شغل: فروشنده لوازم خانگی
سن: ۴۹ سال
وضعیت تأهل: متأهل دارای ۵ فرزند
محل شهادت: نارمک، خیابان مدائن، مغازه
تاریخ شهادت: ۸اسفند۱۳۶۰
زندگینامه
شهید علیجان رضائی در یکی از روستاهای تابعه شهرستان خمین در میان خانوادهای متدین و کشاورز دیده به جهان گشود. تا یازده سالگی در زادگاهش به کشاورزی مشغول بود و در این سن بر اثر سیاستهای خانمان برانداز رژیم ستمشاهی که هدفی جز ویرانی روستاها و رکود کشاورزی نداشت، به تهران عزیمت کرد و ساکن این شهر گردید. در تهران به شغل آزاد رو آورد و تشکیل خانواده داد.
او از همان سنین جوانی فردی متدین و عاشق اهل بیت عصمت و طهارت بود و از لحاظ اخلاقی نیز زبانزد خاص و عام بود و به خاطر همین اخلاق پسندیدهاش بسیار محبوب بود و اهل محل احترام خاصی برای وی قائل بودند. با اوج گیری انقلاباسلامی ایران همچون دیگر شیفتگان اسلام و پیروان صدیق امام امت قدم به صحنه مبارزه علیه رژیم طاغوت گذاشت و در صفوف مقدم این نهضت الهی در تظاهرات مردم شرکت جست و از بذل جان و مال دریغ نداشت.
پس از پیروزی انقلاب با توجه به موقعیت برجسته اجتماعیاش به خدمات شایسته خود به اسلام و مسلمین ادامه داد و با حضور فعال در مسجد محل و دیگر سنگرهای اسلام به انجام وظیفه پرداخت. او از ماهیت واقعی دار و دستههای ضداسلامی به خوبی آگاه بود و به هیچ وجه فریب ظواهر فریبنده آنها را نمیخورد.
آن زمان که بنیصدر ریاکارانه علیه اسلام توطئه میچید و گروهکهای ضد انقلابی و وابسته میکوشیدند جامعه را به آشوب بکشانند، آگاهانه در برابر آنها ایستادگی میکرد و به افشاء چهره کریه آنها میپرداخت و به خصوص به ارشاد جوانان اهمیت فراوان میداد و میگفت: «گروهکها از عدم آگاهی جوانان سوء استفاده میکنند و الا در میان سایر مردم جایی ندارند و این جوانان نیز اگر ارشاد شوند در دام گرفتار نخواهند شد.»
همین ایستادگی در برابر باطل و پافشاری به روی حق، کینه و نفرت دشمنان اسلام را علیه وی برانگیخت و موجب آن شد تا با عناوین مختلف دست به آزار و اذیت و تهدید او بزنند، لیکن این زاهد قوی دل بر پیمانی که با خدایش بسته بود، پا بر جا ماند و شهادت را به جان خرید.
شهادتنامه
منافقین کوردل بارها شهید رضائی را به دلیل داشتن عکسهایی از امام امت و شهیدانی چون بهشتی و رجائی در مغازهاش تهدید به مرگ کرده بودند. یک روز منافقین به وی تلفن زدند و گفتند اگر عکسها را بر نداری تو را خواهیم کشت و شهید نه تنها عکسها را بر نداشت، بلکه روز بعد بر تعداد آنها افزود و به خانوادهاش گفت: «ما برای شهادت آمادهایم، بگذار بیایند.»
صبح روز ششم اسفند ۱۳۶۰ دو تن از تروریستهای مزدور در حالی که سوار بر اتومبیلی سرقتی بودند با نقشه قبلی به محل کار شهید مراجعه میکنند و یکی از آنها در حالی که مسلح بود وارد مغازه میشود و در کمال ناجوانمردی و شقاوت چندین گلوله به سوی وی شلیک میکند.
تروریستها پس از ارتکاب این جنایت از صحنه میگریزند و امت مسلمان پیکر نیمه جان شهید را به بیمارستان میرسانند؛ اما معالجات مؤثر واقع نشد و برادر علیجان رضائی، این مرد خدا، در اثر شدت جراحات وارده جان به جان آفرین تسلیم کرد و به کاروان پر عظمت شهیدان اسلام پیوست.
پزشکی قانونی علت شهادت وی را به شرح زیر گزارش کرده است:
«در معاینه، محل ورود گلوله در سمت چپ شکم و محل خروج گلوله جهت جلوگیری از خونریزی عمل شده است و معالجات بیمارستانی مؤثر واقع نشده است و در نتیجه فوت کرده است.»
شهید رضائی عمری را در خدمت به خدا و کمک به خلق خدا گذرانید و عاقبت نیز همچون دیگر شایستگان ملکوت اعلی در این راه جان باخت و به آرزوی دیرینهاش رسید. کشتن این پیرمرد برای منافقین افتخاری نیاورد، افتخار از آن شهید شد که در مرگ نیز پیروز است. روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه ۲۴، شماره ۳۳