طلاق تشکیلاتی و تبعات آن

غلامرضا یوسفی

یکی از تبعات طلاق و اولین آن این بود که بعد از ابلاغ این که بایستی افراد طلاق بدهند ، ریزش نیرو شروع شد. خیلی از زوج ها در همان ابتدای این جریان اعلام جدایی کرده و در مقطع 69 _ 70 بعضاً که دارای پاسپورت بودند به همراه خانواده خود ، البته بعد از گذراندن دوره های سخت و فشارهای روحی و روانی به خارج از عراق و کشورهای قبلی خود رفتند .

در مورد افرادی که اینگونه شرایط را نداشتند وضعیت به کلی متفاوت بود ، فشارهای زیادی را بایستی تحمل می کردند ، از جمله بازداشت های طولانی مدت بود که بایستی می گذراندند .

از سال های 70 _ 71 به بعد شرایط را سخت تر کردند ، هر کس اعم از زن و مرد اگر تن به طلاق نمی داد در نشست های جمعی مجبور به پاسخگویی بود و مورد بازخواست قرار می گرفت ، بعضاً کار به کتک کاری افرادی می کشید و بازداشت و زندان را به همراه داشت .

بعد از مدت های طولانی انتظار رفتن به بیرون از سازمان یا فرد مقاومت می کرد و در صورت داشتن پشتوانه حقوقی به خارج می رفت و یا این که تسلیم خواسته های آنها می شد ، این جریان همچنان در سال های بعد با توجه به شیوه های جدید سازمان و بکارگیری تهدید و زورگویی ادامه داشت و سازمان از دست آن خلاصی نداشت .

 

 

Gh Yosufi

 

در مورد طلاق اگر چه آنها تعبیر خودشان را داشتند و اسم آن را انقلاب ایدئولوژیک گذاشتند ، اما واقعیت چیز دیگری بود ، واقعیت این بود که رجوی و دستگاه او در یک بن بست سیاسی و استراتژیک بعد از آتش بس و پایان جنگ عراق با ایران قرار گرفته بود .

سازمان رجوی و ارتش به اصطلاح آزادیبخش که زائیده جنگ عراق بودند روی موج سوار شده و با همکاری و پشتیبانی نیروهای امنیتی و نظامی عراق ، علاوه بر جنگیدن ، همکاری اطلاعاتی نیز با ارتش عراق داشتند .

و اکنون بعد از پایان جنگ سازمان دیگر توان نگهداری نیرو نداشت ، رجوی پاسخی برای نیروهایش نداشت، از طرفی تقریباً و شاید هم بیش از دو سوم از نیروهای مجرد بودند ، فلسفه طلاق و وارد شدن رجوی به پروسه طولانی طلاق علیرغم این که می دانست ( البته نه به این شکل ) که ریزش نیرو دارد و دست به این کار زد ، ناشی از فشارهایی بود که از پایین به رأس سازمان وارد می شد و مسعود رجوی بایستی به طریقی مسئله ازدواج و خانواده را برای کلیه افراد نه قشر خاصی حل و فصل می کرد .

بنابراین برای فرار از این مشکل و با توجه به داشتن پشتی مثل عراق که آن موقع بعد از خوش خدمتی ها و کشتار و جنایات که علیه کردها مرتکب شد ، بسیار احساس قدرت می کرد ، دست به چنین حرکت ضد انسانی یعنی طلاق اجباری و از هم پاشیدن خانواده ها زد .

آخر خودش می دانست که در یک قرارگاه ِ محدود، زندگی کردن افراد جوان و مجرد و زن و مرد در کنار یکدیگر برای مدت طولانی تبعات خاص خودش را دارد و به هیچ شیوه ای نمی توان جلوی آن را گرفت ، الا این که با شارلاتان بازی دست به کیسه جادویی برده و چیزی به اسم " انقلاب " که قبلاً طراحی کرده بود در بیاورد و به خورد نیروهایی که در چنگ او گرفتار آمده بودند و هر کدام به دلایلی راهی برای نجات از جهنم رجوی نداشتند ، بدهد .

رجوی خودش در آن سال ها بعد از سال 72 یکبار علت طلاق اجباری ( عمومی ) را این طور بیان کرد ، او می گفت یک روز مریم رفت قرارگاه اشرف و برگشت آمد نزد من و گفت از 1000 مرد راننده تانک که داریم یک کدام شان به درد نمی خورد و به خاطر این حرف مریم بود که من پذیرفتم بحث طلاق را عمومی کنیم .

البته این حرف سر بسته بر اساس گزارشات مسئولین زن به مریم رجوی از درون مناسبات شکل گرفته بین زنان و مردان در تشکیلات بود و اتفاقاتی که در روابط زن و مرد با هم افتاده بود .

یعنی این که تنها برای جلوگیری از تلاشی تشکیلات بر اثر ایجاد روابط بین زن و مرد و فساد اخلاقی ، بحث انقلاب و طلاق و بندهای متعدد بعدی به افراد تحمیل گردید نه چیز دیگری .

علت جریان وار کردن آن هم به خاطر این بود که نیروهای تحت کنترل قرار گیرند ، هر چند به صورت مقطعی در این کار موفق بودند و توانستند به اهدافی که داشتند دست یابند ، اما مسئله آن قدرها هم راحت نبود .

این درست بود که رجوی زن را از افراد گرفت و خیلی هم سعی کرد که با دادن امتیازات و پست و مقام به ویژه به زنان و مردان متأهل که زن شان را طلاق داده بودند موضوع را حل و فصل کند ، اما در موارد زیادی نتوانست ، به خاطر این که زندگی جمعی در یک محیط کوچک که هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون نداشت ، تبعات خاص خودش را داشت .

اگر چه رجوی شخصاً دستور حکم اعدام برای کسانی که روابط زناشویی داشتند و دستگیر کردن آنها را صادر کرد و در نشست های عموم ابلاغ کرد ، ولی مسئله غریزه جنسی هم در زنان و هم در مردان چیزی نبود که با تهدید بتوان جلوی آن را گرفت ، در پروسه سالیان حضور در مناسبات آنها شاهد موارد زیادی از روابط نامشروع بین زنان و مردان بودم .

بارها در نشست های خصوصی که مسعود رجوی برای مردها می گذاشت از زبان خودش شنیده بودم که از هم جنس بازی و موارد اخلاقی صحبت می کرد که اغلب آنها را می گفت که از مناسبات اخراج کردند ، خود ارضایی یکی از موارد رایج بین مردها بود که اغلب خود آنها در نشست ها بلند شده و به تشویق مسئولین کارهای خود را شرح می دادند .

در مورد زنان متفاوت بود ، آنهایی که در رده های بالاتر بودند برای ارضاء شهوات خود دست باز داشتند که معمولاً هر کدام دوستی برای خود داشتند که در اتاق های کار خصوصی با دوست مورد اعتماد مسئله خودشان را حل می کردند و در مورد آنهایی که در رده های پایین تر بودند کار مشکل تر بود .

در هر صورت بار اول یا دوم گیر می افتادند و یا بعضاً حامله می شدند و سازمان متوجه قضیه می شد ، فرد را مدتی قرنطینه می کردند و مجدداً بر می گشت سر کار و طرف مقابلش را هم زندانی می کردند .

موارد زیادی بود که زنان در بغداد از پایگاه بیرون رفته و یا با افسران عراقی قرار می گذاشتند تا از این طریق مسئله خود را حل کنند ، چند مورد که خود رجوی می گفت اخراج کردند .

این جریانات ادامه داشت تا این که در سال 80 نشست های طعمه به اوج خودش رسید ، آنجا خیلی از چیزهای ناگفته در روابط زن و مرد در اثر فشارهای ناشی از نشست های جمعی بیرون زد ، به خاطر همین بود که رجوی نشست های غسل هفتگی را مطرح کرد که در آن به اصطلاح افراد تناقضات " ج "( جنسی) خود را نوشته و بخوانند که این کار در ترویج و اشاعه منکرات در نوع خود بی نظیر بود .

اگر تا آن موقع همه چیز در مدار بین افراد و سازمان محدود می شد و سازمان رجوی آن را می پوشاند ، اکنون علنی و جمعی شده بود ، اسم آن را هم گذاشته بودند غسل هفتگی .

البته هدف رجوی از این کار خفه کردن هر گونه اعتراض بود ، چون همه که این کاره نبودند ، اما وقتی طرف مجبور بود هفته ای 4 فاکت از این نوع را بنویسد ، خود به خود ذهنش بسته می شد و احساس بدهکاری نسبت به رجوی پیدا می کرد .

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31