سر کار بود ، نگرفتند و با جدیت با آن مبارزه نکردند !

./ علتش چه بود ؟

_ نمی دانم ، ولی بعد از این که دولت موقت کنار رفت ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که آقای بهزاد نبوی تأسیس کرد ، به میدان آمدند و به شدت اینها را کوبیدند و 40 نفرشان را دستگیر کردند . چند نفری هم اعدام شدند و تقریباً آنها را ریشه کن کردند .

./ شما از معدود چهره هایی هستید که شاهد ترور استاد مطهری بوده اید ، خاطرات آن حادثه را با ذکر جزئیات بیان کنید .

_ مؤسسه متاع مرتباً از سال 37 جلساتش را تشکیل می داد تا سال 56 و اوایل سال 57 که فعالیت های سیاسی شدید شده بود و واقعاً فرصتی نبود ، لذا این جلسات متوقف شدند و دیگر تشکیل نمی شدند ، تا این که بعد از انقلاب که اولین جلسه متاع در 11 اردیبهشت در منزل آقای مهندس سحابی تشکیل شد .

./ منزل دکتر سحابی نبود ؟

_ دکتر سحابی و خانواده او در یک مجموعه آپارتمانی در نزدیکی پارک امین الدوله سکونت داشتند . دکتر سحابی و مهندس سحابی و سایر فرزندان دکتر هر کدام در آنجا یک واحد داشتند . مهندس سحابی عضو متاع بود ، ولی دکتر سحابی نبود .

در هر حال افرادی مثل کاظم آقا حاج طرخانی و دیگران هم بودند و صحبت ها حول مسائل روز بود ، چون جریانات روز حاد بودند و بحث ترور و این مسائل هم مطرح بود .

اتفاقاً آن شب آقای مطهری پهلوی من نشسته بود و از قول امام خمینی درد دل می کرد که ایشان از طرف روحانیون سنت گرا شدیداً تحت فشار بود که زن ها را باید از ادارات بیرون کند و اینها نباید در هیچ مجلس و تظاهراتی باشند ، ولی ایشان مقاومت کرد و هزینه اش را هم دارد ، چون کسانی که این حرف ها را می زدند ، غالباً قدرت و زور هم داشتند .

آقای مطهری می گفت یکی از کارهای مهم آقای خمینی همین بود که در مقابل این نوع فشارها مقاومت کرد .

جلسه مان به طور عادی برگزار شد ، شام خوردیم و ساعت حدود 11 شب بود که جلسه تمام شد و من و آقای مطهری و حاج کاظم حاج طرخانی از منزل بیرون آمدیم . آقای حاج طرخانی داشت درباره یک مسئله خانوادگی با من صحبت می کرد . قرار بود آقای حاج طرخانی ، آقای مطهری را با ماشین خودش به منزلشان برساند ، چون آقای مطهری آن شب با ماشین خودش نیامده بود . به همین جهت سه تایی با هم به کوچه آمدیم .

آقای مطهری وقتی احساس کرد که ما داریم درباره یک مسئله خصوصی صحبت می کنیم ، تأدباً فاصله گرفت و سر کوچه ایستاد ، ما حدود 20 قدم عقب تر و جلوی در منزل ایستاده بودیم ، من همان طور که با آقای حاج طرخانی صحبت می کردم ، روبروی خودم آقای مطهری را هم می دیدم .

کوچه تقریباً نیمه تاریک بود ، ایشان درست همان جایی ایستاده بود که الان یادبودی را برایشان درست کرده اند . ما فارغ از این بودیم که ممکن است در آنجا خطری ما را تهدید کند ، هر چند از آن نامه ها و یادداشت ها برای ما می فرستادند .

من دیدم که جوانکی از طرف جنوب با موتور سیکلت آمد و رسید به آقای مطهری و ایشان را به اسم صدا زد . آقای مطهری که جواب داد ، با گلوله به سرش شلیک کرد ! آقای مطهری فوراً سقوط کرد ، به طوری که خیال می کنم در همان لحظه تمام کرد ، چون دیگر هیچ حرکتی نکرد .

جوانک فرار کرد ، من هم وحشت زده آنچه را که می دیدم باور نمی کردم و با حالتی بهت زده گفتم : " آقای مطهری را زدند ! افتاد ! " حاج طرخانی با وحشت گفت : " کو ؟ کجا ؟ " و بلافاصله به طرف در منزل آقای دکتر سحابی رفت و با عجله همه زنگ ها را زد و گفت :" بدوید بیایید ؟ " همه آمدند .

آقای حاج طرخانی تقریباً لکنت پیدا کرده بود و فقط با دست به آقای مطهری اشاره می کرد . آمدند و آقای مطهری را سوار ماشین کردند و به بیمارستان بردند .

./ شما داخل ماشین بودید ؟

_ نه ، بچه ها و نوه های دکتر سحابی ایشان را بردند ، خود دکتر که پیر بود و نمی توانست ، به هر حال ایشان را سوار ماشین کردند و به بیمارستان طرفه (مصطفی خمینی امروز)بردند .

./ شما چه کردید ؟

_ آنها رفتند و من نمی دانستم که آیا هنوز ضارب آنجا هست یا نه و آیا برنامه دیگری هم دارد یا نه . با توجه به تهدیدهایی که قبلاً کرده بودند ، تصور می کردم شاید او هنوز آنجا باشد و بخواهد مرا هم ترور کند ، به همین دلیل با عجله دویدم تا خودم را به ماشینم برسانم و از مهلکه دور بشوم ، آمدم و دیدم ماشینم پنچر است !

بنابراین دویدم و خودم را به خیابان بهارستان رساندم و اولین ماشین را سوار شدم . پرسید : " کجا می روی ؟ " گفتم : " هر جا شما می روی ، فقط برو ! " رفت و بالاتر مرا پیاده کرد . دوباره سوار ماشین دیگری شدم و خودم را به خانه رساندم . فکر می کردم شاید افراد دیگری هم در آنجا باشند که مرا ترور کنند .

به هر حال خود را به داخل خانه رساندم ، خانمم خواب بود ، با شتاب بیدار شد و وقتی مرا دید ، پرسید : " چرا وضعت این طوری است ؟ " گفتم : " چیزی نیست ." گفت : " چطور چیزی نیست ؟ تو حتی تنفست هم عادی نیست ! " گفتم : " آقای مطهری را زدند ." گفت : " چه شد ؟ " گفتم : " نمی دانم ، ایشان را بردند بیمارستان ."

به هر حال شب همراه با هراس و کابوسی را سپری کردیم ، صبح زود که بیدار شدم ، رادیو را روشن کردم و دیدم دارد قرآن پخش می کند و تسلیت می گوید و متوجه شدم که کار از کار گذشته و آقای مطهری از دست رفته اند .

./ گفته می شود که آقای مطهری را از منزل شان تعقیب کرده و سر کوچه منزل دکتر سحابی منتظر مانده بودند تا جلسه تمام شود و بعد ایشان را بزنند . شما در این باره چیزی نشنیدید ؟

_ نه ، این خبر را حالا دارم از شما می شنوم ، بعید هم نیست که درست باشد ، چون آنها با مرحوم مطهری خیلی بد بودند و از قبل هم ایشان را تهدید به ترور کرده بودند .

./ با توجه به سابقه طولانی که با شهید مطهری داشتید ، ارزیابی شخصی تان از شخصیت ایشان چیست ؟

_ ما با آقای مطهری خیلی دوست و نزدیک بودیم و در تمام جلسات ایشان هم حضور  داشتیم . گاهی بحث هایی هم می کردیم و در مواردی ایشان تند می شد . آقای مطهری بر خلاف قیافه موقر و آرامی که داشت ، یک کمی عصبانی بود و گاهی که انتقاد می کردیم ، می گفت : " تو که هیچی نمی فهمی ! " این عبارت را به کار می برد ، ولی ما باز از رو نمی رفتیم و حرف هایمان را می زدیم !

با همه این بحث ها ، خیلی هم به ما اعتماد داشت و بعدها هر جا که لازم می شد ما را معرفی می کرد . حتی یک روز به من گفت : " من اختلافاتی با دکتر شریعتی دارم و هیج کس هم به حرف ما گوش نمی کند ، می خواهم با شما مطرح کنم و گفته های ایشان را هم بیاورم و هر چه شما بگویید من قبول دارم ."

من گفتم : " من صلاحیت چنین کاری را ندارم و بعد هم این کار تأثیر ندارد ." این جور ابراز اعتماد می کرد . همان طور که گفتم ایشان خیلی سیاسی نبود و فقط یک بار در 15 خرداد دستگیر و برای مدت کوتاهی زندانی شد ...

./ البته ساواک خیلی روی ایشان حساس بود و بعدها معلوم شد که پرونده بزرگی در آنجا داشته است ....

_ بله ، خیلی حساس بود ، این اواخر هم ایشان را ممنوع المنبر و ممنوع الخروج هم کرد . این داستان را خودم از ایشان شنیدم ، یک وقتی ایشان در مسجد سید عزیزالله ، بعدازظهرها صحبت می کرد ، آدمی بود که هر روز می آمد و صف اول جماعت می نشست و تا آخر جلسه هم بود .

یک کسی به آقای مطهری زنگ زده و گفته بود که او ساواکی است و مأموریت دارد که حرف های شما را گزارش بدهد . آقای مطهری گفته بود به قیافه اش نمی آید . یک روز آن آدم می آید پیش آقای مطهری و می گوید : " من مأمور ساواک هستم و برای این کار هم آمده بودم ، منتها آنقدر تحت تأثیر حرف های شما قرار گرفته ام که عقیده ام را نسبت به کاری که می کنم از دست داده ام و می خواهم برگردم ."

حالا این که راست می گفته یا دروغ ، کاری نداریم . منظورم این است که آقای مطهری تحت نظر بود و دستگاه هم او را می پائید ، منتها چون مدرکی به دستشان نمی داد و حرکت تندی نمی کرد ، آنها هم واکنش شدید نشان نمی دادند . چون آدم ملایمی بود و در مقام عمل خیلی از تندروها را قبول نداشت .

آقای مطهری اگر با انجمن اسلامی مهندسین و امثال مهندس بازرگان محشور نمی شد ، یک روحانی باسواد و متفکر بود ، در حالی که پس از آن به مسائل اجتماعی هم وارد شد و بسیاری از آثارش هم واقعاً جالب و مفید است .


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

مطالب پربازدید بخش گفتگو

رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی

ماهیت فرقه منافقین با اسلام در تضاد است

علی بابایی کارنامه نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی

منافقین باید تاوان جنایات خود را به اندازه شأن ملت ایران پرداخت کنند

محمدتقی نقدعلی، عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:

دادگاه گروهک تروریستی منافقین مستند و مستدل است

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان