30خرداد 1360یکی از مهمترین مقاطع در تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. در این روز گروهک تروریستی منافقین با ورود به فاز مسلحانه، سلسلهای از ترورها و بمبگذاریهایی را شروع کرد که ترور شهید بهشتی و 72 تن از یاران ایشان و شهیدان رجایی و باهنر و به رگبار بستن مردم در خیابانها بخشی از آنهاست. گروهک منافقین در چهار دهه اخیر از هیچ اقدامی علیه مردم ایران از جمله بمبگذاری در بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) دریغ نکرده است. این گروهک در ابتدای تاسیس در 1344، با استقبال بخشی از مذهبیها روبهرو شده بود؛ افرادی که در آن روزها شاهد فعالیت گروههای مارکسیستی در محیطهای فرهنگی و دانشگاهی و جذب برخی از جوانان مذهبی به آنها بودند در این زمان ظهور گروهی که هم بر مذهب و هم بر مبارزه سیاسی تأکید داشت و خاستگاه آن نیز دانشآموختگان دانشگاهها و دانشجویان بودند، این امید را در آنها ایجاد کرد که سرانجام مسلمانان در برابر گروههای الحادی، گروهی ایجاد کردهاند که میتواند جوانان را جذب کند و مانع از انحراف آنها شود. همین مسئله سبب شد تا سازمان مجاهدین خلق مورد حمایت بخشی از جامعه قرار بگیرد. بااینحال بعد از چند سال و زمانی که در سال 1354 اعضای این سازمان با صدور اطلاعیهای از مارکسیست شدن خود خبر دادند، این پرسش بهصورت جدی مطرح شد که این اتفاق به دلیل نفوذ التقاطیون روی داده و یا از اول این سازمان دارای مشکلات بنیادین بوده است؟ همین مسئله سبب شد مذهبیها حمایتهای خود را از سازمان قطع کنند. در پیش بودن 30 خرداد به عنوان سالگرد ورود این گروهک به فاز مسلحانه بهانهای شد تا در این نوشتار برخی از کتابهایی که درباره این گروهک نوشته شده است را مرور کنیم.
سهگانه میثمی
لطفا... میثمی (زاده ۱۳۱۹، اصفهان) مدیر مسئول نشریه چشمانداز ایران است. میثمی در سالهای قبل از انقلاب در نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق عضو بود. میثمی با حنیفنژاد و بدیعزادگان و سعید محسن رابطه نزدیکی داشت. او دانشآموخته مهندسی نفت از دانشکده فنی تهران و باجناغ محمد حنیفنژاد است. میثمی در بهار ۱۳۴۸ به عضویت فعال مجاهدین خلق درآمد و یک بار در شهریور ۱۳۵۰ همراه با سران مجاهدین دستگیر شد. سال بعد بنیانگذاران در ۴ خرداد ۱۳۵۱ کشته شدند؛ او همچنان در زندانهای مختلف نظیر قزلقلعه، اوین، جمشیدیه، موقت شهربانی، قصر و عادلآباد شیراز دوران محکومیت خود را میگذراند تا در شهریور ۱۳۵۲ آزاد شد و مجدداً به سازمان مجاهدین پیوست. در ۲۸ مرداد ۱۳۵۳ در حالی که در خانهای تیمی مشغول ساختن بمب دستساز (صوتی) بود، بمب در دستانش منفجر شد. بر اثر شدت جراحات وارده از هر دو چشمش نابینا شد. در بیمارستان دستگیر و بعد از محاکمه به اعدام محکوم شد، اما حکم اعدامش با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد. میثمی در سه کتاب «از نهضت آزادی تا مجاهدین»، «آنها که رفتند» و «تولدی دوباره» خاطرات خود را از زمان فعالیت در سازمان و دوران زندان بازگو کرده است.
بر فراز خلیجفارس
محسن نجاتحسینی متولد سال ۱۳۲۳ در مشهد است. او دارای فوقلیسانس مهندسی شیمی از دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۹ است و تحصیل خود را در سوئد و در تخصص فیزیک پرتوهای یونساز در سال ۱۳۶۰ پی گرفته است. محسن نجاتحسینی از اعضای اولیه منافقین است که در سال ۱۳۴۹ همزمان با فارغالتحصیلی از دانشکده فنی با مأموریت از سوی سازمان مجاهدین برای گذراندن دوران عملیات چریکی از ایران خارج شد. وی تا سال ۱۳۵۵ با سازمان مزبور همکاری میکرد. گزارشی از رویدادها و تجربیات وی در این دوران، در کتاب «بر فراز خلیج فارس»، منتشر شده است. نجاتحسینی در دوران کودکی با برادرش مدتی شاگرد مرحوم عابدزاده در مشهد بوده است. او در ابتدای این کتاب به خاطرات خود از دوران شاگردی مرحوم عابدزاده اشاره کرده است. هواپیماربایی برای نجات اعضای سازمان در دبی و بردن هواپیما به عراق از جمله مسائلی است که در این کتاب به آنها اشاره شده است.
بهمن بازرگانی: گفتوگوها، خاطرات و مقالات تحلیلی
بهمن بازرگانی، از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران در دوران پیش از انقلاب است و میتوان او را نخستین نقاد این سازمان هم نامید. بازرگانی در سال ۱۳۲۲ در شهر ارومیه به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی او در رشته راه و ساختمان بود و در این رشته سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. علاقه او به فلسفه باعث شد تا از سال ۱۳۵۴ مطالعات خود را در این زمینه متمرکز کند. از سال ۱۳۴۸ او به همراه برادرش محمد بازرگانی که بعدها در ضربه ساواک به سازمان به همراه دیگر سران سازمان اعدام شد، از اعضای هسته مرکزی سازمان مجاهدین خلق بودند. بخش اول کتاب شامل روایتهاست از رویدادها یا بهعبارتی، آنچه پیش آمده از دیدگاه افراد. بهمن بازرگانی در این کتاب، متکلم وحده خاطرات نیست؛ در هر جلسهای از دوستی دعوت میکرد، تا حول محوری، نوعی جریان آزادِ روایت صورت گیرد. آنها ضمن یادآوری برخی رویدادها، درصدد وصلکردن آنها به هم بودند تا بهاصطلاح داستان سازمان معنی دهد. در بخش دوم کتاب، بازرگانی با دستمایه کردن بخشی از خاطرهاش و بر پایه نظریه ماتریسی خود سعی دارد تاریخ سازمانی را که در جوانی عضوش بوده توضیح دهد. اشاره به این مسئله که در ابتدای انقلاب، سعید حجاریان سربازجوی او بوده از نکات جدیدی است که در این کتاب به آن اشاره شده است.
خاطرات و تأملات در زندان شاه
محمدی گرگانی، از اعضای سابق گروهک منافقین در کتاب «خاطرات و تأملات در زندان شاه» به روایت دوران مبارزه و زندانی شدن خود میپردازد. او با مبارزان انقلابی طرفدار امام خمینی(ره) و همچنین مارکسیستها در یک زندان بود و در همان دوران نقدهایی خواندنی بر مشی منافقین نوشت. این کتاب را که نشر نی منتشر کرده، خاطرات دوران مبارزه نویسنده علیه رژیم شاهنشاهی و همچنین دستگیری، محاکمه و زندانی شدن اوست. به عقیده گرگانی ضربه سال 1354 و قتل فجیع مجید شریفواقفی نتیجه تغییر ایدئولوژیک نبود بلکه نتیجه طبیعی روندی بود که سازمان از آغار پیش گرفته بود. «تنها جسد مجید نبود که در شعلههای آتش سوخت، این وهمها و تصورات برای ساختن مدینه فاضله بود که دود شد.» گرگانی از همان سالهای آغازین، روند تبدیل شدن مجاهدین خلق به یک فرقه مخرب را به روشنی میدیده است.
چنانچه در خاطراتش می خوانیم از همان دهه پنجاه می دید که راهی که تشکیلات برگزیده است مسیر انفکاک از مردم است: «ما مثل ماهی ای هستیم که داریم از آب بیرون می افتیم. اگر مردم به معنای عام آن برای ما همانند آب هستند، هر روز داریم از آنها جداتر میشویم.»