عاملین ترور و اسناد جنایت:
محمود خانگاه
نام مستعار:
فرمانده واحد تروریستی
|
حمید مینایی
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
1. اظهارات حمید پیریائی عضو واحد تروریستی درباره عاملین ترور و چگونگی به شهادت رسیدن برادر امیری مقدم:
" عملیات بود که توسط حمید خرم آبادی انجام شده بود که در خیابان بهار سمیه انجام شده بود که نتیجه عملیات به شهادت رساندن پاسدار بود که شیوه عملیات چیزی که از خود حمید شنیده بودم به این شکل بود که حمید اسلحه را بیرون میکشد و کمکش ایست میدهد و بعد میگوید ما از کمیته آمده ایم، کارت شناسایی.
که آن شخص متوجه میشود و بعد دست میبرد به اسلحه که حمید یک تیر میزند توی سینه او و بعد یک تیر میزند توی سر او و بعد هول میشوند و نمی توانند اسلحه او را بردارند و متواری میشوند ."
2. اظهارات محمدرضا نادری فرمانده یکی از واحدهای تروریستی بخش ویژه نظامی منافقین در این باره:
" افراد واحد تروریستی: حمید (لر)، محمود خانگاه
شیوه عملیات تروریستی: این دو نفر با سلاح کمری که قصد سرقت موتور داشتند به یک برادر پاسدار موتور سوار را ایست میدهند و با کلت او را به شهادت میرسانند. "
دمکراتیک و ملی هردو فریب خلقند
منافقین با داعیه دمکراسی !! خواهان آزادی در چپاول بیت المال و غارت مردم بودند و با هرج و مرج طلبی میخواستند دریچههای نفوذی برای سلطه گران غرب و شرق باز کنند. اما از آنجا که امت آگاه و سلحشور ایران بارها طعم تلخ خیانتها و جنایتهای این قبیل دمکراتها و متحدین ملی گرای آنان را چشیده بود، پس از پیروزی با پیروی از رهبر عظیم الشأن خود با اکثریت قاطع 98% به " جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر " رأی مثبت دادند و از همان آغاز امیدهای استکبار جهانی را به یأس تبدیل نمودند.
منافقین پس از پیروزی با سوء استفاده از حضور عناصر لیبرال و سازش کار در حکومت به زمینه چینی برای براندازی نظامی که بنابر اراده الهی و خواست قاطع مردم استوار گردیده بود، برآمدند و پس از انبار کردن سلاحها و اموال به غارت برده از بیت المال و جذب و سازماندهی مزدوران شان، به دنبال عزل بنی صدر و رسیدن به بن بست کامل، ماشین تروریسم لجام گسیخته خود را که بیش از دو سال و نیم آن را کوک کرده بودند، به راه انداختند و مدت کوتاهی گستاخانه در کوی و برزن به جولان در آمدند.
ولی از آنجا که اراده و مشیت الهی بر استمرار حاکمیت دولت اسلامی تعلق گرفته بود و انقلاب اسلامی از نعمت رهبری دور اندیش، قاطع و سازش ناپذیر برخوردار بود و از طرف امتی وفادار به امام و پایبند به اسلام پشتیبانی میشد، جولان آنان اندکی بیش به طول نیانجامید و به برکت خون شهدایی همچون برادر امیری مقدم، مفتضحانه شکست خوردند و تشکیلات تار عنکبوتی شان از هم دریده شد و امیدهای استکبار جهانی به یأس و حرمان مبدل گشت و برای چندمین بار این تجربه تلخ در میهن اسلامی به اثبات رسید که " دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلقند.
شهید مسعود امیریمقدم
شغل: دانشجو، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
سن: 22 سال
وضعيت تأهل: متأهل دارای یک فرزند
محل شهادت: خیابان شریعتی، مزین الدوله
تاريخ شهادت: 1360/6/4
زندگينامه
سال 1338 در شهر مقدس مشهد چشم به دنیا گشود. از کودکی استعداد و هوش سرشار خود را در فراگیری قرائت قرآن مجید و انجام فرائض مذهبی به خوبی ابراز نمود. در دوران تحصیل از شاگردان ممتاز به شمار میآمد و از سالهای آخر دبیرستان به مطالعه کتب مذهبی و فعالیتهای سیاسی علاقمند گردید.
دوران تحصیلات دانشگاهی برادر امیری با اوج گیری انقلاب اسلامی هم زمان شد و او با تمام توان در صحنه مبارزات علنی علیه رژیم منفور پهلوی حضور یافت و نقش مؤثری را در راه اندازی تظاهرات و اعتصابات دانشجویی به عهده گرفت. همچنین وی در این دوران به پخش و تکثیر اعلامیهها و نوارهای سخنرانی امام امت، خمینی بت شکن، پرداخت و با شرکت فعال در جریان راهپیماییهای میلیونی مردم بپا خاسته پیوند خود را با امت حزب الله مستحکم نمود.
شهید امیری پس از پیروزی از زادگاهش به تهران عزیمت نمود و تحصیلات عالیه خود را در رشته جامعه شناسی در دانشگاه تهران دنبال کرد. وی از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی بود که در جریان انقلاب فرهنگی برای ناکام گذاشتن عوامل مزدور و سرسپرده شرق و غرب در دانشگاه دوشادوش سایر دانشجویان متعهد و مسلمان در خط امام و در کنار مردم به مبارزات خود تداوم بخشید و پس از تعطیلی موقت دانشگاهها و مراکز عالی، ابتدا در امور تربیتی مدارس پذیرفته شد و سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و در این نهاد انقلابی که تجسم اراده امت و ثمره خون پاک شهیدان و بازوی پرتوان ولایت فقیه است به کار و فعالیت مشغول گردید.
با شروع جنگ تحمیلی دشمن بعثی – صهیونیستی علیه انقلاب، نظام جمهوری اسلامی و میهن اسلامی برادر مسعود امیری مقدم راهی جبهههای جنوب و غرب کشور شد و همگام با همرزمانش به نبردی بی امان در مصاف با کفار متجاوز بعثی پرداخت.
وی جوانی صبور، فعال، متعهد، متفکر و اهل مطالعه و تحقیق بود. نماز خود را در اول وقت اقامه میکرد و در خواندن قرآن و ادعیههای وارده از معصومین (ع) از خود علاقه و اشتیاق وافری نشان میداد. نسبت به والدین و همسرش که به تازگی به عقد یکدیگر در آمده بودند، مهربان، دلسوز و رئوف بود و در صله ارحام نسبت به اقوام و خویشان خود پیشقدم میگردید.
شهادتنامه
سرانجام یک روز هنگامی که برادر امیری با موتور سیکلت از خیابان مزین الدوله میگذشت، توسط دو تن از منافقین تروریست متوقف میشود. آنان با نشان دادن کارت جعلی کمیته و تهدید با سلاح کمری از وی میخواهند که به کنار خیابان جهت بازرسی و ارائه کارت شناسایی برود. اما به محض پیاده شدن، ناجوانمردانه با شلیک چند گلوله او را هدف قرار داده و به شهادت میرسانند و بلافاصله پس از سرقت موتورسیکلت وی با عجله و اضطراب که ناشی از ترس و وحشت شان بود، از منطقه میگریزند.
پزشکی قانونی در مورد محل و آثار گلولههای شلیک شده به بدن مطهر شهید امیری، چنین اظهار نظر میکند:
" ...آثار سوختگی در وسط شکم بالای ناف دیده میشود که محل اصابت گلوله میباشد که پس از پارگی امحاء و احشاء و تمایل به طرف راست از پشت خارج شده است و همچنین محل برخورد گلوله به ساعد چپ و به ناحیه جمجمه .. دیده میشود بنا به مراتب فوق علت مرگ اصابت گلوله به جمجمه و شکم و خونریزی تعیین گردید ..."
در اثر این جنایت، فرزندی از فرزندان اصیل اسلام که برای اعتلای کلمه حق جان در طبق اخلاص نهاده بود به جرم بر تن داشتن لباس وفا و جانبازی و ایثار و پایبندی به شرف و عزت اسلام در راه خدا به دست مزدوران کثیف و رذل استکبار جهانی چشم از جهان فرو میبندد، ولی چندی بعد فرزند ذکوری از وی پا به عرصه زندگی میگذارند تا راه پدر را بنا به خواست و مشیت الهی با قوت و قدرت هر چه بیشتری ادامه داده و ضمن پر کردن جای پدر اهداف و آرمانهای او را جامه عمل بپوشاند.
اما تروریستها پس از این عمل ناجوانمردانه میروند تا با موتورسیکلت مسروقه ترور و جنایات دیگری از همین قبیل راه بیاندازند تا اربابان خود را راضی و خشنود کرده و حماقت و مزدوری خود را بیشتر به اثبات رسانند و نهایتاً پس از چند روز دیگر در چنگال عدالت اسیر شده و به کیفر اعمال ددمنشانه و رسوای خود در این دنیا برسند و در انتظار عذابی سخت و دردناک و خفت بار در جهان دیگر بنشینند.