كارنامه سازمان منافقین از سی خرداد تا هفت تیر

Beheshti 2

در یك مقاله در روزنامه اطلاعات همان دوران یكی ازاعضای سازمان منافقین به بقیه اینگونه خط داد: «سازمان مجاهدین اشتباه كرد كه رو در روی نظام ایستاد و خودش ضربه خورد. اینها باید این استراتژی را انتخاب می‌كردند كه می‌آمدند زیر عبای آخوندها قرار می‌گرفتند، مدتی می‌ماندند. در موقع مقتضی بیرون می‌آمدند و قدرت را قبضه می‌كردند.»

30 خرداد (سالروز اعلام جنگ مسلحانه منافقین علیه نظام) و 7 تیر (سالروز به شهادت رسیدن جمعی از بهترین یاران امام و بسیاری از نخبگان سیاسی كشور) بهانه خوبی برای بررسی كارنامه سازمان منافقین است،‌اگر چه برخی اقدامات در این روزها بازخوانی پرونده این سازمان تروریستی را جدی‌تر ساخت. سازمانی كه در سال 44 تاسیس گشت اما در عمل از پاییز 47 و به دنبال نشست تبریز با حضور 3 عضو موسس، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسنی و عبدی نیك بین آغاز فعالیت كرده و در سال 50 نام «سازمان مجاهدین خلق ایران» را برای خود برگزید.(1) در طول این سالها به فراخور برخی حوادث بارها اعضای شورای مركزی آن تغییر كرد.

پس از مرگ رضا رضایی در سال 52 به پیشنهاد بهرام آرام و با تایید كادرهای بالا، «تقی شهرام» بدون هیچ دردسری به مركزیت سازمان مجاهدین خلق منصوب شد و مسئولیت شاخه سیاسی ـ‌ كارگری این سازمان را بر عهده گرفت. شهرام با مصطفی شعاعیان (رهبر سابق جبهه دموكراتیك و عضو آن زمان چریكهای فدایی) نشست‌های طولانی داشت كه در تغییر موضع مذهبی و سیاسی شهرام بسیار موثر بود شهرام از شهریور ماه 52 مذهب را كنار گذاشت وبه فكر تسری آن به سازمان افتاد، سیری كه عامل موثر در ماركسیست شدن سازمان گشت و نقطه عطف رشد روحیه نفاق در آن شد، شاید از همین زمان و دیگر بتوان نام این سازمان را سازمان منافقین گذاشت؛ اگر چه مدتی طول كشید تا تیزبین ترین افراد همچون شهید لاجوردی در سال 54 به این نفاق پی بردند. رهبر كبیر انقلاب، طی دیدار دو تن از نمایندگان این گروه در سال 1351 با ایشان با مواضع ایدئولوژیك مجاهدین خلق از نزدیك و بی واسطه آشنا شده بود. آنان طی جلسات متعددی (حدود 24 جلسه) در نجف نتوانستند نظر امام خمینی (ره) را نسبت به خود جلب كنند. حضرت امام (ره) این دیدار را چنین تشریح كرده است:

«بعضی از این آقایانی كه ادعای اسلامی می‌كنند آمدند در نجف، یكی‌شان بیست و چند روز آمد در یك جایی؛ من فرصت دادم به او تا حرفهایش را بزند؛‌او به خیال خودش كه می‌خواهد من را اغفال كند! مع‌الاسف از ایران هم بعضی از آقایان كه تحت تاثیر آنها واقع شده بودند ـ خداوند رحمتشان كند ـ آنها راهم اغفال كرده بودند، آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند... كه اینها «انهم فتیه» ـ قضیه اصحاب كهف. من گوش كردم به حرفهای اینها كه ببینم اینها چه می‌گویند. تمام حرفها‌شان هم از قرآن بود و از نهج‌البلاغه.. این آمده بود كه من را بازی بدهد؛ من همراهی كنم با ایشان. من هیچ راجع به اینها حرف نزدم. همه‌اش را گوش كردم. فقط یك كلمه راكه گفت «ما می‌خواهیم قیام مسلحانه بكنیم» گفتم «نه، شما نمی‌توانید قیام مسلحانه بكنید؛ بی‌خود خودتان را به باد ندهید.»(3)

طرفه آن كه این نمایندگانی كه در سال 1351 با امام خمینی(ره) در نجف دیدار كردند به فاصله اندكی پس از آن دیدار (در سال 1354) رسما و علنا به ایدئولوژی كمونیسم پیوستند.

***

با پیروزی انقلاب و آغاز تثبیت آن منافقین به دو گروه تقسیم شدند، گروه اول كه پس از مرگ موسسین سازمان مسعود رجوی آن را رهبری می‌كرد اعلام جنگ مسلحانه نمود، آنان در 30 خرداد 1360 با اعلام وارد شدن سازمان به فاز نظامی در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند(4) و مجموعه‌ای از ترورهای گسترده را آغاز كردند،‌از به شهادت رساندن مردم عادی، تا انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری كه منجر به كشته شدن صدها تن از مسئولین جمهوری اسلامی شد.

امام خمینی (ره) كه از مواضع سازمان مجاهدین خلق مطلع بود اما تا هنگامی كه نقض آشكار قانون صورت نگرفته بود و شورشگری منتهی به جنگ مسلحانه به مرحله علنی نرسیده بود با اعمال محدودیت وسیع نسبت به سازمان مزبور موافقت نكرد. آیت الله محمد یزدی در خاطرات خود به این نكته اشاره می‌كند:

امام (ره) در پاسخ ]یكی از روحانیون[ فرمودند: «من اعضای مجاهدین را می‌شناسم وبا مواضع آنها آشنایی دارم و كتابهایشان را هم خوانده‌ام؛ اما تا زمانی كه اینها دست به اسلحه نبرده‌اند با آنها كاری نداریم.»

یكی از افراد شركت كننده در جلسه گفت: حضرتعالی می‌فرمایید كتابهای اینها راخوانده‌اید: آیا اینها خطرشان از منافقین صدر اسلام بیشتر نیست؟ بعد،‌از این گروه برای اولین بار با تعبیر منافقین یاد كرد امام مجددا فرمودند: من اینطور نیست كه اینها را نشناسم؛ ولی تا آنها سلاح را برای جنگ با ما از رو نبسته‌اند، با آنها كاری نداریم.

یكی دیگر از اعضای جلسه گفت: یعنی شما واقعا از جانب اینها در حال حاضر احساس خطر نمی‌كنید؟ امام بار دیگر همان جمله خود را تكرار كردند و در واقع به سیره جدشان در مورد خوارج عمل كردند. بعد از آن، دیگر اجازه ندادند كه در آن جلسه بحث مزبور ادامه پیدا كند.(5)

این تحركات دو نتیجه در برداشت نخست بر ملی شدن چهره واقعی آنها و دیگر آنكه مبانی متزلزل اندیشه‌شان نیز فرو ریخت، زیرا با فرار از ایران ـ پس از آنكه تدابیر شهید لاجوردی عرصه داخلی را بر آنها تنگ كرد و شریان حیاتشان را بست ـ به دامن عراق، فرانسه و چند كشور دیگر اروپایی پناه بردند (6) كه متحدان جدی آمریكا بودند همان آمریكایی كه به ظاهر بزرگترین دشمن آنها بودو تا پیش از آن اندیشه ماركسیستی خود را برا ی مبارزه با آمریكا توجیه می‌كردند و مبارزه با شاه را نیز در چارچوب مبارزه كلی سازمان با امپریالیسم معرفی می‌نمودند. اما با این پناهندگی‌ها ناگزیر گام به گام از مواضع خود عدول كردند و حتی مبارزه با آمریكا در زمان شاه و ترور مستشاران آمریكایی را تكذیب كردند. (7)

اما گروه دوم به شیوه منافقانه‌تری روی آورد، در یك مقاله در روزنامه اطلاعات همان دوران یكی ازاعضای سازمان منافقین به بقیه اینگونه خط داد: «سازمان مجاهدین اشتباه كرد كه رو در روی نظام ایستاد و خودش ضربه خورد. اینها باید این استراتژی را انتخاب می‌كردند كه می‌آمدند زیر عبای آخوندها قرار می‌گرفتند، مدتی می‌ماندند. در موقع مقتضی بیرون می‌آمدند و قدرت را قبضه می‌كردند.»(8)

گروه دوم هوشیارانه‌تر عمل نمود و حتی در موارد بسیاری همكاری نزدیك با گروه اول داشت. شهید لاجوردی كه از قدرت نفاق شناسی قوی برخوردار بود، در وصیتنامه‌اش از همكاری پیچیده اینها كه نامشان را منافقین انقلاب می‌نهد با منافقین خلق می‌نویسد وخطرشان را به مراتب بیش از منافقین خلق می‌داند.(9)

یكی از پیچیدگی كار این گروه تلاش در قرار گرفتن در مسند امور ومختومه جلوه دادن پرونده‌هایی بود كه در صورت ادامه آن خط نفوذشان بر ملا می‌شد، به عنوان نمونه می‌توان به مصاحبه یكی دیگر از شاگردان مصطفی شعاعیان كه در زمان مصاحبه سمتی رسمی داشت اشاره كرد، مصاحبه‌ای كه تلاش دارد بحث بقای نفوذی‌ها در نهادها را پایان یافته معرفی سازد.»

یك مسئله‌ای كه در این مورد مطرح است و مردم باید در جریان قرار بگیرند، وجود عوامل نفوذی دشمن در حزب، نخست‌وزیری و دادستانی است. ما در واقع ویژگی خاص انقلابمان، یك مقدار مسایلی را هم برایمان ایجاد كرده است.

بعد از پیروزی انقلاب، حركت چون مردمی بود و روز اول یك دفعه صدها كمیته و دادستانی در این مملكت ایجاد شد؛ آن طوری نبود كه یك تشكیلات بیاید با شناسایی، افراد را سر كار بگذارد. این طور آدمها از همان اول نفوذ كردند و از حمایت قوی دولت موقت و بعدش «بنی‌صدر» هم برخوردار بودند و حتی بعضی از آنها كه شناسایی می‌شدند، بیرون كردنشان با مقاومت روبرو می‌شد. اینها به طریق اولی توانستند در خیلی جاها نفوذ كنند. یك سری از آنها كه ماهیتشان مشخص می‌شد، تصفیه می‌شدند. در این رابطه الان یك مقدار مسئولین و اداره كنندگان سازمانهای دولتی و نهادها هوشیارتر با مسایل برخورد می‌كنند. (10)

این در حالی است كه عوامل نفوذی كه در این ماجراها سوختند در بالاترین مقامهای تصمیم‌گیری كشور جای داشتند، به عنوان نمونه كشمیری كه به عنوان دبیر یا قایم مقام دبیر شورای امنیت در جلسات این شورا حضور داشت و در تصمیم‌سازی و گزارش تصمیم‌گیری‌ها بسیار موثر بود، چرا منافقین حاضر گشتند چنین عنصر با ارزشی را از دست بدهند؟

در جنگ امنیتی در شرایطی خاص تلاش می‌كنند یك نفر از نفوذی‌هایشان را با خوش‌نامی حذف كنند، آنچنان كه تلاش كردند كشمیری را در كنار شهیدان رجایی و باهنر شهید معرفی كنند و در تشییع جنازه این عزیزان تابوت سومی به نام كشمیری حاضر كردند، زیرا باحذف خوش نام یك عنصر نفوذی از یك سو اگر او در معرض خطر شناسایی بوده باشد با این روش از بقیه عناصر حساسیت‌زدایی می‌شود و كارها روال ایمنی خود را حفظ خواهد كرد و از سوی دیگر حذف خوش نام او موجب رشد شبكه نفوذی همراهش خواهد شد.

از سوی دیگر این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد كه عناصر هم تراز یا بالاتر از او موجود باشند و خط نفوذ با حذف او شاه كلیدهای جاسوسی خود را از دست ندهد.

ترورها در سالهای بعد بدون شك با همكاری نزدیك هر دو گروه انجام می‌گشت، به عنوان مثال در آخرین مصداق شهید امیر سپهبد صیاد شیرازی در شرایطی به شهادت رسید كه به تازگی ارتقا درجه یافته بود و همه چیز برای تصدی مسئولیت‌های مهمتر او در ارتش آماده می‌گشت،‌امر محاكمه برای براندازان خاموش نظام كه سعی بر ایجاد تفرقه در میان سپاه و ارتش و تضعیف آنها در گام سوم پس از تضعیف وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی داشتند همچون سمی مهلك نمود و با هماهنگی قوی میان این دو گروه پیش از آنكه خبر اعطای درجه سرلشكری به صیاد در رسانه‌های داخلی منتشر گردد از رادیوی منافقین اعلام گشت و در ظاهر انتقام جویی از عملیات مرصاد منافقین خلق او را كه سد راه منافقین انقلاب بود به خیال خود حذف نمودند.

فعالیت این گروه در دوره‌ای دوباره شدت یافت و تلاشها برای ایجادتشنج و آشوب در كنار ترور عوامل موثر برای ایجاد یك كودتای خزنده، آن اندازه جدی شده بود كه در 18 تیر 78 بسیاری كار را تمام شده می‌دانستند.

در این دوره كمیته‌ای كه نامهای مختلف به خود گرفته بود شكل گرفت كه ساماندهی این براندازی را بر عهده داشت بخشهایی از تحركات این كمیته برای افكار عمومی آشكار شد اما هیچ حركت جدی در مقابله با آنها صورت نگرفت به عنوان شاهد مثال از این اطلاعات می‌توان به سخنان رییس جمهور محترم در تیر ماه سال 80 اشاره نمود:

«دكتر احمدی‌نژاد عضو شورای مركزی جامعه اسلامی مهندسین، كه پس از جلسه شورای مركزی این تشكل، در گفتگو با نشریه «جام هفته» شركت كرده بود، افزود: «به نظر می‌رسد «كمیته ایكس» نقش اصلی را در طراحی و اجرای اقدامات افراطی، بر عهده داشته و به عنوان مركز و گرانیگاه افراطیون عمل می‌كرده است. هر چند بنا بر شنیده‌ها، این كمیته، قبل از 18 خرداد هم فعالیت‌هایی داشته است، اما پس از 18 خرداد، بر دامنه و شدت حركات افراطی خود، افزوده است..متاسفانه، قضیه به همین جا ختم نمی‌شود و علاوه بر دستگاه شنودموبایل، یكی از نمایندگان مجلس به تازگی خبر از ورود 5000 میكروفن مخفی داده است،‌كه معلوم نیست این تعداد فوق‌العاده میكروفن مخفی، به چه منظور و علیه چه كسانی وارد شده است؟»(11)

برای پی بردن به ابعادتحركات این گروه به این خبرها نیز كه دولت در برابر آن سكوت كرد توجه كنید: «حمیدرضا ترقی» نماینده سابق مجلس می‌گوید: «از ورود شش دستگاه شنود تلفن همراه ازچهار ماه پیش خبر داشتیم... نمی‌دانم ورود این دستگاهها برای چه استفاده‌ای بوده و همچنین نمی‌دانم قضیه از كجا درز پیدا كرده و علنی شده است..

به هر حال اعتمادی به تلفنهای همراه نیست و ما در جلساتمان باتری تلفنها را در می‌آوریم...»(12)

دستگاههای شنود تلفن همراه از كشور آلمان وارد ایران شده است. به نوشته نشریه «صبح صادق» برای این دستگاههای شنود مبلغ 300 میلیون دلار به طرف آلمانی پرداخت شده است.

این نشریه از قول یك مقام آگاه افزود: ظاهرا این دستگاههای شنود تلفن همراه، بر خلاف دستگاههای موجود،‌كه بر اساس شماره، اقدام به ردیابی تماس می‌كنند، بر اساس سیگنالهای صدای افراد، اقدام به شنود آنها می‌نماید.(13)

***

نكته قابل توجه این است كه اینها تنها آن بخش از اطلاعاتی است كه توانسته از لابه‌لای دیوارهای امنیتی به بیرون درز كند و حتی سرنوشت همین میزان خبرها نیز هیچگاه معلوم نشد، این دستگاههای شنود كه توسط یكی از متهمین اصلی پرونده مسكوت مانده 8 شهریور وارد شده است همینك در دست چه كسانی است؟ برای چه پروژه‌ای از آن استفاده می‌شود؟ شاید اگر جواب این سئوالها را پیدا كنیم بتوانیم گامهای بعدی منافقین را پیش‌بینی كنیم.

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

پی‌نوشت‌ها:

1و2- شرح تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران ـ نوشته احمدرضا كریمی از اعضای سازمان ـ مركز اسناد انقلاب اسلامی.

3- صحیفه نور، جلد 12

4- سازمان بعد از بركناری بنی‌صدر از فرماندهی كل قوا توسط امام(ره) رسما با صدور اطلاعیه‌ای از وی حمایت كرد و باتظاهرات پراكنده در بعضی نقاط كشور مقدمات شورش علیه نظام را آغاز نمود.

پس از تصویب بررسی طرح عدم كفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس شورای اسلامی به سرعت به تدارك و آماده‌سازی یك حركت مسلحانه وسیع و گسترده در 30 خرداد 60 پرداخت.

در رهنمودهای درون گروهی به اعضا و هواداران تشكیلاتی سازمان در آن زمان، اینگونه اعلام موضع شد:

«كارهای پراكنده كافیست و آمادگی لازم در مردم به وجود آمده است. راهپیمایی‌های مقطعی اثر خود را كرده ومرحله گذار كمی به كیفی رسیده است. زمینه عینی انقلاب آماده است و ما اگر زمینه ذهنی را آماده كنیم انقلاب انجام می‌شود. این قابل پیش‌بینی است كه پس از قیام 30 خرداد تمامی امكانات سرخ ]= غیرقابل استفاده علنی[ ما سفید بشود.»

عصر روز سی‌ام خرداد درگیری‌های وسیع وگسترده‌ای توسط دسته‌های مسلح سازماندهی شده میلیشیا و هواداران سازمان در سطح شهرتهران رخ داد و در بعضی شهرستانها نیز اقدامات مشابهی ازسوی عوامل سازمان انجام شد. با صدور اطلاعیه سیاسی نظامی سازمان مجاهدین خلق(منافقین) از آن تاریخ این سازمان رسما وارد جنگ مسلحانه و قتل و كشتار مردم وفادار و علاقمند به نظام جمهوری اسلامی گردید.

حضور خودجوش و گسترده مردم نقاط مختلف كشور در تظاهرات خیابانی روزهای 30 و 31 خرداد در تجدید پیمان با رهبری انقلاب و اعلام حمایت از مجلس شورای اسلامی ومخالفت با بنی‌صدر و سازمان عملیات ارعابی وشورشگرانه سازمان را با ناكامی مواجه ساخت.

5- خاطرات آیت‌الله یزدی، مركز اسناد انقلاب اسلامی

6- مسعود جابانی عضو سابق سازمان در كتاب روانشناسی خشونت و ترور می‌نویسد: «جایگزینی جنگ جبهه‌ای به جای جنگ چریك شهری، به دلیل شكست جنگ چریك شهری در داخل ایران، ضرورت وابستگی به دولت عراق را كه در حال جنگ با ایران بود می‌طلبید.. پذیرش جنگ جبهه‌ای آن هم از مرزی كه دشمن متجاوز، آن را شروع كرده و بمب‌ها و موشك‌های آن هر روز بر سر مردم كوچه و بازار فرود می‌آمد و خانه‌های مردم را خراب می‌كرد و مردم را به عزا می‌نشاندند، بسیار ضد ملی و نامشروع‌تر از جنگ چریك‌ شهری بود..سال 1365 رسما و علنا پایان جنگ بی نتیجه شهری اعلام ]شد[ و آقای رجوی در نشستی اعلام داشت كه من بعد جنگ میكروشهری جای خود را به جنگ ماكرو مرزی می‌دهد و این سرآغاز ادای دین به رژیم بعثی بود و سازمان مجاهدین را در مناسبات رژیم صدام به سمت حل شدگی سوق داد.»

7- مواضع رسمی سازمان منافقین منتشر شده در نشریات مجاهد

8- هفته‌نامه شما ـ 10/6/79

9- وصیتنامه شهید لاجوردی ـ بنیاد فرهنگی شهید لاجوردی

10-روزنامه جمهوری اسلامی ـ 21/6/60

11- روزنامه خراسان ـ 16/4/80

12- روزنامه كیهان ـ 18/4/80

13-روزنامه كیهان ـ 20/4/80


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31