"آفتاب مطهر"(۱7)

شهید مطهری پس از این تحلیل های ارزنده فریاد می زند وای به حال مسلمانان اگر گروهی مقدس ، منجمد ، نادان و بی خبر پا را در یک کفش کرده ، به جان این و آن بیفتند و بگویند حق همان است که ما تشخیص داده ایم .

 

Bookroom.ir File 3945

• بر نتافتن برداشت های سطحی :

تحلیل این که چه کسانی می توانند در برابر اسلام واقعی قد علم کنند و سنگی فرا راه پیوندگان اسلام واقعی باشند ، نیازمند بحث هایی گسترده است ، ولی به طور خلاصه باید دانست که مردم از نظر عمق تفکر با یکدیگر تفاوت دارند . این تفاوت کمابیش در قشرهای گوناگون ظهور می کند .

حتی در دانشگاه می توان کسانی را دید که با آن که دارای مدارک عالی علمی هستند یا سال هایی را با درس و بحث و تحقیق گذرانیده اند ، از نظر ژرفای فکری و تبیین برهانی مسائل در سطحی نازل جای دارند و با روحیه ای تقلیدی و طوطی وار ، هر چه اعم از کتاب ، نوشته ، سخنرانی و مطالب نشریات به آنها القاء می شود یاد گرفته ، ارائه می دهند . در حالی که خودشان اهل تحقیق و تعمق نیستند .

بر عکس افرادی برجسته را می توان دید که خودشان اهل کاوش اند ، تحقیق می کنند ، صاحب نظرند ، تنها به خواندن کتاب یا تقلید از درس و مطالب استاد بسنده نمی کنند و این توانایی را در خود به وجود آورده اند که درباره مسائل مورد علاقه خویش پژوهش نمایند . البته این افراد بسیار نادرند .

گروهی هم در وضع متوسط و بینابین جای می گیرند ، بدین معنا که نه چندان اهل عمق نگری و کاوش اند و نه چندان سطحی نگر ، در میان قشرهای مردم و حتی در بین خواص و علما نیز این سطوح گوناگون تعمق دیده می شود .

البته این مسئله تازگی ندارد ، از صدر اسلام افراد سطحی نگری بوده اند که اندیشه ژرفی نداشته اند . شاید در عرصه اخلاق ، رفتار و اعمال صالح بسیار جدی و با همت بوده ، ذوق و تعصب داشته اند ، اما از نظر فکر و درک مسائل ضعیف بوده اند .

نمونه بارز چنین اشخاصی خوارج هستند ، آنان در عبادت اغلب بسیار قوی بودند ، شب زنده داری می کردند ، حافظ قرآن بودند و پیشانی و زانوهایشان از شدت برنامه های عبادی پینه بسته بود ، ولی از نظر خرد و تفکر در سطحی پایین قرار داشتند .

شهید مطهری با توجه به منابع تاریخی و روایی ، سیمای آنان را به خوبی ترسیم کرده است و تأکید می کند اینان نه بصیرتی در دین داشتند و نه ژرفایی در عمل . آنان اساساً منکر بصیرت بودند و اعتقاد داشتند تکلیف شرعی امری کاملاً تعبدی است و باید آن را چشم بسته انجام داد .

جالب توجه آن که این گروه اهل جمود ، از نظر خلافت و رهبری مانند متجددهای امروز ، اندیشه ای دموکرات مآبانه داشتند و می گفتند خلافت باید با انتخابات آزاد صورت گیرد و با این دیدگاه هم در برابر شیعه و هم در برابر اهل سنت قرار گرفتند .

به هر روی این انشعاب در اسلام از آنجا پدید آمد که چنین افرادی ظاهر را می دیدند ولی نگاه تیز بینی نداشتند و به هر واقعه ای بر می خوردند ، آن را درست می پنداشتند ، زیرا به عمق قضیه کاری نداشتند .

مردی از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) در جنگ جمل سخت دچار تردید شد ، از سویی حضرت علی (ع) و شخصیت های برجسته ای را که در رکاب می جنگیدند ، مشاهده می کرد و از سوی دیگر طرف مقابل عایشه همسر رسول اکرم (ص) و طلحه و زبیر را می دید .

عایشه بر حسب آیه قرآن چون همسر پیامبر است ، مادر امت اسلامی محسوب می شود . (1) طلحه از پیشتازان خوش سابقه و سلحشور صدر اسلام در چندین غزوه بود ، زبیر نیز خدمات ارزنده ای داشت و حتی در روز سقیفه از جمله کسانی بود که به دلیل اعتراض به آن حرکت ، در خانه حضرت علی (ع) متحصن شد .

آن مرد بصری با حیرتی بسیار به محضر امیرمؤمنان (ع) شرفیاب شد و گفت : آیا امکان دارد این سه نفر بر باطل باشند ؟ علی (ع) در پاسخ سخنی استوار دارد ، (2) آن حضرت فرمود : سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده است ، حق و باطل را نمی توان با میزان قدر و شخصیت افراد شناخت و درست نیست افراد را مقیاس سنجش حق و باطل قرار دهی ، بلکه این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و کارنامه آنان باشد . (3)

شهید مطهری پس از اشاره به این مقاطع تاریخی و نمونه های عبرت انگیز ، می افزاید : افرادی در جامعه هستند که شعار تشیع سر می دهند ، اما روح شان با این مذهب مغایرت دارد . اینان با این که شاید برجستگی ها و امتیازاتی روشن داشته باشند ، ولی جنبه های تاریک روح شان چنان فروان است که نه تنها از صف شیعیان جدا می شوند ، بلکه در صف مخالفان اهل بیت و پیروان آنان قرار می گیرند .

خوارج مبارز و فداکار بودند ، عبادت می کردند و به احکام اسلامی و ظواهر شرعی پایبند بودند ، اما یکی از شگفتی های سیره حضرت علی (ع) این است که با اقدامی شجاعانه با این مقدس مآب های مغرور و متحجر به نبرد برخاست و به روی این افراد ظاهر الصلاح و عبادت پیشه شمشیر کشید .

اگر ما آنجا بودیم و آن چهره های حق به جانب را می دیدیم ، بی شک احساسات مان بر می انگیخت و می گفتیم کشیدن تیغ بر این عابدان شب و شیران روز روا نیست ، اما امام شیعیان حضرت علی (ع) افتخار می کند که در این نبرد چشم فتنه را در آورد . در حالی که هیچ کس جرأت چنین کاری را نداشت ، زیرا موج تاریکی و تردید بالا گرفته بود . (4)

ایشان خوارج را همچون سگ هار ، خطرناک قلمداد می کند ، یعنی آنان همچون سگی هستند که حامل بیماری مسری است و از شدت دیوانگی به هر کس می رسد گازش می گیرد و همه را مبتلا می کند .

شهید مطهری پس از این تحلیل های ارزنده فریاد می زند وای به حال مسلمانان اگر گروهی مقدس ، منجمد ، نادان و بی خبر پا را در یک کفش کرده ، به جان این و آن بیفتند و بگویند حق همان است که ما تشخیص داده ایم .

کدام روح نیرومندی است که آستین بالا زده در برابر اینان بایستد و به مردم ثابت کند چنین قشرهایی کج فهم هستند ؟ وقتی گروهی جهالت و عبادت را با هم همراه سازند ، جدا سازی اش بسیار سخت است ، از دیدگاه اسلام چنین زهد و تقوایی بی ارزش است و حتی این عابدان نادان آلت دست دشمنان زیرک و مانعی بزرگ برای رشد جامعه اسلامی می شوند . (5)

اسلام تنگ نظری و کوتاه فکری را بر نمی تابد و چقدر خطرناک است که این کوتاه اندیشی تبدیل به یک عقیده دینی شود . البته برخی نیز بسیار شگفت انگیز ، دور اندیش و عمیق بوده اند . اما طبعاً بسیاری از مردم بین این دو حالت قرار دارند ، نه چندان ساده اندیش ، سطحی نگر ، کج سلیقه و کج فهم اند و نه از آن ژرف نگری برخوردارند .

اگر تاریخ علمای اسلام و مشاهیر فرقه ها و مذاهب را بررسی کنیم ، همین اختلافات را بین آنان می بینیم . این ظاهر بینی و سطحی نگری در مسائل اعتقادی ، کلامی ، فقهی و نیز دیدگاه های اجتماعی همواره وجود داشته است و پیش بینی می شود که در آینده نیز کمابیش وجود داشته باشد .

برای نمونه در مسائل کلامی عده ای ، بیشتر متکلمین اهل تسنن و به ندرت از شیعیان ، بودند که تنها به ظواهر آیات و روایت بسنده می کردند و به خودشان اجازه نمی دادند در آنها دقت کافی به خرج بدهند .

برای مثال اوصافی را بر حسب آنچه از ظاهر کلام استفاده می شد برای خداوند اثبات می کردند و دیگر به خود زحمت نمی دادند قرائن را یافته ، ببینند که آیا حقیقت این کلام در لفظ است یا در معنای مجازی و کنائی اش ، این گروه را در علم کلام " حشویه " (6) می نامند .

طوایف و فرق دیگری نیز در مسائل گوناگون از اینان پیروی می کردند ، مانند فرقه های مجسمه و مشبه (7) که بسیار سطحی نگر بودند . برای نمونه ایشان حرکت از آسمان به زمین و مانند آن را به پروردگار نسبت می دادند و به استناد برخی ظواهر که بی تردید معنای ظاهری شان مورد نظر نبوده و قرائنی برای اثبات معنای مجازی شان وجود داشت ، به اثبات نظریه سطحی نگرانه خودشان می پرداختند .

در مسائل فقهی در بین جوامع عامه (اهل تسنن) ، گرایش ظاهری وجود داشته که به ظاهر روایات فراوان استناد می کردند و نیز در میان شیعیان اخباری گری مطرح است ، اینها نمونه هایی از سطحی نگری در مسائل دینی و اعتقادی ، چه در زمینه کلام و چه در فقه و فروعات دینی است . طبعاً هنگامی که اینها با مباحث اجتماعی بیامیزد و در این قلمرو با دیدی سطحی و کم عمق همراه شود ، دید فقهی و کلامی خدشه دار شده ، آثاری بسیار نامطلوب بر جای می ماند .

به همین سبب علمای با بصیرت ، اهل فراست و ژرف نگر ، همچون دیده بانی برای اعتقادات و پاسداری برای سنگرهای نظری باید بکوشند با تدبیری نیکو جلوی این انحرافات ساده انگارانه را بگیرند . آنان باید بدون ایجاد تنش در جامعه ، با روشی مطلوب ، افکار را به سوی مسیری درست جهت داده ، از افتادن مردم در چنین دره ها و دام های انحرافی عقیدتی ، فقهی و فکری جلوگیری کنند .

این طبیعی است که در هر مکتب فکری درست ، کسانی با مسائل اصلی ، ساده و سطحی برخورد کرده ، به عمق مطالب نرسند ، ولی اینان می توانند برای کسانی که می خواهند به حقیقت مکتب برسند ، زحماتی بیافرینند . در این روزگار نیز کما بیش این مسائل بوده و هست . امام راحل (ره) بارها از چنین افرادی نالیده و آنان را به صورت هایی مناسب با ویژگی هایشان برای مردم معرفی کرده اند تا مردم چنین کسانی را بشناسند و آگاه باشند که در دام نیفتند . (8)

شهید آیت الله مطهری نیز با چنین افرادی برخورد داشت ، زیرا هر کس بخواهد به منزله مصلح اجتماعی ، رهبر دینی و دیده بان اعتقادی به عرصه های فرهنگی ، تبلیغی و اجتماعی گام نهد ، خواه ناخواه با این گونه افراد روبرو می شود . البته این قشرهای منجمد و متحجر ، گروهی منحرف اند و برای رشد و بالندگی جامعه اسلامی و اسلام واقعی و راستین بسیار خطرناک .

شهید مطهری این خطرها را یادآور شده و هشدار می دهد ، اگر چه علی (ع) را عبدالرحمن بن ملجم مرادی به شهادت رسانید ، ولی عامل این حادثه ناگوار ، جمود و خشک مغزی بود . خطر جمود را نباید دست کم گرفت ، زیرا کسی که عقیده ای متحجر دارد ، از آن دفاع و به طرف مقابل بگونه ای غیر اصولی حمله می کند . این روش برای اسلام بسیار آسیب زاست و بدبینی و نفرت به وجود می آورد .

با نگاهی به اندیشه های استاد مطهری می توان فهمید ، قشری گری ، ویژگی هایی دارد که با آنها افراد اهل انجماد فکری و کلامی را می شناسیم . از جمله این ویژگی ها می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1. گذشته گرایی ، مخالفت با نوآوری و پویایی ، تعصب خشک و انعطاف ناپذیری .

2. بی اعتنایی یا نداشتن تحمل در برابر افکار دیگران ، به رسمیت نشناختن تفاوت های فکری قشرهای جامعه و انتقاد ناپذیری .

3. شکل گرایی ، ظاهر بینی و برداشت سطحی .

4. بی اعتنایی به بنیان های عقلی و پرهیز از تعقل و تدبر .

5. دوری جستن از دستاوردهای علمی و رشد معرفتی جامعه و تنبلی فکری .

6. راحت طلبی در داوری ها ، متهم ساختن بیجا و قضاوت های کلیشه ای ، تخیلی و موهوم .

7. عوام زدگی ، نداشتن شناخت عمیق و روحیه علمی ، شخصیت زدگی ، ستیزه جویی در بحث ها و دوری از جدال احسن .

8. خشونت به جای قاطعیت ، مغالطه گری ، غلو ، افراط گری و اعتقاد به خرافات ، امور خیالی و غیر واقعی . (9)

 

پی نوشت:

1. « و ازواجة امهاتهم » ، احزاب/6

2. دکتر طه حسین دانشمند و مورخ مصری می گوید : پس از آن که وحی قطع شد و ندای آسمانی خاموش گشت ، سخنی محکم تر از این کلام شنیده نشده است . علی و بنوه ، ص 40

3. روضة الواعظین ، ص 31

4. ر.ک ، نهج البلاغه ، فرازی از خطبه 92

5. ر.ک ، مرتضی مطهری ، جاذبه و دافعه حضرت علی (ع)

6. حشویه به گروهی از اهل حدیث اطلاق می شود که به تشبیه و تجسیم گرایش داشتند . برخی گفته اند چون آنان به جشم قائل بوده اند ، ایشان را محشو (تو پر) گفته اندو عده ای یادآور شده اند چون اینها در مجلس درس حسن بصری سخنان نادرست می گفتند ، وی دستور داد به حاشیه مجلس بروند . آنان در نقل احادیث و عمل به آن هیچ ضابطه ای را شرط نمی دانستند و در نتیجه مطالب زائد را وارد کلام اسلامی می کردند .

7. برخی افراد از آیات قرآن که صفات خداوند را ترسیم نموده اند ، چنین برداشت کرده اند که نوعی تشبیه و تجسیم برای حق تعالی وجود دارد . این افراد به ظاهر آیات متشابه تمسک نموده و دچار چنین خطایی شده اند ، حتی برخی از آنان به تشبیه در ذات خدا گرائیده و گرفتار تجسم آشکار گردیده اند ، آنگاه برای رهایی از پیامدهای عقیده باطل خود گفته که البته جسم بودن خداوند همچون سایر اجسام نمی باشد . علی ربانی گلپایگانی ، فرق و مذاهب کلامی ، ص 385 - 383

8. امام خمینی (ره) درباره افراد مقدس نما و اهل جمود چنین فرموده است : امروز جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را می گیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند ... اینها هستند که اگر یک نفر پیدا بشود ، بگوید بیایید زنده باشید ، بیایید نگذارید ما زیر پرچم دیگران زندگی کنیم ... مخالفت می کنند ... این جماعت را ابتدا باید نصیحت و بیدار کرد ، هر گاه بعد از تذکر و ارشاد و نصیحت های مکرر بیدار نشده و به انجام وظایف برنخاستند ، معلوم می شود تصورشان از غفلت نیست ، بلکه درد دیگری دارند ، آن وقت حساب شان طور دیگری است . امام خمینی ، ولایت فقیه ، ص 133 – 132

 

9. ر. ک ، مرتضی مطهری ، تعلیم و تربیت اسلامی ، ص 51 و 54 و 284 . ده گفتار ، ص 202 و 206 . امدادهای غیبی در زندگی بشر ، ص 70 ، مجموعه آثار ، ج 3 ، ص 335 – 334

 

 

"آفتاب مطهر"(۱۶)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31