طریق کامیابی(3)

Kamyab1

ازدواج شهيد كامياب در شهر فريمان ثمرات زيادي براي اين منطقه داشت، زيرا حضور او در فريمان باعث شد كه تحولات فراواني در منطقه ي فريمان به وجود آيد كه در قسمتهاي بعدي به تفضيل ، درباره ي آن سخن خواهيم گفت .

روحانيت مبارز:

شهر مشهد مقدس از ديرباز خاستگاه عالمان و روحانيان برجسته و گرانمايه اي بوده است كه هرگاه احساس مي كردند، اسلام و تشيع در خطر است با تكيه برحمايت توده هاي مردم مسلمان، به دفاع از آن برمي خاستند و چه بسيار بودند عالمان و روحانياني كه در راه حفظ اسلام و مبارزه با رژيمهاي مزدور، به شهادت نائل آمدند. در دوران رژيم پهلوي كه بيگانگان بر ايران مسلط شده بودند و ظلم و فساد دامنگير جامعه شده بود، گروه هايي از عالمان و روحانيان به مبارزه و قيام عليه رژيم برخاستند.

يكي از گروههاي بسيار فعال كه نقش مهمي در پيروزي انقلاب و روشنگري مردم يران و بخصوص خطه ي خراسان داشت ، گروه روحانيت مبارز در مشهد بود كه محور آن رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنه اي بودند كه با چند تن از ياران نزديك خود همچون آيت الله طبسي، شهيد هاشمي نژاد، هسته اي اوليه آن را تشكيل داده بودند.

حجت الاسلام غزالي در اين باره مي گويند:

جمع روحانيت مبارز، جمعي بودند كه شخصي رهبري (آيت الله خامنه اي ) انتخاب كرده بودندو در طول مبارزات ايجاد شده و شكل گرفته بود و تعداد اعضاي آن مختلف بود. اين جمع، جمعي مؤثر در حركت انقلابي در حوزه علميه مشهد بود و اضافه برحوزه مشهد، دركل مشهد و استان خراسان تأثير گذاشت . اين جمع، جلسات هفتگي منظمي برگزار مي كرد كه هم جنبه ي علمي و درسي داشت و هم جنبه ي سياسي و مبارزاتي كه در آن ، درباره ي موضوعات مختلف صحبت مي شد و فعاليت هاي سياسي و تبليغاتي كه مي بايست درقم ، تهران يا حتي خارج كشور و شهرستانها انجام مي شد بررسي مي شد تا به موقع اقدام شود. البته در اين جمع برخي از اعضاء مسؤوليتهاي ويژه اي هم عهده دار بودند. برخي هم به صورت گروهي كار مي كردند. اين فعاليت ها تا چند سال بعد از انقلاب همچنان ادامه داشت. مرحوم كامياب، يكي از چهره هاي بسيار برجسته ي جمع روحانيت مبارز مشهد بودند كه بيشتر فعاليت هاي تبليغاتي بخصوص سخنرانيهاي مهم را انجام مي دادند. البته در اين جمع ، برخي فعاليت قلمي، بعضي فكري و جلسه اي و بعضي هم عمليات حادتري داشتند.

 

 

Kamyab02

 

عمده ي اين جلسات در منزل همين جمع برگزار مي شد، البته گاهي نيز اين گونه جلسات د رخارج از شهر منعقد مي گشت و چنان كه گفتم از آن جا كه آقاي كامياب منبر خوبي داشت و خوب سخنراني مي كرد، بيشتر سفرهاي تبليغي برعهده ايشان بود و سفرهاي زيادي به شهرستان هاي داخل و خارج استان داشتند. ايشان روحيه ي مردمي داشتند و زود با افراد رابطه برقرار مي كردند. از اين رو در كارشان موفق بودند و به خوبي كار مبارزاتي را انجام مي دادند. ضمن اين كه دوستان كه به شهرستانها مي رفتند، علاوه بر سخنراني ، سعي مي كردند با افراد متعهد و اهل مبارزه ، بخصوص جوانان يا دانشجويان، ارتباط برقرار كنند و با آنها جلساتي درباره ي نحوه ي مبارزات برگزار مي كردند كه معمولاً در آن مناطق تحولات عميقي از نظر فكري ، فرهنگي و سياسي ايجاد مي شد. يكي از جنبه هاي مبارزاتي روحانيت مبارزه ، علاوه بر مبارزه با رژيم ، مقابله با خط تحجر فكري و روحانيان متعصب و مذهبي خشك بود كه هيچ اعتقادي به مبارزه نداشتند و بيشتر اوقات هم در سنگر دشمن قرار مي گرفتند و شهيد كامياب هم طبعاً در اين مبارزه شركت داشتند.

آري شهيد كامياب علاوه بر مبارزه با رژيم طاغوتي، مجبور بود با روحاني هاي مقدس نما و وابسته به دستگاه نيز مبارزه كند و اين مبارزه گاه در شهرستان ها نمود بيشتري مي يافت .

مبارزات :

همان گونه كه بيشتر گذشت ، آشنايي شهيد كامياب با رهبر معظم انقلاب، حضرت آيت الله خامنه اي ، بر روحيه و افكار او تأثير بسيار زيادي نهاد، و او را با بينش انقلابي و سياسي هرچه بيشتر آشنا كرد. سپس همراه شدن با دو تن از برجسته ترين روحانيان شهر مشهد همچون جوانمرد فاضل شهید هاشمي نژاد و آيت الله واعظ طبسي كه محور حركت هاي اصيل اسلامي درخراسان بودند، باعث شد او هر چه بيشتر در مركز مبارزه قرار گيرد و فعاليت هاي سياسي و مبارزاتي خود را با الهام از انديشه هاي اسلامي شدت بخشد. شركت در محافل و مجالس خصوصي جمع روحانيت مبارز مشهد ، تغييرات و تحولات بزرگ و عميقي در زندگي و انديشه هاي شهيد كامياب برجاي گذاشت و او را فعالتر از پيش ، با احساس مسؤوليت فراوان و شور و عشق بسيار به ميدان سياست و مبارزه با رژيم و عوامل آن كشانيد.

از سوي ديگر آشنايي شهيد كامياب با شهيد مطهري و آثار و انديشه هاي او باعث شد شيفته ي اين شخصيت برجسته ي اسلامي گردد و هر چه در توان دارد در تبليغ آثار و افكار آن شهيد به كار بندد.

آقاي غزالي در مورد جمع روحانيت مبارز مشهد، و نقش بارز شهيد كامياب درآن، مي گويند:

در حدود سال هاي 45 يا 46 بود كه همراه با آقايان حكيمي ها با مقام معظم رهبري آشنا شدم . در مسير آشنايي با آيت الله خامنه اي بود كه به تدريج به جمع روحانيون مبارز راه يافتم و شهيد كامياب هم در آن جمع بودند. من اولين ديدار را با ايشان به خوبي به ياد دارم . به هر حال جمع روحانيت مبارز، جمعي بود كه شخص رهبري انتخاب كرده بودند و در طول مبارزات ايجاد شده بود، جمع بسيار مؤثري كه در حركت هاي انقلابي در حوزه و كل استان خراسان فعاليت داشت. جلسات هفتگي منظم هم برگزار مي شد كه در آن هم درس هاي حوزوي مطرح بود و هم بحث هاي تشكيلاتي و سياسي با قم ، تهران و حتي خارج از كشور هم فعاليت هاي سياسي و فكري كه مي بايست در كليه ي شهرستانها انجام مي داديم ، مرحوم كامياب يكي از چهره هاي بسيار برجسته ي اين جمع بود. از آن جهت كه ايشان اهل تبليغ بود و منبرهاي پرمخاطبي هم داشتند، بيشتر فعاليت هاي تبليغي را بر عهده گرفته بودند و انصافاً فعاليت خوبي نيز در اين زمينه مي كردند.

مبارزه در فريمان و گسترش دامنه ي آن :

شهيد كامياب پس از آن كه در شهر فريمان ازدواج كردند، از آن جا به اين شهر رفت و آمد داشتند، به تدريج با جو نامساعد اين شهر آشنا شدند و درصدد برآمدند تا تحولي در منطقه ايجاد كنند. يكي از فعاليت هاي خوب ايشان كه ثمرات زيادي براي منطقه داشت ، فعاليت ها و مبارزات آن شهيد بود. با اين كه جو شهر فريمان ، فضاي مناسبي برا ي روحانيان و تبليغ نبود، ايشان اين كار را كرد و موفق هم شد، ايشان ابتدا حوزه ي علميه فريمان را فعال كرد. البته حوزه علميه اي در فريمان بود كه آيت الله شمس آن جا را ايجاد كرده بود، ولي آن چنان كه بايد فعال نبود. شهيد كامياب با همكاري ايشان اين حوزه را سروسامان داد و فعال كرد و در آن جا، با افراد متعهد و درد آشنا، جلساتي علني و سري برگزار مي كرد تا توانست اندك اندك ، مردم را به سوي مبارزه با رژيم سوق دهد، به گونه اي كه يكي از تحصنهاي ضد رژيم قبل از سال 1356 ﻫ . ش از شهر فريمان آغاز شد و دامنه ي اينگونه فعاليت ها به شهرهاي اطراف فريمان مثل تربت حيدريه نيز كشيده شد.

 

Kamyab01

 

آقاي سيد محمد كامياب در اين باره مي گويند:

شهيد كامياب د رراه رسيدن به اهداف عالي خود حاضر بودند، حتي جان خود را به خطر بيندازند. در همان سالهايي كه در فريمان بودند در مسجد جامع اين شهر سخنراني پرشوري را عليه رژيم ايراد مي كنند كه عده اي اوباش و اراذل كه مزدوران و اجير شدگان رژيم بودند، به مسجد ريختند و قصد داشتند كه ايشان را بكشند كه خوشبختانه ايشان از آن جا جان سالم به در مي برند و به طرف مشهد مي روند. وقتي اين جريان به گوش شهيد مطهري رسيد ، ايشان از اين مسئله ، بسيار تعجب كردند.

به هر حال فعاليت هاي شهيد كامياب در منطقه ي فريمان چنان گسترده و عميق بود كه سرانجام مردم به خصوص جوانان و طلاب حوزه ي علميه فريمان، متحول شده بودند و فضاي نامناسب آن جا به جوي ضد رژيم تغيير پيدا كرد و كساني كه شهيد كامياب در طي مدت چند سالي كه در فريمان فعاليت مي كرد، تربيت كرد هر كدام بعد از انقلاب در زمره ي بهترين نيروهاي نظام جمهوري اسلامي قرار گرفتند.

البته نا گفته نماند كه دامنه ي فعاليت هاي شهيد كامياب از فريمان به شهرهاي اطراف آن مثل تربت حيدريه نيز كشيده شد كه مهمترين رخداد آن، تحصن فرهنگيان فريمان و رفتن آنان به تربت حيدريه به همراه شهيد كامياب بود كه تأثير مثبتي درروشنگري اذهان مردم آن سامان، داشت .

فعاليت در شمال كشور:

شهيد كامياب به دليل بيان شيوا و مستدل و همه فهمش و با چهره ي پرجاذبه و گيرايش، در هر قسمت از كشور كه برا ي تبليغ و روشنگري اذهان عمومي و افشاي جنايات و اعمال رژيم پهلوي مي رفت ، با استقبال فراوان مردم روبرو مي شد . يكي از فعاليت هاي مهم ايشان در روشنگري اذهان مردم عليه رژيم پهلوي در قسمت شمال كشور از گنبد تا گرگان و حتي شاهرود بود. او به خوبي توانست در اين مناطق مردم را به مسائل اسلامي و افكار و انديشه هاي انقلابي آشنا سازد و زمينه را براي انقلاب سال 1357 آماده كند.

ايشان براي روشنگري مردم ابتدا از شهر گنبد آغاز كرد. يكي از مسائل مبارزاتي وي كه در گنبد رخ داد، سخنراني ايشان عليه حكومت در شهر گنبد بود كه باعث شد نيروهاي امنيتي وي را دستگير كنند، و در پي آن مردم به خيابان ها بريزند و دست به اعتراض بزنند.

آقاي سيد محمد كامياب ، اين جريان را چنين بازگو مي كند:

ايشان در ادامه ي سخنراني هايشان در شمال، در شهري به نام علي آباد كتول (شهري بين گرگان و آزاد شهر) سخنراني مي كنند كه تحت تعقيب قرار مي گيرند ... شبي كه ايشان در گنبد سخنراني مي كردند، مأموران امنيتي به مسجد حمله ور مي شوند و ايشان را دستگير مي كنند. به كمك تعدادي از دوستاني كه خود نقل مي كنند، مانند آقاي نوروزي و آشوري و سيد محمود حسيني كه از بستگان ما هستند، لباس هاي ايشان تعويض مي شود و برق هاي مسجد را خاموش مي كنند و ايشان از پشت منبر به پايين مي روند ، و پس از گذشتن از زير منبر، ايشان را به بيرون از مسجد منتقل مي كنند و از آن مسير به شهري به نام گاليكش مي برند كه مأموران باز در آن جا ايشان را شناسايي مي كنند تا به آزاد شهر مي رسند.

شهيد كامياب در سال 56 در آزادشهر سخنراني باشكوهي ايراد ميكند كه مردم زيادي در جلسه ي سخنراني ايشان حاضر مي شوند و ايشان هم شروع به افشاگري عليه رژيم مي كنند . در اين جا وقايعي اتفاق مي افتد كه برادر شهيد دراين باره مي گويد:

جمعيت زيادي در مسجد شهر " شاه پسند" جمع شده بودند و ايشان اشاراتي به نام امام مي كنند و مردم صلوات مي فرستند و از ايشان حمايت مي كنند. پاسگاه ژاندارمري با همان تعداد نيرويي كه داشت جرأت نمي كند كه وارد جمعيت شود. وقتي سخنراني تمام مي شود نيروهاي ژاندارمري شهيد را دستگير ميكنند و مي برند. هنگامي كه مردم متوجه مي شوند كه شهيد را دستگير كرده اند و به طرف پاسگاه حركت مي كنند و در حمايت از ايشان مي گويند كه بايد ايشان را آزاد كنيد .

بعد با رايزني هاي فراواني كه انجام مي شود رئيس پاسگاه با شهيد كامياب، در برابر جمعيت مي آيد و مي گويد كه ما با آقا كاري نداريم . من خود هم مانند شما در پاي منبر ايشان بودم و به ايشان ارادت دارم ولي ما هم وظايفي داريم كه بايد به آنها عمل كنيم و از آقا خواهش كرديم كه بيايند براي ما توضيحاتي در اين باره بدهند. ما مشكلي با ايشان نداريم . شهيد به مردم مي گويد كه برويد به خانه هايتان و سپس به طرف پاسگاه مي روند ولي جمعيت لحظه لحظه بيشتر شده و به طرف پاسگاه هجوم مي برند. هنگامي كه ژاندارمري ديد آن تعداد نيرويي كه دارد جوابگوي اين جمعيت نيست و ممكن است كه پاسگاه را خلع سلاح كنند و مردم هم دم به دم تكبير مي گفتند و شعار مي دادند كه " ژاندارمري، ژاندارمري آقاي ما را آزاد كن !". ظاهراً از مركز به ژاندارمري دستور داده مي شود كه اين مسأله را با صحبت كردن خاتمه بدهيد و اين آقا را آزاد كنيد . در اين موقع ، رئيس پاسگاه به جمعيت نزديك مي شود و مي گويد كه ما مشكلي نداريم و آقا با شما بيرون مي آيند و ما با ايشان تا فلكه ي مركزي مي آييم تا اراذل و اوباش براي ايشان مشكل ايجاد نكنند و بعد ديگر با ايشان كاري نداريم . مرحوم شهيد هم مي گويد من به شرطي از اين پاسگاه بيرون مي آيم كه همين جمعيت تا جلو مسجد جامع با ما باشند، شما هم اگر دوست داريد بيايد و اگر نمي خواهيد اجباري نيست و ما در آن جا از مردم تشكر مي كنيم. هنگامي كه مردم جلو ميدان مركزي شهر مي رسند، شهيد در تشكر از مردم 15 دقيقه صحبت مي كنند. سپس مي گويند ضمناً به مناسبت موفقيتي كه شما مردم امشب به دست آورديد و استقامتي كه نشان داديد ما علي رغم نظر آقايان اسم اين شهر را عوض مي كنيم و نام آن را به جاي " شاه پسند" ، " آزاد شهر" مي گذاريم . در اين هنگام مردم شادي مي كنند و صلوات مي فرستند. بعد از پيروزي انقلاب هم مخالفتي با اين اسم نمي شود.

بعد از اين رخداد مأموران درصدد دستگيري او بر مي آيند و سعي مي كنند او را دستگير كنند، ولي شهيد كامياب با تيزهوشي و كمك مردم به تهران مي روند و سپس عازم مشهد مي شوند.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

1-مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمين غزالي، از ياران شهيد كامياب.

 

 

طریق کامیابی(2)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31