مروری بر پیامدهای عملیات مرصاد بر منافقین

Mersad10

مروری بر تاریخ سازمان تروریستی مجاهدین خلق نشان می دهد، شکست آن ها در عملیات مرصاد بزرگترین ضربه از زمان ورود به فاز نظامی در 30خرداد1360بوده است به طوری که می توان مدعی شد هنوز هم آثار این شکست بر رفتارها و موضعگیری های این سازمان دیده می شود. اما سازمان منافقین چگونه به این نتیجه رسید که می تواند در ایران نیرو پیاده کرده و سعی کند اهداف خود را از این طریق پیگیری کند؟ همچنین این عملیات چه تأثیری بر روی این سازمان گذاشت؟

مروری بر عملکرد سازمان نشان می دهد منافقین همواره مبلغ جنگ چریکی بوده اند. در واقع به دلیل تاثیر اعضای این سازمان از گروه های چریکی چپ در دنیا آن ها بهترین راهکار برای رسیدن به اهداف خود را جنگ های غیرمنظم می دانستند. این سازمان بعد از 30خرداد60 و اعلام جنگ مسلحانه به جمهوری اسلامی همین نظریه را با دخل و تصرف هایی ادامه داد. در این زمان سازمان تلاش می کرد از طریق ترور و همچنین همراهی با گروه های تجزیه طلب درکردستان اهداف خرابکارانه خود را  محقق کند. با این حال در میانه دهه 60 با پیروزی نیروهای ایرانی در مناطق کردستان و شکست های سنگین گروه های معاند دراین منطقه، سازمان منافقین تصمیم گرفت که استراتژی خود را تغییر دهد.

از این رو یکی از اقداماتی که انجام داد انتقال به عراق بود. سازمان با انتقال مقر خود به عراق به ستون پنجم رژیم بعث در زمان جنگ تبدیل شد به طوری که اطلاعات شهرها را برای بمباران در اختیار عراقی ها قرار می داد. همچنین سازمان در سال 1366 «ارتش آزادی‌بخش ملی» را تشکیل داد. این ارتش که براساس گفته مسئولان سازمان باهدف لشکرکشی نظامی به ایران تشکیل گرفته بود باید به‌مثابه ظرفی عمل می‌کرد که در آن امکان حضور گسترده همه افرادی را که خواهان مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی هستند، فراهم می‌کرد. برای همین حتی غیرمسلمانان را هم جذب کردند. همچنین تشکیل این ارتش به این معنی بود که سازمان آمادگی دارد تا با شروع جنگ به‌صورت کلاسیک با جمهوری اسلامی این نظام را سرنگون کند.(1)

سازمان بعد از تشکیل این ارتش در ابتدای سال 67 تحرکاتی را در مرزهای ایران آغاز می کند. در 8فروردین1367 عملیاتی را تحت عنوان آفتاب شروع می کند. این سازمان با پشتیبانی عراقی ها در این روز با هدف نابودی لشگر 77 خراسان مستقر در غرب منطقه شوش وارد این منطقه شده  و با نیروهای ایرانی درگیر می شود. اعضای سازمان بعد از درگیری مجبور به عقب نشینی می شوند. اما طی این عملیات تعدادی از نیروهای ایرانی به شهادت می رسند و همین مسئله سبب می شود تا آن ها جرات پیدا کنند تا تحرکات خود را ادامه دهند.

 در روزهای پایانی خرداد 1367 منافقین به کمک ارتش عراق به مهران و دهلران که در کنترل پدافند ارتش قرار داشت حمله کردند. هر چند بعد از این عملیات  که از سوی منافقین به نام چلچراغ نامیده شد آن ها به داخل عراق عقب نشینی کردند اما همین مسئله سبب این توهم شد که اگر عملیات منظم تر و حساب شده تری با کمک عراق انجام دهند حتما پیروز خواهند شد.

از این رو سازمان روزهای آخر تیرماه عملیاتی را تحت عنوان فروغ جاویدان با هدف تصرف کامل ایران و نابودی جمهوری اسلامی با حمایت ارتش عراق شروع می کند. پیش از این عملیات عراق به ایران تهاجم وسیعی را آغاز می کند تا زمینه موفق آمیز بودن حمله منافقین را فراهم کند. قبل از حمله، مسعود رجوی  مدعی می شود که نیروهای ما به هر منطقه ای می رسند با استقبال مردم مواجه شده و همین مسئله سقوط حکومت را توجیه می کند. با این حال برخلاف تصور سازمان نه تنها در داخل کشور از آن ها استقبالی به عمل نیامد بلکه مردم در پاسخ به فراخوان امام خمینی(ره) درباره لزوم مقابله با منافقین رهسپار جبهه ها شدند. این مسئله سبب شد تا ایران در 6 مرداد عملیات مرصاد علیه منافقین را آغازکرده و ضمن بیرون راندن آن ها از کشور، خسارات فراوانی به آن ها از نظر تلفات نیرو و تجهیزات وارد کند.

مسعود رجوی بعد از شکست سنگین در این عملیات به دلیل تردیدهایی که درباره او و وعده هایش به وجود آمده بود، نشست هایی را تحت عنوان «تنگه» برای اعضای سازمان برگزار می کند. او در این نشست ها به جای اینکه مسئولیت انجام این عملیات ناموفق را برعهده بگیرد، مسئولیت شکست را متوجه اعضای سازمان کرده و می گوید که اگر نیروها در او ذوب شده بودند و با او یکدل بودند در تگنه چهار زبر زمین‌گیر نمی شدند و می توانستند از آن عبور کنند. رجوی می گوید که تعلق خاطر نیروها به زن، بچه و امور دنیوی سبب شده بود تا آن ها با تمام وجود وارد این عملیات نشوند و همین مسئله سبب شکست آن ها گردید. بعد به نیروهای سازمان گفته می شود که شروع به خودانتقادی کرده و با کنکاش شرایط درونی خود بررسی کنند چه عواملی سبب این حرکت خودخواهانه از سوی آن ها شده است. به دنبال این مسئله نشست هایی سازمان برگزار می کند که در آن اعضا در جمع شروع به اعتراف علیه خود کرده و حتی به خود ناسزا و توهین می کنند. این نشست ها با هدف تحقیر و تخریب شخصیت اعضا که نسبت به سازمان دچار تردید شده بودند، شکل گرفته بود.(2)

اما سازمان بعد از شکست اقدامات خود را منحصر به خورد کردن شخصیت اعضا نکرد بلکه با اتخاذ سیاست های دیگری تلاش کرد تا پیش از گذشته آن ها را بی هویت کرده و هرگونه ارتباط عاطفی با غیرسازمان را از آن ها بگیرد. برای همین سازمان بحث طلاق عمومی را مطرح و از همه اعضا می خواهد برای جدا شدن از تعلقات دنیوی زنان خود را طلاق دهند. جالب اینجاست که خود مسعود رجوی مستثنی می شود. رجوی می گوید که میل به رابطه داشتن با همسر باعث ایجاد حایل بین اعضا و رهبر سازمان شده و باید این حایل حذف شود. سازمان اعضا را در اجرای این کار به حدی تحت فشار قرار می دهد که هر فردی که زن خود را طلاق نمی داد، متهم به خیانت می شد. سازمان برای اینکه اعضا را ترغیب به جدایی از همسرشان کند، جلسات جمعی برگزار می کرد که در آن باید زن و شوهر از هم انتقاد می‌کرد و حتی با توهین، صفات زشت دیگری را با صدای بلند با اعضا در میان بگذارند. اما سازمان به همین هم بسنده نکرد و زنان سازمان را مجاب می کند که به منظور رهایی از تعلقات دنیوی رحم خود را بردارند. این اقدام با هدف جذب کامل شدن در سازمان صورت می گرفت. بعد از این مسئله سازمان جداسازی فرزندان از خانواده ها را نیز در دستور کار قرار داده و به بهانه حفظ جان بچه ها آن ها را از والدینشان جدا می کند. اما در واقع هدف این سازمان حذف تعلقات افراد از بنیان خانواده بوده است.(3)

در نهایت مروری بر اقدامات سازمان بعد از شکست در عملیات مرصاد نشان می دهد که رجوی تلاش کرد تا با سلب  مسئولیت از خود شکست را به اعضا نسبت دهد. همچنین بعد از  این برهه سازمان سیاست نابودی شخصیت فردی اعضا و تبدیل آن ها به افرادی بی اراده که آلت دست سازمان هستند را با جدیت بیشتری پیگیری کرد.

منابع:

  1. علی‌اکبر راستگو،مجاهدین خلق در آیینه تاریخ،تهران،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1384،صفحه 58
  2. محسن زال،سازمان مسعود،تهران،انتشارات کویر،1396،صفحه 157
  3. محسن زال،همان صفحه  166

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31