شكست يك ايده خام (1)

Rajavi 19

ايجاد تشكيلات سياسي بدون پشتوانه مذهبي و ملي در كشور ما جز شكست حاصلي نخواهد داشت ، اما بعضي از تحصيل كرده هاي دوره پهلوي كه هنوز الفباي فلسفي و سياسي زمانه خويش را درك نكرده بودند كوشيدند در اندك زماني و به هر وسيله اي حكومت وقت را سرنگون سازند .

در اين بين فردي به نام "‌ شعاعيان " بر اساس مطالعه خود درباره گروه هاي ماركسيستي و مشي مبارزه مسلحانه به فكر اتحاد دو گروه چريك هاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق افتاد تا با ايجاد تشكيلاتي قوي با مشي مبارزه چريكي ضرباتي كاري بر رژيم وارد سازد . نزديكي اين دو سازمان به هم ، همكاري هاي مقطعي آنها ، علل عملي نشدن اين طرح از مباحثي است كه در مقاله پيش رو مد نظر قرار گرفته است .

انديشه ايجاد چتري واحد بر فراز آسمان مبارزه با رژيم پهلوي ، بگونه اي كه تمام مخالفان شاه را بر اساس هدف مشترك " نابودي رژيم " گرد هم آورد ، از آغاز مبارزات سياسي _ نظامي عليه شاه به مثابه طرحي براي اتحاد نيروهاي مخالف رژيم پهلوي همواره ميان مبارزان مطرح بود .

اما به دليل اختلاف نظرهاي فراوان و تفاوت ديدگاه هاي كلان ميان سازمان ها و گروه هاي مبارز ، كمتر به مرحله اجرا نزديك شد و تلاش هاي انگشت شمار هيچ گاه نتوانست دره هاي عميق بين آنها را پر كند .

يكي از اين تلاش هاي ناموفق ، طرح ايجاد جبهه متحد ميان چريك هاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق بود كه نخستين بار مصطفي شعاعيان آن را مطرح كرد . وي كه از دوران نوجواني و در زمان نهضت ملي شدن نفت ، عضو حزب " پان ايرانيسم " و طرفدار مصدق بود ، در واقعه سي تير 1331 از اين حزب جدا شد و پس از مطالعاتي كه كرد ، رفته رفته به سوي ماركسيسم كشيده شد .

با آغاز فعاليت جبهه ملي دوم ، وي در آن عضو شد و در سال هاي 1340 و 41 در مقام نماينده دانشجويان مراكز دانشگاهي تهران به اولين كنگره جبهه ملي دوم رفت . به همين مناسبت جزوه اي با عنوان " نسل جوان و جبهه ملي " با نام مستعار " سرباز "‌ نوشت و آن را به مصدق تقديم كرد ، با اين حال اعضاي كنگره قرائت آن را مصلحت نديدند .

شعاعيان در سال 42 براي سامان دادن جبهه ملي سوم با اغلب گروه ها و از جمله نهضت آزادي ايران تماس نزديك برقرار كرد . چند روز پس از 15 خرداد او جزوه " تزي براي تحريك " يا " جهاد امروز " را در تفسير واقعه قيام پانزدهم خرداد نوشت كه طرحي بر پايه برنامه ريزي براي نوعي مبارزه منفي عمومي و فراگير _ شبيه حركت گاندي _ عليه شاه بود .

شعاعيان پس از گرفتن تأييديه دكتر مصدق و افرادي از نهضت ملي جزوه فوق را براي عده اي از رهبران روحاني و مراجع از جمله امام خميني (ره) ارسال كرد . وي قصد داشت پس از تأييد آن از سوي رهبران سياسي و ديني ، طرح را در سطح وسيع چاپ كند و در اختيار عموم بگذارد تا زمينه عملي آن فراهم گردد ، اما نتوانست فتواي تأييديه آنان را بگيرد .

در سال 1346 شعاعيان در شرح تضادهاي جامعه و بيان نظريه " توده و طبقه " نقدي بر كتاب " رژي دبره " نوشت و در سير مطالعاتي خود به نوعي از ماركسيسم رسيد كه در نوع خود منحصر به فرد بود . اين نگرش را كه تفاوت هايي اساسي با ديدگاه هاي معمول ماركسيستي داشت و كم كم سبب وجه تمايز او با ساير مبارزان آن سال ها شد ، عده اي " ماركسيسم بومي " تعبير كرده اند . براي مثال او ضمن حمايت از قيام ميرزا كوچك خان جنگلي ، انتقادهاي تندي از لنين مي كرد .

عزت مطهري (شاهي) در خاطرات خود تأكيد كرده است كه از همان زمان هيچ يك از گروه هاي ماركسيسيت شعاعيان را به عنوان ماركسيست اصيل قبول نداشتند و حتي به گفته يكي از اعضاي گروه او ، ماركسيست ها وي را مرتد مي دانستند !‌ (1)

 

بهزاد نبوي نيز طي مصاحبه اي كه با هفته نامه شاهد كرده ، شعاعيان را ماركسيست به معناي معمول ندانسته و اظهار كرده است كه وي " نماز مي خواند اما روزه نمي گرفت ! ‌به عرفان اعتقاد فراوان داشت ، زندگي عرفا و عرفان را مطالعه كرده و به آن عمل مي كرد ! " (2)

 

وي به تدريج و در زمان نوشتن كتاب " شورش " در سال هاي 1350 و 51 به استفاده از اسلحه به عنوان تنها راه مقابله با رژيم اعتقاد يافت و گروه مسلحانه " جبهه دموكراتيك خلق" را بنيان نهاد . گروه نادر شايگان از گروه هاي چريكي معتقد به ماركسيست ، نيز در همان دوران به او پيوست ، اما گروه او به سرعت و قبل از آن كه اقدام چشم گيري انجام دهد در تير ماه 51 لو رفت و عده اي از اعضاي آن دستگير شدند . (3)

فعاليت هاي شعاعيان و گرايش هاي مبارزاتي او منحصر به فرد و به نوعي داراي تضاد بود ، ساواك در خانه هاي تيمي گروه او هنگام ضربه مرداد 1351 ، عكس چه گوارا و متون ماركسيستي را در كنار بعضي از جزوات اسلامي يافت و وقتي در نوشته هاي ماركسيستي او استفاده از آيات قرآن را ديد ، براي اولين بار واژه " ماركسيست اسلامي " را براي آنها به كار برد . (4)

مصطفي شعاعيان البته از اين ضربه ساواك جان سالم به در برد ،‌ اما به زندگي مخفي روي آورد . وي در اين برهه طرح تشكيل جبهه مشترك ميان مبارزان مسلح را مطرح نمود كه آن را "‌ جبهه رهايي بخش خلق ايران " مي ناميد .

او معتقد بود كه بايد از اتحاد چريك هاي فدايي و سازمان مجاهدين و ديگر گروه هاي كوچك يك جبهه خلقي و توده اي كه داراي توان بيشتري در مبارزه عليه رژيم باشد ، به وجود آيد . شعاعيان همواره و به ويژه در همان دوران با جنبه هاي غلو شده بعضي از احساسات ضد مذهبي به قول خودش "‌ كمونيست نماها " در جدال بود .

شعاعيان اولين قدم در اين مسير را متقاعد كردن سران چريك هاي فدايي و سازمان مجاهدين خلق تشخيص داد ، بنابراين ارتباط مداوم و مستمري با اين دو سازمان برقرار كرد .

 

تشابه فعاليت هاي دو گروه

فعاليت هاي چريك هاي فدايي و سازمان مجاهدين خلق در آن زمان ويژگي هاي مشابه فراواني داشت كه بي شك بعضي از آنها از جمله دلايل طرح ايده ايجاد وحدت ميان اين دو سازمان توسط مصطفي شعاعيان و پيگيري آن توسط رهبران بعدي چريك هاي فدايي و سازمان مجاهدين خلق بوده است ، در ذيل به بعضي از ويژگي هاي مشابه اشاره شده است :

 

1. بينش (ايدئولوژي ماركسيستي)

هر دو سازمان ادعا مي كردند كه مدافع حقوق و منافع خلق هستند و بر اساس بينش ماركسيستي شان ، ايران را زير سلطه امپرياليسم و محمدرضا شاه را عامل امپرياليسم مي دانستند و مي گفتند انقلاب سفيد شاه ، ايران از از جامعه فئودالي به جامعه سرمايه داري كوچك وابسته به غرب تبديل كرده و كشور از جنبه هاي سياسي ، اقتصادي ، نظامي و فرهنگي در معرض تهديد امپرياليسم قرار گرفته است .

به عقيده هر دو سازمان ، رژيم پهلوي نظامي مستبد و فاسد است كه با جامعه همبستگي ندارد و شاه از طريق تهديد ، تطميع و ترور حكومت مي كند و تنها راه رهايي از اين وضع استفاده از علم مبارزه (ماركسيسم) و توسل به نبرد مسلحانه است .

 

2. روش (مبارزه مسلحانه)

هر دو سازمان در روش مبارزه به جنگ چريكي شهري بر اساس نظريه رژه دبري فرانسوي و كارلوس ماريگلا برزيلي معتقد بودند . در اين نظريه ابتدا در يك سازمان چريكي بايد تبليغ مسلحانه _ عمليات پراكنده مسلحانه كه نيروهاي بالقوه را به صورت خودجوش به صحنه بكشاند _ مطرح گردد ، سپس بعد از طي چند سال اين مرحله به پايان برسد . پس از اتمام اين مرحله مبارزه مسلحانه توده اي پا خواهد گرفت و شرايط عيني و ذهني تا حد ممكن براي انقلاب آماده خواهد شد .

سازمان مجاهدين در مواضع خود بر اين تشابه صحه گذاشته و ضمن تقسيم ماركسيست ها به دسته اي كه داراي استراتژي مسلحانه اند (چريك هاي فدايي) و دسته اي كه به استراتژي مسلحانه اعتقاد ندارند (مائوئيست ها ، توده اي ها و تروتسكيست ها و ...) تصریح كرده است كه دسته اول (چريك هايي فدايي خلق ) به دليل اين كه در استراتژي با آنها وجه اشتراك دارند ، نسبت به بقيه تأييد شدني تر و به آنها شبيه تر هستند . (5)

 

3. عملكرد (فعاليت هاي موازي از ابتدا تا انتها)

اقدامات سازمان مجاهدين خلق و چريك هاي فدايي تا اندازه بسياري شبيه يكديگر بود . هر دو سازمان در سال هاي 1344 و 1345 فعاليت خود را آغاز كردند و دوره اول فعاليت خود را تا سال 1350 به آموزش و تهيه مقدمات جنگ چريكي اختصاص دادند .

هر دو سازمان مجموعه عمليات خود را به يك شكل (بمب گذاري و ترور) و در يك زمان يعني سال هاي 1350 تا 55 انجام دادند . همچنين هر دو سازمان در سال هاي پاياني رژيم شاه تحت تأثير عوامل مختلف ، با فروپاشي و انشعاب روبرو شدند .

 

پی نوشت:

1. خاطرات عزت شاهي ،‌ تهران ، سوره مهر ، چ 4 ، 1385 ،‌ص 252

2. مصاحبه با بهزاد نبوي ، هفته نامه شاهد ، ش12

3. سازمان مجاهدين خلق ، پيدايي تا فرجام ، تهران ،‌ مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي ، 1385 ، ج 1 ، ص 565

4. رسول جعفريان ، جريان ها و سازمان هاي مذهبي _ سياسي ايران ، سال هاي 57 – 1320 ، تهران ، مركز اسناد انقلاب اسلامي ، چ 5 ، ص 436

5. اطلاعيه تعيين مواضع سازمان مجاهدين خلق ايران در برابر جريان اپورتونيستي چپ نما ، موضع ما در قبال ماركسيست ها .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31