عاملین ترور و اسناد جنایت:
داریوش سلحشور
نام مستعار:
فرمانده واحد تروریستی
|
مهرداد صادق
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
1. اعترافات مهرداد صادق یکی از عاملین جنایت درباره ترور شهید سهیلی:
"یک گشت با داریوش داشتم، که منجر به تیراندازی به سوی یک موتور سوار شد که داریوش میگفت تیر به دستش اصابت کرده .. "
2. اظهارات عبدالرضا بوئینی در همین زمینه:
افراد واحد تروریستی: داریوش سلحشور، مهرداد صادق
تاریخ و ساعت عملیات تروریستی: اواسط مرداد، هنگام غروب آفتاب
مکان عملیات تروریستی: اتوبان پارک وی
...در پارک وی گشت میزدند و بعد از نزدیک شدن به فردی که مشکوک به حزب اللهی بودن به نظرشان میآمد او را از پشت با گلوله زدند.
3. اظهارات مسعود ولی زاده داودآبادی یکی از اعضای واحدهای تروریستی منافقین در پاسخ به این سؤال که ک چرا اکثر ترورها از پشت صورت میگرفت؟
"بیشتر اوقات اگر فرد ترور شونده غافلگیر نمی شد، حتماً مقاومت میکرد و یا این که شعار میداد و جلوی فرد ترور کننده میایستاد که این جریان در بیشتر اوقات باعث عقیم ماندن عملیات میشد و به همین خاطر همیشه سعی میکردند که از پشت فرد را ترور کنند."
پیروزی خون بر شمشیر
آری ! این روش دیرینه و شیوه همیشگی اهل نفاق است که همواره خنجر خیانت آمیز خود را از پشت سر بر پیکر حق فرود میآورند تا شاید راهیان نور را از پیمودن راه باز دارند و راه را ناهموار سازند، ولی مردان حق چالاک و استوار به میدان میآیند و مقاوم و استوار رو در رو با دشمن، مردانه میستیزند و به همین دلیل در همه حال چون شهید سهیلی ها، چه کشته شوند و چه بکشند پیروز خواهند بود ؛ چون در صف حق ایستاد و بر طریق هدایت و از نصرت الهی و امدادهای غیبی بهره مندند، لذا قطرهای از خون پاکشان هم پایمال نخواهد شد.
شهید حسین سهیلی قهرودی
شغل: دانش آموز
سن: 17 سال
وضعيت تأهل: مجرد
محل شهادت: بزرگراه شهید چمران
تاريخ شهادت: 16/5/1360 (5/5/1360)
زندگينامه
سال 1343 در خانواهای مذهبی که در ده قهرود از توابع شهرستان کاشان سکونت داشت، نوزادی به دنیا آمد که او را به نام حسین نامگذاری کردند. وی در سه سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و تحت سرپرستی در که به کارگری پرداخته بود، سالیان کودکی را پست سر گذاشت. او از ده سالگی فعالیتهای خود را در مسجد خاتم الاوصیاء (عج) آغاز کرد و به فراگیری قرائت قرآن و احکام اسلامی پرداخت. در همین زمان بود که نسبت به فعالیتهای فرهنگی و هنری تمایل پیدا کرد و استعداد خود را در مجالس و محافل مذهبی با خواندن شعر، مقاله و اجرای نمایشنامه به منصه ظهور رساند و از عهده نقشهای محوله در صحنه تئاتر به خوبی بر آمد.
شهید سهیلی با اوج گیری حرکت پر خروش امت حزب الله همچون سایر دانش آموزان پر شور و آگاه در صحنه مبارزات علنی علیه رژیم ددمنش پهلوی حضور یافت و با پخش اعلامیه ها، نوارها و کتب حضرت امام در جهت ترویج نهضت اسلامی کوشید. تا این که پس از حضور میلیونی مردم در صحنه و واژگون شدن رژیم ستمشاهی بنا بر خواست و مشیت الهی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
پس از پیروزی بود که وی تمام وجود خود را وقف انقلاب نمود و ضمن همکاری با سایر برادران در انتظامات شهر، همچون پروانهای به گرد شمع پر فروغ امام که در آن زمان در مدرسه رفاه مستقر بودند به گردش در آمد. پس از مدتی به زندان قصر رفت و مدت یک سال به طور افتخاری در آنجا به پاسداری پرداخت و بعد از آن ضمن ادامه تحصیل، همکاری بی شائبه خود را با قسمت روابط عمومی دادستانی انقلاب اسلامی (اوین) آغاز نمود و تا پایان زندگی کوتاه، ولی پربارش در ارائه خدمت به این نهاد انقلاقبی و خدمتکار مردم بدون هیچگونه چشم داشتی تلاش نمود.
در کنار تمامی این فعالیت ها، برادر سهیلی از انجام کارهای فرهنگی و هنری باز نمی ماند و پس از انقلاب نیز در اجرای چند تئاتر، نقش هایی را به عهده گرفت. از جمله در اجرای نمایشنامه " سیری در انقلاب " که در آن تاریخچه سازشکارانه لیبرالها از جمله بنی صدر و وحدت توطئه آمیز گروهکها با وی را افشا کرده بوئد و به دفعات .... در مساجد مختلف تهران به روی صحنه آمد.
همچنین وی پس از گذراندن دوره کلاسهای آمادگی به عضویت حزب جمهوری اسلامی در آمد و در منطقه 5 آن شروع به فعالیت نمود، تا این که بتواند با نظم و انسجام بخشیدن به فعالیتهای خود گامهای مؤثرتری در جهت اهداف انقلاب اسلامی بردارد.
شهید سهیلی نوجوانی مؤمن، باهوش، متعهد، خوش برخورد و مهربان بود، او عاشق خدا، شیفته شهادت و پیرو صدیق خط امام بود و با اشتیاق و علاقه بسیار در نمازهای جمعه و جماعت و مجالس دعای کمیل و قرائت قرآن شرکت میکرد و دیگران را نیز به این امور تشویق مینمود.
شهادتنامه
عصر روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان حدود ساعت پنج و نیم در حالی که برادر سهیلی با زبان روزه به وسیله موتورسیکلتی که از دوستانش به امانت گرفته بود از بزرگراه شهید چمران میگذشت و عازم زندان اوین بود، دو تن از منافقین مزدور از پشت سر به سمت وی تیراندازی میکنند و به سرعت از محل میگریزند.
به دنبال این فاجعه بدن مجروح وی با همکاری مردم به بیمارستان منتقل و در آنجا به سرعت تحت معالجه و درمان قرار میگیرد، ولی به دلیل اصابت گلوله به ناحیه نخاع گردن، معالجات و مراقبتهای ویژه پزشکی در مورد وی به نتیجهای نمی رسد.
حسین در حالی که بدنش از سینه به پایین فلج شده بود، مدت 10 شبانه روز را در بیمارستان سپری میکند و در این مدت با ارائه روحیهای عالی و بی نظیر تمام خانواده را که به ملاقاتش میآمدند شگفت زده میکند و این خود بیانگر انگیزههای پاک و اعتقادات راسخی است که تمامی فرزندان راستین اسلام از آن برخودار بوده و تمام مصائب و مشکلات را با جان و دل در راه خدا پذیرا میشوند.
پزشکی قانونی پس از شهادت وی در گزارش معاینه جسد مینویسد:
" ... در معاینه زخم بر روی گردن، سائیدگی در کتف راست، زخم در ناحیه کمر که قطر آن حدود یک سانتیمتر و گرد میباشد. (شبیه جای ورود گلوله) و ضمناً جای جراحی در پایین شکم مشخص است، نخاع گردن آسیب دیده است، با توجه به شرح بالا علت مرگ آسیب نخاعی گردنی و عوارض آن تعیین میشود ... "
و سرانجام روز جمعه 16 مرداد ماه در حالی که صدای مؤذن از میعادگاه عاشقان الله به گوش میرسید، حسین گلی از گلزار پر طراوت حسینی مشتاقانه با خون خود وضو ساخت و به دیار معشوق شتافت تا در صف آنان با قامتی برافراشته به نماز ایستد و نمایشنامه عاشوراهای مکرر تاریخ را در جهت رسوا سازی هر چه بیشتر یزیدیان زمان به اجرا در آورد و حقانیت نهضت حسینی را که اکنون بار دیگر به رهبری فرزند زهرا (س) در میهن اسلامی برپا گشته است، گواهی دهد.
مزار شهید: کاشان، ده قهرود