وقتي شهيد بهشتي پيام عليرضا كچوئيان را براي ترور منافقيني كه در منزل آنها جلسه داشتند شنيد گفت "نيازي به ترور شخص آنها نيست؛ شما برويد در مدرسههايتان فكر منافقان را ترور كنيد ".
|
به گزارش خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، "محمدرضا فاضليدوست" متولد 1346 و فرزند مرحوم "حسين فاضليدوست" مسئول سياسي شاخه اصناف حزب جمهوري اسلامي ايران در دهه 60، صاحب كتاب ديوان «تمناي نگاه» است؛ وي از دوران كودكي فعاليتهاي انقلابي داشت و گاهي در محافل بزرگاني همچون شهيد بهشتي و رهبر معظم انقلاب در حزب جمهوري اسلامي حضور مييافت؛ اين جانباز دوران دفاع مقدس امروز در ستاد مركزي راهيان نور مسئوليت روابط عمومي را برعهده دارد.
وي خاطرات زيادي از دوران انقلاب، دفاع مقدس و بعد از آن در عرصه جنگ نرم و رسانه ملي دارد؛ وي در گفتوگو با خبرنگار ايثار و شهادت باشگاه خبري فارس «توانا»، خاطرهاي را روايت كرد؛ اين خاطره به يك جمع 4 نفره بازميگردد كه 3 نفر از آنها شهيدان بهشتي، عليرضا كچوييان و سعيد مهاجري به شهادت رسيدهاند و محمدرضا فاضليدوست تنها بازمانده اين جمع است.
* شهيد بهشتي گفت «شما برويد در مدرسههايتان فكر منافقان را ترور كنيد»
خرداد ماه سال 1360 در سال تحصيلي دوم راهنمايي يك همكلاسي به نام شهيد عليرضا كچوئيان داشتم كه در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد؛ وي از بچههاي خيلي خوب مدرسه ما بود اما دو تن از برادران وي از ردههاي بالاي گروهك منافقان بودند به طوري كه برخي از جلسات منافقين در منزلشان برگزار ميشد و موسي خياباني و ابريشمچي نيز در آن جلسات حضور پيدا ميكردند.
عليرضا كچوييان ميدانست كه بنده و شهيد سعيد مهاجري كه او هم در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد، با دفتر حزب جمهوري اسلامي در ارتباط هستيم؛ بنابراين به ما گفت تا پيغام او را به شهيد بهشتي برسانيم.
پيغام او اين بود «به آقاي بهشتي بگوييد روزهاي چهارشنبه جلسه منافقان در منزل ما برگزار ميشود؛ من آمادگي و تجهيزات و مواد منفجره دارم كه آنها را ترور كنم؛ فقط ميخواهم آقاي بهشتي اجازه شفاهي اين كار را بدهند».
يكي از روزهايي كه جلسه حزب جمهوري اسلامي برگزار ميشد، همراه شهيد سعيد مهاجري به دفتر مركزي شوراي حزب رفتيم؛ معمولاً شهيد بهشتي وقتي از بليزر قهوهاي رنگ پياده ميشد، با مراجعهكنندگان در حياط پشت حزب صحبت ميكرد.
بنده به همراه شهيد مهاجري خدمت شهيد بهشتي رسيدم؛ پدرم مسئول سياسي شاخه اصناف حزب جمهوري اسلامي و بنده مكبر نمازهاي حزب بودم و شهيد بهشتي مرا به خوبي ميشناخت؛ در حالي كه در آن زمان كشور در بحبوحه عزل بنيصدر از رياست جمهوري بود، وي با تمام آرامش دستهاي خود را دور گردن من و سعيد انداخت؛ 2 بار دور حيات قدم زديم و شهيد بهشتي با سينهاي گشاده در جريان اين قضيه و پيغام عليرضا كچوييان قرار گرفت؛ آقاي بهشتي خيلي شفاف به ما دستور داد «شما برويد در مدرسههايتان فكر منافقان را ترور كنيد؛ نيازي به ترور شخصشان نيست».
* سعه صدر شهيد بهشتي ممتازترين ويژگي وي بود
بنده در سنين نوجواني زماني كه در داخل دفتر حزب ميرفتم با خوشرفتاري شهيد بهشتي و خوشورويي و شوخيهاي آقاي خامنهاي مواجه ميشدم؛ متأسفانه وقتي از دفتر بيرون ميرفتم و ميديدم كه مردم به دليل تبليغات منفي منافقان، چگونه عليه شهيد بهشتي، آقاي خامنهاي و آقاي هاشمي رفسنجاني شعار ميدهند، خيلي متأثر ميشدم و سعي داشتم به همه بفهمانم كه فكرهايي كه درباره آنها ميكنيد، اشتباه است.
شهيد بهشتي هزار صفت ممتاز داشت و سعه صدر وي برايم خيلي عجيب بود؛ به خاطر دارم يك پيرمردي براي مطرح كردن مسئلهاي براي ديدن شهيد بهشتي در حيات دفتر حزب جمهوري اسلامي منتظر آمدن وي بود؛ پس از آمدن شهيد بهشتي آن پيرمرد مسئله را با وي در ميان گذاشت؛ شهيد بهشتي با تمام حوصله و اشتياق پذيراي آن پيرمرد بود به طوري كه پس از پايان اين گفتوگوي نيم ساعته، پيرمرد بسيار خوشحال دفتر را ترك كرد.