تلخ شیرین!

Eskelet

1-فروردين سال 1359 بود. آن روزها عراق با حمايت آمريكا براي حمله به ايران آماده مي شد و راديو بغداد كه همه روزه به فحاشي و ناسزاگويي عليه ايران اسلامي مشغول بود، در يكي از برنامه هاي خود از مواضع و عملكرد سازمان منافقين تقدير جانانه اي كرد. منافقين كه آن روزها ادعاي انقلابي گري و سوپر ضدامپرياليستي داشتند و با همين پوشش تعدادي از جوانان اين مرز و بوم را به عنوان هوادار جذب كرده بودند، از دفاع بي موقع راديو بغداد به شدت عصباني شدند و در نشريه خود، صدام حسين را يك ديكتاتور وابسته به آمريكا ناميده و خطاب به دولت بعثي عراق نوشتند «صدام ديكتاتور بايد بداند كه به هيچ قيمتي نمي تواند مجاهدين خلق را بخرد و آنها را بازيچه معاملات سياسي خود قرار دهد» (نشريه مجاهد، شماره 43 مورخ 29فروردين ماه 1359)... دو سال بعد، رهبران سازمان منافقين همراه تعدادي از هواداران فريب خورده به عنوان بخشي از ابواب جمعي ارتش عراق در خدمت بي چون و چراي صدام بودند و اكنون آشكارا تحت الحمايه آمريكا هستند و خدمت به اسرائيل را وظيفه انقلابي خود براي كمك به برقراري صلح در خاورميانه مي دانند!

اين پروژه آمريكايي، ارزان تمام نشد، هزينه آن را هواداران فريب خورده و بي خبر از همه جا پرداختند، خون بسياري از بي گناهان را به ناحق ريختند و خود نيز در معركه به هلاكت رسيدند و يا همراه با ارتش بعثي عراق به روي رزمندگان وطن خويش آتش گشودند و... در آن هنگام، وقتي حضرت امام(ره) هواداران فريب خورده را نصيحت مي كردند كه در راه پيش روي انديشه كنند و از آنان دعوت مي فرمودند كه از همخواني مواضع منافقين با خواسته هاي تعريف شده آمريكا و عراق عبرت گرفته و خود را فداي قدرت طلبي و خوشگذراني مزدوران نشان دار آمريكا نكنند، متاسفانه، كمتر گوش شنوايي بود و حال آن كه فقط اندكي هوشياري مي توانست از فاجعه اي كه آن فريب خوردگان براي خود آفريدند جلوگيري كند.

 

2- هدايت الله متين دفتري، پسر احمد متين دفتري، نخست وزير رضاخان بود، او عضو ساواك و عامل سازمان «سيا» بود. در يكي از اسناد لانه جاسوسي درباره هدايت الله متين دفتري آمده است آقاي متين دفتري با ادعاي ضدآمريكايي در ميان جوانان ايراني نفوذ مي كند و آخرين اخبار تحركات آنها را به سفارت گزارش مي كند، در سند شماره 98 از جلد دوم اسناد لانه جاسوسي -كتاب احزاب در ايران- آمده است «متين دفتري منبع قابل اطميناني براي كسب اطلاعات درباره فعاليت سياسي مخالفين است، وي بي تكلف صحبت مي كند و درباره هر زمينه اي از فعاليت مخالفان (مخالفان آمريكا) به راحتي اطلاعات مي دهد.»

متين دفتري بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با پنهان كردن هويت خود و در پوشش نوه دكتر مصدق- بدون اشاره به اينكه پسر نخست وزير رضاشاه است- با همراهي افرادي نظير نجف دريابندري، منوچهر هزارخاني، بهمن نيرومند و... گروهي تحت نام «جبهه دموكراتيك ملي» را تشكيل مي دهد و از آن پس با شعارهاي غليظ ضدامپرياليستي به فعاليت مي پردازد. او در نخستين نطق خود بعد از راه اندازي گروه ياد شده -14اسفند 57 سر مزار مصدق- مي گويد «خلق هاي ايران مرحله اول پيكار خود را عليه استبداد داخلي و حاميان امپرياليست خارجي آن پشت سر گذاشته اند و اكنون بايد مرحله بعدي را كه انحلال ارتش، رفع ستم از دهقانان، افشاي ساواكي ها - خودش ساواكي بود- و... را دنبال كنند.»

6 ماه بعد- مرداد 58- آقاي متين دفتري در حالي كه خود سردبير نشريه منافقين و همسرش مريم متين دفتري مسئول شاخه زنان اين سازمان است، طي يك متينگ در دانشگاه تهران شعار «اسلام نابود است كمونيسم پيروز است» را سر مي دهد.

يكسال بعد در جريان غائله 14اسفند بني صدر و منافقين در دانشگاه تهران به تحريك گروهي از هواداران فريب خورده عليه نظام اسلامي دست مي زنند، مدتي بعد دادگستري تهران در گزارشي از آن غائله، سند عضويت متين دفتري در ساواك را فاش مي كند و با انتشار سند ديگري نشان مي دهد كه آقاي هدايت الله متين دفتري، با آن همه شعارهاي ضدامپرياليستي، شريك تجاري ارتشبد نصيري رئيس سازمان امنيت و اطلاعات رژيم شاه - ساواك- بوده است و متين دفتري كه ديگر زمينه اي براي حضور در ايران نمي بيند به فرانسه مي گريزد و از طريق طارق عزيز معاون نخست وزير صدام به جمع همكاران اداره استخبارات ارتش عراق مي پيوندد.

بهمن نيرومند و منوچهر هزارخاني دو عضو ديگر جبهه دموكراتيك همراه با هدايت الله متين دفتري و همسرش مريم بعد از فرار منافقين به فرانسه، وارد شوراي ملي مقاومت كه تشكيلات جديد منافقين در خارج از كشور است مي شوند و همراه افراد ديگري نظير ناصر پاكدامن، هما ناطق، غلامحسين ساعدي، عبدالكريم لاهيجي، علي اصغر حاج سيدجوادي كه اعضاي اصلي شوراي ملي مقاومت را تشكيل داده بودند آشكارا در اختيار صدام- بخوانيد آمريكا- قرار مي گيرند. اين در حالي است كه افراد ياد شده قبل از فرار به خارج از كشور تحت پوشش گروههاي منافقين، جبهه دموكراتيك، ملي مذهبي، دفاع از حقوق زندانيان سياسي و... در داخل كشور تعداد قابل توجهي از جوانان اين مرز و بوم را فريفته و در پاي منافع آمريكا قرباني كرده اند!

 

3- رهبران گروههاي ماركسيستي فدائيان خلق، پيكار، راه كارگر، اتحاديه كمونيستي و... نيز كه بعد از انقلاب با شعارهاي ضدامپرياليستي به ميدان آمده بودند بعد از30خرداد 60 و غائله منافقين به آمريكا، فرانسه، آلمان و انگليس مي روند. سركردگان اين گروهها تحت حمايت و پناهندگي دولت هاي ياد شده قرار مي گيرند و آن دسته از هواداران فريب خورده اي كه از چنگ قانون گريخته و خود را به خارج از كشور رسانده بودند تحت فشار سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا و اروپا براي كسب پناهندگي ناچار به عضويت در گروههاي مورد اشاره مي شوند و سپس به دستور رهبران گروه به عراق اعزام مي گردند.

در اين ماجرا نيز، شماري از جوانان- عمدتاً دانشجو- به تصور مبارزه با امپرياليسم پاي چكمه امپرياليست ها قرباني مي شوند و رهبران وابسته كه آنان را به عنوان «برده» به آمريكا فروخته بودند، مزد خود را با كسب پناهندگي و عيش و نوش و ميگساري از آمريكا و اروپا دريافت مي كنند.

شرح بيشتر اين ماجرا به درازا مي كشد و بيرون از حوصله و ظرفيت اين نوشته محدود است، بنابراين ادامه اين داستان عبرت انگيز را از مقطع ديگري پي مي گيريم.

 

4- بعد از پايان جنگ تحميلي، آمريكا با صراحت به ناكارآمدي برخورد نظامي با جمهوري اسلامي اعتراف مي كند- كنفرانس لس آنجلس با حضور كنت تيمرمن، گيلدا لاپيلاس، علي اميني و... - از اين هنگام به بعد بيشترين تلاش آمريكا به فاز سياسي- فرهنگي اختصاص مي يابد و نفوذ عوامل وابسته به سرويس هاي اطلاعاتي غرب در مراكز فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و برخي احزاب و گروههاي سياسي آغاز مي شود. اين نفوذ- كه از دوران سازندگي آغاز شده بود- در دوران اصلاحات به اوج خود مي رسد و كيهان اگرچه طي سال هاي اخير با ارائه اسناد و مدارك غيرقابل انكار، ابعاد مختلف اين فاز و عوامل وابسته فعال در آن را فاش كرده است ولي اشاره به چند نكته در اين باره ضروري به نظر مي رسد.

 

5- نگاهي به برخي از روزنامه هاي زنجيره اي دوران اصلاحات بيندازيد. رد پاي بسياري از عوامل آمريكا در فاز نظامي را به وضوح مي بينيد، تروريست هاي آدمكش و مزدوران ارتش بعث، حالا در لباس دموكرات و آزاديخواه و ضد خشونت! به ميدان آمده اند، منوچهر هزارخاني، بابك اميرخسروي، محسن حيدريان، باقرزاده، فريدون گيلاني، ميرزاآقا عسكر ماني، غلامحسين ساعدي، نجف دريابندري، مقدم مراغه اي- عامل سازمان سيا و عضو نهضت راديكال ايران- محمد ملكي، محمدعلي عمويي، عباس ميلاني، فرخ نگهدار، حسن ماسالي ... و دهها عضو ديگر گروهها و جريانات ضدانقلاب چپ و راست كه در فاز جديد وارد گود شدند، ... بازيگران همان بازيگران قبلي هستند كه در فاز جديد با شعارهاي متفاوت و نقشي ديگر وارد بازي شده اند.

بازيگران در فاز قبلي شعارهاي ضدامپرياليستي مي دادند و در فاز جديد از امپرياليسم دفاع مي كنند، اين بار تحت پوشش دموكراسي خواهي، حقوق بشر، تسليم در برابر آمريكا و...

باز هم بازيگران اصلي در حاشيه امن قرار دارند- در داخل يا خارج كشور- و قربانيان- بخوانيد بردگان- باز هم در ميدان. بازيگران مي دانند كه در بازي جديد هم بازنده هستند ولي براي ماموريت خود دستمزد مي گيرند و از كيسه قربانيان هزينه مي كنند.

 

6- روز يكشنبه هفته جاري، نمايش ديگري از اين بازي به روي صحنه رفت. صحنه بازي دانشگاه تهران بود و بهانه آن سالروز 16آذر- در سالروز شهادت 3 دانشجو - كه در راه مبارزه با امپرياليسم خونريز آمريكا جان باختند، شماري- هرچند اندك- به حمايت از همان آمريكا- كه امروزه بيشتر از هميشه نقاب از چهره كريه و جنايتكار خود كنار زده است- دست به تظاهرات زدند! مسخره نيست؟ هست!

كاش آن عده اندك و كم شمار از دانشجويان- و نه غيردانشجويان و ماموران گروهها و احزاب كه آتش بيار معركه بودند- اندكي در كار خود انديشه مي كردند و به وضوح مي ديدند كه بازيچه كدام بازيگران هستند؟! خوشبختانه شماري از آنان وقتي شعارهاي مطرح شده از سوي ماموران اعزامي بازيگران اصلي را شنيدند، به فكر فرو رفتند و پاي از معركه واپس كشيدند. يكي از آنها در تماس با كيهان مي گفت؛ وقتي نويسنده فلان روزنامه را ديدم كه چند روز قبل در روزنامه متبوع خود، حمله آمريكا به عراق را عادلانه ترين جنگ تاريخ ناميده بود، به ياد مرحوم جلال آل احمد افتادم و از اينكه در هواي دفاع از شهداي 16آذر به ميدان حمايت از قاتلان آن سه دانشجوي شهيد آمده ام، از خود خجالت كشيدم و...

اين قصه سر دراز دارد و انشاءالله باز هم در اين باره خواهيم نوشت. اميد آن كه اندك دانشجويان فريب خورده به خود آيند و برده داران جديد را كه آنان را به چشم برده مي نگرند بازشناسند. آنان فرزندان اين مرز و بوم هستند و پاره تن ملت. ممكن است از نگارنده رنجيده خاطر شوند ولي تلخي رنجش اينگونه در مقايسه با توطئه اي كه بازيگران بيگانه براي فريب آنان تدارك ديده اند، نه فقط تلخ نيست كه شيرين نيز هست.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31