سرهنگ فرسنداج در گزارش محرمانه خود چنین قید می کند :
" مقدار زیادی هزینه صرف خرید وسایل غذاخوری آذوقه روزانه خواربار ، طبخ غذا گردید که هیچ کنترلی روی این خریدها و صرف هزینه ها نبود، مگر آنچه آقای انتظاریون چک می کشید و چند نفری از دوستان مورد اعتماد وی خرج می کردند ، یک دستگاه ماشین بنز دولتی با سوخت مجانی زیر پایشان بود و هر طوری که می خواستند ریخت و پاش می کردند .."
ب) پس از چهارده اسفند که گارد مورد سؤال قرار گرفت و موضوع این ریخت و پاش ها به میان آمد :
از وزارت دفاع ملی (معاونت مالی)
به ریاست اداره هفتم
موضوع : با ارسال فتوکپی گردش کار تقدیمی به حضور مقام وزارت دفاع ملی مقرر فرمایید مراتب پیش بینی و برآورد بودجه به حقوق پرسنل گارد حفاظت مقام ریاست جمهوری را که قرار است ضمن بودجه دژبان منظور شود ، مورد توجه و اقدام قرار گیرد . ضمناً نسبت به واگذاری اعتبار و پرداخت حقوق معوقه پرسنل مزبور برابر لیست تنظیمی از محل اعتبارات سری تا آخر سال 59 اقدام سریع معمول دارند .
وزیر دفاع ملی ، سرهنگ جواد فکوری
از طرف سرهنگ ستاد مصطفی مؤمنی
گیرندگان :
- دفتر ریاست جمهوری جهت آگاهی و پیگیری به انضمام فتوکپی گردشکار مورد نظر .
- ریاست دارایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بازگشت به شماره 42_03_306 مورخه 9اسفند59 معادل مبلغ بالا .
- دژبان مرکز پیرو شماره بالا جهت آگاهی و اقدام لازم .
معاون بودجه و اعتبارات، سرهنگ ستاد ناصری
اقدام کننده سرهنگ مدنی
مبانی حقوقی ، مالی و قانونی تأسیس گارد
پایه گذاری گارد فقط از بلند پروازی ها و تفکرات یزیدی بنی صدر بود ، او بدون توجه به این که در کشور اسلامی ریاست جمهوری یافته است ، با الهام از گاردهای ریاست جمهوری اروپایی و آمریکایی به یاری افسران کره ای با پرداخت دستمزدهای کلانی مبادرت به تأسیس گارد ریاست جمهوری نمود . از اول نیز خود شخصاً نام گارد را بر آن نهاد .
در تحقیقات دست اندر کاران این مطالب دیده می شود :
سه نفر استاد با مخارج و حقوق های کلانی استخدام شده بودند ، فقط صبحانه آنها هشت هزار ریال در روز هزینه داشت .
مخارج پرسنل گارد در ماه قریب به هفتاد میلیون ریال بود .
زمانی که جبهه ها به تک تک تجهیزات و وسایل جنگی احتیاج مبرم داشتند ، سلاح ها با تعداد بسیار زیاد و برای تجهیزات گارد از ستاد ارتش دریافت در محل مختلف از جمله قصر آقای بنی صدر انبار شده بود که در گذشته گفتیم یک بار نیز حسب گزارش سرهنگ فرسنداج ، جوانان حزب اللهی به آن انبار دست یافته و مقداری از سلاح ها را بین داوطلبین جبهه جنگ تقسیم نمودند .
کیفیت استخدام در گارد
آنچه شرط اصلی در استخدام گارد بود ، ایثار و فداکاری تا حد جانبازی در حفظ جان ریاست جمهوری و نگهبانی از وی بود . گو این که در بدو استخدام داوطلب ملزم به امضای متنی بود که در آن مکلف می گردید اساس حکومت جمهوری اسلامی را پذیرا گردد .
عین تعهد خدمت و شرایط حضور در کلاس ها را در اینجا نقل می گردد :
بسمه تعالی
" برگ تعهد خدمتی در یگان حفاظت ریاست جمهوری اسلامی ایران
اسم : فرزند : شهرت :
شناسنامه : صادره : ساکن :
داوطلب استخدام در آموزشگاه یگان حفاظت ریاست جمهوری می باشم ، متعهد و ملتزم می شوم که قوانین و مقرررات و اساسنامه مصوب جمهوری اسلامی ایران را رعایت نمایم و بعد از پایان دوره آموزشی به مدت چهار سال در یگان حفاظت ریاست جمهوری خدمت نمایم . در صورت تخلف یا عدم رعایت مقررات مصوبه برابر روش جاری با من رفتار شود و هر مبلغی را که تعیین نمایند بپردازم . تعیین میزان هزینه و تشخیص آن به عهده یگان حفاظت می باشد ."
شرایط حضور در کلاس درس :
در گذشته گفتیم شش شرط زیر ظاهراً جهت حضور در کلاس ضروری بود :
- مسلمان بودن .
- معتقد بودن به انقلاب اسلامی ایران .
- دارا بودن حداقل تصدیق 6 ابتدایی .
- دارا بودن سلامت کامل جسمانی .
- داشتن حداقل 165 سانتیمتر قد .
- دارا بودن حداقل سن 18 و حداکثر 25 سال .
و بعداً خواهیم دید آنچه مورد تمایل بنی صدر بوده نقض شرایط 1 و 2 می باشد و تنها شرط حتمی فقط داشتن گواهینامه ششم ابتدایی است .
آقای " الف " در تحقیقات خود عنوان می دارد :
" ما قبلاً جزء نیروی ویژه نخست وزیری که فرمانده آن مهندس چمران بود در دولت موقت کار می کردیم ، به ما اطلاع دادند چنین نیرویی در شرف تشکیل است و به آن سازمان معرفی شدیم و عنوان نمودند شما تربیت می شوید برای حفاظت از بیت امام و علمای اعلام و آیات عظام .
ولی بعداً ما را گماردند برای حفاظت از آقای سلامتیان و خانم و بچه های او ، روزنامه انقلاب اسلامی ، منزل رضایی ها و باغ الهیه و کاخ های بنی صدر در تهران و دزفول و گارد محافظ آقایان تقوی ، مسعودی ، ذوالفقاری ، انتظاریون ، آیت اللهی ، صدرالحفاظی و دو سه رسوای دگر ، گفتند اتومبیل می دهیم ، خانه می دهیم ، دادند ولی نه به ما ! "
و برای این که تا حدودی ذهن خوانندگان با منش گارد در آن زمان که انقلاب در عالی ترین حد جوشش خود جریان داشت ، آگاه گردد گزارش سپاه پاسداران عیناً درج می گردد :
" در تاریخ 9/11/59 در منزل یکی از افراد گارد ریاست جمهوری به نام محسن فرشباف پارتی برگزار شد که اکثراً از افراد گارد دعوت شده بود که هر کدام با دختری به این مجلس بیایند که از فرمانده گارد (ذوالفقاری) نیز دعوت شده بود.
در این مجلس تعداد زیادی دختر و پسر با نوارهای موسیقی و مشروب مشغول عیش و نوش بودند که افراد کمیته 9 و افراد کمیته زندان قصر در ساعت 8 بعدازظهر همان روز به منزل مورد نظر واقع در خیابان ستارخان (تاج سابق) نرسیده به سه راه تهران ویلا ، کوچه سپاس ، روبروی دبیرستان خوارزمی ، طبقه اول مراجعه، به طوری که به گفته افراد کمیته تعداد زیادی دختر و پسر در آنجا بودند که صدای آهنگ زیاد بود و وقتی که وارد شدیم حتی صدای آهنگ را هم قطع نکردند.
که نام اشخاص داخل منزل را نوشته و تعداد 23 نفر پسر و 12 نفر دختر و مقدار زیاد نوار موسیقی و مشروب را به کمیته میدان قصر می برند که اسامی تمام افراد صورت جلسه در کمیته منطقه 9 زندان قصر می باشد . البته مجلس در واقع قرار بود از ساعت 10 شب به بعد باشد و چون افراد زود به محل رفتند ، افراد و اعمال بیشتری را ندیدند . "
محسن فرشباف پس از دستگیری 3 روز بازداشت می شود ، وقتی به پادگان آمد علت غیبت خود را چنین اظهار داشت که در خیابان بحث آزاد می کردم مرا گرفته و به کمیته بردند و شلاق زدند و کلی به روحانیت فحاشی می کند .
در تاریخ 25بهمن کلهری ، محسن فرشباف ، قادر افراسیابی ، رسول فاروجی می گفتند بچه ها شما هم بگین درود بر آمریکا ، مرگ بر آخوندها . رسول فاروجی به امام هم فحاشی کرد . (این افراد از گارد ریاست جمهوری هستند)
در سه ماه قبل زنی را به عنوان خانواده شهید به باغ دکتر اقبال (که در اختیار دفتر ریاست جمهوری می باشد) آوردند تا این که در آنجا زندگی کند . (منیره صادقی) ولی به گفته بعضی از بچه ها اعمال او مشکوک است .
اتاقی که به او داده شد درب کوچکی به خیابان دارد ، به گفته بچه ها شب که می شود آقای ذوالفقاری از آن درب مخفیانه به منزل این زن می رود و افراد گارد می گویند که از بچه این زن وقتی می پرسیم که پدرت کجا است ، می گوید ضد انقلاب بوده و اعدام شده است .
و باز در این باب مراجعه به خلاصه ای از نواری که محمد ذوالفقاری با چند نفر از افراد گارد گفت و شنود داشته برای روشن شدن ذهن خوانندگان ضروری می دانیم :
" ذوالفقاری : من الان مأموریت را به شما ابلاغ می کنم با حفاظت از آقای بنی صدر و کلیه تأسیسات حفاظت از مهمانان آقای بنی صدر ، کاوش هواپیما ، وسایل داخل هواپیما ، اسکورت آقای بنی صدر ، موتور سواری آقای بنی صدر ، ولی تابع ارتش جمهوری اسلامی ایران ، 1500 نفر تابع کاوش یا تیم موتور سواری یا تیم حفاظت ، 150 نفر تابع ارتش ، بقیه آقایان دژبان اگر سلسله مراتب را رعایت نکنند ، اخراج می شوید .
یکی از افراد : سلسله مراتب را رعایت می کنیم .
ذوالفقاری : یک حساب شخصی است یک حساب جمعی ، جمع شما را متهم کرده اند .
ثابتی : خیر ما شما را متهم نکردیم ، نامه هست گفتیم روزی 400 لیتر بنزین در این پادگان هدر می رود .
ذوالفقاری : 400 لیتر بنزین .
ثابتی : من خودم دیدم و شاهد دارم .
ذوالفقاری : اصلاً ذیل 120 لیتر بنزین می گیرد .
ثابتی : آقای ذوالفقاری کسانی که توی باغ اون عمل را انجام می دهند چرا رسیدگی نکردید.
ذوالفقاری : کدام عمل ؟
ثابتی : روم نمیشه بگم .... و لخت دنبال سر هم کردن .
ذوالفقاری : چرا نیامدی گزارش کنی .
مهذب : گزارش کردم .
بچه ها : گزارش کردیم .
مهذب : گزارش کردم .
ذوالفقاری : یک نفر اینهارو کردیم بیرون ، نکردیم ؟
یعنی یکی توی این واحد عمل ... انجام داده و ما بیرون نکردیم ؟
ثابتی : خیر ، بلی هستند .
ذوالفقاری : مدرک تان کو ؟
ثابتی : بله دو نفر از بچه ها هستند .
ذوالفقاری : شما انتقادی از خودتان ندارین ؟ ... توی شما بوده ، دزد بوده ، هیچ انتقادی از خودتان ندارین ؟
یکی از اعضا : چرا نداریم .
ذوالفقاری : پس اعمال از هر دو طرف بوده .
ثابتی : روز میدان آزادی که 160 نفر رفتند برای حفاظت که ایشان به آقای انتظاریون گفتند بیخود کردید آوردید ، آقای ذوالفقاری آیا شما عملکرد مردم را دیدید ، مردمی که داشتند جایگاه را از جا می کندند ، مردمی که انار زدند به سینه بنی صدر .
ثابتی : بنی صدر در روز پاسدار برای پاسداران صحبت کرد و قسم خورد که یگان حفاظتی ندارم ... "
این خلاصه ای از یک نوار 1 ساعته است ، ملاحظه فرمایید در گاردی که امید و آرزوی سپهسالار کوچولو بود و تکیه گاهی بود برای بنی صدر چه وقایع زشت و بد و ناهنجار اتفاق می افتاده است .
سرهنگ فرسنداج در گزارش خود با مراجعه به فضای گارد عنوان می نماید :
" تعدادی افراد غیر مذهبی و معتاد به حشیش بی نماز و روزه در کلاس جمع شدند که با حقوق دلخواه که از انتظاریون و پرداخت کننده اش دریافت می نمودند کاملاً جذب و طرفدار شخص رئیس جمهور و انتظاریون ، آیت اللهی و تقوی شده اند ...
از فتوای آقای تقوی بگویم که به عنوان دخالت آمده و گفت ما به خواندن نماز و نگرفتن روزه کاری نداریم و این یک مسئله شخصی است ... انتظاریون شخصاً برای گارد افراد ضد دین و ضد انقلاب و فاسد انتخاب می نمود ."
غائله چهاردهم اسفند۱۳۵۹(۶۱)
