شهید یحیی ابوالقاسمزاده، فرزند عبدالعلی، در سال 1345 در میانه به دنیا آمد. در 7سالگی عازم مدرسه شد و در مقطع سوم راهنمایی در مدرسه بوعلی تحصیل میکرد که درس را رها کرد و به خدمت سربازی رفت. او در 31شهریور1361 در مهاباد، با انفجار مین کارگذاشته توسط عناصر گروهک تروریستی دمکرات به شهادت رسید.
آنچه در ادامه میخوانید، شرحی است از سرگذشت شهید یحیی ابوالقاسمزاده به روایت یکی از بستگان ایشان:
او پسر بزرگ خانواده بود. دوران کودکی را پشت سر گذاشت و درحالیکه در مقطع سوم راهنمایی درس میخواند، عازم جبهه شد. او همچنین در زمان اوجگیری حرکتهای انقلابی، در تظاهراتها و راهپیماییها شرکت داشت. شبها اعلامیهها را پخش و شعارها را نصب میکردند. او معمولا با خط درشت، روی پلاکاردها شعار مینوشت. بعد از انقلاب هم دست از این فعالیتها برنداشت. سال 1360 در روستای قرجه و شیخدرآباد، با دوستانش نمایشگاهی برپا کرده بودند تا روحیه معنوی افراد را بالا ببرند. یحیی برای تربیت بچههای محل و آگاهسازی آنها از خطوط فکری انقلاب، همراه پسرعمویش کتابخانهای در محله تاسیس کرد که بعد از فراغت از درس، شب و روزش را همراه دوستانش در آنجا میگذراندند. دوستان نزدیک او شهید اسماعیل قرهداغی و پسرعمویش اکبر ابوالقاسمزاده بودند. شهید قرهداغی یک ماه بعد از ازدواجش به شهادت رسید و شش ماه بعد از رفتن او، یحیی شهید شد.
یحیی اوایل شهریور1361 برای آخرینبار به مرخصی آمد و آخرین دیدار ما با او بود. یحیی در مهاباد خدمت میکرد. در 31شهریور1361 به همراه همرزمانش برای گشتزنی جاده رفته بودند که به منطقهای رسیدند که توسط عناصر گروهک تروریستی دمکرات مینگذاری شده بود. آنها مین را برای خنثیسازی به تپهای که در آنجا مستقر بودند، آوردند و حین خنثیسازی، مین منفجر شد و یحیی به همراه چندتن از دوستانش به شهادت رسیدند.
فرازی از وصیتنامه شهید:
خدایا! عنایتی كن كه من زمان شهادتم، مولایم امام عصر(عج) را ملاقات كنم تا انتظار بهسر آید.
با نام خدا و رسول خدا كلامم را شروع میكنم؛ همچنین با سلام بر حضرت مهدی(عج) و نائب بر حق او امامخمینی و شهیدان گلگونكفن انقلاب اسلامی.
این انقلاب به الله و اسلام و امام متكی است، انقلابی كه پشتیبان آن اسلام و قرآن و دین محمدی باشد، هیچوقت شكست نخواهد خورد و همواره پیروز است. همچنین یك انقلاب وقتی پیروز میشود كه همه مردم متحد شوند و با وحدت كلمه، مشتها را گره كرده و مشت محكمی بر دهن استعمارگران شرق و غرب بزنند. اگر این امت و مردم رهبری صحیح شوند، شكستناپذیر خواهند شد؛ همانطور كه ملت ایران با وحدت كلمه و با رهبری صحیح و پیامبرگونه امام به پیش رفت و رژیم طاغوت را برانداخت.
اما وصیت من به پدر و مادر و برادران و خواهرانم و امت حزبالله این است كه هیچوقت از نماز و عبادت خدا دست بر ندارند و همواره پشتیبان ولات فقیه باشند. همیشه گوش به فرمان امام بوده و تعجیل امامزمان(عج) را از خدا بخواهند. از پدر عزیزم معذرت میخواهم كه او را ناراحت كردم و در ماه رمضان به جبهه اعزام شدم. پدرجان! من دردت را درك میكنم و میدانم كه بزرگترین پسر تو بودم و تو انتظار داشتی كه روزی دستگیر تو باشم؛ ولی این خواست خداست كه من فدای اسلام شوم. این را بدان كه این خداست كه دستگیر تو بوده و خواهد بود.
مادرجان! این را با تمام وجودم و از ته قلب میگویم كه من را ببخشی و شیری كه به من دادهای و زحمتی كه 16 سال برایم كشیدی و زینبوار تربیتم كردی را حلالم کنی، میخواهم كه بعد از شهادتم هیچوقت گریه نكنی؛ زیرا گریه تو باعث شادی منافقان خواهد شد. بعد از شهادتم شادی كن تا منافقان بدانند كه با این روحیه مادران و پدران، مرگشان فرا رسیده است.
والسلام
كوچك شما یحیی ابوالقاسمزاده
25تیر1361