بررسی نقش شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در ابعاد مختلف به خصوص در سطح منطقه و جهان کاری است پر دامنه و محتاج زمان مناسب که در این یادداشت به یکی از هزار میپردازیم تا عظمت نقش آن در حال و آینده منطقه و مسلمانان روشن شود.
شاید بتوان گفت، از روزی که بوش با بهرهگیری از نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون، جهان اسلام را به عنوان یک دشمن آینده در ذهن خود و دولتمردانش ترسیم میکرد، اتاقهای فکر استکبار جهانی، برنامههای طولانی مدت خود را برای نابودی این منطقه طراحی میکردند. آنها در معادلات خود، هسته اصلی شکلگیری تمدن نوین اسلامی را ایران اسلامی و بیشتر مناطق غرب آسیا محاسبه کرده بودند، چرا که اولاً رهبران جمهوری اسلامی ایران از بدو پیروزی انقلاب و با وجود حمایتهای اکثریت کشورهای حوزه خلیج فارس از رژیم بعثی عراق، به هیچ عنوان آنها را دشمنانگاری نکردند، چرا که نگاه به افق آینده تمدنی اسلام داشته و مبنای عمل خود را به اتحاد جهان اسلام استوار کرده بودند.
با شروع بیداری اسلامی در منطقه، نظام استکباری فرصتی به دست آورد تا حضور خود را در قلب جهان اسلام تثبیت نماید، لذا پس از جنگ دوم خلیج فارس، تلاش فراوانی کرد تا در صورت امکان از طریق تجزیه عراق بتواند با بهرهگیری از اختلافات قومی و منطقهای، این منطقه را چند پاره کرده و از فضای آشوبی که خود به وجود آورده بود، سوء استفاده نماید. اما هوشیاری مرجعیت شیعه در عراق و حمایت مردم از رهبران سیاسی و مذهبی، ناکامی آمریکا را در پیاده کردن نقشههای خود در پی داشت، لذا با ایجاد داعش و سوق دادن نیروهای داعش به عراق و سوریه، تلاش کرد فضای آشوب زده را در منطقه گسترش دهد در چنین شرایطی از یک سو، با چند پاره کردن کشورهای اسلامی منطقه و کاشتن بذر نفاق در آنها، اتحاد و همبستگی اسلامی را از بین ببرد و از سوی دیگر، با القاء سیاستهای خود، نقشه دلخواهش را در منطقه پیاده کند.
لذا ملاحظه میگردد که پس از ورود داعش به منطقه و حمایتهای آشکار و پنهان بعضی از دولتهای خودکامه منطقه و نظام سلطه از آن، بهانه لازم برای حضور آمریکا و همپیمانانش در منطقه ایجاد شد، که در نهایت با یک فضای آنارشی در درون عراق و سوریه که منجر به از بین رفتن مرزهای جغرافیایی آنها شد و منطقه را دچار بحران امنیتی کرد، مواجه شدیم.
در چنین شرایطی، گروه تکفیری داعش که در اندک مدتی بر برخی مناطق مسلط شده بود، مرتکب جنایتهایی شد که واقعاً دل تمامی انسانهای آزاده و منصف جهان را به درد آورد، لذا ترس و وحشت داعش نه تنها در منطقه بلکه بر کل جهان اثر گذاشته و امنیت روانی انسانهای بیشماری را به خطر انداخته بود و با گستاخی و شعارهای ساختارشکنانه سودای جولان دادن در تهران را داده بودند و هدف اصلی را ایران معرفی میکردند.
در این اوضاع و احوال، پاسداران صلح و امنیت ایران به فرماندهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، پای به میدان مبارزه با جنایتکاران داعش گذاشتند. تا زمان ورود جدی ایران به مبارزه با داعش، این گروهک توانسته بود با بهرهگیری از پول و سلاحهای پیشرفته حامیان خود، از جمله آمریکا، رعب و وحشت را در دل ملتهای منطقه و جهان ایجاد نماید، به طوری که دولتهای منطقه گمان میکردند شکست این گروهک امکان پذیر نیست، بنابراین آنچه که شهید سلیمانی در اولین گام در منطقه ایجاد کرد، تولید امنیت روانی درونزا بود.
سردار دلها، اولین راهبرد خود را در تولید امنیت در سوریه و عراق، بر محور احیای اعتماد به نفس مردم و دولتهای قانونی بنا نهاد. آن فرمانده بزرگ برای پیادهسازی این راهبرد، اول اعتماد مسئولان این کشورها را به نیروهای مردمی جلب کرد و پس از آن توانست با کمک خود آن کشورها، با جذب، ساماندهی و هدایت نیروهای مردمی، سپاه بزرگی از داوطلبان مردمی در قالبهای مختلف با بهرهگیری از تجارب بسیج در ایران اسلامی، آماده مبارزه با نیروهای داعش و تروریستها نماید، لذا اولین راهبرد امنیتساز حاج قاسم، راهبرد تولید امنیت بومی و درونزا در مناطق آشوبزده بود.
دومین راهبرد امنیتساز شهید سلیمانی، خنثیسازی عملیات روانی بزرگ و القای توطئه اختلافتراشی بین شیعیان و اهل سنت و در نهایت جلوگیری از تبدیل شدن منازعات منطقه به اختلافات مذهبی و تبدیل شدن آن به جنگ شیعه و سنی بود.
حاج قاسم در دفاع از مردم منطقه، تفاوتی بین اهل سنت و شیعیان قائل نشد و اتفاقاً مناطق شیعهنشین را برای دفاع از اهل سنت و پیروان سایر مذاهب، همانند ایزدیان بسیج کرد و در نهایت در میدان عمل اثبات کرد که این یک جنگ عدالتخواهانه و صلحساز است نه نزاع شیعه و سنی که در منطقه به جریان افتاده است، یک توطئه شوم استکباری است که از طریق یک گروهک وحشی و تکفیری بنام داعش و با حمایت بعضی از قدرتهای بزرگ پیاده شده است، لذا از یکسو، توطئه تاریخی دشمنان جهان اسلام را در ایجاد اختلافات مذهبی بین مسلمانان خنثی کرد و از سوی دیگر با ایجاد اتحاد بین پیروان مذاهب مختلف اسلامی، آنها را به تجربه ارزشمند اتحاد و همبستگی و نتایج موفقیتآمیز آن متوجه ساخت.
سومین راهبرد هوشمندانه حاج قاسم، تغییر نگاه کشورهای منطقه به خصوص مسلمانان به شیعه بود که سالها بود رژیم صهیونیستی و رسانههای غربی، آنها را به عنوان یک تهدید و طرح ایران اسلامی برای منطقه و مقابله با پیروان اهل سنت، تبلیغ کرده بودند. در واقع، منطقه مسلمانان با اتصال کشورهای ایران، عراق، سوریه و لبنان به همدیگر، یک تهدید بزرگ برای صهیونیستها و به تبع آن آمریکای جنایتکار تبدیل شد، چرا که از یکسو در این راهبرد، منطقه وسیعی از امت اسلامی در کنار هم قرار گرفتند و از سوی دیگر، هسته مرکزی تمدنسازی برای مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی و نظام استکباری در قالب جبهه مقاومت شکل گرفت.
پیروزیهای درخشان جبهه مقاومت و تبدیل شدن آن به یک قدرت منطقهای، نشان داد که این جبهه نه تنها برای امت اسلامی تهدید محسوب نمیشود، بلکه حافظ و حامی منافع تمامی امت اسلامی از مذاهب مختلف است، لذا این راهبردها، نه تنها سپهبد سلیمانی را تبدیل به یک قهرمان و اسطوره در منطقه بلکه کل جهان ساخت که در شهادت این فرمانده بزرگ، شاهد بازخورد احساسات ملت ایران، منطقه و جهان بودیم. او برخلاف چکمهپوشان نظامی که ترس و وحشت را در دل انسانها ایجاد میکند، رأفت و مهربانی را به همه انسانهای مظلوم منطقه نثار کرد و نشان داد که همه انسانهای مظلوم در اندیشه او واجبالدفاع هستند و در دفاع از آنها هیچگونه تبعیضی روا نمیداشت، به این خاطر یک قهرمان و انسان برجسته برای تمامی انسانهای آزاده شد که تا سالهای متوالی در دل و یاد آنها باقی خواهد ماند و مردم منطقه نیز به حق نهایت قدردانی خود را از او نشان دادند.