عروج خونین(4)

امام هم در پیام شان جمله ای فرمودند که حکایت از همین موضوع می کند : " ننگ ابدی بر آنان که چنین شخصی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند."

322529

اول : تواضح و فروتنی

تواضع و فروتنی آن شهید مثال زدنی بود بود و هیچگاه از خود ادعایی نداشت و در برابر همه افراد خود را پایین تر می دانست و اگر گوینده ای از ایشان در مجامع عمومی تعریف می کرد ، سخت ناراحت می شد و پس از اتمام سخنرانی به گوینده می فرمود : " آنچه گفتی در من نبود و من راضی نبودم این کلمات را برای من بگویی . "

و در اعلامیه هایی که در زمان انقلاب به اتفاق علمای کرمانشاه صادر می شد ، هیچگاه اول و مقدم بر همه امضا نمی کرد و در اطلاعیه ها و پیام هایی که بعد از پیروزی انقلاب صادر  می کردند ، نام علما و جامعه روحانیت را نیز می آوردند و همیشه به بنده که تنظیم کننده اعلامیه بودم دستور می دادند نام جامعه روحانیت را نیز در اعلامیه حتماً بنویس .

همچنین در جلسات هفتگی که با علمای مبارز کرمانشاه داشتند ، هیچگاه در تصمیماتی که گرفته می شد مقدم بر دیگران تصمیم نمی گرفتند و اکثر اوقات به آرای اکثریت ایشان رأی مثبت می داد و در مجالس که وارد می شد ، اول مجلس می نشست و دیگران را بالای دست خود قرار می داد .

مراجعین به منزل را خود شخصاً پاسخ می داد و حتی درب منزل را نیز اکثراً خود به روی مردم می گشود و شخصاً از میهمانان و مراجعین پذیرایی می کرد . محل نشستن ایشان در اول اتاق بود ، به هنگام گفتگو هیچگاه سخن کسی را قطع نمی کرد ، مراجعین را حتی الامکان شخصاً مشکل گشا بود و کارهای آنها را اصلاح می کرد .

اگر مشغول غذا خوردن بود و زنگ در منزل به صدا در می آمد ، غذا را رها کرده ، خود به سراغ مراجعه کننده می رفت . تلفن ها را اکثراً بدون واسطه خود جواب می داد . با این که گاه تلفن مزاحم بود ، در منزل یک تلفن بیشتر نبود و تلفنچی یا مستخدم و خدمتگزاری هم نداشت و اگر در رابطه با این مسائل پیشنهادی داده می شد ، رد می کرد و می فرمود : " من طلبه ای بیش نیستم و شأن و مقامی ندارم و از این گونه تشریفات متنفرم ."

با این که اینها تشریفات نبوده و مسائل امنیتی ایجاب می کرد که ایشان مقداری احتیاط کنند و قدری کنار باشند ، ولی به این حرف ها اعتنایی نمی کرد و می فرمود : " زندگی امام از همه ماها ساده تر است ، باید ساده زندگی کرد ."

 

دوم : حسن خلق

اخلاق حسنه که در اسلام بسیار سفارش شده است ، در وجود این شهید بزرگوار به حد وافر بود ، به طوری که انسان را مجذوب می کرد . هیچگاه حتی با زبان کسی را نمی رنجاند ، اگر کسی از ایشان تقاضایی داشت در صورتی که در توان ایشان بود آن را برآورده می ساخت و اگر در توانشان نبود با خلق خوش و زبان شیرین به او پاسخ می داد .

لذا امام هم در پیام شان جمله ای فرمودند که حکایت از همین موضوع می کند : " ننگ ابدی بر آنان که چنین شخصی را که آزارش به موری نرسیده بود از ملت ما گرفتند." گمان نمی کنم در مدت اقامت ایشان در اصفهان و قم و کرمانشاه کسی پیدا شود که از این مرد ناراحتی دیده باشد .

حال آن که شهید محراب از بعضی افراد مغرض یا ناآگاه ناراحتی داشتند ، افرادی که مرتب با زبان ایشان را آزار می دادند ، ولی در این موارد نیز دیده نشد کسی را مورد عتاب و خطاب قرار دهند یا عمل به مثل کنند ، البته منکوب کردن دشمنان جامعه اسلامی و منافقین در روند مبارزات اجتماعی بحث دیگری دارد .

 

سوم : صبر و استقامت

استقامت و پایمردی چهارمین شهید محراب بسیار عجیب و باعث تحیر و تعجب همگان بود . مرحوم آیت الله بروجردی ایشان و دو تن دیگر از علما و مدرسین قم را جهت اداره حوزه علمیه کرمانشاه و تدریس و اقامه نماز جماعت به کرمانشاه اعزام کرد ، ولی آن دو تن بر اثر مشکلات زیادی که در این شهر بود ، کرمانشاه را ترک کردند .

ولی شهید محراب بر تمام ناملایمات و عذاب های روحی که اکثراً از ناحیه یک روحانی نمای وابسته به رژیم طاغوت و مخالف امام و ولایت فقیه بود صبر نمود و بحمدلله توانست انقلاب را در این استان رهبری کند و در راه حاکمیت بخشیدن به خط امام و مرجعیت و ولایت فقیه ، نهایت تحمل و تلاش را به منصه ظهور رساند . او با تمام نیرو در برابر خطوط انحرافی ایستادگی کرد و بالاخره خون مقدس و پاکش را تقدیم راهیان راه داشت .

 

چهارم : حلم

حلم آیت الله شهید به قدری بود که باعث اعجاب همگان بود ، شاید لحظه ای از عمر او نبود که با صحنه هایی از کارشکنی و توطئه مواجه نباشد . ولی او با آرامش همه را تحمل کرد و هیچگاه درصدد انتقام و تلافی برنیامد .

آزارها را به خدا واگذار نمود و در نماز و دعا شکایت پیش خدا می برد . در این رابطه آن قدر جریان سراغ دارم که مثنوی هفتاد من کاغذ شود ، تصور نمی کنم هیچ روحانی طرفدار امام به اندازه او آزار روحی و شکنجه دیده باشد ، او حقاً مظلوم بود .

و حتی از مظلوم هم بالاتر و این شخص والامقام همانند علی (ع) مظلوم زیست و مظلوم شهید شد و آن همه اذیت ها و شکنجه های روحی که به ایشان دادند به علت حمایت وی از امام امت بود که بزرگترین جرم محسوب می شد ، که در این باره در جای خود مفصل بحث خواهم کرد ، انشاءالله تعالی .

 

عروج خونین(3)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31